RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
یک بار هم چک کنین ویرایشش کردم پست قبلیمو
من سال 2 دانشگاهم ولی 18 تمام کردم اونم 17 تمام و تقریبا 1.5 سال فاصله داریم
میخوام ازدواج کنیم ولی نمیدونیم کی کجا .... :دی
آره خیلی از ایشون خشم میاد اونم و این که گرفتن دستهامون هم برا هردومون آرامش بخشه حتی دیدن هم و یا صحبت با تلفن یا اس ام اس و خلاصه حرفامون هم رو هم تاثیر میزاره شدید.
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
دوست عزیز،
از مساله سالی 5-6 بار ایشون که بگذریم، شما خیییییییییییییلی جوونی واسه ازدواج. اصلا بهش فکر هم نکن. از الان بیفتی تو مسئولیت زن و بچه و زندگی ؟؟؟ می دونی چقد سخته؟
برو سفر، ورزش، تفریح، آموزش، کار و ..... اینقد چیزا هست که هنوز تجربه نکردی و با ازدواج زود، خودت را ازش محروم می کنی.
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
دوست عزیز،
از مساله سالی 5-6 بار ایشون که بگذریم، شما خیییییییییییییلی جوونی واسه ازدواج. اصلا بهش فکر هم نکن. از الان بیفتی تو مسئولیت زن و بچه و زندگی ؟؟؟ می دونی چقد سخته؟
برو سفر، ورزش، تفریح، آموزش، کار و ..... اینقد چیزا هست که هنوز تجربه نکردی و با ازدواج زود، خودت را ازش محروم می کنی.
آخه اگه این دختر نباشه من بی راهه میرم!! این هم هست که اینجا یه شرایطی نیس واسه رابطه سالم قبل ازدواج.......دومآ کار که بیاد بقیه چیزا آسون نیست؟!آموزش چیو میخوام ببینم؟شکر خدا تو چند زمینه مهارت دارم... 5شنبه جمه ها هم میخوام برم دانشگاه ادامه تحصیل ورزش هم که منظم نکردم کلا!!سفر هم با همسفر خوش آید :227: :311: بابا درک کنین کمی این جوری سهل انگاری نکنید لطفا سخت گرفتارم...
.
.
.
راااااااسستیییی دوست شدییم دباررهه همین 1 ساعت پیش:310:
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
شبهایی که می خوای تا صبح حساب کتاب کنی که چه جوری قسط یخچال و اجاره خونه و پول مهد بچه را جور کنی، حساب کتاب کن ببین چه جوری مخارجت را تنظیم کنی که یه دوره غواصی بری.
برای یه پسر 20 ساله ( مثلا اگه دوسال دیگه این دوستی به ازدواج ختم بشه ) خیلی زوده و سخته که بخواد به این چیزا فکر کنه. ذهنت، فکرت و تواناییت کشش این مساله را نداره. خسته می شی، کم می آری، دعوا، بحث، قهر و .... قبل از اینکه خودت را گرفتار کنی، یه کم زندگی کن.
کسی نگفت تنهایی برو سفر. با دوستات برو. با خانواده ات. برادرت. پسرعمه ات ...
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
ممنون:72:
یه جایی هست حدود 800 میدن ماهی برم......
واسه خونه هم آخرش اینه یه خونه رهنی با قرض از خانوادم جور میکنم تا زیاد مشکل پیش نیا واسم...
واسه بچه هم الان خیلی واجب نیس ، مطمئن ترین راهها ی پیشگیری رو هم داریم خدارو شکر تو ایران...
فک میکنید 800 واسه 1 ماه ما در اوایل کافی نباشه؟!اگه کمی با قناعت زندگی کنیم و مخارج اضافی رو کنار بزاریم که میدونم امکانش هست، میتونیم قسط یخچال هم تامین کنیم...
سخت در فکر این مثله هستم لطفا پیشنهادی باب میل من نه ولی حداقل نوازنده ی امیالم بدید
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
مشکل ما یکی دوتاست پس اگه مشاوران محترم لطف کنن تشریف بیارن کارشناسانه مشکل رو راه حل یابی کنن ممنون میشوم!:72::72:
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
دوست عزیز...برادر عزیزم،شما باید دور مسئله ازدواج رو خط بکشید...کلا عرض میکنم
شما سنتون بسیار کمه!
پس به یه فکردیگه باشید...
سعی کنید راههایی که هنوز طی نکردید رو طی کنید
قدم هایی که برنداشتید رو بردارید
امروز تمرکز کن...
بشین...
یک قلم ویک کاغذ بگیر دستت
فکرکن..
ببیین..یک پسر18 ساله چه کارهایی میتونه انجام بده..
همه رو لیست کن
مثلا به عنوان مثال:گذراندن دوره های کارگاهی..فنی باتوجه به سلیقه...
مثلا اگرفردی دانشجوی کامپیوتره..چه عیبی داره یه دوره تخصصی شبکه بگذرونه؟
حالا اینم که گفتم شخصیه..باتوجه به سلیقه فردی
اما این دسته ازکارها..کارهاییه که شما باید انجام بدی..تا به کمال برسی برادرعزیز
رشد فکری هرشخص با بدست آوردن تجربه ها انجام میشه..وگذروندن بهترین لحظه های
آموزشی وتفریحی!
درضمن ازدواج مناسب در مردان در سن 25 سالگی به بالا انجام میشه...پس شما
هنوز راه زیادی رو پیش رو داری...امیدوارم فعلا لیسانستون رو بگیری..
بعد هم فوق...بعد دکترا...بعد هم حسابی بادوستانتون خوش بگذرونید :43::72:
من موندم چرا پسرها بااین همه آزادی،این همه خوش گذرونی های جورواجور..
چرا خودشون رو میخوان توی همچین منجلابی بندازن؟
ازدواج تنها جنبه ی عشق وعاشقی وقربون صدقه و جنسی نداره....:305:
پاسخ من و دوستانمون عقلی ومنطقیه...شما دارید احساسی و
کاملا غیرمنطقی با مسئله ازدواج رفتارمیکنید!:303:
من یه چیز دیگه هم بگم چند سال پیش(زیادم نه:311:)
من هم 16 ساله بودم یه دوستی داشتم عین شما 18 ساله
خودمم ازاون روزها خنده ام میگیره..ببخشید وعین شما جوگیربودیم
خب اولین عشق بودیم دیگه...خیلی ارزوهای برای آینده داشتیم
آروزهای خیالی...که یک روز همه شون بر باد رفت والان من
اون حکمت اون روزها..اون جدایی رو میفهمم..و الان بافردی
خیلییییییییی بهتر ازدواج کردم...وخوشبختم...
به هرحال هرنوجوانی.. در دوران بلوغ جسمی وفکری نیاز به یه همدم داره
و دنبال یه تجربه جدید به نام عشقه...شما تجربه اش کردید درست
اما دیگه ادامه اش نه به نفع شماست نه به نفع دوست دخترتون
حالا یکی دو روز دیگه به حرف ما :305:(ریش سفیدها)میرسید
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
:104:
ممنون:72: ولی انتظاری که ازم دارین رو فک میکنین میتونم براورد کنم؟!
راستی شما گوجیک تر از اون دختره بودید ولی من بزرگ ترم و بارها هم میخواست همه چی بر باد بره جمش کردم...
الان اگه اینو ول کنم میفتم به راه بد الان با این نفسمو احساسات بدمو کنترل میکنم...حداقلش فکر آیندم...وفکر کار و پیشرفت بیشتر برا رسیدن به اهدافم....
:72::72:
هر چی شما میگید من قبول نمیگنم آره؟! ولی حق نمیدید بهم؟الان من اطرافم پر از آدماییه که 20 یا یه سال اینور اونور ازدواج کردن...و این که من از اول ابتدایی با 1.5 سال بزرگتر از خودم افتادم و الان هم 1.5 سال بزرگتر از سن واقعیم هستم چون الان من باید پیش دانشگاهی میخوندم ولی فوق لیسانس گرفتم این ترم و از ترم بعدی میرم رو لیسانس...الان منو بگیرین 20 ساله!بعد 2 سال میشمم 22 ساله به دلیل این که از بچگی با بچه های 2 سال از خود بزرگتر هم کلاس بودم... به دلیل این که اگه الان من حتی هم کلاسیامو میبینم و باهاشون میحرفم میبینم واقعا بچه ان!!
و به شما حق میدم نمیشه دختر سپرد دست یه بچه 18 ساله تازه من یه 2 ماه موند 19 بشم...
تاکیدآ میگم کاملا قبول میکنم افکار یه پسر تو این سن هنوز خیلی متناقضه واسه ملاکهای ایجاد یه رابطه ولی من آدمی بودم که همه چی زودتر در من اتفاق افتاد بلوغ جنسیم خیلی زود بود بلوغ فکریم که نمیدونم اطراف باید بگن ولی به نظر خودم تقریبا به ثبات فکری در زمینه های زیادی رسیدم.یعنی در مقایسه با قبل که هر روزم از دیروزم متفاوت بود نیستم دیگه...
در موارد بلوغ اجتماعی هم اینو میتونم مثال بزنم خیلی از هم دوره هام(همشون) میتونن مشکلشونو بهم با اعتماد بگن و راهنمایی بخوان ولی من نمیتونم اعتماد کنم و پنهان مونده رابطم از اونها چون میبینم افکار مناسبی حتی در روابط خودشون ندارن...
خلاصه اگه در نظر بگیرید من یه دو سال بزرگ تر از سنم هستم چه پیشنهادی میدید؟با احتساب این که همین شهریور ماه 19 میشم شناسنامه ای
لطفا اگه راه گریزی نه بلکه راه ماندنی هست به هر حال گیرم دیگه یه نظری بدید...(اگرم نیست بازم بگید)
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mablue
:104:
ممنون:72: ولی انتظاری که ازم دارین رو فک میکنین میتونم براورد کنم؟!
راستی شما گوجیک تر از اون دختره بودید ولی من بزرگ ترم و بارها هم میخواست همه چی بر باد بره جمش کردم...
الان اگه اینو ول کنم میفتم به راه بد الان با این نفسمو احساسات بدمو کنترل میکنم...حداقلش فکر آیندم...وفکر کار و پیشرفت بیشتر برا رسیدن به اهدافم....
:72::72:
هر چی شما میگید من قبول نمیگنم آره؟! ولی حق نمیدید بهم؟الان من اطرافم پر از آدماییه که 20 یا یه سال اینور اونور ازدواج کردن...و این که من از اول ابتدایی با 1.5 سال بزرگتر از خودم افتادم و الان هم 1.5 سال بزرگتر از سن واقعیم هستم چون الان من باید پیش دانشگاهی میخوندم ولی فوق لیسانس گرفتم این ترم و از ترم بعدی میرم رو لیسانس...الان منو بگیرین 20 ساله!بعد 2 سال میشمم 22 ساله به دلیل این که از بچگی با بچه های 2 سال از خود بزرگتر هم کلاس بودم... به دلیل این که اگه الان من حتی هم کلاسیامو میبینم و باهاشون میحرفم میبینم واقعا بچه ان!!
و به شما حق میدم نمیشه دختر سپرد دست یه بچه 18 ساله تازه من یه 2 ماه موند 19 بشم...
تاکیدآ میگم کاملا قبول میکنم افکار یه پسر تو این سن هنوز خیلی متناقضه واسه ملاکهای ایجاد یه رابطه ولی من آدمی بودم که همه چی زودتر در من اتفاق افتاد بلوغ جنسیم خیلی زود بود بلوغ فکریم که نمیدونم اطراف باید بگن ولی به نظر خودم تقریبا به ثبات فکری در زمینه های زیادی رسیدم.یعنی در مقایسه با قبل که هر روزم از دیروزم متفاوت بود نیستم دیگه...
در موارد بلوغ اجتماعی هم اینو میتونم مثال بزنم خیلی از هم دوره هام(همشون) میتونن مشکلشونو بهم با اعتماد بگن و راهنمایی بخوان ولی من نمیتونم اعتماد کنم و پنهان مونده رابطم از اونها چون میبینم افکار مناسبی حتی در روابط خودشون ندارن...
خلاصه اگه در نظر بگیرید من یه دو سال بزرگ تر از سنم هستم چه پیشنهادی میدید؟با احتساب این که همین شهریور ماه 19 میشم شناسنامه ای
لطفا اگه راه گریزی نه بلکه راه ماندنی هست به هر حال گیرم دیگه یه نظری بدید...(اگرم نیست بازم بگید)
دوست عزیز بهرحال شما برو خواستگاری اگه بهت دادنش ایشالله خوشبخت شید...
اما یه نکته!بلوغ فکری وجسمی در دختران درسن پایین تر از پسران اتفاق میفته!
من حالا این همه حرف زدم شوما چسبیدی به نکته ازدواج در18 سالگی!
تو الان توی این سن تمام اون کارهایی که باید انجام میدادی رو انجام دادی؟
هدفت از ازدواج چیه؟معنی ازدواج چیه؟
درضمن من وقتی سوم دبیرستان بودم با اون دوست بودم...پسری که همه چی
می فهمید..عاقل و مهربون وخیلی بامحبت وازهمه نظرهیچی کم نداشت
اما برای خودمون خوشحالم که تصمیم عاقلانه رو گرفت!که ازهم جدا شدیم
بعد یکسال دوستی ازهم جداشدیم.....الان درحال ادامه تحصیله وداره جوونی میکنه
توی سن 20 وچندسالگی!
حرف من اینه که شما داری خیلی احساسی تصمیم میگیری...
گوش نمیدی که:160:
حرف بزرگترت رو هم گوش بده یک کم:302::305:
RE: آیا تناقض هایمان را کنار گذاریم یا کنار بیاییم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط starpen
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mablue
ممنون ولی انتظاری که ازم دارین رو فک میکنین میتونم براورد کنم؟!
راستی شما گوجیک تر از اون دختره بودید ولی من بزرگ ترم و بارها هم میخواست همه چی بر باد بره جمش کردم...
الان اگه اینو ول کنم میفتم به راه بد الان با این نفسمو احساسات بدمو کنترل میکنم...حداقلش فکر آیندم...وفکر کار و پیشرفت بیشتر برا رسیدن به اهدافم....
هر چی شما میگید من قبول نمیگنم آره؟! ولی حق نمیدید بهم؟الان من اطرافم پر از آدماییه که 20 یا یه سال اینور اونور ازدواج کردن...و این که من از اول ابتدایی با 1.5 سال بزرگتر از خودم افتادم و الان هم 1.5 سال بزرگتر از سن واقعیم هستم چون الان من باید پیش دانشگاهی میخوندم ولی فوق لیسانس گرفتم این ترم و از ترم بعدی میرم رو لیسانس...الان منو بگیرین 20 ساله!بعد 2 سال میشمم 22 ساله به دلیل این که از بچگی با بچه های 2 سال از خود بزرگتر هم کلاس بودم... به دلیل این که اگه الان من حتی هم کلاسیامو میبینم و باهاشون میحرفم میبینم واقعا بچه ان!!
و به شما حق میدم نمیشه دختر سپرد دست یه بچه 18 ساله تازه من یه 2 ماه موند 19 بشم...
تاکیدآ میگم کاملا قبول میکنم افکار یه پسر تو این سن هنوز خیلی متناقضه واسه ملاکهای ایجاد یه رابطه ولی من آدمی بودم که همه چی زودتر در من اتفاق افتاد بلوغ جنسیم خیلی زود بود بلوغ فکریم که نمیدونم اطراف باید بگن ولی به نظر خودم تقریبا به ثبات فکری در زمینه های زیادی رسیدم.یعنی در مقایسه با قبل که هر روزم از دیروزم متفاوت بود نیستم دیگه...
در موارد بلوغ اجتماعی هم اینو میتونم مثال بزنم خیلی از هم دوره هام(همشون) میتونن مشکلشونو بهم با اعتماد بگن و راهنمایی بخوان ولی من نمیتونم اعتماد کنم و پنهان مونده رابطم از اونها چون میبینم افکار مناسبی حتی در روابط خودشون ندارن...
خلاصه اگه در نظر بگیرید من یه دو سال بزرگ تر از سنم هستم چه پیشنهادی میدید؟با احتساب این که همین شهریور ماه 19 میشم شناسنامه ای
لطفا اگه راه گریزی نه بلکه راه ماندنی هست به هر حال گیرم دیگه یه نظری بدید...(اگرم نیست بازم بگید)
دوست عزیز بهرحال شما برو خواستگاری اگه بهت دادنش ایشالله خوشبخت شید...
اما یه نکته!بلوغ فکری وجسمی در دختران درسن پایین تر از پسران اتفاق میفته!
من حالا این همه حرف زدم شوما چسبیدی به نکته ازدواج در18 سالگی!
تو الان توی این سن تمام اون کارهایی که باید انجام میدادی رو انجام دادی؟
هدفت از ازدواج چیه؟معنی ازدواج چیه؟
درضمن من وقتی سوم دبیرستان بودم با اون دوست بودم...پسری که همه چی
می فهمید..عاقل و مهربون وخیلی بامحبت وازهمه نظرهیچی کم نداشت
اما برای خودمون خوشحالم که تصمیم عاقلانه رو گرفت!که ازهم جدا شدیم
بعد یکسال دوستی ازهم جداشدیم.....الان درحال ادامه تحصیله وداره جوونی میکنه
توی سن 20 وچندسالگی!
حرف من اینه که شما داری خیلی احساسی تصمیم میگیری...
گوش نمیدی که
حرف بزرگترت رو هم گوش بده یک کم:302::305:
ممنون:72:
دو سه جا سو تفاهم شده انگار...
اولا کسی نگفت 18 سالگی میخواد ازدواج کنه من یه 2و3 سالی صبر میکنیم و هر دومون آدمایه با قیدو بندی هستیم با کس دیگه ای هم نمیتونیم ظرف این مدت آشنا شیم. چون واقعا اگه دلداده ی پوست کلفت نباشه آدم نمیتونه تو دلش بره و بالاخره یا میره یا میمیره :311:
من منظورم این بود که قدرت اینو دارم که با یه دختر که خیلی وخت پیش از من به بلوغ فکری رسیده حرف بزنم ولی شما 16 سالگی نمیتونستی اصلا دهن وا کنی پیش اون دختر 18 ساله و این یعنی امر بعید پس اصلا نمیشه مقایسه کرد.
و چند سوال کردید که به دلیل سو تفاهم پیش آمده فعلا تا اطلاع ثانوی قابل جواب دادن نمیباشند!!:227:
ازدواج!!؟ این یعنی چی اصلا!!؟
ببخشید ولی انصافا :( میبینید که من از سر خوشی اینجا نیومدم که پس اگه ازیتتون کردم بدونید عمدی نیست.:72::72: ممنون از توجه تون