ترانه خانوم عزیز کاملا درک میکنم که چرا اینقدر در فشاری ...میدونم چون خودمم بودم و هستم ..و کاملا میفهمم وقتی میگی مریض شدی یعنی چی ؟؟
باید بهت توصیه کنم که فقط بتونی اون انرژی سهمگینی که درونت داره به انفجار میرسه رو هدایت کنی در کارهای دیگه ...منم مثل شما گرم هستم ولی تونستم در حدی اونو معطوف کنم به ورزش و کارهای بدنی ...ولی بازهم دردسر ساز میشه ...!
اما یه مورد منو کاملا سست و سرد میکنه در مورد این مساله ....و اون چیزی نیست جز اون هدفم ..!! جز اون هدفی که تو این ۲۴ سال براش جنگیدم که اون چیزی نیست که فقط فقط پاک بمونم !! اونم برای همسرم...شاید الان نشناسمش کیه ولی بالاخره روزی میرسه که باهم خواهیم بود ...
گفتید اخه تو این تهران کی میتونه خودشو نگه داره !!؟؟؟
خب یکیش بنده ....پسرم هستم ....خانوادتن مذهبی نسیتیم انچنان...حتی سمت پدریم که کاملا باز هستن ...از نظر مالی هم مشکلی ندارم و در بهترین جای طهران زندگی میکنیم ..حتی ۴ سال سوییت مجردی داشتم ...ولی به خودم اجازه ندادم کوچکترین لغزشی انجام بدم ...تمام دوستانم تجربه کردن ...پیشنهادای زیادی شده بهم چه در دوستی چه در غیر...خیلی در فشار بودم جوری که مجبور شدم یه مدت نرم سر کار !! اما همه اینها فشار می اورد و نگاهای دوستان که وقتی بنده انجام نداده بودم بهم میگفتن امل ...ولی همه رو بنده فقط به خاطر اون عزیزی که در اینده بخوام باهاش باشم منو سرد میکرد و دیگه اروم میشد این بدنم ...!!
پس بدونید هرچند تو جامعه الوده ای داریم زندگی میکنیم اما هستند کسانی که اعتقادات خاص خودشونو دارن...
------
در مورد شناخت اکه این مساله و این حس شما رو وابسطه با این اقا کرده وبالعکس بدونید راه درستی برای شناخت نیست ...باید سعی کنید بدون در نظر گرفتن این مساله شناخت اساسی به همیدیگه پیدا کنید ...( که میتونید مقاله هاشو با کمی جستجو در سایت پیدا کنید )
در ضمن وقتی شناخت پیدا کردید به همدیگه میتونید در این زمینه هم تبادل افکار و عقایدتونو انجام دهید ..که به بن بست نخورید ..
موفق باشید:82: