بچه ها کس دیگه ای نظری نداره؟
نمایش نسخه قابل چاپ
بچه ها کس دیگه ای نظری نداره؟
آریانا جان
من نظری ندارم ولی اگه جای من بودی چیکار می کردی که از 14 سالگی بهم میگن عمه، الان سه تا برادر زاده دارم که تو مهمونی ها یکی پیشم می شینه یکی کنارم وای می ایسته یکی از کله م بالا میره و عین گنجیشک ها هی می گن عمه عمه عمه
:311:
وااااای سابینا خدابه دادت برسه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
تصورمی کنم هم بهم بگن عمه وهم ازسروکولم بالابرن!
دارم سکته می کنم.
ولی مثل اینکه بایدکناربیام.
دوستان درست می گن نباید نظرمو به بقیه تحمیل کنم.هرکسی عقیده ای داره.
نظر جاریم هم اینه که بچه بی تربیت بار میاد.
الان که دقیق تر فکر می کنم می بینم حق داره،وقتی آدم فکر کنه که این طور صدازدن
نشانگر بی ادبی بچه است مطمئنا مقاومت می کنه.
بچه ها ازهمتون ممنونم.
حالا بهتر فهمیدم وقتی من نمی تونم نظر یه دنیا روتغییر بدم باید همرنگ جماعت شوم.
آخیییییییییی
سابینا کلی حسودیم شد :302:
دلم لک زده برای برادرزادم که یکبار تو چشام نگاه کنه و بهم بگه "عمه"! انگاری دلم از جا کنده می شه و می خوام همیشه بهم بگه "عمه" منم بگم "عمه قربونت بره" :46:
آریانا وقتی اولین برادر زاده م به دنیا اومد، یه پسمل خیلی ناز، اولش منم گفتم اسم کوچیکمو صدا بزنه ولی داداشم گفت نه، خوب نیست بذار بهت بگه عمه، خوب منم پذیرفتم، البته به قدر تو حساس نبودم ولی چون سنم کم بود احساس می کردم زوده کسی بهم بگه عمه، ولی بعدها که بزرگ شدم افتخار می کردم تو جمع که برادرزاده هام انقدر باهام خوبن و حتی شاید باورتون نشه وقتی می گن عمه آب بده عمه دون بده کلی کیف می کنم، الان کوچیکه 2.5 سالشه میگه عمه بیا بریم بازی کنیم ، فکر می کنه من همسنشم!! باهم تفنگ بازی می کنیم آب بازی میکنیم باورتون نمیشه دو سه ساعت باهم بازی می کنیم :311: بچه ها دنیای قشنگی دارن سعی کن کشفش کنی آریانا، حتی اگر بچه جاری باشه یا خواهر شوهر فرقی نداره، بچه پاک و معصومه و زلال، هیچ جای دیگه ای توی دنیا این معصومیت رو نمی تونی کشف کنی
لونلی اسکای حق داری خیلی کیف داره وقتی احساس می کنی یه بچه تو رو تکیه گاهش می دونه، خیلی وقت ها هیچکس نمی تونه برادر زاده هامو آروم کنه الا من، با هم نقاشی می کشیم کلی چیز یادشون می دم، همش هم میگم قررررررررررررررررررررربون ت بره عمممممممممممممه با یه ماچ گنده
منو ول کنی دو روز تمام از اینها میگم و ول کن معرکه نیستم و کل تاپیک رو منحرف می کنم
فقط اینو بگم که عاشقشونم و مطمئنم اونها هم منو خیلی دوست دارن
:302:
دلم کلی آب شد و براش قنج رفت :302:
می دونی چند وقته ندیدمش؟؟ فکر کنم دیگه من رو یادش رفته باشه :302: دوری هم بد دردیه :302:
خدا حفظشون کنه سابینا جون، ایشالا همیشه خوش باشی :43: :)
آریانای عزیز
یه چیز جالب ، من قبل از اینکه بدنیا بیام دائی شده بودم ، یه خواهر زاده دارم که یه سال ازم بزرگتره اون موقعها که همبازی بودیم هم بهم میگفت دائی ، الان هم که دو تا بچه داره هم میگه دائی .
یه عالمه (چون واقعا نمی دونم چند تا هستن) خواهر زاده و برادر زاده دارم ، تو دروه دانشجوئی خودم ،کوه زیاد می رفتم و هر بار 5-6 تاشون رو همراهم می بردم تو راه وقتی بهم دائی و عمو میگفتن ، بارها شده بود که بقیه می گفتن خوش به حالتون که دائی / عمو تون هم سن و سالتونه و بنظر من هم خیلی خوبه.
با عمو و دائی خودم اختلاف سنی 30-40 ساله داریم .
بچه که بودم برادر بزرگم هر بار منو با یه اسم صدا میزد ، هربار هربار که نه ، سه تا اسم روم گذاشته بود یمیش مسعود بود ، یکی دیگه معنی خاصی نداشت اصلا اسم نبود بهم میگفت توتل (به فتح تای دوم)
اونموقع که بدم نمیومد ، الان هم برام یه خاطره خیلی خوبه.
بذار همه از بودن در کنارمون احساس خوبی داشته باشن. هرجور راحتن. از راحتی اونا ما هم حس خوبی خواهیم داشت.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lonely sky
lonely sky عزیز تفسیرت واقعا عالی بود.من هیچ وقت عمه نمیشم.ولی خاله شدم.
ازاینکه بچه خواهرم بهم میگه خاله جون زیادبدم نمیاد.ولی ازلفظ (زن داداش،زن دایی وزنمو)
متنفرم.
ممنونم آقای baby ازوقتی که صرف این تایپیک کردید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
مثل اینکه چاره ای ندارم جزاینکه بااین همه تنفری که از بکاربردن این القاب دارم ،باهاشون کناربیام ودیگه به این موضوع فکر نکنم تا برام وسواس نشه!
درواقع می خوام تحمل کنم وقتی بهم میگن زنمو ویازندایی.حالا زن داداش رو یه جوری حلش می کنم.
بستگی به فاصله سنی و نسبت صدا زننده با شما داره :310:
من خودم زن داداشهامو با اسم صدا می کنم غیر از اولیش که ازم خیلی بزرگتره. نه اونا ناراحت میشن نه من.
به مثلا دختر خاله های هم سنم هم گفتم که به اسم صدام کنن.
خلاصه به هر کسی اجازه نمی دم به اسم کوچیکم صدام کنه. به هر حال بانوی آخر خانه ام دیگه :)
تازه همه عمه ام هم خاله. گفتم دل اونایی که هنوز نیستن بسوزه. نوه ها هر وقت کارم دارن عمه جون و خاله جون صدام می کنن و در مواقع دیگه عمه خاله خالی :46:
آریانا جان
هیچ شده تا به حال به ریشه این احساست برسی و در پی این باشی که چرا حس بدی بهت دست میده ؟
عزیزم
همین توجه به احساسها و حالات و رفتارها و واکنشها و گرایشها در موقعیتهای مختلف و ریشه یابی آنهاست که انسان را به خود شناسی میرسونه ، که ابتدایش شناخت فردیت فردی هست و دامنه که پیدا کرد و عمیقتر که شد ، سر به انسانشناسی می زند ف یعنی به حالات انسانی خود پی می بریم در موقعیتها و شرایط مختلف .
پس به جای آنکه خودت و ذهنت را درگیر کسالت ناشی از این خطاب شدنها کنی ، هم خودت به ریشه یبی احساس بدی که با این خطاب شدنها پیدا می کنی بپرداز هم از دوستان بخواه در این مسیر و با این هدف یاریت کنند تا خودت را در این موضوع و مسئله دریابی .
.
.