RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
ممنوم اقا محسن..شایدم اینجور باشه..به هرحال بازم میگم حتا اگه به خاطر پسر بزرگشون هم باشه درست نیست..امروز خواهرشوهرم زنگ زد و گفت غروب میام خونتون بعد به بابا میگم بیاد دنبالمون بریم باغ..خیلی تعجب کردم...هرچند جاری و برادرشوهرم نیستن و رفتن خونه مادرزنش..شاید واقعا خواهرشوهرم منم دوست دار؟یعنی این نشونه خوبیه؟
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
من كه بهت گفتم سارا جان
مطمئن باش دوستت دارن ولي خوب خانوادش به خاطر ارامش پسر بزرگشون اين رفتار را ميكنن
و خواهر شوهرتون هم به خاطر اين كه تو سن بلوغه و از اين كه تو حرف هاي خصوصي و اين جور چيزها بازي داده ميشه ، لذت ميبره و احساس بزرگ شدن بهش دست ميده
ولي در مورد خودتون بهتون بگم خودتون را مشتاق نشون نديد خيلي، مثلا تا بهتون زنگ زد و گفت ميام يا گفت بيا بريم باغ ذوق زده نشديد ، ميتونين خيلي رسمي و مودبانه تشكر كنين ازشون و بگين پس منتظرتم عزيزم!
و يه توصيه ديگه كه به ذهنم رسيد حالا نميدونم چقدر درسته ؟ درستيش را خودتون بايد تصميم بگيرن و بقيه بچه ها هم ميتونن كمك كنن ولي به نظرم:
حتي گاهي وقتا كه دعوتتون كردند بريد باغ به يه بهونه محترمانه مثل اين كه ميخواهيد خونه را تميز كنين يا اين چيزا كه خودتون بهتر ميدونين پيشنهادشون را رد كنين و نرين
راستي يه سوال هم دارم شما اين باغ رفتن ها و خونه پدر شوهرتون رفتن ها را تنهايي ميريد يا با شوهرتون؟
چون من به نظرم اومد كه از حرفايي كه زديد تنهايي ميريد! ميتونم اگه حدسم درسته بپرسم چرا تنهايي ميريد
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
شوهرم بوتیک داره و مغازست ..بعضی اوقات که مغازه نمیره با هم میریم و گاهی اوقات که مغازست اونا میان دنبالم و باهاشون میرم برای ناهار هم شوهرم از مغازه میاد اونجا...چطور؟
وقتی زنگ زد من مثل همیشه رفتار کردم..بعد ازسلام و اینا گفتم باشه عزیزم..بیا خوش اومدی و زیاد ذوق نکردم...
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
اهان خوب خيلي خوبه
ولي يه نظر ديگه دارم همش خودت نرو خونه پدر شوهرت و بعد شوهرت بياد سعي كن شوهرت بياد خونتو دنبالت و بعد با هم برين خونه اونا البته نه هميشه ها
يه جور تعادل بين اين دوتا روش برقرار كن حالا درصد هر كدوم به خودت بستگي داره و شرايطي كه داري كه مطمئنا خودت بهتر از من ميتوني تصميم بگيري در موردش
اينجوري هم شوهرت ميبينه شما به خانوادش علاقه داري و خودت بهشون سر ميزني كه اين باعث ميشه علاقه اش به شما وزندگيتون بيشتر بشه و هم اين كه همش تنها نميرين و دلتون ميخواد شوهرتون بياد دنبالتون خودش هم رو شما و هم خانواده شوهرت تاثير ميذاره
در مورد باغ هم كه گفتي اونا ميان دنبالت كه اين خيلي خوبه ولي همونطور كه گفتم هر چند بار يه بار به يه بهونه نرو و خيلي محترمانه درخواستشون را رد كن
موفق باشين
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
دوستای عزیزم من هنوز مشکلم باهاشون حل نشده..کمک کنید تو رو خدا
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
چي شده سارا جان
جديدا مشكلي پيش اومده؟
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
دوستای عزیزم بعضی اوقات توی کار دنیا می مونم...امروز قرار بود ما با برادرشوهرم و جاریم و خونواده شوهر بریم باغ ..چون شوهرم رفته بود مغازه و مادرشوهر و پدرشوهرم زودتر رفته بودن قرتر بود برادرشوهر و جاری و خواهرشوهرم با ماشین بیان دنبال من...بعد صبح شوهرم بهم اس داد آماده شوکه حامد(برادرشوهرم)دارن آماده میشن و میان دنبالت...من که آماده شدم دیدم پدرشوهر زنگ زد و گفت من میام دنبالت منم گفتم باشه و به شوهرم گفتم...دم ظهرکهپدرشوهرم اومد دنبالم و من به شوهرم زنگ زدم گفتم برم گفت نمی خواد بری و بیچاره پدرشوهر گفت چی شده و این حرفا..منم آماده بودم گفتم نمی دونم.اینو هم بگم پدرشوهرم گفت حامد هنوز خوابه و اونا دیرمیان من میام دنبالت...خلاصه ظهر که همسری اومد خونه گفت دقیقا همون موقع که بابام اومده دنبالت حامد اینا از کنار مغازه رد شدن و رفتن باغ..منم ناراحت شدم که چرا اونا نمیان دنبالت؟؟
نمی دونم چرا؟؟ولی چرا اینجوری کردن؟؟من باید چه عکس العملی دربرابرشون نشون بدم؟؟کمک کنید لطفا..
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
شما چرا به زور می خواهید دعوا و اختلاف درست کنید.
خب همسرتون یه بار اجازه داده که شما با خانواده اش برید باغ. چرا وقتی پدرش اومد دنبالتون زنگ زدید دوباره گفتید که حامد نیامده و بابات اومده و .... برم یا نه؟ قصدتون مسلما اجازه گرفتن یا اطلاع رسانی نبوده. فقط خواستید شر به پا کنید که حامد نیامد!!!
به زور که به مردم نمی شه بگید ما را دوست داشته باشید یا باید به ما لطف کنید. حامد هیچ وظیفه ای نداشته و ندارد که بیاید شما را ببرد باغ. پس ناراحتی شما از دست ایشون بی مورد است.
فکر می کنم مشکل از شما و همسرتون هست که به زور می خواهید اونها به شما لطف کنند.:72:
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Eva
شما چرا به زور می خواهید دعوا و اختلاف درست کنید.
خب همسرتون یه بار اجازه داده که شما با خانواده اش برید باغ. چرا وقتی پدرش اومد دنبالتون زنگ زدید دوباره گفتید که حامد نیامده و بابات اومده و .... برم یا نه؟ قصدتون مسلما اجازه گرفتن یا اطلاع رسانی نبوده. فقط خواستید شر به پا کنید که حامد نیامد!!!
به زور که به مردم نمی شه بگید ما را دوست داشته باشید یا باید به ما لطف کنید. حامد هیچ وظیفه ای نداشته و ندارد که بیاید شما را ببرد باغ. پس ناراحتی شما از دست ایشون بی مورد است.
فکر می کنم مشکل از شما و همسرتون هست که به زور می خواهید اونها به شما لطف کنند.:72:
اوای عزیز اصلا اینجور که شما میگید نیست..اگه همه پست ها رو خونده باشید متوجه میشید..
RE: با رفتارمادرشوهرو خواهرشوهر و جاری ام چه کنم؟
من چون توی گذشته پدرم و دوتا ازبرادرامو از دست دادم خیلی احساساتی بار اومدم..به خاطر قیافه وحتا موقعیتم همه ازم تعریف کردن و به نوعی قبولم داشتن...
اما گاهی اوقات خیلی حساس میشم و این خیلی اذیتم می کنه..همش حس می کنم مادرشوهرم یا خواهر شوهرم عروس بزرگشونو دوست دارن در صورتی که اونا 6ماهی با هم قهر بودن..حس می کنم همشون دورو هستن و این خیلی منو اذیت می کنه..
مثلا قبلا خواهرشوهرم خیلی باهام صمیمی بود و اما الان بازم باهام خوبه و احتراممو داره ولی ...
با جاری ام که دیگه هیچی هر چی براش کردم انگار برا غریبه کردم..اینقدر مغرورو و خودخواهه که نگو..دیروز خونه مادرشوهرم بودیم و من و جاریم و خواهر شوهرم بودیم...جاریم 26سالشه و هی با صدای آروم و پچ پچ با خواهرشوهرم که 18 سالشه حرف می زد انگار نه انگار که جلوی من این کار زشته و منم هستم..خلاصه دلم گرفت..