-
RE: ترس از کتک
سلام سارا جان واقعا متاسف شدم و یاد مادر خودم افتادم
مادر من کم سن و سال بود که ازدواج کرد و اختلاف سنی ش با پدرم زیاد
تو 14 سالگی ازدواج کرد و پدرم هم با کوچکترین بحثی کتکش می زد
نوشته هات رو که خوندم اون صحنه ها اومد جلوی چشمم, من و برادرم همیشه یه گوشه مچاله می شدیم و دست هم رو می گرفتیم و گریه می کردیم
اما مادرم صبرش تموم شد و برخورد خودش رو باهاش کرد
پدرم با چاقو مادرم رو زده بود و دستش مثل یه کاسه ی پر خون بود
هیچوقت یادم نمی ره که روی پدرم آب جوش ریخت
از اون به بعد دیگه جرات پیدا کرده بود
دیگه ترسش ریخته بود
اگه مادرم موند چون نه پدر و مادر داشت نه خواهر برادراش پشتش بودن چون خودشون متاهل بودن
و همچنین بخاطر بچه هاش موند
الان دیگه پدرم جرات نداره دست به مادرم بزنه
گاهی بلند می شه و می خواد بزنتش اما من از اون زودتر بلند می شم و سرش داد می زنم و تهدید می کنم که اگه بزنی...
اونوقت می شینه سر جاش
من نمی گم تو هم باهاش مقابله کن
اما بشین فکر کن چرا شوهرت رو دوست داری؟
خانوادت پشتت هستن؟
از اونها کمک بگیر
بهش تلنگر بزن
چرا باید کتکت بزنه؟
حتی اگه اخلاقت هم خوب نباشه همچین حقی وجود نداره که بخواد آزارت بده و بهت آسیب برسونه
چرا تو اونقدر خودت رو کم می دونی که بهش هیچی نمی گی؟ چرا باید زیر دست و پای اون زجه بزنی؟
مگه همچین مردی چی داره که می گی احساسات باعث می شه ببخشیش؟ کسی که رو خودش کنترل نداره
پدر من الان بیش از 50 سالشه اما هنوزم داره رو مادرم می جنبه
همیشه نگرانم ما اگه ازدواج کنیم قرار با مادرم چطوری برخورد کنه؟
این اخلاق تو خونشه
شاید هم مشکلی چیزی داره منظورم از لحاظ روانیه
به خودت فکر کن:46:
راستی یه وقت بچه دار نشی سارا جان.:72:
-
RE: ترس از کتک
سلام سارا جان.
کوچکتر از اونم ک بخام نظر بدم. دوستان با تجربه زیاد هستند.
ببین دوست من همین ک بعد از اون کاراش میاد دورت رو میگیره یعنی محبت بلده و تمام وجودش آدم بدی نیست و ذات خبیثی نداره.
اروم بهش گلم چون مشکلات در ارامش سریعتر حل میشوند.
کارای ایشون ب دلیل عدم آگاهی هست. اینه نمیدونه چقدر زشته کارش.
جالبه ک این افراد اگر رفتار مشابه رفتار خودشون ببینن بسیار شای میشن!!!11:311:
چون آگاهی ندارن.
مرحله اول برای حل مشکل قبول کردنه اشتباهشونه. بعدم تلاش ایشون و صبر و همکاری شما.البته تلاش و صبر ب مقدار فراوان:43:
-
RE: ترس از کتک
ممنون از دوستان
من وسارا جان چون هم اسم هم هستیم نوشته هاتون رو خطاب به سارای عزیز خوندم..
حالا نمیدونم واقعا مرد هایی هستن که آرام باشن و حتی توی دعوا سکوت رو پیشه بگیرند؟
همیشه برام سواله:303:
شوهر من بسیار عصبیه....حساس و زود رنج .تقریبا با افکاری پریشان و برهم ریخته...
این عصبانیتش به منم سرایت کرده توی همین یکسال...
اگر پیچ نپیچید..اگر میخ کوبیده نشد...بامشت میزنه به دیوار که ازدستش عصبانیه...
عصبانیتش رو تخلیه میکنه اینطوری.
اگر ماشین با اولین استارت روشن نشد..میکوبه رو فرمون ماشین..
خب مطمئنا منم عصبی میشم....
دیروز عصر هم دعوا داشتیم سرهمین بی ملاحظه گی هاش..البته من باز زبان به دهن گرفتم
وهیچی نگفتم....ساعت 5 عصر دیروز قرار داشتیم درجایی برای انجام کار اداری دریکی از دفاتر اسنادرسمی!
ایشون هیچ سوالی نکردند حتی تلفنی که ساعت کاریشون کی هست؟
جالب اینجاست آخرش هم گردن بنده بیچاره انداختند!که چرا شما نرفتی سوال کنی؟
خب من هم حق به جانب گرفتم..وگفتم کارشماست..منم توی عصرگرمای تابستون بعد ساعت کاریم
اومدم وخسته ودرمونده ام...چرا عصبانیت واین چیزها...اینقدر غرولند کرد اینقدر تکرار کرد حرفهاش رو
که منم عصبی شدم وکم نیاوردم:324:
بهرحال گذشت تاساعت هشت ،نه شب که برگشت به خونه کلی معذرت خواهی کرد وتنها حرفش این بود
که وقتی خسته هست ازنظر ذهنی هرچیزی ممکنه بگه!
اما خب این داستان ها...این نمایش ها تا کی؟
من این یه نمونه رو گفتم که بفهمید چطور سرچه چیزهای الکی ای عصبانیتش اوج میگیره ومنو آزارمیده
من همیشه آدم منزوی وگوشه گیر وساکتی بودم..همیشه دنبال آرامش بودم وهستم
هروقت که تنهام...ازتنهاییم لذت میبرم.... اما گهگاهی درمنزل بازمیشه ومیان خونه...آرزو میکردم کاش
اضافه کاری بود...یا بادوستش قرار داشت ومن بیشترتنها بودم....
همیشه سعی میکنم آرومش کنم...ودرمواقع عصبانیت همش این جمله ی : آروم باش عزیزم!روبهش میگم
ببخشید بسیار حرف زدم..اما من خیلی دنباله روی این مسئله ام...اگر راه حلی جدی پیدا شه
خب خیلی خوشحال تر به زندگیم ادامه میدم....
-
RE: ترس از کتک
سلام starpen عزیز.
بسیار متاسف شدم. فقط میخواستم بگم بله هستند چنین مردانی.
دوست من ازصبح زود تا ظهر دانشگاه بود و از دانشگاه ئستقیم بدون نهار و استراحت سر کار بود تا شب ساعت 10و11. و وقتی می آمد بسیار با من مهربون بود و ب ناراحتی های من میرسید حتی وقتی عصبانی میشدم با جملات عاشقانه مرا ب آرامش دعوت میکرد. خیلی خوب رفتار میکرد. هرچند ک فقط21 سال سن داشت و اون کار ب خاطر دانشجو بودنش موقت بود.
ب توصیه دوستان جدا شدیم اما....................:302:
-
RE: ترس از کتک
کاش کسی اینجا بود کمک میکرد!:305:
ای کاش!
اما مهم نیست
دردمندان را دوا نیست:302:
-
RE: ترس از کتک
ممنون از همتون دوستای عزیزم..راستش من دیگه شد یه دختری که هیچ اراده ایی از خودش ندار...اگه بخوتم جدا شم خونوادم خیلی پشتم هستن و می تونم بهترین زندگی رو بسازم اما باور می کنید دل کندن از شوهری که برای راحتی من توی زندگی روز و شب کار می کنه و فقط کافیه بگم فلان چیز رو می خوام می خره و عشقی که توی وجودش هست برام سخته..من عاشقشم و دلم نمی خواد تنهاش بزارم...اما اخلاقشو دوست ندارم...
-
RE: ترس از کتک
اگه شوهرت را دوست داري و اون مرد خوبيه زندگيت را بساز سارا:305:
-
RE: ترس از کتک
منم دوست دارم زندگیمو بسازم برای همینم می خوام کاری کنم عادتشو ترک کنه اما نمی دونم چه جوری؟
-
RE: ترس از کتک
سلام:72:
(اینها نظر شخصی منه)
وقتی بخوایم رفتار فردی رو عوض کنیم باید چند کار رو انجام بدیم:
- اون رو درک کنیم
- دلایل رفتارش رو بدونیم
- بهش آگاهی و اطلاعات کافی بدیم
- از عواقب رفتارش صحبت کنیم
- انگیزه ایجاد کنیم
- از یک روش بازدارنده کمک بگیریم
- یک روش جایگزین معرفی کنیم
برای انجام این مراحل برات مثال می زنم ولی خودت سعی کن بنا به موقعیتت از روش های مناسب و موثر استفاده کنی.
یه زمان که آرومه و یا زمانی که می خواد باهات آشتی کنه باهاش صحبت کن. بهش بگو که حق داره عصبانی و ناراحت بشه، بپذیر که کاری که انجام دادی اشتباه بوده و ازاش عذرخواهی کن.
باهاش همدردی کن و بهش بگو می دونم کودکی سختی داشتی و احتمالا سختی های زندگی تو رو به این مرحله رسوندن و اگر من هم جای تو بودم شاید همین رفتار رو داشتم.
بهش بگو ممکنه ناخواسته بلایی سر شما بیاد و بهش نشون بده که زور اون خیلی زیاده، دست اش رو بگیر و با آخرین نیروت فشار بده (البته یواش فشار بده) بذار احساس کنه از شما خیلی قوی تره و حس حمایت اش تقویت بشه. مادرش رو مثال بزن و اینکه چقدر ناراحت می شده وقتی پدرش این کار رو می کرده.
در مورد عصبانی بودن باهاش صحبت کن و اینکه اون حق داره از دست تو عصبانی و ناراحت بشه ولی حق نداره این عصبانیت اش رو در قالب کتک بروز بده.
بگو خیلی دوستش داری ولی اینجوری دلسرد می شی و سعی کن این رو توی رفتارت هم نشون بدی، مثلا کمی بی حوصله باش، کم تر بخند، نسبت به چیزی که خیلی دوست داری بی حوصلگی نشون بده حتی پیش اطرافیان این کارها رو (البته با دقت و ظرافت) طوری انجام بده تا اونها ازاش بپرسن که چه اتفاقی برای تو افتاده و ...
از حمایت مادر شوهرتون کمک بگیرید و باعث بشید با پسرش صحبت کنه. دقت کنید این کار باید با ظرافت زیاد انجام بشه. از حمایت خانواده، پدر، برادر، عمو و هر مردی که ممکنه استفاده کنید و اون رو بترسونید این کار هم باید با ظرافت زیاد انجام بشه.
یک روش جایگزین مانند شکست ظرف، کیسه بوکس، داد زدن پیدا کنید تا بتونه عصبانیت اش رو خالی کنه
دقت کنید این مراحل باید خیلی خیلی با ظرافت و دقت انجام بشن و کار یکی دو روز نیست. این عادت همسر شما می تونه خیلی تعدیل بشه مخصوصا که شما دوستش دارید. گاهی باید نرمش به خرج بدید و گاهی قاطعیت. در هر حال مردها خشن تر هستند و نباید از اونها زیاد انتظار رمانتیک بودن داشت ولی این رفتار ایشون هم اصلا درست نیست.
کلا ذات پسرها خشنه ذات دخترها هم فشنه:311:
-
RE: ترس از کتک
نگار عزیز کاش این چیزهایی که میگی به همین سادگی هایی که گفتی بشه!:303:
اما!:300:
زندگی من عین شکلات تلخ شده..اما نه نمیشه گفت شکلات تلخ...شکلات تلخ خوردن هم لذت داره نه زندگی من
که هروز شده کارمون جنگ و دعوا:324:
خدایا کمکم کن..الان واقعا نیازمند توجهتم..:302::323: