نوشته اصلی توسط parvane123
سلام.
من نگران زندگیم هستم.
مطمئن هستی؟ بیماری که نگران زنده بودن یا ... هستش به نکاتی که دکتر بهش می گه بها میده و همه نسخه ها رو انجام میده
حس می کنم با صبر کردن ازم دورتر و دورتر میشه.
گویا حس تون خیلی راهنمای درستی در زندگیتون هست و همانطور که تا الان زندگیتون را به سر منزل مقصود رسونده باز هم می تونه موثر باشه
حس می کنم شکاف بزرگی بینمون ایجاد شده.
منتظر عمیق تر شدن این شکاف نیز باش
اخرین باری که دیدمش 34 روز پیش بود چقدر دیگه باید صبر کنم.
این جوری که شما صبر رو پیشه کرده ای
باید گفت که دیگه کافی است چرا که خیلی صبر کردی
خیلی زیاد ،اون هم از نوع سازنده اش
اون اونقدر عصبانیه که محاله خودش فعلا پا پیش بذاره.
فکر نکن تنها ایشون این کار رو می کرد هر مرد دیگری هم جای همسر شما بود همین راه رو در پیش می گرفت
چقدر دیگه باید صبر کنم.
هرچقدر خودتون صلاح می دونید و حس تون بهتون می گه
تو رو خدا بهم بگین چی کار باید بکنم.
آیا گوش شنوایی هم بود که راهکار ها رو ببینه و بشنوه و بکار بگیره که حالا قسم میدی کمکت کنن؟!
فکر نمی کنین بهتره سرزده برم و باهاش صحبت کنم
خود دانی ، چون حس تون راهنماتون هست ما چی کاره هستیم؟!