-
RE: کمکم کنید
ايلار جان
من وقتي تاپيكت را خوندم خيلي تعجب كردم كه مگه ميشه يه نفر اونم تو دوران عقد اينقدر خانومش را كنترل كنه
كه خوب مسلما اولين چيزي كه به ذهن ميرسه كه شوهرت به شما شك داره(البته ميبخشيد ها)
بعد رفتم تاپيك هاي قبليت را خوندم
اينجور كه من فهميدم شما قبلا عقد كرديد و جدا شديد و بعد با ايشون ازدواج كرديد
متاسفانه ايشون اصلا نتونستن قضيه ازدواج قبلي شما را با خودشون حل كنن و اين مورد فكر ميكنم موجب اين رفتارهاي بچه گانه از طرف ايشون شده
حتما حتما قبل از ازدواج اين موضوع را كاملا حل كنيد چون به نظر من يكي كه نميشه اينجوري زندگي كرد البته ممكنه بعد ازدواج و به سبب اين كه شما نزديك هم هستيد و ديگه اينجوري فاصله مسافتي از هم نداريد مشكل حل بشه ولي اين فقط يه احتماله پس بهتره همين حالا مشكل را حل كنيد
نميشه كه ادم برا دوش گرفتنش هم گزارش بده
من يكي كه اصلا نميتونم با اين شرايط كنار بيام و اين كه شما تا اينجا تحمل كرديد ناشي از صبر زياد شما ست كه واقعا قابل تحسينه :104:
ولي به نظرم بهتر بود زودتر اين مشكل را حل ميكريد ولي حالا كه اين كار را نكرديد پس از همين حالا اقدام كنيد
با همسرتون صحبت كنين و حتي فكر ميكنم لازمه كه از مشاور كمك بگيرين
اين كه در جواب tell me عزيز گفتيد از شوهرتون دوريد و فعلا امكان رو در رو صحبت كردن نداريد دليل خوبي نيست اگه لازمه شما بايد مرخصي بگيريد و به شهر ايشون بريد و باهاشون صحبت كنيد و باتفاق به مشاور مراجعه كنيد و بعد ديگه گزارش دادن هاتون را قطع كنيد البته نه اين كه اصلا خبر نداشته باشيد چيكار ميكنين ولي گزارش رفتن به سر كار هنگام ترك محل كار زنگ زدن و وقت دوش گرفتن خبر دادن فكر نمي كنم درست باشه
چند وقته ديگه تا عروسيتون فرصت داريد؟
-
RE: کمکم کنید
قبلا گفته بود که حتی اگه قهر باشیم باید به من تک زنگ بزنی بدونم کی میری و کی میرسی خونه ، منم این دو سه روز اینکارو انجام دادم دوست ندارم بهم تهمت بزنه خیلی بده خیلی خیلی حالم بد میشه از قضاوت بد ، دیروز که خواستم تعطیل کنم بهش تک زنگ زدم و رفتم خونه ی خواهرم چون شام اونجا بودیم وقتی رسیدم خونه با گوشی خودم بهش تک زدم دیدم پیام داد که چرا با گوشیه خودت زنگ زدی از خونه خودتون زنگ بزن گفتم خونه ی خواهرم هستیم و دوست نداشتم از اینجا تک زنگ بزنم که متوجه بشن گفت به فدای سرم هرجا هستی و هرکاری میکنی عوضی و ...
بعد از چند دقیقه زنگ زد و باز هرچی دوست داشت گفت که تو لیاقت زندگی کردن با منو نداری تو لیاقت منو نداری من از تو خیلی بهتر و سرترم خیلی ناراحت بودم گفتم باشه حالا که خودتو بالاتر از من میبینی و منو در حد خودت نمیدونی برو با کسی دنبال کسیکه لیاقتت رو داشته باشه . قطع کرد
ساعت 10:40 دقیقه پیام داد که توی این گرما من هنوز سرکارم و دارم عرق می ریزم بخاطر کی ؟ کسیکه معلوم نیست کجا میره و چیکار میکنه
گفتم دیگه بخاطر من کار نکن دختر بدی مثل من در شان تو نیست . گفت باشه پس خداحافظ فردا زنگ میزنم نوبت آرایشگاه و آتلیه و ... رو کنسل میکنم گفتم هرکاری دوست داری و صلاح میدونی انجام بده .
نتونستم طاقت بیارم و زنگ زدم به مادرشوهرم واقعا داشتم روانی میشدم اصلا از اون دخترا نیستم که هرچی توی زندگیم پیش میاد حتی به مامان خودم بگم ولی دیشب طاقت نیاوردم و زنگ زدم به مامانش که باهاش صحبت کنه مهمون داشتن گفتش که خودم فردا باهات تماس میگیرم و تموم شد .
یکساعت بعد پیام داد تو به مامان زنگ زدی ؟ گفتم آره من زنگ زدم ، گفتم چی گفتی ؟ گفتم بهش گفتم باهات صحبت کنه اگه از ازدواج پشیمونی وضعیت منو روشن کنی و دیگه اینقدر بهانه جوئی نکنی و بیشتر از این عذاب نکشم که حتی بخوای بهم بگی چرا میری دوش میگیری .
گفتش که خوب کاری کردی منم به مامانت زنگ بزنم ، گفتم تو باید وضعیت رو روشن کنی من که نمیخوام برای تو تعیین تکلیف کنم درهرصورت هرجور دوست داری اگه میخوای زنگ بزن دیگه تموم شده و فعلا هیچ خبری نیست ولی خیلی ناراحتم که بخاطر خودخواهی یکنفر بهترین روزای زندگیم داره میگذره
منم به مامانم یه چیزائی گفتم یعنی مجبور شدم بگم هرچند به اندازه ی سرسوزن دوست نداشتم ، مامانم خیلی ناراحته
با تشکر از برادر خوبم
ممنون از راهنمائیهای شما
من در مورد ازدواج قبلیم کامل با همسرم صحبت کردم و گفتش که موضوع براش حل شدست و هیچ مشکلی نیست و از این حرفا واقعا انصاف نیست اگه بخاطر اون موضوع داره اینطوری باهام رفتار میکنه . در مورد مرخصی گرفتن باید بگم منظورم این بود که تا آخر این ماه نمیتونم برم ولی اول مرداد حتما تا قبل از ماه رمضون میخوام برم ولی از این میترسم که برم و موضوع رو جدی نگیره و با خنده و شوخی همه چی رو رد کنه .
شهریور ماه عروسیمونه الآن شب و روزم شده گریه کردن و غصه خوردن
-
RE: کمکم کنید
خوب بازم خوبه هنوز فرصت دارين
فعلا كه اينجوري گفته يه كم صبر كن و تو رابطه را فعلا شروع نكن يعني حتي اگه دلت تنگ شد زنگ نزن منت كشي و اين چيزا
اگه مادرش زنگ زد قضيه را بهش بگو شايد اون كاري بكنه البته لازم نيست با ذكر همه جزئيات بگي ولي كل مسئله را بگو شايد ايشون بتونن قضيه را حل كنن بگو كه خيلي كنترلتون ميكنن واگه گزارش دادنتون كه علي رقم ميلتون برا حفظ زندگيتون راضي شديد بهش تن بديد يه كم دير بشه چه برخورد بدي ميكنن
ولي لازم نيست بگي فحش ميده يا اين چيزا خيلي وارد جزئيات نشو
اول مرداد هم كه رفتي خيلي قاطعانه باهاش حرف بزن و ازش بخواه كه برا حل مشكل دوتاتون(تاكيد ميكنم بگو مشكل جفتمون،نگو مشكلت)بريد پيش مشاور
و بعدش گزارش دادن اينجوري را قطع كن اگه تونست كنار بياد كه خيلي خوبه والا ببين مشاور ميگه چه جوري برخورد كن و چيكار كن(حتي ممكنه مجبور بشيد كمي عروسي را عقب بياندازيد كه اميدوارم اينجوري نشه)
البته ما مردا انتظار داريم كه همسرمون بهم گزارش بده چون اينجوري حس مردونگي بهمون دست ميده:311:
ولي اين كه تا چه حد بايد بهش گزارش بدي را حتما خانوم هاي فروم ميان بهت ميگن كه وضعيت اونا چه جوري بود
فقط تو فعلا بايد صبور باشي و تحمل كني تا انشا الله مشكلت حل بشه
گفتي شب و روزت شد گريه كردن
خواهر خوبم فكر ميكني با گريه كردن مشكلت حل ميشه؟اگه قكر ميكني حل ميشه 4-5 روز بشين بدون وقفه گريه كن
والا سعي كن تحمل كني و برا زندگيت مبارزه كن (البته يه كم گريه برا خالي شدن اشكالي نداره ولي اين كه ميگي شب و روزم شده گريه مشكلي را حل نميكنه)
-
RE: کمکم کنید
ممنون برادر خوبم
بخدا من همیشه تلاش کردم این حس مردونگی رو که شما میگین بهش بدم ولی اینکه بهم میگه چرا میری دوش میگیری و ... واقعا برام عذاب آوره خودش هرشب میره من هیچوقت از این حرفا بهش نمیزنم ولی داره عذابم میده قبلا که بهش گفتم زیاد دوش میگیرم خیلی خوشحال بود و میگفت خیلی عالیه که اینقدر به نظافت اهمیت میدی حالا دیشب بهش میگم فقط بهم بگو علت اینکه میگی چرا میری دوش میگیری چیه ؟ در جواب میگه هیچی دوست ندارم زنم زیاد بره دوش بگیره ، آخه این شد جواب توروخدا ؟
-
RE: کمکم کنید
ناراحت نباش عزیزم.منم با آقا محسن موافقم به هیچ وجه بهش زنگ نزن حتی تک نزن برای گزارش چون ایندفعه باید قضیه رو حل کنی.
ببین ببخش که اینو می گم ام اگه رفتید مشاور فهمیدی نمی تونه این اخلاقشو عوض کنه و فقط الکی قول می ده به خاطر اینکه یه بار ازدواجت ناموفق بود گذشت نکن
البته امیدوارم مشکلش جدی نباشه یعنی فقط یه سوتفاهم باشه و ریشه ای نباشه بدبینیش
-
RE: کمکم کنید
رایحه عشق عزیز از راهنمائیت ممنونم
نه دیگه تصمیم جدی گرفتم حتی دیگه بهش تک زنگ هم نمیزنم ، ولی از خدا میخوام کمکم کنه چون واقعا تحمل یه شکست دیگه توی زندگیم رو ندارم خیلی غصه میخورم قبلا که بهش میگفتم تحمل این رفتارارو ندارم میگفتش که برای من مهمه نمیتونم بی تفاوت و بی غیرت باشم بعد چند شب پیش میگفتش که من بددلم و توباید هرچی من میگم بگی باشه .
امروز دوباره بهم پیام بده وقت ساعت کاریم که بگذره نمیدونم باید چیکار کنم و در جواب چی بهش بگم
-
RE: کمکم کنید
سلام آیلار عزیز
خیلی کار خوبی کردی، خیلی به موقع بود:227:
تا زمانیکه مشکلتون حل نشده دیگه بهش زنگ نزن و وقتیم صحبت کردین بهش بگو دیگه خبری از گزارش نیست، اگه میخوای شروع کنیم، اگه میخوای ازدواج کنیم، اصلا نباید انتظار جوابگویی ازم داشته باشی ،حالا هرطور دوست داری تصمیم بگیر
خب تو زندگی آدم خبر میده ولی بزار نهایت منفی رو در نظر بگیره، فکر کنه دیگه حق نداره ازت بپرسه کجایی، اگه با این شرایط قبول کنه که ازدواج کنین هم همیشه حرف برای زدن داری هم همسرت توقع نداره بهش گزارش بدی و بابت اطلاعاتی که بهش میدی ممنون میشه
-
RE: کمکم کنید
آیلارا جان:
خوب کاری کردی قاطعانه باهاش برخورد کردی، بعضی جاها سکوت جایز نیست و سکوت از سر نجابت نیست
عزیزم از طلاق قبلیت هم نترس و کاملا خونسرد بنشین و مسئله ات را حل کن
با فرار و پاک کردن صورت مسئله هیچ چیز درست نمیشود
فکر می کنم در میان گذاشتن مسئله با ریش سفیدان هم موثر باشد ولی واقعیت این است که من فکر می کنم ایشون اگر خانومشون طلاق هم نمی گرفت باز شکاک بودند، این به نوعی ریشه در روح و روان ایشون دارد و نه به موقعیت های خارجی، یعنی مسئله از داخل ذهن ایشون ایجاد میشه و نه شماو یا هر زن دیگری. بنابراین ایشون حتما و تاکید م یکنم حتما نیاز به مشاوره تخصصی دارند. لطفا قضیه را جدی بگیر و به این امید نباش که اگر در یک منزل باشید ایشون شکشون بر طرف میشه، اونموقع هم از جای دیگه ای درز کنه شاید مثلا استفاده شما از اینترنت و غیره ...
-
RE: کمکم کنید
با تشکر از دوستای خوبم
سابینای عزیز همسر من قبلا ازدواج نکرده ، من ازدواج کردم و توی دوران عقد جدا شدیم .
بچه ها توروخدا برام دعا کنین اگه بدونین من با چه شور و اشتیاقی به فکر زندگی و ازدواج و همسرم بودم فقط آینده رو تصور میکردم این روزا فقط و فقط ، بعد فقط بخاطر یه خودخواهی همه چیز بهم خورد واقعا خودخواهه فقط خودش مهمه فقط از خودش تعریف میکنه میگه من از تو بهترم ، واقعا این رفتارای بچگانه عذابم میده همیشه دوست داشتم توی زندگیم اصلا من و تویی وجود نداشته باشه ولی توی زندگی من و همسرم فقط من همسرم وجود داره و من فقط مثل یه مرده متحرک شدم که باید کنترل ذهنمو بدم دستش و هرطرف که خودش خواست دنبال خودش بکشه و من اجازه ی هیچکاری رو نداشته باشم برام دعا کنین .
-
RE: کمکم کنید
سلام دوست خوبم:72:
عزیزم به هر حال فرق نمیکنه کدوم شما قبلا ازدواج کردید این دلیل خوبی برای بد بینی نیست .
چیزی که مهمه اینه که یه نفر ذره بین خودش رو دائم سمت شما گرفته و اونو بر نمیداره و بدتر اینکه از زیر اون هیچ خوبی نمیبینه و همه چیز رو بد و زشت میبینه .
این برای هر کسی دردناکه , زن باشه یا مرد , این دید همسرش باشه یا دید پدر و مادر و.....
عزیز دلم کار خوبی کردی که جوابشو نمیدی ,:104: نگران زندگیت نباش , این یه مساله مهمه که توی زندگی مشترکتون خیلی تاثیر گذاره , اصلا فکر نکن که اگه زیر یه سقف باشید اوضاع بهتر میشه چون چیزی که مشکل سازه دید همسرته نه سقف خونه , پس تا این دید عوض نشده اصلا صلاح نیست زیر یک سقف زندگی کنید .
بهش جواب نده و بهش بفهمون هر انسانی حق داره مسائل شخصی داشته باشه , حتی در مقابل همسرش . ولی یادت باشه یه حرمت هایی هست که این جور مواقع باید حفظ بشه ,احترام طرفت رو نگه دار تا بتونین بعد از حل مشکل باز دست تو دست هم و شانه به شانه ادامه بدید.:46:
بجنگ تا چیزی رو که از زندگی میخوای بدست بیاری , ولی مراقب باش زندگی عشقت رو ازت نگیره .:305:
جنگ اول به از صلح آخر