RE: احساس میکنم شاید دوستم ندارن
سلام خانمی مبارک باشه انشاله
ببین عزیزم هیچ مشکلی وجود نداره فقط دوخانواده اختلاف فرهنگی دارن شما وقتی با شوهرت ازدواج کردی یعنی اون رو با همه جوانبش پذیرفتی وقتی خداروشکر شوهر به این خوبی داری نذار یه وقت حرفی بزنی که باعث شه دلش بشکنه چون واقعا نمی تونه کاری بکنه فقط برای اینکه اذیت نشی تو هم راحت برخورد کن (وقتی مییاند خونتون یه مدل غذا بیشتر درست نکن و همه چیزو ساده بگیر )البته دوران عقد بنظر من بهترین دوران برای تغییر دادن هستش ولی اگه دیگه توی اون دوران کاری نتونستی بکنی دیگه سخت نگیر و غیر از اون شاید به مرور متوجه بشی وجود خانواده شوهرت اینقدر برات مقتنمه که دیگه به این جور مسائل بها نمیدی من خودم مادرشوهرم همینطوری بود اولا ناراحت میشدم بعد دیدم بنده خدا اصلا بلد نیست ولی اینقدر با مهربونی و خوش صحبتی دلمون رو شاد می کرد که اگه هزارتا سفره هم جلومون مینداخت باهاش برابری نمی کرد بله میشد که دوران عقد خونشون املت خورده بودیم ولی الان که دیگه نیست میگم کاش زنده بود و دخترم همچین مادربزرگ مهربونی رو ازدست نمیداد عزیزم زندگی فقط یه محل گذره خودتو با این مسائل ازار نده حالا که همراه خوبی خدابهت داده فقط با عشق بهش وپر کردن زندگیت از شادی خوب توشه جمع کن مطمئن باش با مرور زمان جات رو حسابی تو دلشون باز می کنی مخصوصا با اومدن بچه زنجیر محکمی بین شما و خانواده شوهرت بسته میشه اون موقع حسابی نازتو می خرنند خانوم خانوما :310:
RE: احساس میکنم شاید دوستم ندارن
سلام خانمی مبارک باشه انشاله
ببین عزیزم هیچ مشکلی وجود نداره فقط دوخانواده اختلاف فرهنگی دارن شما وقتی با شوهرت ازدواج کردی یعنی اون رو با همه جوانبش پذیرفتی وقتی خداروشکر شوهر به این خوبی داری نذار یه وقت حرفی بزنی که باعث شه دلش بشکنه چون واقعا نمی تونه کاری بکنه فقط برای اینکه اذیت نشی تو هم راحت برخورد کن (وقتی مییاند خونتون یه مدل غذا بیشتر درست نکن و همه چیزو ساده بگیر )البته دوران عقد بنظر من بهترین دوران برای تغییر دادن هستش ولی اگه دیگه توی اون دوران کاری نتونستی بکنی دیگه سخت نگیر و غیر از اون شاید به مرور متوجه بشی وجود خانواده شوهرت اینقدر برات مقتنمه که دیگه به این جور مسائل بها نمیدی من خودم مادرشوهرم همینطوری بود اولا ناراحت میشدم بعد دیدم بنده خدا اصلا بلد نیست ولی اینقدر با مهربونی و خوش صحبتی دلمون رو شاد می کرد که اگه هزارتا سفره هم جلومون مینداخت باهاش برابری نمی کرد بله میشد که دوران عقد خونشون املت خورده بودیم ولی الان که دیگه نیست میگم کاش زنده بود و دخترم همچین مادربزرگ مهربونی رو ازدست نمیداد عزیزم زندگی فقط یه محل گذره خودتو با این مسائل ازار نده حالا که همراه خوبی خدابهت داده فقط با عشق بهش وپر کردن زندگیت از شادی خوب توشه جمع کن مطمئن باش با مرور زمان جات رو حسابی تو دلشون باز می کنی مخصوصا با اومدن بچه زنجیر محکمی بین شما و خانواده شوهرت بسته میشه اون موقع حسابی نازتو می خرنند خانوم خانوما :310:
راستی یادم رفت بگم داماد با عروس برای بعضی خانوادهای سنتی خیلی متفاوته نباید از مادر شوهرت که مال دورانیه که وقتی عروس می گرفتند یعنی یه خدمتکار بی جیره مواجب جدید اوردن وداماد یعنی سرور گله کنی که چرا برابر سفره ننداخته برو خدارو شکر کن مثل مادر شوهر خودش باتو رفتار نمی کنه :311:
راستی یادم رفت بگم داماد با عروس برای بعضی خانوادهای سنتی خیلی متفاوته نباید از مادر شوهرت که مال دورانیه که وقتی عروس می گرفتند یعنی یه خدمتکار بی جیره مواجب جدید اوردن وداماد یعنی سرور گله کنی که چرا برابر سفره ننداخته برو خدارو شکر کن مثل مادر شوهر خودش باتو رفتار نمی کنه :311:
RE: احساس میکنم شاید دوستم ندارن
پریماه جان! خواهش میکنم، این تیشه ای رو که گرفتی دستت، بذار زمین!
اصلا بشکنش و بندازش دور!
شما داری دستی دستی پای یه سری از مسائل رو به زندگی جدیدت و به روابطت با همسرت باز میکنی! ببین الان، شما میگی، فامیل من! فامیل تو!
فردا میشه، خانواده ی من! خانواده ی تو!
بعد هم روز به روز بدتر میشه، برادر من! برادر تو!
در آخر هم میشینید به همدیگه میگید، خود من! خود تو!
البته همه ی اینها آینده نگریهای منفی هست که دارید انجامش میدید! و راه اونها رو به زندگی قشنگتون باز می کنید.
عزیز دلم، اشتباه نکن! باور کن زیبایی های زندگیت اون قدر زیاده که نیازی نیست شما به این موضوعات کوچیک حساسیت نشون بدی!
اگه میخوای مهمونی بدی، با روی خوش و مهربونی این کار رو انجام بده! اگه هم نمی خوای یه دلیل منطقی براش بیار و با صحبت و همدلی این کار رو انجام بده!:72:
غرغر کردن، فکر کردن به افکار منفی و مقایسه ممنوع!