RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام عزیزم من هم اوایل خیلی سخت به طلاق فکر میکردم. شوهر من هم دوست داره بقیه رو تحقیر کنه. و خیل ی هم حساسه و خیلی خصوصیتهای بد دیگه . من هم بی عیب نیستم. من خیلی حساس هستم و جزو زنان شیفته
محسوب میشم. توی این ۶ سال عزت نفسم رو از دست دادم. هر حرفی شوهرم زد گوش کردم. اوایل خودش خیلی
مساله طلاق رو پیش می کشید و من هم از ترسم مدام کوتاه می اومدم. اما اخیرا خوب فکرهام رو کردم. دیدم داره جوونیم از بین می ره و من از ترس طلاق دارم وضعیت اسفناکی رو تحمل می کنم. با خودم همه چیز رو نوشتم.
خصوصیتهای خوب و بد شوهرم رو. و چیزهایی که بعد از طلاق به دست می آرم. راستش من بهیچ وجه آدم دهن بینی
نیستم. شاید هم به این خاطره که راحت با خوم نشستم و دیدم طلاق خیلی چیز خوبیه. می دونم چطور آدمهایی پشت سر
یک زن مطلقه حرف می زنند. من که برای اون آدم ها همین الان همه تره خرد نمیکنم. بعد به آقای شوهر گفتم که می خوام طلاق بگیرم.
این آقا از وقتی فهمید که من به این وضع راضی نیستم. یکدفعه تغییر کرد. نه اینکه بگم مشکلاتش حل شد. اما دیگه حرف
طلاق رو پیش نکشید. هر وقت هم من اشاره ای کردم خیلی ناراحت شده و حتی میگه من چکار کردم که تو دوباره این موضوع رو یاد آوری میکنی. خوب بهش گفتم خواسته هام اینه.
عزیزم من خودم رو دوست دارم و خواسته های خودم برام مهمتره. واقعا نمیتونم از یک چیزهایی چشم پوشی کنم
فقط بخاطر خودخواهی شوهرم.
مدت دو هفته است که قول داده بی احترامی نکنه و نکرده اما هر وقت کرد من با آرامش خاطر ترکش میکنم. برای اینکه به خودم ارزش میدم.
ترس از طلاق را از خودت دور کن. میتونی بری و از همه بچه های تالار بپرسی ترس از طلاق اولین حربه مردان
برای زورگوییست.
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام می می جان
غیبتت خیلی طولانی شد عزیزجان ، با این حال خوش آمدی
عزیزم این تاپیک رو دقیقاً مطالعه کن و به کمک آن خوب سبک سنگین کن و یک تصمیم قاطع بگیر :
http://www.hamdardi.net/thread-10711-post-152587.html#pid152587
شما به شدت نیاز به مهارت قاطعیت و جرأت ورزی داری و به موازات آن تقویت مهارتهای کلامی .
لینک زیر هم در مورد قاطعیت است ، و خوب و دقیق بخونش و سعی کن یاد بگیری :
http://www.hamdardi.net/thread-16079.html
.
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
فرشته مهربون سلام ساير ددوستان عزيز:72:
ممنون که شما فرشته عزيز هم به فکر من بودي:72::43:د و از شما 100 maah هم تشکر ميکنم:72:.ببينيد پدر من هم در جواني همينطور بود مامانم ميگه راحت بددهني ميکرد،کتک ميزد،اجازه نميداد هر جايي برم و حتي ميگه گاهي وقتها که با مامانش ميرفتم بيرون و ميومدم بعدش دعوا راه مينداخت که چرا سر خود رفتي ولي الان حرف حرف مامانمه،هر چي مامانم بگه بابام رو حرفش حرف نميزنه،نميدونم مامانم ميگه بايد صبر داشت هميشه همه چي عالي نميشه که هميشه نبايد همه چي که خوب باشه.فرشته جون در مورد تصميم قاطع حرف زدي بايد بگم تو همه تايپيکهايي که تا حالا نوشتم به ياد ندارم از طلاق صحبتي کرده باشم من نميخوام طلاق بگيرم به هيچ وجه.
من دنبال راه حلي براي بهبود اوضاع هستم که حق خودم هم ضايع نشه و شايد من هم تو جريانات بي تقصير نباشم و باعث شدم اون حساس تر بشه و همه خصلتهاي همسرم بد نيست و خوب مسلما خوبيهايي داره.
يکي از دوستانم که در جريان مشکلاتم هم هست و انصافا خوب راهنماييم ميکنه بهم ميگفت که شوهر اون هم حساسه و اوايل زندگي براش خيلي خيلي سخت بود ميگفت الان يه کم بهتر شده و اين نيازبه صبر و تحمل داره ولي خوب شوهر اون دست بزن نداره و ميگفت بددهني هم نميکنه.ميگفت شوهر منم دست و دل باز نيست بخصوص راجع به خودش،ميگفت حقوقو منم تمام و کمال ميره دست شوهرم و اونه که برنامه ريزي ميکنه ولي در عوضش نصف خونه به نامشه.بهم ميگفت که بايد صبور باشم و از در محبت وارد بشمفميگفت شوهر آدميه که با محبت زودتر رام ميشه و به هيچ وجه با تهديد و زور کارت راه نميفته.راست ميگه فقط کافيه من يه بار حرفم رو با حالت تحکم بهش بگم يا طوري باشه که حس کنه دارم تهديد ميکنم اون لج ميکنه و بدترش رو ميکنه يا بهم ميگه ولي وقتي سعي ميکنم با سياست زنونه حرفمو بزنم قبول ميکنه البته در خواقعي که پاي پول وسط نياد که در اون صورت راضي کردنش سخته.بهم ميگفت که تو(يعني من)نسبت به اون(يعني دوستم) تو زندگي غدتر هستم راست ميگه ولي خوب به قول همون خودش يه جاهايي لازمه غد بشي تا بفهمه منم آدمم.
دلم ميخواد تا از همسرم بيشتر بگم و همينطور از خودم تا بهتر بشناسيدش.....
:82:
خصوصيات مثبت همسرم:103::
1- اهل نماز و روزه است
2- اکثر موقع ها منو درجريان کاراش ميذاره شايد بگم 80 %:73:
3- برآدمي نيست که بخواد با دوست و رفيق يا با فاميل تنهايي خوش بگذرونه و پولهاشو خرج کنه
4- ظاهر خوب داره و تو برخود اول شايد به نظرتون يه جنتلمن به نظر بياد:43:
5- دوست داره پيش ديگران من به خودم برسم و همه فکر کنن که اون خيلي به من ميرسه براي همين شايد بگم چيزهايي که ميخريم مثل پوشاک بيشتر از 99 دصد براي مهمون و بيرونه تا خونه،باورتون ميشه من يه شلوار راحتي بيشتر ندارم.
6- هميشه ميگرده و پدر منو در مياره تا يه چيز ارزون از جنسي که ميخواد رو بخره و پول هدر نده(شايد اين نکته منفي باشه تا مثبت):43:
7- در امور اقتصادي باهام مشورت ميکنه چون ميخواد منم دخيل باشم و در جريان دخل و خرجمون باشم و بيخود خرج نکنم مثلا چقدر پس انداز داريم،چقدر ميتونيم پس انداز کنيم،چقدر داريم،ماشينمون رو عوض کنيم،خونمون رو چيکار کنيم
8- اول زندگي تونست با پس اندازهايي که کرده بود مستاجري نکشيم و يه آپارتمان با يکي از دوستاش شريکي خريد که از زمان ازدواج اونجاييم و چون باهام مشورت ميکنه به حرفم اهميت داده و نذاشته از اونجا در بيايم و مستاجر بشيم و يه ماشين هم داشت و داريم
9- به وضع ظاهري من اهميت ميده و دوست داره به خودم برسم
10- تو کار خونه کمک ميکنه شده من بارها سهل انگاري کردم ولي اون انجام داده،البته بد و بيراهاش رو هم گفته
11- آدم باهوش و زرنگيه و ميتونه تو هر شرايطي گليم خودش رو از آب بکشه
12- تو روابط ج ن س ي سعي ميکنه منو هم در نظر بگيره که منم راضي باشم
13- آدم پر جنب و جوش و شلوغي:180:ه
14- به فکر آينده است و از ولخرجي بدش مياد(البته شورش رو درآورده)
خصوصيات منفي همسرم::327:
1- آدم بد دهنيه،راحت فحش و بد و بيراه ميگه
2- زود جوش مياره و عصبي ميشه.
3- کتک ميزنه:302:.
4- از کوچکترين حرکت منفي نسبت به خانوادش بدش مياد و واکنش نشون ميده
5- دست و دل باز نيست و سر اين موضوع خيلي بحثمون ميشه:316:
6- دلش ميخواد همه حرکاتم با هماهنگي اون باشه و در جريانش باشه مثلا دوستم زنگ ميزنه بايد بدونه چي ها به هم گفتيم(دوستم ميگه اين خصلتش بخاطر کارش که روحيه نظامي داره) يا مثلا من تنهايي بخوام جايي برم حتما بايد بهش بگم يا من تنهايي اگه با مامانم يا کسي برم بيرون هيچي نميتونم بخرم چون ناراحت ميشه و بايد اون هم باشه:300:.
7- دوست داره همه چي سر جاش باشه و به چيزهايي که حساسه مراعات کنم مثلا شير آب بيخودي باز نمونه و يا زياده از حد باز نشه،يه چراغ بيشتر روشن نباشه،از موبايلم تا حد ممکن استفاده نکنم،ار تلفن خونه به موبايل زنگ نزنم و فقط به تلفن ثابت زنگ بزنم و ....
8- خانواده خودش مهم تر از خانواده منه مثلا وقتي خوار يا برادراي من مياد نهايت دو نوع ميوه بخره ولي خواهرهاي خودش (ميگم خواهرهاش چون بهشون خيلي خيلي بها ميده و به برادرش که ازدواج کرده بهاونقدر نه)که ميان خونمه سه چهار نوع ميگيره
9- تحت تاثير کارا و حرفاي خواهرها،دامادها و مامان و باباشه مثلا دلش ميخواد من اين يه رفتارم مثل خواهرش باشه و يا فلان چيز رو چون خواهرهاش اينجور کردن من يا ما هم اونجور بکنيم.
10- دوست داره من آدم قانعي باشم و هيچ توقعي نداشته باشم يعني چيزي نخوام
11- آدم حساسيه و زود بهش برميخوره،زود هم قهر ميکنه و اهل آشتي هم به هيچ وجه نيست و هميشه اين منم که جلو ميرم البته من حرفامو هم بهش ميگم و خوب بعضي وقتها شايد قبول کنه اشتباه کرده البته هميشه بهم کاراي اشتباه من که تو رو ناراحت ميکنه واکنش متقابل در مقابل اشتباهات توه.
فعلا همينا به ذهنم اومد اميدوارم دوستان راهنماييم کنن..[color=#00BFFF].
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
- از کوچکترين حرکت منفي نسبت به خانوادش بدش مياد و واکنش نشون ميده!
ببینم می می جان، شما نسبت به خانواده ات حساس نیستی؟ همه ی ما نسبت به خانواده هامون حساسیم؛ اما من می خوام بگم ماها به عنوان یه داماد یا عروس که خونه و زندگی جدایی داریم، چرا نباید زندگی خودمون رو بکنیم و کاری به کارها و حرفهای خانواده هامون داشته باشیم؟ چرا نمی تونیم برخوردهای محترمانه و بدون تنش با خانواده های همسرمون داشته باشیم؟ آخه! مگه طلبکار یا بدهکار هستیم؟ ما سر خونه و زندگی خودمون هستیم و مسائل خودمون رو داریم، اونها هم همین طور! وقتی دعوت کردند میریم و با احترام هم دعوت می کنیم و پذیرایی می کنیم! پس چرا باید شما یا همسرتون نسبت به خانواده های همدیگه حرکت منفی داشته باشید!
- دلش ميخواد همه حرکاتم با هماهنگي اون باشه و در جريانش باشه مثلا دوستم زنگ ميزنه بايد بدونه چي ها به هم گفتيم(دوستم ميگه اين خصلتش بخاطر کارش که روحيه نظامي داره) يا مثلا من تنهايي بخوام جايي برم حتما بايد بهش بگم يا من تنهايي اگه با مامانم يا کسي برم بيرون هيچي نميتونم بخرم چون ناراحت ميشه و بايد اون هم باشه.
عزیز من، چه اشکالی داره؟ ببین می می من از اولش شوهرمو سر این جور موضوعات حساسش نکردم؛ یعنی به خودم و ایشون یاد دادم که همدیگر رو کنترل نکنیم، اما برای احترام به همدیگه اطلاع بدیم! در مورد خرید هم عزیز من شما باید با سیاست و درایت و به مرور زمان، نیازهای خودت رو درخواست کنی و استمرار داشته باشی روی این موضوع، مثلا شما احتیاج به کفش دارید؛ می تونید بهشون با احترام بگید که من یه کفش لازم دارم؛ چون کفش واقعا از بین رفته! با مهربونی، دو روز بعد باز هم توی موقعیت مناسبش تکرار می کنید با زبون مهربونی، اگه اتفاقی نافتاد؛ نباید ناراحت بشید؛ باید دوباره تکرار کنید و این نیاز شما برای ایشون نهادینه میشه! کافیه ازش بخاطر آینده نگریش تشکر کنی و با احساساتش نسبت به خودت تحریکش کنی! همه ی اینها به مرور زمان بهتر میشه و زمان کمتری رو می طلبه!
7- دوست داره همه چي سر جاش باشه و به چيزهايي که حساسه مراعات کنم مثلا شير آب بيخودي باز نمونه و يا زياده از حد باز نشه،يه چراغ بيشتر روشن نباشه،از موبايلم تا حد ممکن استفاده نکنم،ار تلفن خونه به موبايل زنگ نزنم و فقط به تلفن ثابت زنگ بزنم و ....
لطفا! حساسیت ها رو کاهش بده؛ و یه مدت به جای اینکه از سر تحمل و با احساس زور و خفگی؛ اینها رو رعایت کنید؛ با نگاه مثبت و بازخوردهای مثبت نسبت به این رفتارهاشون، از جمله آینده نگر بودن ایشون و سازگاری مثبت داشتن نسبت به این رفتارها، و همین طور هم حسی در جبهه ی کنار همسرتون قرار بگیرید تا مرور زمان این مسائل ریز از جلوی چشمهای حساس و ریز بین همسرتون دور بشه و شما با آزادی بیشتری رفتار کنید!
8- خانواده خودش مهم تر از خانواده منه مثلا وقتي خوار يا برادراي من مياد نهايت دو نوع ميوه بخره ولي خواهرهاي خودش (ميگم خواهرهاش چون بهشون خيلي خيلي بها ميده و به برادرش که ازدواج کرده بهاونقدر نه)که ميان خونمه سه چهار نوع ميگيره
واقعا! چه اهمیتی داره که ایشون دو نوع میوه بخرند یا چند نوع؛ مهم اینه که برخورد خوبی با خانواده تون داشته باشن و شما هم از این بایت تقدیر و تشکر کنید و با گشاده رویی و لبخند هاتون بعد از مهمونی که از اون پدر و مادرتون خارج شدن؛ باعث بشید که همسرتون متوجه این رفت و آمدهای صحیح بشن! بخاطر مهمون نوازیش و روحیه ی خوبش جلوی مهمون قدردانی کن و ذهنت رو وسعت بده که مسائل مهم تری رو ببینی!
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
del عزيز ممنون:43:
واقعا کمکم کردي:46:،ميدوني وقتي اينطوري ريز به ريز وارد جزئيات حرفم شدي خيلي کمک کردي و خيلي به دردم خورد:46:،نميدونم شايد من کند ذهن هستم ولي وقتي ريز به ريز مشکلاتي که برام پيش مياد رو بگم و بهم راه حل نشون ميديد بهتر ميتونم تصميم بگيرم و بدونم اشکال کارم کجاست،بي نهايت ممنونم:104:
در مورد اولي حق با شماست،ميدونيد من هنوز ازشون کينه دارم هم از همسرم و هم بخصوص از خانوادش بابت تمام کارهايي که از ابتداي نامزدي بايد برام ميکردن ونکردن و الان هم تا حس ميکنم ميخوان ازم سوء استفاده بشه ناراحت ميشم ولي چون قدرت بروز ندارم نارحتيم رو تو خودم ميريزم،يه بار شوهرم وقتي حرف از دوران نامزدي و عروسي شد گفت:که اون موقع خيلي از دست خانوادش دلش گرفت چون تنهاش گذاشتن و هيچکي کمکي بهش نکرد و حتي يه نفر نپرسيد کاري داريم برات انجام بديم يا نه.البته به روشون نمياره و بالاخره هواي خانوادش رو داره.
در مورد دومي نيز راست ميگيد و احتياج به زمان هست تا درست بشه ولي من از اينکه همه اختيارم دست همسرمه ناراحتم،از اينکه نميتونم در مورد حقوقم تومني تصميم بگيرم و بدون مشورت و حضور اون خرج کنم .ولي اون عقيده داره زندگي مشترکه و من هم وظيفه دارم که بدون ادعايي پولمو بيارم و بهش بدم،البته تا اونجايي که من حساب و کتاب رو دارم اون هم سرخود خرج نميکنه
در مورد سومي هم خوب درسته بايد از حساسيتهاش کم کنم و خوب مراعات هم بکنم ولي خوب برخوردش تو اون مواقع واقع بده و بهم برميخوره و با خودم ميگم خوب مثلا يه ذره آب بيشتر باز بشه و فشارش بيشتر باشه ارزش داره اينجور برخورد کنه
و اما در مورد آخري درسته مهم نيست سه ميوه و يا چهار ميوه ولي از اينکه خانواده منو ناديده ميگيره ناراحت ميشم و خوب بايد در اين مورد رو خودم کار کنم
ممنونم و خوشحال ميشم هم شما و هم دوستان بازم کمک کنيد،خواهش ميکنم اگه موردي بود در مورد خودم يا همسرم که سواله و ممکنه با بيان اون خصوصيت يا برخورد ،گره از مشکلم حل بشه بگيد تا من هم براتون بگم...
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
مي مي جان عزیز دلم
هرچه نگاه می کنم که کجای پستم حرف از طلاق زدم ، پیدا نکردم ( گفتم شاید خواب آلود پست زدم و ندانسته چنین گفته ام :311: ).
همینجا را دقت کن :
می می وقتی می گویی در مورد قاطعیت ، جرأت ورزی و مهارتهای کلامی یاد بگیر . و تاپیکهای بهترین شکل تصمیم گیری و قاطعیت را بخوان برداشت می کند که این راهنمایی یعنی برو طلاق بگیر
حال در نظر بگیر با همین مورد در اینجا شما در زندگی و رابطه با شوهرت تا چه حد ممکنه پیامهای همسرت رو درست دریافت نکنی و برداشت ذهنی خاص خودت رو داشته باشی و متعاقب آن واکنش نشون بدهی ؟؟؟؟
می می هر از گاهی وارد تاپیکش می شود اظهار درد و نارحتی می کند حتی گاه به شوهرش بعد و بیراه میگه و از این ازدواج ابراز ناراحتی می کنه و .... و یکی دو روز بد میاد از او را تبرئه می کنه از خوبیهاش و از اشتباهات خودش میگه و .... >>> این یعنی می می در ثبات داشتن مشکل داره و ... >>> اینم یعنی احساس محوره و احساس محوری زمینه ساز خیلی مشکلاته .
می می بهتره بره و تاپیکهای قبلیش رو دقیق بخونه و پستهاش رو ببینه تا بیشتر متوجه این مسئله بشه
می می گلم :
متعاقب خوندن لینکهایی که دادم و توصیه هام قرارم این بود بهت بگم :
از تمرکز روی همسرت و کارهاش تا مدتی بیرون بیا ، کاملاً روی خودت زوم کن و آنالیز کن و رفتارها یت رابررسی به کمک یک مشاور داشته باش و در جهت برطرف کردن اشکالات رفتاری و ذهنی ات تلاش کن و مصمم باش و قاطع . چه در شوهرت اثر بگذارد چه نگذارد . آرامش و شادابیت را از وابستگی به نوع رفتار همسرت بیرون بیار تا به جایی برسی که چه اون رفتارش درست باشه چه نباشه شما آرامش و شادابی و تسلط بر خویشتن را از دست ندهی حتی اگر لحظاتی مکدر شوی ( چون نشاط و آرامش واقعی درونی تر از این لحظات زود گذر غم و ناراحتی است )
و برای حرکت در این جهت یک تصمیم قاطع لازم است >>>> باز هم توصیه می کنم لینک بهترین شکل تصمیم گیری و قاطعیت را بخونی و مطابق بخش آخر حرفهام در این پست اونها را عملیاتی کن .
موفق باشی .
.
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
فرشته جان سلام
من امروز تونستم لينک "قاطعيت و کارکردهاي آن" رو بخونم ممنونم،خوب ولي يه سوال و ابهام برام پيش اومد که نياز به تبادل نظر شما و دوستان دارم تو جايي گفته شده بود:
نداشتن قاطعیت، دست کم در سه موقعیت بهتر از قاطعیت است.
* وقتى احساس کنید طرف مقابل در مخمصه افتاده است. به طور مثال وقتى در رستوران شلوغى هستید و مى دانید که پیشخدمت این رستوران تازه کار است، مى توانید برخى از ضعف هاى او را نادیده بگیرید (او به کسى که بعد از شما آمده زودتر رسیدگى مى کند). در این حالت نباید قاطعیت نشان داد، زیرا او قصد پایمال کردن حق شما را نداشته است. نشان دادن قاطعیت، استرس او را بى مورد مى افزاید. در این حالت ممکن است به مشکلاتى که میان شما و او وجود دارد به طور موقت بى اعتنایى کنید.
* هنگام تعامل با شخص بسیار حساس، هرگاه احساس مى کنید قاطعیت شما موجب گریه کردن یا حمله شخص به شما مى شود، بهتر است قاطعیت نشان ندهید، بویژه اگر این «اولین و آخرین برخورد» شما با وى باشد.
* هنگامى که متوجه اشتباه خود شده اید. براى مثال پس از ارتکاب به تخلفات رانندگى، بهتر است در برابر مأمور پلیس قاطعیت نشان ندهید. در این وضع معذرت خواهى بهترین راه حل است. به جاى اینکه درصدد اصلاح یا توجیه عمل خود برآیید با کمال خونسردى به اشتباه خود اعتراف کنید.
باید درنظر داشت که همیشه نداشتن قاطعیت مناسب نیست. به طور معمول نداشتن قاطعیت مستمر، ناگهان به پرخاشگرى مبدل مى شود و فرد احساس مى کند دیگر طاقت ندارد مورد سوء استفاده قرار گیرد و دیگران او را نادیده بگیرند. بنابراین، بهتر است از همان ابتداى تعامل اجتماعى قاطعیت نشان دهید.
هنگامى که با افراد سلطه جو و اصلاح نشدنى مواجه هستید.
گاهى با افرادى مواجه هستید که کنار آمدن با آنها دشوار است. کمترین مقدار قاطعیت در برابر این اشخاص در هر زمان و مکان، واکنش هاى منفى آنان را در پى دارد. برخى از افراد به قدرى رفتارشان ناخوشایند است که ارزش برخورد کردن با آنها وجود ندارد و گاه سودى که عاید مى شود در مقایسه با ارزش ناراحتى که از آن ناشى مى شود، بسیار کمتر است
خوب در اين صورت طبق بند دوم با توجه به اينکه من هم تو کاراها و برخوردم اشتباه داشتم و همچنين همسرم طبق بند اول آدم حساسيه و قاطعيت من آيا اوضاع رو بدتر نميکنه؟بخصوص اينکه تو بند آخر هم به اين موضوع اشاره شده که خوب همسرم تا حدي روحيه سلطه جويي داره و خوب سودي که از قاطعيت بدست مياد خيلي کمتر از ناراحتشه که ايجاد شده؟
و يه سوال ديگه من چطور ميتونم تا حدي خودم رو از وابستگي به همسرم نجات بدم؟ در صورتيکه با توجه به شرايطي که همسرم داره يعني دوست داره همه کارهام هماهنگ شده با اون باشه يا اينکه خودسر کاري بکنم بدش مياد يا اينکه وقتي ناراحت يا عصبانيه من چطور هنوز شاد باشم در صورتي که اون از اين کار من ناراحت خواهد شد؟يا اينکه طبق چيزهايي که تو پست 13گفتم و del عزيز هم راهنماييم کرد شوهرم حس ميکنم ميخواد من تحت اختيارش باشم مثلا همينکه نميتونم در مورد حقوقم تصميم بگيرم يا چيزي تنها براي خودم بخرم که همه اينها فکر کنم نشونه همين حس سلطه جويي همسرمه من چطور ميتونم وابسته نباشم؟
اينها فکر نميکنيد يه جور باعث ايجاد تضاد ميشه يعني اگه چيزهايي رو که ميگيد يعني همون کم کردن وابستگي يا هميشه حس خوب و شاد داشتن بدون اينکه تحت تاثير رفتار همسرم باشه ،خوب رودروي همسرم ميشم و دعوا و بقيه مسائل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فرشته جان و بقيه دوستان منتظر راهنمايي و کمکتون هستم...
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
دوستان کسي نيست جوابي بده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
پس دوستان کجاييد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فرشته جان جواب نميخوايد بديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
با قاطعيت به تو مي گويم : مي مي صبر داشته باش و شهر را شلوغ نكن و به هم نريز .
و در مقابل
چون چنين قاطعيتي را برگزيدم و مسئولانه ام برگزيدم و.............و تا اطلاع ثانويه كه تشخيص دهم نرمش لازم است بر آن استوار خواهم بود .....
و اما مي مي
واكنش احساسي - از .......تا .(از واكنشهاي انفعالي و سازگارانه تا خشم و نفرت و كينه و همچنين ) به قيمت اينكه به تو برخورد و حتي گريه كني و خشم را تجربه كني .
واكنش عملي - رفتاري (از ..........تا . به قيمت اينكه مونيتور را بكوبي زمين و بكشني و داد و بيداد راه بيندازي )
واكنش فكري ( به قيمت اينكه با خودت بگويي آني خيلي بد و ناجنس است كه به جاي پاسخ دادن به من اين حرفها را زد و.........)
نظاره و آگاهي من در كل مي شود بهاي انتخاب مسئولانه ي من وتصميم گيري براي انتخاب و تصميم گيري گام ها ي بعدي من
و واكنشهاي تو، انتخاب و تصميم گيري و مهارتهاي تو است و سهم تو از مهارت يا بي مهارتي ارتباطي و عدم پذيرش يا پذيرش ، مسئولانه بودن يا عدم مسئوليت و..........
پس صبر كن و دوباره و چند باره مطلب پيشنهادي فرشته را بخوان و برايش صغري كبري نچين دختر خانم گل .:46: