RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
blue sky عزیز سلام :72:
شاید حق با شما باشه که نباید نورانی با شوهرش صحبت کنه .
البته من سر حرف خودم هستم به شرط اینکه همسر نورانی جنبه این حرفها رو داشته باشه ,یعنی اولا حرفها رو پیش خودش نگه داره , دوما بعدا از این حرفها بر علیه نورانی عزیز استفاده نکنه , مثلا یه روز نیاد که بگه تو خانواده خودت برات ارزش قائل نبودن یا باهات فلان شکل رفتار کردن پس نباید ازمن یا خانوادم توقع داشته باشی ( برای مثال عرض کردم )
به هر حال نورانی جان من همسر شما رو که نمیشناسم , شما عزیزم با شناختی که روی همسرت و خودت داری میتونی در این مورد تصمیم بگیری که با همسرت صحبت کنی یا نه .:303:
فقط یه چیزی رو خوب میدونم وقتی زن و مرد با هم پیمان مشترک شدن میبندند , در واقع یکی هستند , پس مشکلات زن مشکل شوهرش هم هست و مشکلات مرد مشکل همسرش هم هست , اگه هر کدوم مشکلاتشون رو به تنهایی به دوش بکشن زیر بار مشکلات خم میشن و دیگه چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی توانایی همراهی طرف مقابلشون رو ندارن و اینجاست که زندگیشون کم کم رو به نابودی پیش میره .:305:
شما یه شونه خوب و محکم و مهربون میخواین که سرت رو روش بذاری و احساس آرامش کنی ؟ این شونه , شونه من نیست , شونه بقیه دوستان تالار هم نیست , این شونه , شونه همسرته , که از صبح تا شب به خاطر تو تلاش میکنه و با وجود خستگیهای زیاد خودشو و شونه هاش رو محکم و استوار به خونه برمیگردونه .
تالار همدردی و بچه های خوبش فقط میتونن راه درست رو نشونت بدن اما نمیتونن دست تو رو بگیرن و توی مسیر درست پا به پات راه بیان .
:324:
چرا به همسرتون اطمینان نمیکنید ؟
چرا زندگیتون رو از همسرتون جدا میدونید؟
وقتی میاد خونه , خوب به چشمای قرمز و صورت خستش نگاه کن و بگو برای کی تلاش میکنه ؟
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
دوست عزيز به جاي اينكه بشيني و فكر وخيال كني بعد هم ازاينكه فكر كني مادرت يا ديگران دوستت نداره غصه بخوري سرت رو به كارهايي كه دوست داري گرم كن. اگر مي توني براي رفع مشكلات مربوط به دوران كودكيت وتخليه خشم هاي انباشته شده از مادر واطرافيانت توي كلاسهاي تحليل رفتارمتقابل ثبت نام كن. حتي مي توني براي شروع كتابهاي 1- تحلیل رفتار متقابل: روشهای نوین در روان شناسی ، نوشته یان استوارت، ون جونز- ترجمه بهمن دادگستر2- وضعيت آخرنوشته تامس هريس3- ماندن دروضعيت آخر نوشته تامس هريس 4- عشق شفابخش نوشته هارويل هندريكس وهلن هانت روبگير و شروع كن به خوندن. مطمئنم با استعداد وتوانايي هايي كه تو داري مي توني ازاين وضع خلاص بشي و يه مادرنمونه ودوست داشتني براي فرزندت باشي.
حتماً يه جشن كوچولو به اتفاق همسرت بگير وموضوع بارداري ات رو بهش بگو. وبگو كه روي كمك هاي اون براي تربيت ونگهداري فرزندتون حساب مي كني. هروقت هم دلت گرفت ونياز به راهنمايي داشتي بيا تالار وازهمفكري مشاوران و دوستان استفاده كن.
منتظر خبرهاي خوبي از تو هستيم.
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
سلام دوست گلم.
خیلی از خانواده ای که داری دلخور شدم و متاسف.
ولی تو خیلی چیز با ارزشتری داری که خیلی ها ندارن و اونم همسر صبور،مهربونی هست که ازش گفتی. به نظر من بجای وابستگی به خانوادت به همسرت نزدیکتر شو باهاش دردو دل کن اگه ادم منطقی و با شخصیت باشه نه تنها سرزنشت نمیکنه خوشحالم میشه که به اون تکیه داری. وقتی دیدن خانودات اذیتت میکنن چرا اصرار به دیدنشون داری بجاش برو به کلاسهای هنری اگه توانایی مالیشو داری. الانم که با همسرت باید برای اینده فرزندتون صحبت کنید و کلی کار داری عزیزم.
به چیزهایی که روحتو ازار میدن کمتر فکر کن تا شادتر باشی به همسرت تکیه کن عزیزم
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
خیلی ممنونم که حرفای من و خوندین و بهم دلداری دادین....
ترگل
blue sky
پارمیدا
ارمینا
از تون ممنونم....
حق با شماست و هرروز که بیدار میشم سعی میکنم نصیحت هاتون و تو زندگیم پیاده کنم......
ترگل جان شوهر من دیگه الان متوجه رفتارهای ناجور خانوادم شده و من باهاش درد و دل میکنم ...... البته شوهر من هم زیاد به خانوادش وابسته نیست و چون اونا شهرستانن ما زیاد با هم رفت و امد نداریم.
blue sky عزیز خیلی خوشحالم که شما هم بارداری......و چقدر ناراحت که شما هم واسه درد و دل با مادرت مشکل داری؟
خانومی واسه برقراری ارتباطت چیکار میکنی؟ من تو بیرون رفتن و خرید و برخورد روزانه مشکل ندارم ولی نمیتونم با یه نفر دوستی برقرار کنم و نمیتونم به کسی اعتماد کنم این موضوع من و میترسونه......اگه از مشاوره نتیجه گرفتی به منم معرفی کن.
پارمیدا جان ممنون بابت معرفی کتاب ها.....خانومی کجا میتونم تو این کلاسی که گفتی ثبت نام کنم؟ از مهربانیت ممنونم
ارمینا جان موافقم و تلاشم و میکنم ....فقط از تنهایی میترسم ...کلا دلم میخواست منم دورو برم یه چند تا دوست یا فامیلی میبود تا انقدر احساس تنهایی نکنم.
کلا تصمیم گرفتم فعلا سراغشون نرم و برم پیش مشاور ببینم چی میشه ......
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نورانی
blue sky عزیز خیلی خوشحالم که شما هم بارداری......و چقدر ناراحت که شما هم واسه درد و دل با مادرت مشکل داری؟
خانومی واسه برقراری ارتباطت چیکار میکنی؟ من تو بیرون رفتن و خرید و برخورد روزانه مشکل ندارم ولی نمیتونم با یه نفر دوستی برقرار کنم و نمیتونم به کسی اعتماد کنم این موضوع من و میترسونه......اگه از مشاوره نتیجه گرفتی به منم معرفی کن.
حقیقتش نورانی جان من خیلی وابسته مادرم نیستم و ترجیح می دم ارتباطم رو باهاش به حداقل برسونم. البته نه بواسطه دعوا و دلخوری.
مادر من خیلی عجیب غریبه و من نمی فهممش!
با رفتارش آزارم می ده ولی از طرفی دنیایی برام زحمت می کشه! غذا می پزه! هر روز زنگ می زنه! به زور می گه بیا خونمون!
یک دفعه عین رفتارش رو بهش گفتم که این رفتار اذیتم می کنه. باهام دعوا کرد و تا یه مدت قهر بودیم و اصلا زیر بار نرفت که چنین رفتاری داره. ولی بارها و بارها تکرار کرد و می کنه!
الان اومده بود بهم سر بزنه، دوباره اعصابم رو بهم ریخت. یه روز آروم داشتم که اینجوری بهم ریخت. یجوری انگار می خواد بفهمونه که بخاطر تو نمیاییم و بخاطر بچه اته!!!!!!!!!!!
موندم چی کار کنم! گاهی می خوام عین اون رفتار رو نسبت به خودش انجام بدم. دلم نمیاد. می ترسم همین تاثیری که اون رفتار روی روح و روان من میزاره روی اون هم بزاره!
خلاصه که نورانی جان، من و شما هردو از دست مادرامون ناراحتیم و هردومون خواهان نزدیک شدن بهشون هستیم ولی خوب اونها هم آدمند و حتما دچار ضعفهایی مثل همه آدمها هستند.
من که به این نتیجه رسیدم، ارتباطم رو باهاشون به حداقل رسونم تا خودم و فرزندم کمترین آسیب رو ببینیم تا ببینم تو آینده چی میشه و آیا مشاور کمکی می کنه!
به شما هم توصیه می کنم ارتباطت رو کمتر کن. بزار دلشون برات تنگ شه، حتی اگه ماهها طول بکشه.
دلت گرفت بیا اینجا تو همدردی، دوستای خیلی خوبی پیدا می کنی و درد دل هم می کنی و سبک میشی. برای من که خیلی موثر بوده.
خیلی دنبال این نباش که یه دوست پیدا کنی، برای درددل کردن. چون آدمها ظرفیتش رو ندارن. آدم می تونه با یه دوست تفریح بره، خونش بره یا به خونه دعوتش کنه، اما درددل نه..
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
حق با شماست blue sky .
وابستگی شدید من بر میگرده به این خصلتم که خیلی خانواده دوست ام و از بچگی خانواده برام خیلی ارزش داشته. که البته بخاطر این خصلتم خیلی ضربه ها از همین خانواده خوردم .
برای من دوستام مهربانتر و خیرخواه تر بودن .... با این تفاوت که دوست بالاخره یه روز از پیش ادم میره....
.....................
تازگی ها یه اخلاقی پیدا کردم که نمیخوام با کسی ارتباطی داشته باشم.
کلا تو برقراری ارتباط واسه تفریح و گشت و گذار با یه دوست هم میترسم.....چون الان به قدری حساس شدم که هر حرفی من و میرنجونه و فکر میکنم هر حرفی با منظور زده میشه و دیگران فقط میخوان من و ازار بدن این باعث میشه که نخوام با کسی حتی واسه تفریح و گردش رابطه داشته باشم.....
میدونم که این تفکر اشتباهه و دارم سعی میکنم که انقدر حساس نباشم و اگرم کسی حرفی از روی غرض زد زیاد خودم و اذیت نکنم.......دوست ندارم تو زندگی ام فقط به ناملایمات و سختی هاش زوم کنم......چون واقعا به این عقیده دارم که فکر کردن به چیزای خوب خوبی میاره...
........................
چقدر خوشحالم که شما به فکر نی نی گلتی.....من هم دارم سعی میکنم تا از این به بعد اون مادری و که خودم نداشتم برای بچم باشم....
منم موافقم که بیام اینجا برای دردو دل....واقعا نظرات و راهنمایی هایی میشنوم که بهم کمک میکنه....
.......................
ممنونم و خوشحالم از هم صحبتی باهات
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
نورانی عزیز،
مادر شدنتون را تبریک می گم.
عکس پسر بلو اسکای را دیدین؟ گذاشته تو سایت. خییییلی ناز نازیه. برو ببینش.
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
مرسی شبنم جان .
نه ندیدم....فکر میکردم باردارن ....میشه راهنمایی کنی از کجا عکس نی نی شو ببینم....ممنون میشم ازت
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
سلام نوراني جان
اگر تهران هستي و دوست داري كلاسهاي تحليل رفتارمتقابل(TA) ثبت نام كني،
به اين شماره زنگ بزن: 66437753 (مؤسسه فراروان- خيابان جمالزاده شمالي)
خيلي كمكت مي كنه
موفق باشي دوست عزيز.