RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
w0w!!
یک لحظه فکر کردم به عنوان متهم تو دادگاه منتظر صدور حکم ایستادم!!
@شب نم
همونطور که قبلا هم گفتم من به بازی علاقه ای ندارم. اما ایشون اینطوری رفتار می کردن. اگر ایشون غیب می شدن طبیعتا من دو برابر اون زمان رو غیب می شدم. همونطور که گفتم ایشون جواب تلفنش رو نمی داد بعد چند بار من بی خیال می شدم و بعد از یک مدت خودش تماس می گرفت و اگر من نبودم شاکی هم می شد!!!! آیا باید روزی 50 بار پاپی می شدم؟؟
بهرحال قصد توجیه کردن چیزی رو ندارم؛ اینکه چیزی غلط هست یا درست. اینجا فقط دنبال یک راه حل می گشتم. همین!! (البته قبول دارم مشکلاتی دارم، من لاجیکم فازی ولی اکشنم باینری هست.)
اما موضوع برای خودم هم جالب شد، من می دونستم که با گذاشتن این پست قطعا مورد لطف قرار خواهم گرفت (با شناختی که از خانم ها دارم). جالبه من چندتا دوست خانم هم دارم وقتی با اونها هم صحبت می کردم راجع به همین موضوع (من راجع به مسائلم تو صحبت با دیگران کلا راحتم)، دقیقا عکس العمل شما رو داشتند (البته اونهائی که مسن تر هستند دیدگاهشون یخورده فرق داره).
و جالب تر اینکه دوست های آقائی که دارم دیدگاهشون شاید نه دقیقا نقطه مقابل خانم ها اما راجع به این موضوع کلا فرق داشت (هیچ کدوم یکسان نبود دیدگاهشون با هم ولی با خانم ها فرق داشت و هر کدوم یه دیدگاه جدید داشتن نسبت به من) غیر از این بود فکر می کردم مشکلی دارم!!
@tell me
فقط من یک سوال برام پیش اومد؟ چه جوری فهمیدین من اعتماد به نفسم به نظر بالا نیست؟؟
راجع به عقاید هم بگم ایشون مذهبی نبودن، من هم آدمی هستم که اصولا به دین و مذهب اعتقادی ندارم ولی با مذهب و آدم های مذهبی هم مشکلی ندارم. من آدمی هستم شدیدا اهل مطالعه و سعی می کنم همه چیز رو از راه علمی برای خودم جا بندازم، اگر نشد اون موقع می رم سراغ فلسفه!! (در واقع اعتقاد من اینه که هر چیزی که قابل اثبات و مشاهده باشه علمه در غیر اینصورت فلسفه است). من با وجود چندین سال درس خوندن انصراف دادم از دانشگاه و دوتا رشته مختلف تحصیلی داشتم و هیچ کدوم رو تموم نکردم. ایشون هم دو رشته تحصیلی درس خوندن که بر خلاف من مدارکشون رو گرفتن.
من خیلی زود کار رو شروع کردم و کلا از لحاظ کاری با سابقه ام (با وجود نداشتن نیاز مالی 17 سالگی). ایشون هم مثله بنده از سالها پیش کارمند بودن و همزمان با درس به کارشون ادامه دادن.
اصولا آدمی هستم که تا حالا اهدافم و کارم در بالاترین درجه اهمیت برام قرار داشته و خیلی از چیزها رو همیشه فدای اولویت هام کردم. من هر جا که بودم همیشه یا تاپ ترین بودم یا سعی کردم که بهترین باشم. البته به اکثریت خواسته هام رسیدم و آخرین خواسته بزرگ رو هم که داشتم ایشان در به ثمر رسیدنش خیلی تاثیر گذار بودن و مطمئنا ایشون نبودند انجام نمی شد به خاطر شتاب و انگیزه ای که ایجاد کردند (جالبه یه شب خواب دیدم و برای خودش هم تعریف کردم، که در آینده خیلی نزدیک مجبور می شم بین تو و اون هدف یکی رو انتخاب کنم (ایشون می گفت که علم تعبیر خواب داره) و دقیقا همین اتفاق هم افتاد زمانی که اولین گام رو برای رسیدن به اون هدف برداشتم از دستش دادم). الان هم احساس می کنم که زندگیم بیهوده نبوده و کارهای بزرگ زیاد انجام دادم، همینه که از این به بعد می خوام تازه راه و رسم زندگی رو یاد بگیرم و کار رو بفرستم گوشه (یه کم گنگ بود این پاراگراف لازم بود بیشتر توضیح می دم).
در ضمن از کودکی هم همیشه بین من و دیگران یه مرز بندی بوده و این باعث میشده که من هرجا باشم همه من رو آدم متفاوتی بدونند (شاید بیشترش به ظاهرم برمی گشته، چون من شباهتی به ایرانی ها ندارم، ما در هر نسل معمولا یکنفر رو داریم که اینجوری هست، که البته در نسل من، من و یکی از خواهرهام). من همیشه احساس متفاوت بودن داشتم و به خاطر همین هم در هر جمعی که باشم هم زود تابلو می شم و هم اینکه دیگران اذعان می کنند که تو یک آدم متفاوت هستی. همیشه هم چیزی برای رو کردن دارم که برای دیگران جذاب هست و باعث میشه کلی دوست داشته باشم و افراد راحت با من دوست می شن (با وجود اینکه توی محل کار جدیدم هیچکس از گذشته من خبر نداره و من رو کاملا نمی شناسه حداقل روزی یک بار این جمله از دیگران شنیده می شه که تو اصلا با دیگران فرق داری). اما یک سری خصوصیات هم دارم که ممکنه هرکسی با اون کنار نیاد و به خاطر همین هم معمولا بعد از یه مدت از آشنائی با دیگران با وجود جذابیت برای دوست ماندن ممکنه مشکلات و دلخوری هایی هم بین ما پیش بیاد که معمولا بعد از چند بار حل میشه و تا حالا مشکل حلی نشدنی با دیگران نداشتم (مثلا تقریبا یک ماه پیش مشکلی بین من و یکی از همکارانم که خیلی هم نزدیک بودیم پیش اومد که تا دوهفته باهم صحبت نمی کردیم، اما بعدش اوضاع به حالت عادی برگشت و الان رابطه ما با هشت ماهه گذشته کاملا متفاوته و نوع دیگری باهم برخورد می کنیم که کاملا بر پایه احترام و دوستی است).
امیدوارم اون چیزهائی رو که شما می خواستید بدونید توضیح داده باشم
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
نقل قول:
نوشته اصلی توسط guilt
w0w!!
یک لحظه فکر کردم به عنوان متهم تو دادگاه منتظر صدور حکم ایستادم!!
@شب نم
همونطور که قبلا هم گفتم من به بازی علاقه ای ندارم. اما ایشون اینطوری رفتار می کردن. اگر ایشون غیب می شدن طبیعتا من دو برابر اون زمان رو غیب می شدم. همونطور که گفتم ایشون جواب تلفنش رو نمی داد بعد چند بار من بی خیال می شدم و بعد از یک مدت خودش تماس می گرفت و اگر من نبودم شاکی هم می شد!!!! آیا باید روزی 50 بار پاپی می شدم؟؟
بهرحال قصد توجیه کردن چیزی رو ندارم؛ اینکه چیزی غلط هست یا درست. اینجا فقط دنبال یک راه حل می گشتم. همین!! (البته قبول دارم مشکلاتی دارم، من لاجیکم فازی ولی اکشنم باینری هست.)
اما موضوع برای خودم هم جالب شد، من می دونستم که با گذاشتن این پست قطعا مورد لطف قرار خواهم گرفت (با شناختی که از خانم ها دارم). جالبه من چندتا دوست خانم هم دارم وقتی با اونها هم صحبت می کردم راجع به همین موضوع (من راجع به مسائلم تو صحبت با دیگران کلا راحتم)، دقیقا عکس العمل شما رو داشتند (البته اونهائی که مسن تر هستند دیدگاهشون یخورده فرق داره).
و جالب تر اینکه دوست های آقائی که دارم دیدگاهشون شاید نه دقیقا نقطه مقابل خانم ها اما راجع به این موضوع کلا فرق داشت (هیچ کدوم یکسان نبود دیدگاهشون با هم ولی با خانم ها فرق داشت و هر کدوم یه دیدگاه جدید داشتن نسبت به من) غیر از این بود فکر می کردم مشکلی دارم!!
مگه لاجیک شما نیست که اکشنتون را شکل می ده یا مسیرش را تعیین می کنه؟
من اگر یک پسر داشتم همسن شما بود. اما ندارم !
شاید یکی از دلایلی که حوصله کل کل ندارم هم همین است. :305:
امیدوارم بهتون برنخوره و کاملا دوستانه و مجازی بهش نگاه کنید. ولی همونطور که گفتم توضیحات و توجیهاتتون خسته کننده است. حالت کل کل داره. آدم خسته می شه از سر و کله زدن با این لاجیکتون. خیلی درگیر خودتی ( شرمنده از لحن این جمله )!
:72:
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
اول از همه باید عرض کنم اینجا نه دادگاهی وجود داره نه کسی می خواد شما رومحکوم کنه... ما آدمها اینطوری هستیم, وقتی حرفی برضدمون باشه یا وقتی حتی کسی بخواد اشتباهمون رو بگه جبهه می گیریم در حالیکه ما اینجا فقط و فقط به هم کمک می کنیم تا بتونیم راه درست رو انتخاب کنیم
اگر ایشون غیب می شدن طبیعتا من دو برابر اون زمان رو غیب می شدم
به این می گن لج بازی نه راه حل... راه حل اینه که به قول خودتون خیلی لاجیک بشینید و مشکلات و ناراحتی هاتون رو با هم در میون بذارید که مثلا من از فلان چیز ناراحت می شم لطفا انجام نده... غرور من شکسته می شه و احساس بدی پیدا م کنم... اگه ما آدما می تونستیم درست از زبونمون استفاده کنیم این دنیا بهشت بود و ما هم حوری!
راستی شما سن ما رو چجوری تخمین زدید؟ من 40 سالمه و دو تا فرزند هم دارم!!!! (شوخی کردم) اما همونطور که خودتون هم می گید عکس العمل ما خانمها اینطوریه و اون کسی هم که باهاش دوست هستید و دوستش دارید هم یک خانمه پس یه چیزی اینجا مشکل داره... احتمالا راه کارهایی که برای حل مشکلات می دید
فرمودید چطور متوجه شدم اعتماد به نفستون.... بخاطر اینکه اونقدر اتکا به نفس ندارید که شرایطتون را کامل بگید و فکر می کنید حتما بخاطر شرایطتونه که می خوان شما رو بپسندن, به نظر من اگه شخصیت طرف اونقدر قابل قبول باشه که بشه بهش تکیه کرد یه سری چیزها رو می شه نادیده گرفت, دفعه ی بعدی خیلی راحت هر چیزی که هست چه نقطه ضعف چه قدرت رو بیان کنید و از این توهمات دست بردارید(پیشنهاد دوستانه)
اینکه شما چند رشته رو خوندید و رهاش کردید نشون از تنوع طلبی شماست, شما در رابطه با دوستی و ازدواج هم تنوع طلب هستید؟ اگه آره که باید فکری به حال این مورد بکنید
تبریک به خاطر تاپ بودنتون من هم همچین شخصیتی دارم, نهایت تلاشم رو می کنم تا به بهترین وجه وظایف و یا علایقم رو انجام بدم...
در مورد خوابتون بهش فکر نکنید, تو هیچ جایی نیومده که آدم بخواد بین کارش و عشقش یکی رو انتخاب کنه و به نظرم می شه با کمی صحبت این مسئله رو حل کرد
این همه پیچیدگی باید تموم بشه جناب guilt... اینقدر وسواسی نگاه نکنید, باورتون نمی شه چه انرژی از من گرفته می شه وقتی نوشته هاتون رو که پر از پیچ و خمه می خونم اما برام جالبه و البته نگران کننده برای خودتون که اینقدر از دید علمی و فلسفی به قضایا نگاه می کنید در صورتیکه با یه دید عادی ممکنه بتونید انتخاب بهتری داشته باشید, اینقدر خودتون رو عذاب ندید.:305:
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
با عرض سلام خدمت برادر گرامي...يه چند كلمه صحبت دارم شايد بهتون بربخوره شايدم خوشتون بياد. نمي دونم ولي بنظرم بهتره بدونيد.
اولا شما تابلو عاشق اين خانم شديد و با نوشتن كلمات لاجيك و بكار بردن الفاظ انگليسي نمي تونيد اونو مخفي كنيد.
و اما اين قصه عاشق شدن شما از كجا شروع شد؟
همونطور كه خودتون گفتيد تا حالا دختري نتونسته نظر شما جلب كنه اما من بهتون راز اين وابستگي رو مي گم.... جواب دادن و ندادن هاي گاه و بيگاه خانم، شل كن سفت كن، سراغ گرفتن و نگرفتن و خلاصه اين مدل رفتاري باعث بروز چنين حالتي در شما شده. در واقع بنظرم بهتره بجاي عاشقي كلمه بازي ذهني رو براي شما درنظر گرفت. بازي ذهني اون خانم با شما! نمي دونم كارهاي اون خانم به عمد بوده يا غير عمد يا اينكه اصلا قضيه تومور مغزيش صحت داره يا نه بهرحال من وارد مقوله اون خانم نمي شم بلكه دوست دارم شما اول به خودتون بپردازيد.
تمام سرچ هاي شما و تلاش شما براي بدست آوردن و جلب توجه اون خانم شده و ناخودآگاه از سهم خودتون غافل شديد و براي همينه كه نتيجه نمي گيريد.
اميدوارم از اين بخش صحبتم ناراحت نشيد چون جملاتي كه ميگم از زبان روانشانسي هست كه براي مورد خودم بهش مراجعه كردم.
پسرهاي منطقي مثل شما معمولا در بعد احساسي نابالغ هستند و بعلت نوع زندگيشون جذب دخترهاي خاصي ميشن. دخترهايي كه عملا براي اونها دور از دسترس اند. براي اين دسته از آدمها در دسترس بودن دختر به معني مرگ رابطه است و دلزدگي مياره. يعني پيش بيني من اين هست كه با رسيدن شما به اين دختر، احساسات شعله ور شده شما سريعا خاموش بشه.
اما راهش چيه؟ درمان چيه؟ درمان اينه كه از لحاظ عاطفي خودتون رو پخته كنيد. زمانهايي رو از پشت سيستم بلند شيد و براي روح و روان خودتون كار عاشقانه اي انجام بديد. مشاوره بريد و كل ماجرا رو تعريف كنيد و بگيد كه با چنين روشي عاشق شديد. شخصيتتون رو بشناسيد و با توصيه مشاور روي بخش احساسي خودتون بيشتر كار كنيد. انساني كامل هست كه در همه ابعاد خودشو بالا بكشه. اگر مي خواهيد انتخاب درستي داشته باشيد بايد چشم و گوشتون بروي حقيقت زندگي باز بشه و آدمها رو همونجور كه هستند ببينيد. پس اول شخصيت خودتون رو كشف كنيد بعد درپي راههايي براي جذب اون خانم پيدا كنيد.:303:
حالا فايده انجام اين كارها چيه؟ شايد فكر كنيد كه خب اينجوري مشكل كه با اون خانم حل نمي شه! اتفاقا نكته دقيقا اينجاست كه با پختگي عاطفي، كل زندگي آدم تحت الشعاع قرار مي گيره و واقعيت ها كاملا به چشم ميان. اونوقت شما به اين نتيجه خواهيد رسيد كاري كه اين خانم داره با شما انجام ميده به هر علتي كه باشه يك آزار روحي و رواني است و آدم سالم هرگز خودش رو آزار نمي ده. بعد از اين مرحله، شما خانمهايي رو كه سر راه زندگيتون قرار مي گيرند با معيار درست قضاوت مي كنيد و فقط به حس هاتون و به هيجان فوري كه در وجودتون شعله ور شده بها نمي ديد كه مبناي انتخابتون بشه.
به اين قضيه اصلا به ديد بد نگاه نكنيد. هر اتفاقي كه در زندگي آدم ميفته حتي اگر سخت و آزاردهنده باشه درواقع داره اون بخش ناكارآمد وجود مارو به نمايش ميذاره و درواقع فرياد مي زنه كه به كمك و اصلاح نياز دارم. چه خوبه آدم زودتر اين رو متوجه بشه و براش كاري بكنه!
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
[align=justify]@سرافراز
w0wwwwwwwwwwwwwwwwwwww!!!!!!!!!!!!!!!!!
حیف که این دکمه تشکر رو فقط یک بار میشه زد!!
من جوابم رو گرفتم!!
8 ماه مطالعه کردم، با دیگران بحث کردم و در نهایت کلی فکر کردم؛ جوابی جامع تر و خلاصه تر از جواب شما رو نیافتم (فقط 5 بار پشت سر هم خوندم پاسخ تون رو). واقعا متشکرم تحلیل تون واقعا دقیق و عالی بود. حقیقتا من رو به فکر فرو برد!! باید بیشتر بخونم و فکر کنم.
در مورد استفاده از واژگان نامانوس هم بنده رو عفو بفرمائید، من یکی از رشته های تحصیلیم زبان و ادبیات انگلیسی بوده. علاوه بر اون بر اساس یک عادت قدیمی با خودم هم انگلیسی صحبت می کنم و چون تمام روز در محیط کار کلا از واژه های تخصصی استفاده می شه (به دلیل تکنیکال بودن افراد)، گاها فراموش می کنم که با افرادی غیر از همکارانم صحبت می کنم و گاهی هم اصلا متوجه نیستم.
اعتراف می کنم که سخت آشفته شدم و دیونه در مورد ایشون. خصوصا با گذشت زمان.
باید بگم که من خودم از همون اول هم می دونستم که ایشون سعی در جذب بنده دارند، اما به این دلیل که ایشون حسی رو در من زنده کرد که بیان لذتش تا تجربه نکنید واقعا سخته (آنهم بعد از سال ها)، من تسلیم شدم.
ببینید من افراد زیادی از نوجوانان 14/15 ساله تا افراد مسن بالای 60 سال رو بین دوست هام دارم. در میان دوستانم افرادی هستند (که تعدادشان هم کم نیست)، بین 40 تا 50 سال، افرادی فرهیخته و با درکی بسیار بالا در برخی مسائل (که من ازشون خیلی لذت می برم)، که تمام عمرشون رو مجرد بودند. به عنوان فردی که مدت زمان قابل توجهی رو کنارشون گذروندم، باید بگم که همیشه مشخص بوده که یک چیزی کم دارند، شادابی و سرزندگی، حس امید (نمی دونم دقیقا چی میشه اسمش رو گذاشت، ولی اثر زندگی وجود نداشت).
من هر دو سمت رو دیدم چه افراد متاهلی که غرق روزمرگی هایشان هستند (شاید هم 100 درصد ناراضی از ازدواج) چه اونهائی که اشاره کردم (افرادی که موفق شده اند مجرد بمانند :D)، انصافا هیچکدوم رو نپسندیدم. اما حد وسطش رو هم دیدم.
و این راهی است که من دوست داشتم انتخاب کنم. اما بدون فردی که توانائی ایجاد این جذابیت رو در من داشته باشه، امکان پذیر نیست. و از اونجائی که در مسیر من در یک دهه فقط 2 نفر وجود داشته اند از نظر من ایشون فرصت زندگی من بود (قبل از اینکه به سرنوشت دوستانی که اشاره کردم گرفتار بشم). اگر قرار باشه یک دهه طول بکشه ..................
ایشون کارش رو چه خودآکاه چه ناخودآگاه خوب انجام داد!!
من ایشون رو استاد بازی ذهنی می دونستم
بله این رو هم کاملا قبول دارم!!
انسان تا چیزی رو نداشته باشه شدیدا دنبالشه، اما همین که بدست اش آورد خواه ناخواه از جذابیتش کاسته میشه.
یک +1 دیگه
با تمام وجود از پاسخی که دادید متشکرم
بازهم پاسختون رو می خونم
سعی می کنم انسان بهتری از خودم بسازم
@tell me
می بخشید ولی تا اونجا که من می دونم اگر مردی صراحتا از خانم مقابلش چیزی رو التماس کنه و یا اعتراف به ضعیف بودن بکنه فردای همون روز اگر اون خانم ایشون رو جا نذاره، بزودی این کار رو خواهد کرد (این اولین درسیه که پدر به پسرش یاد میده).
در مورد اعتماد به نفس هم
من متوجه نشدم؟؟ چه دلیلی داره که من نخوام همه چیز رو بیان کنم؟؟؟؟؟؟
هیچکس اینجا من رو نمی شناسه که من بخوام با محدودیت صحبت کنم، حتی اگر می شناختید هم بنده در حد مارک زاکربرگ شناخته شده نیستم که نگران باشم از روی زندگیم یه فیلم ساخته بشه. هر چند اگر در مورد من گوگل کنید می تونید خیلی دقیق بفهمید در ده سال گذشته من هر روز کجا بودم و چه کاری کردم ولی من مشکلی ندارم اگر کمکی می کنه تا اسمم رو هم بگم!!! (من نمی دونم شما دقیقا می خواهید چه جزئیاتی رو بیشتر بدونید واقعا، ماجرا رو که من تعریف کردم)
و اما تنووووووووووووووع
این یکی واقعا خون من رو به جوش میاره!!
چرا ملت با تنوع طلبی مشکل دارند؟؟ در حالیکه زندگی که تنوع نداشته باشه به نظر من چیزی جز مرگ نیست!!
مشکل اکثریت جامعه رکود و ساکن بودنه، خیلی از مشکلات توی روابط از همین جا آغاز می شه!! حتی از خودشون هم خسته اند چه برسه به شریکشون یا اطرافیان. خیلی راحت می شه پی برد که چقدر زندگی ملت توی رکود و یکسان می گذره. یک آمار بگیریم!!
برای مثال اکثریت جامعه هر چقدر هم با سواد و تحصیلکرده باشند مشتری موسیقی پاپ هستند و توی عمرشون هیچی غیر از این نوع موسیقی رو گوش ندادند. یا غیر از کتاب های درسیشون به ندرت کتاب دیگه ای خوندند.
اصلا سبک های دیگر موسیقی مثه راک و متال و آلترنیتیو به وجود اومدند که این فضا رو بشکنند و تنوعی باشه تا باعث بشه ملت فکر کنند. بر خلاف موسیقی پاپ انواع دیگر موسیقی شنونده رو به فکر وا میداره (برخلاف پاپ که اشعارش هیچ نوع بار معنائی نداره از موسقی سنتی که اشعار خیام و مولانا و .... رو در بطنش داره تا موسیقی مدرن که به معضلات بشر میپردازه سرشار از بار معنائی است و تنوع انگیز؛ هر چند در این میان افراد متعصبی هم یافت می شوند که فقط مثلا راک گوش میدند اونهم فقط 5 تا گروه و اگر دیگری غیر از اون رو گوش بده شروع به مسخره کردن می کنند).
برای مثال من به شخصه در آرشیوم از موسیقی 100 سال پیش تا مدرن ترین موسیقی وجود داره و اونواعش رو گوش می دم. بسیار دیدم توی ماشین نشستید و یکی موسیقی سنتی میذاره بقیه صداشون درمیاد اون یکی متال میذاره بقیه تحمل شنیدن ندارند و مشکل پیش میاد. اما من هرجائی که باشم می تونم از موسیقی که یک بچه 7 ساله گوش میده تا فرد مسن 70 ساله رو نه تنها همراهشون گوش کنم بلکه لذت هم ببرم.
من فردی رو می شناسم که مسلمان هست اما به جز قرآن همیشه تورات و انجیل رو هم مطالعه می کنه و برخلاف دیگران اگر سوالی در مورد مذهبش ازش بپرسید جواب های محکم تری به نسبت 99 درصد بقیه جامعه اهل اون مذهب دارند در حالی که یک فرد کاملا عادی است و تحصیلات آنچنانی هم ندارد. اما حس تنوع طلبیش باعث شده تا هر مرجع دینی رو مطالعه کنه.
فرد دیگری رو می شناسم که 275 شهر دنیا رو گشته و با وجود ایتالیائی زبان بودن، روسی، انگلیسی، فارسی و چند زبان دیگر هم بلد هست و وقتی ازش می پرسید که چرا این همه زبان؟؟ فارسی جوابتون رو میده که "یک زبان کافی نیست!!" و به دلیل حس تنوع طلبیش انسانی هست همیشه جذاب که هیچ وقت در مجاورتش خسته نمی شید چرا که همیشه یه چیز جدید از خودش واسه نشون دادن داره. کلی هم دوست داره که با همه شدیدا در ارتباط هست. با وجود اینکه الان سومین سالی هست که میشناسمش اما هربار فکر می کنم یک انسان جدیده!!
آیا می دونید چرا 85% پدر و مادر ها با بچه هاشون اختلاف و درگیری دارند؟؟ به دلیل یکنواخت زندگی کردن!! به این نوع زندگی عادت کردند و تنوع جائی در زندگیشون نداره!! به این دلیل که بروز نیستند.
ببینید ما 1 زمین داریم فقط 1 زمین، اما اکثر ما فقط از خونه تا محل کار، تحصیل و ..... رو یا نهایتا شهرمون رو می شناسیم!! چند نفر از ما کل ایران رو گشتیم!! برای تنوع لازم نیست که تا فضا برید، هرجای این کره خاکی یک جذابیت خاص و یک چیز جدید داره که تمام عمرتون هم جهانگردی کنید از دیدنش سیر نمی شید. از طیعتش تا مردمانش.
در مورد افرادی هم که باهاشون زندگی می کنیم دقیقا همینه!! فرقی نمی کنه بردار، خواهر، پدر، مادر، فرزند، یا حتی همسر باشه، اون فرد یک نفر هست اما کلی جنبه های مختلف برای کشف کردن داره درست مثه زمینی که روش زندگی می کنیم، اما چون خود افراد (ماها) کاملا یک نواخت زندگی می کنیم این باعث می شه که از دیدگاه دیگران خسته کننده به نظر برسیم.
در واقع اگر کسی همسرش بهش خیانت کنه و یا در رابطه اش تقلب کنه!! معمول مواقع من خود فردی که بهش خیانت شده رو مقصر می دونم (نه اینکه طرف مقابل تبرئه باشه). دلیلش هم واضحه یکنواختی و عدم تنوع که از سوی خود فرد بوجود میاد. اما ما گاها اینقدر روزها و تمام عمرمون رو مثله هم طی می کنیم که دیگر حتی در موردش فکر هم نمی کنیم.
در مورد خودم: آیا بعد از شش سال از آخرین رابطه ای که داشتم، به طرف کسی رفتن تنوع طلبی در دوستی و ازدواج هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من لذت تنوع و تنوع طلبی رو چشیدم و می دونم دقیقا چی هست. بهترین لذت های دنیا!!
من چون تنها زندگی می کنم معمولا خودم آشپزی می کنم (و همکارهای من هم از همین متعجبند که ما به عمرمون ندیدیم فرد مجرد و تنها هر روز با خودش غذا بیاره!!) ولی خیلی کم پیش میاد که من یک غذا رو یک جور بپزم معمولا هر بار ترکیب جدیدی رو امتحان می کنم گاها بد و گاها خوب می شه. اما این تنوع طلبی برای من بسیار آشپزی رو بسیار لذت بخش می کنه (کاری که اکثر آقایون از شنیدن اسمش هم ................).
در ضمن تنوع طلبی من به اینجا ختم نمی شه!! بله من فقط دو رشته تحصیلی داشتم!! ولی در زمینه های دیگر هم تا می تونستم مطالعه کردم اگر قرار بود دنبال همه برم بایستی 7 یا 8 رشته دانشگاهی رو همزمان می خوندم. از تاریخ و باستان شناسی تا زیست و نجوم و ........
هفته دوم آشنائیم با همین خانم یه پروژه برداشتم که سود بسیار خوبی داشت با توانی که من داشتم و با توجه به کارهای قبلی که من داشتم می تونستم با استفاده از کارهای قبلی کار رو که قرار بود یک هفته ای تحویل بشه سریعا تحویل بدم. اما از اونجائی که من اگر کاری رو چند بار به یک روش انجام بدم احساس می کنم که در حال کارگری هستم. تصمیم عجیبی (از نظر دیگران) گرفتم. تصمیم گرفتم به جای تکنولوژی های موجود برای برنامه نویسی وب سایت از زبان برنامه نویسی که برای تولید سیستم عامل و نرم افزارهای دسکتاپ استفاده می شه استفاده کنم و برای سرور هم از سیستم عاملی استفاده کنم که به هیچ وجه در ایران استفاده نمی شه. همه حتی ایشون می گفتند دیونه شدی؟؟ کار رو تحویل بده پولت رو بگیر. چون کار با تاخیر انجام شد پروژه کنسل شد. و یک ماه روزی 18 ساعت کار ..............
جالبه هفته گذشته بعد از قریب یکسال از اون زمان، کاری به بنده پیشنهاد شد که فقط کسی توانائی انجامش رو داره که روی اون سیستم عامل با اون زبان برنامه نویسی کار کرده باشه با 4 برابر دستمزد فعلی که دارم. و تنها فرد برگزیده از میان افراد دیگر بنده بودم به دلیل داشتن نمونه کار!!!!! +1
بله خیلی چیزهای دیگر به دلیل حس تنوع طلبی من در زندگیم از دست رفته، اما همیشه چیز بهتری به دلیل این انتخاب وجود داشته است.
به همین دلیل هست که من احساس می کنم تمام پیشرفتم در زندگی رو از هرجهت مدیون حس تنوع طلبی و لذت بردن از یادگیری و آموختن در مورد چیزهای جدید هستم. آموخته ام که بیاموزم!!
می بخشید طولانی شد اما من راجع به تنوع طلبی شدیدا غیرتی ام!!
@شب نم
می بخشید قصد نداشتم حوصله تون رو سر ببرم یا روی اعصاب کسی راه برم. بهرحال من مجموعه ای هستم از یک سری خصوصیات، خوب یا بد، اما سعی می کنم بهتر از این باشم. دلیلی هم برای شرمندگی شما وجود نداره، اگر من ایراد دارم ایراد منه!! خوشحال میشم هر چی فکر می کنید باید بگید رو بدونم.
[/align]
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
من اصلا با اینکه شما یا هر مردی بخواد التماس کنه موافق نیستم, البته طلب بخشسش در مقابل کار نادرست چرا اما التماس برای هر چیز کوچیکی هرگز چون خودم هم گرفتارش شدم و مطمئنا حس خوبی به طرفم نداشتم! اما منطقی حل کردن با التماس کردن خیل متفاوته منطقی بودن یک راه متعادله برای حل مشکل التماس کردن از ضعف و لج بازی و مغرور بودن هم از ضعف آدمه چرا؟ چون غرور یعنی التماسم کن! من دلم می خواد یکی بهم التماس کنه و این کمبود من جبران بشه... امیدوارم متوجه منظورم باشید:72:
در مورد اعتماد به نفس منظورم رو درست نگفتم شاید هم برداشت شما متفاوت بوده, منظور من در رابطه با خانواده ی نامزد قبلی تون بوده که شرایطتون رو نگفتید و اینکه این بار وقتی برای خواستگاری تشریف می برید کامل تمام شرایطتون رو بگید و فکر نکنید که اگه شرایطتون رو بگید اخلاقیاتتون و شخصیتتون نادیده گرفته می شه:305:.
:305:Trust yourself
مسئله ی من با تنوع طلبی این نیست که آدم نباید تنوع تو زندگی ش داشته باشه من خودم شدیدا تنوع طلب هستم و خیلی تنوع داشتن تو روحیه م تاثیر گذاره و همین دلیل که عامل پیشرفت شما بوده واسه من هم بوده و برای اینه که خیلی چیزها رو بلدم بیشتر از کارهای دخترونه... دلم می خواد از همه چیز سر در بیارم, از کتاب های داستان و شعر, تا موسیقی و فلسفه و حتی کتاب های حقوقی و اتم و سیاست و تاریخی همه جور کتابی رو مطالعه کردم و البته با علاقه!:310::227:
اما اینکه چند رشته رو بخونید و به سرانجام نرسونید بحث جدائیه... و اینکه آیا این تنوع طلبی در حیطه ی مسائلی جز ازدواجه؟ اگه اینطوره مشکلی نیست و فقط سوال کردم نمی خواستم خونتون به جوش بیاد! و جوابم رو گرفتم اما اطلاعاتتون هم خیلی خوب بود! جالبه که شما اینقدر کامل همه چیز رو توضیح می دید در حالیکه با یک کلمه "خیر" یا نهایت یک جمله می شه سر و تهش رو هم اوورد... :82:شما خیلی با سخاوت هستید که دوست دارید تمام اطلاعاتتون رو رو کنید و از این بابت من خیلی از اطلاعاتتون استفاده کردم و ممنونم:104:.
خیلی خوشحال شدم وقتی گفتید جوابتون رو گرفتید:72:
اگه سوال دیگه ای هست بفرمایید
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
@matin_female_1988 aka tell me
;-)
می بخشید که دیر جواب می دم٬ مدتیه که کلی کار ریخته سرم.
ممنون بابت پاسخی که دادید.
بازم از شما و تمامی دوستانی که وقت گذاشتن این تاپیک رو خودندن و پاسخ دادن تشکر می کنم.
ممنون :72:
--
The past and the future are irrelevant. The moment is everything.
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
خواهش می کنم.... امیدوارم هر جا هستید موفق باشید.:72:
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
guilt گرامی
به تالار همدردی خوش آمدید
لطفاً لینکهای زیر را مطالعه کنید .
http://hamdardi.net/thread-17269-post-160104.html#pid160104
http://www.hamdardi.net/thread-268.html
http://www.hamdardi.net/thread-15051.html
همچنین در مقوله تفکر جانبی نیز مطالعه داشته باشید ، که روند سیستمی صرف نگریستن به روابط و زندگی علاوه بر آنکه مخل خلاقیت است ، بلکه دلزدگیها پیش می آورد و در نتیجه بی ثباتی های ناشی از این دلزدگیها و زود خسته شدن از موقعیتها و حتی اموری که به آن مشغول هستیم .
اینکه دو سال بیشتر نمی توانید یک محیط کاری را تحمل کنید ویا ...... آنچه دوستان به اشتباه تنوع طلبی گفتند ، حکایت از سیستمی و عمودی فکر کردنهای زیاد در شما است که اگر بازنگری و اصلاح نشود . بعد از ازدواج هم دیری نمی گذرد که از زندگی و همسرتان خسته و دلزده شده و .....
موفق باشید
RE: کمک!! شرایط پیچیده من......
@فرشته مهربان
سلام
می بخشید که دیر جواب می دم و
مرسی بابت مطالبی که لینکش رو درج کرده بودید برای چند ساعتی غرق خوندن و فکر کردن شدم.
اولین بار که دقیقا متوجه بخشی عمده ای از شخصیت خودم شدم با تماشای فیلم Requiem for a Dream یا مرثیه ای بر یک رویا ساخته دارن اندروفسکی بود. من هر کاری کردم بدلیل اینکه برای من فیلم تاریکی بود، با وجود اینکه خواننده یکی از گروهای مورد علاقه ام توش بازی می کنه، بیش تر از دوبار نتونستم این فیلم رو ببینم (البته این کارگردان، فیلم The Fountain رو هم داره که من دست کم 50 بار دیدمش، هر دو فیلم شاهکارند).
در اون فیلم 4 شخصیت اصلی وجود داره و من شخصیت خودم رو خیلی شبیه شخصیت پیرزنه می دیدم، که در منابعی که قرار داده بودید به خوبی توصیف شده بود.
کتاب در جستجوی معنای فرانکل حقیقتا یکی از تاثیرگذارترین کتاب های زندگیم بوده که هر وقت احساس بدبختی می کردم سراغش رفتم و مثله یه شعله توی تاریکی مسیر رو به من نشون داده.
حتما به تحقیق درباره هوش هیجانی و شخصیت کمالگرا هم ادامه می دم(هر چند برنامه مربوط به تست هوش هیجانی هم روی لینکی که انتهای صفحه بود دیگه وجود نداره)، واقعا ممنون بابت راهنمائی.
به نظر می رسه که واقعا EQ از IQ مهمتره!!
EQ VS IQ