-
RE: من همش ضايع ميشم :(
از دست تو دختر!:46:
خیلی خوبه که اعتماد به نفس پیدا کردی اما یه دفعه پریدی اونور خط که خانم!
نه به اینکه هیچی نمی گفتی نه به اینکه افتادی تو خط اذیت و آزار بقیه و دست انداختن
این کار به نظرت خوبه؟ خودت همچین احساساتی رو تجربه کردی اگه خوب نبوده نباید به یکی دیگه این حس رو بدی درسته؟:305:
منظور من از اعتماد به نفس اینه که اگه کسی خواست اذیتت کنه یا اگه حرفی زدی و بقیه خندیدن ناشی از فکر توئه و حتی اگرم ضایع شده باشی نباید ببازی خودت رو
نه اینکه راه بیفتی بقیه رو دست بندازی خانمی:300:
البته بحث های منطقی خوبه مثلا بحث لیلی و مجنونی که گفتی خوبه چون نشون می ده تو می تونی ارتباط برقرار کنی:72:
اما در مورد اون رمان....!:316:
اون پسری هم که حواست رو پرت می کرد خوب کردی از طرف من هم حالش رو میگرفتی!!!(شوخی کردم نری بزنی لهش کنی!)
آخه یه بار نشسته بودم سر کلاس و پشت سرم هم 3 تا پسر بودن که یکی شون هم درسش ضعیف بود هم شیطون بود یه جورایی دنبال این بود که یکی نگاش کنه, تو کلاس مسئول کارهای اضافی بود مثل ماژیک اووردن یا وصل کردن فیش سی دی پلیر
برای اولین بار بود که بین اون کلاس بودم و کسی رو نمی شناختم روز اول بود
از غریب بودنم سوء استفاده کرد وشروع کرد تیکه انداختن, خواستم از استاد سوال بپرسم ادام رو در می اوورد, کلی واسه خودش چرت و پرت می گفت
وقتی حرف استاد که مخاطبش من بودم تموم شد برگشتم و بهش نگاه بدی کردم یعنی یه بار دیگه حرف بزنی حالت رو می گیرم...
این شد و تا جلسه ی آخر جرات نمی کرد بیاد سمتم و شدیدا با احترام برخورد می کرد و دیگه ندیدم باهام شوخی کنه
لاو استوری سعی کن هر جا میری زیاد در مورد خودت اطلاعات ندی, واااااااااای قضیه ی اون بانکیه رو که نوشته بودی اینقده حرصم گرفته بود که نگووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووو:163:
در مورد درس هم بستگی داره به شور و اشتیاقی که تو دانشگاه هست و رقابتی که با هم دارن
من ترم اول نمراتم نسبت به ترم های دیگه پائین بود اما بعدش همیشه شاگرد اول یا دوم بودم تا وقتی درسم تموم شه, ترم آخرم هم کمتر شده بود نمراتم چون دیگه آخرای راه بود و کوتاهی کردم, وقتی می دیدم تو کلاس چقدر حس رقابت وجود داره ترقیب می شدم به درس, ترم اول اصلا به رشته م علاقه نداشتم و انگیزه باعث شد علاقمند بشم.
انگیزم این بود که بهترین باشم:72:
ای وای زدم تو جاده خاکی:163:
در مورد کارشناس هم زیاد حساسیت به خرج نده, مطمئن باش حتما مسائل پیچیده تری هستن که باید به اونها برسن
به این فکر کن که از بین نوشته های دوستان بتونی گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون
ما اینجا هستیم تا به هم کمک کنیم
می تونی هم فکر کنی من کارشناسم! خب کارشناس هم هستم اما نه کارشناس روانشناسی خب کارشناس کارشناسه دیگه!!!(شوخی)
بای بای دیگه زیاد نوشتم
-
RE: من همش ضايع ميشم :(
مثل اینکه تو اول راه رو خوب می ری ولی بعدش خراب می کنی. مثل اون خرگوشه می مونی که اول اش تند می ره بعدش کم میاره، باید مثل اون لاک پشته باشی، آهسته و پیوسته بری. مهارت های برقراری ارتباط رو تمرین کن. برقراری یه ارتباط سالم نیاز به زمان داره. با هر کسی صمیمی نشو. همونطور که tell me عزیز گفت نباید خیلی زود و به هر کسی در مورد خودت خیلی اطلاعات بدی.
وقتی یه تازه وارد میاد توی جمع به رفتارش دقت کن. ببین اون چطور ارتباط برقرار می کنه و سعی کن یاد بگیری. کلا به رفتار اطرافیان زیاد دقت کن، همونطور که خودت گفتی یه مدتی تنها بودی برای همین هم مهارت های برقراری ارتباط رو فراموش کردی البته از اول هم خیلی روی این مهارت ها دقت نداشتی و با این تنهایی ها همون یک ذره ای رو هم که بلد بودی فراموش کردی. درست مثل اینکه یه مدت دوچرخه سواری نکنی، خوب قطعا مهارتت توی دوچرخه سواری کم می شه.
استرس هم خیلی تاثیر داره، استرس زیاد باعث می شه تمرکزت رو روی رفتار خودت و حرف و رفتار دیگران کم بشه و به جای اینکه به حرف اطرافیان دقت کنی به این فکر کنی که تو چه جوابی می خوای بدی و درنتیجه حرف اونها رو نمی شنوی، سعی کن ریلکس باشی و استرس ات رو کم کنی:82:
:326:
-
RE: من همش ضايع ميشم :(
مرسي تل مي جون مرسي نگار جون
نگاري راست ميگي من آخرش ديوونه ميشم مثلا امتحان آخريم رو حذف كردم امروز.
تا حالا 2 بار اين درس و حذف كردم.رابطه ام با استادش خيلي عاليه هر جا هر درسي ميبينم اون برداشته منم ميرم برميدارم.اما راستش خيلي خجالت ميكشم دوباره هم اين درس و ترم ديگه باهاش وردارم.
من نميدونم چطوري مهارت ارتباطيم رو زياد كنم من گاهي وقتا هنگ ميكنم حتي اگه بدونم بايد چه كار كنم هم مثله اين رايانه هايي ميشم كه اطلاعاتشون بالا نمياد.:310:
تل مي جونم قصدم ضايع كردن كسي نبود اون پسره برگه رو نذاشته بودن جلوم تقلب ميخواست:311:
اون فروشنده هم واسه موس موس اومده بود موضعش رو هم مشخص نميكنه هم به من هم به دوستم هي چراغ سبز نشون ميدداد چند ساله دوستم عاشق اين مرتيكه كچل شده هي حرص منو در مياره:227:
-
RE: من همش ضايع ميشم :(
سلام خانم داستان های عشقی!(فارسیش چقدر سخته!)
تنها مشکل شما از لحاظ من اینه که بجای اینکه تمرکز کنی روی خودت در لحظات مختلف( مثلا لحظات ضایع شدن خودت توصیف کردی )،داری یا روی برداشت دیگران ،روی اتفاق های جند دقیقه پیش افتاده،اتفاقاتی که قرار چند دقیقه دیگه بیفته فکر میکنی.
خانمی شما بیشتر از این ها میتونی اعتماد به نفس داشته باشی..اما برای شروع:
زیاد فکر نکن دیگران چی فکر میکنن،چی کار میکنن،چه برداشتی میکنن، و... فقط به این فکر باید بیشتر از پیش خانمی تر + موقعیت شناس تر+زیبا تر کلام هات رو انتخاب کنی (یا به قول امروزی های خیلی با کلاس رفتاری کنی!:227:)
راستی خانمی بیشتر از بیش به درسات دقت کن،در اینده مثل من پشیمون نشی...به نظر من ادم میره دانشگاه که علم یاد بگیره و از جهل در بیاد و مهارت های اجتماعیش بالا بره،پس سعی کن کمتر حاشیه بری که بعدا پشیمون نشی!...دیگه هم سعی کن درس حذف نکنی،چون از دید استاد خیلی جالب نیست مگه دلیل موجه داشته باشی.
پاورقی:
البته فکر نکن شما این مشکل رو فقط داری،من توی دانشجو هام زیاد میبینم مثلا میان پیشم میگن "بینگو" اون روزی من فلان کار رو کردم تو کلاس ،به نظر شما برداشت بدی کردی یا امثال این، که اصلا من یادم نمیاد اون لحظاتی که اون خانم یا اقا داره در مورد ش صحبت میکنه! در حالی که طرف فکر کرده من برداشت بد کردم.این خیلی اتفاق میفته(خواستم فقط یه خاطره گفته باشم!):163: