-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
سلام سبزه جان
عزیزم وقتی من از خانواده شوهرم می رنجم و به شوهرم گله می کنم، اگه شوهرم بجای دفاع و تعصب فقط بگه که فرضا پدر و مادرم سنی ازشون گذشته و ممکنه یکم قدیمی فکر کنن. ما باید نهایت احترام رو بهشون بذاریم که نرنجن ولی با سیاست کاری کنیم که خواسته خودمون رو عملی کنیم بدون اینکه اونها متوجه بشن حرفشون رد شده. بخدا اگه شوهر من این حرفا رو بزنه و بفهمم درکم می کنه و نگاهش به قضیه اینجوریه، نهایت سعیم رو می کنم که کوچکترین بی احترامی به خانواده اش نشه. شاید همسر شما هم مثل من بود و اگه چنین موضعی در قبالش داشته باشی اونهم رام بشه.
در ضمن خیلی دوستانه بهش بقبولون که تا وقتی خونه پدرت هستی مجبوری رسم و رسومات رو طبق خواسته اونها بجا بیاری (مثلا تنها مسافرت نرفتن) ولی مطمئنش کن که وقتی رفتین سر زندگیتون، مرد زندگیت اونه و مطابق میل اون خواهید بود.
تشویقش کن به احترام و نه رقابت.
در مورد خانواده ات هم در ضمن احترام و مدارا سعی کن که بتونن اشتباهات شوهرت رو مثل پسرشون بدونن و ازش بگذرن. بگو جوونه و اولین باره زن گرفته، هنوز بلد نیست شما که تجربه دارین باید با محبت بهش یاد بدین.
در ضمن پیشاپیش اومدنت به ایران رو خوشامد می گم. :72:
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
سلام دوستان خوبم
از پاسخ همتون و نيز خوش امدگويي تون ممنونم:72:
بايد بگم با نااميدي اومدم اصلا اون طوري كه ميخواستم پيش نرفت
وقتي اومدم فرودگاه ساعت 10 شب بود همسرم و پدر و مادرم بودن اما همسرم جلوتر بود و خندان با يه دسته گل ، براي چند دقيقه ايسادم همديگه رو ديديم خيلي خوشحال بود. بعد رفتم خونوادمو ديدم و مستقيم عازم شهرستان شديم در ضمن پدرم با چهرهاي ناراحت و سرد با همسرم برخورد كردن همسرم هم رفت. فرداش شوهرم زنگ زد . حاضر نبود بياد شهرستان گفتم خودتون بايد حلش كنيد بايد بياي و با پدرم صحبت كني قبول نكرد گفتم فكر ميكنم از رودر رويي ميترسي گريه كرد فرداصبح زنگ زد كه اومده شهرستان و گفت بعداز ظهر ميام ببرمت خونمون گفتم بايد اجازمو از پدرم بگيري باشه ميام اول قرار شد خودش بياد اما بعد با پدر و مادرش اومدن و همون برخورد سرد و سكوت و رفتن اونها با ناراحتي...
از اين ور خونوادم حرفاشونو به من زدن و به مسايلي اشاره كردن كه تو اين مدت ازشون ديدن و گفتن اين وصله ي تو نيست :
حقيقت امر اينه خونواده ي شوهرم چند طبقه از لحاظ طبقاتي ( فرهنگي و اقتصادي ) از ما پايين ترن و رفتارهايي نشون ميدن كه خونوادم رو به اين نتيجه رسونده:
وقتي بهشون احترام ميزاريم با بي محلي و دهن كجي جواب احترام رو ميدن و چون پايين ترن سعي دارن با تحقير كردن ما اين پايين بودنشون رو جبران كنن، مادرم حدود 4-5 ماه مرتب به شوهرم زنگ ميزد اما شوهرم اصلا زنگ نزد و از همه مهمتر اينه كه شوهرم الان ميگه من ازدواج كه كرديم نه ميام خونتون نه ميزارم اونا بيان و نه ميزارم بچمونو ببينن:302:
البته اينا رو فقط من ميدونم اما خونوادم از رفتارش اين رو فهميدن كه قصد حذف اونا رو داره
پدرم ميگه اگه قصدش زندگي كردنه 2 تا شرط براش دارم اينكه حق طلاق و حق مسكن را محضري به تو بده اما الان منتظره كه خود شوهرم صحبت رو باز كنه كه شوهرم هم انقدر مغروره كه حاضر نيست اين كارو بكنه
ديشب به شوهرم اس دادم فردا بيا بريم بيرون جواب نداد ميخوام حرفامو بهش بگم كه اين خونواده ي منه و براي من عزيزن و بهشون در اينده هم نياز دارم اگه ميتوني منو با اين شرايط بپذيري كه خوب اگرنه فكرهاتو بكن ببين ميخواي چكار كني به نظرتون درسته يا نه ؟
در ضمن شوهرم 2 روز ديگه بيشتر شهرستان نيست برميگرده تهران چه كار كنم؟
در ضمن يادم رفت بگم عدم صداقت و دورويي شوهرم و خونوادش هم عاملي است كه به شدت خونوادمو نگران كرده خونوادم ميگن اگه صادقانه بياد بگه من فلانم و بهمان حتي كمكش هم ميكنيم اما اينكه ميخواد با مارمولك بازي كار خودشو پيش ببره مشكل ساز ميشه
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
عزيزم
به ايران خوش آمدي .
به نظر من ضمن اينكه نظرات خانواده ميتواند در مسير زندگي شما كارسازباشد اما كافي نيست . اين شما هستيد كه بايد همسرتان را بشناسيد و در پذيرش يا عدم پذيرش شرايط او باشيد و بر مبناي آنها تصميم بگيريد .
واقعا مشكل شخص شما با همسرت ، به غير از اين بازي هاي خانواده با همسرتان و برعكس چيست ؟!!!.
شما به گونه اي رفتار مي كني گويي فقط دختر بابا هستي و اين آقا نامزد شماست !
شما از پدرت اجازه مي گيري كه بروي همسرت را ببيني ؟!
به نظر من بيش از اينكه همسرت مشكل داشته باشد و يا پدرت مشكل داشته باشد خودت مشكل داري . روي مشكلات خودت و استقلال نظر خودت كار كن . مشاوره گرفتن بسيار عالي است ..اما در حدي كه بشنوي و با فاكتورهاي خودت سبك و سنگين كني و كامل خودت را محدود به شنيده ها نكني و تصميم بگيري و انتخاب كني .
آنچه از حرفهاي شما برداشت كردم تماما توقعات اين و آن بود . ضمن قضاوتها و تمبرهايي كه سايرين از هم جمع كرده اند .
در ضمن اينكه حق مسكن و طلاق داشته باشيد يا نه فكر مي كنم اين صحبتها شرايط قبل از عقد است نه در اين مرحله كه ايشان شوهر شما هستند و چون با پدرتان به مشكل خورده اند و با شما هم مشكل ندارند اين مسائل مطرح شود . به نظرم خيلي مسائل جالبي نيست كه در اين مرحله و با توجه به شرايط طرح شود .
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
سلام سبزه جان.باید به خودت نگاه کنی ببینی این اختلاف فرهنگو می تونی تحمل کنی یا واست مهم نیست.چون نمی تونی خانوادشو بذاری کنار.با همسرتم راجع به اهمیت خانوادت صحبت کن البته نه به صورت تهدید.اگه هم قول داد مطمئن باش به قولش عمل می کنه.چون دوری از پدر و مادر مخصوصا دختر سخته
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
آنی عزیز
از راهنمایی و خوش امدگویی تون ممنونم:72:
در حال حاضر من و همسرم مشکلی با هم نداریم جز اینکه میترسم خونوادمو حذف کنه البته بگم همسرم رفتارهایی متناسب با فرهنگ و تربیت خونوادش داره و گاها من رو با این رفتارها ازار میده و این رفتارها با فرهنگ خونواده ی ما نمیخوره اما من ادم بسیار انعطاف پذیری هستم که با شرایط منطبق میشم که این هم مشکل منه
در مورد اجازه ی پدرم بله الان این طوری شده حتی یواشکی به شوهرم اس میدم یا زنگ میزنم البته شوهرم که دیگه قهره و اس هم دادم جواب نداد نمیدونم درسته بهش دوباره اس بدم که بعدازظهر بریم بیرون باهم حرف بزنیم یا نه ؟ از طرفی نمیخوام حرمت پدرم تو ذهن شوهرم از بین بره و فکر کنه پدرم برای خودش داره حرف میزنه
ارام جان درسته اگه قول بده عملی میکنه از همین میترسم که دچار تردید شدم
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
عزيزم
من بيشتر مشكل را در درون شما مي بينم و عدم شهامت و تصميم گيري درست و.......شما افسار زندگي ات را به كل داده اي دست خانواده .
رفتار شوهرت كاملا قابل درك است به اين دليل كه ايشان با گل و روي خوش به استقبال شما آمده اما شما رفتي چسبيدي به خانواده ات و گويي براي آنها و با آنها بودن به ايران آمده اي و جايي براي شوهرت به عنوان يك همسر و همراه و شانه به شانه در ذهن نداري و خودت را وارد بازي خانواده ات و جهت گيري هاي آنها كرده اي قدري مديريت لازمه ي درايت يك زن كامل است تا نشان بدهي كه مرد زندگي ات برايت اهميت دارد .
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
دوست عزيز سلام:72:
ببخشيد من دير وارد تايپيکتون شدم و امروز باهاتون آشنا شدم،دوستان باتجربه اي تو تالار هستن که بهتر از من ميتونن کمک کن ولي ميخواستم به عنوان يه زن متاهل که البته برخي دوستان در جريان مشکلاتم هم هستن بگم سعي کن تو دوران نامزدي قبل از ازدواج تا حد ممکن بدون احساسات تصميم بگيري حالا هر طور که ميخواد بشه بهتر از اينه که بري سر زندگي و مجبور بشي تحمل کني.
سبک و سنگين کن و مثل يه دختر عاقل و بالغ که البته ميدونم هستي در مورد همسرت فکر کن،در مورد خصوصيات مثبت و منفيش،ببين ميتوني خصوصيات منفي که داره يه عمر تحمل کني؟بر فرض همينکه فرهنگشون با شما فرق داره يا ميگي روراست نيست يعني دروغ ممکنه بهت بگه و خيلي چيزها اونطور که بايد باشه رو بهت نشون نده يا نگه،يا همينکه از الان اينجور با خانوادت سر جنگ داره و احتمالا باعث بشه رابطه ات با خانوادت کمرنگ تر بشه.البته خوب بايد بگم رفتار خانوادت بخصوص پدرت هم با نامزدت بعضي ووقتها درست نيست و خوب منم باشم ناراحت ميشم.البته دوران آشنايي و البته نامزدي معمولا آدم بيشتر تحت تاثير احساسات ميشه و چطور بگم بيشتر عشقولانه و رويايي فکر ميکنه که من چوب همين اشتباه رو خوردم....
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
عزیزم خسته نباشی.
راستش یکم به شوهرت حق بده. یه عالمه مشتاق دیدارت بوده و حالا...
در ضمن ببین الان همسر شما شما رو درست نمی شناسه. نه شما و نه خانواده شما و تنها بر اساس اعمالی که الان از شما می بینه قصاوت می کنه. همونجور که شما هم هنوز کامل همسرت رو نمی شناسی.
راستش شوهر منم اوایل ازدواج سوء تفاهم نسبت به خانواده من براش زیاد پیش میومد به خاطر اختلاف فرهنگی ای که داشتیم. ولی من اصلا به روی خودم نمی اوردم. سعی کردم با اعمالم بهش ثابت کنم که اون شخص اول زندگیمه و تنها کسی که تو زندگی من می تونه تصمیم بگیره خودمم. اگرچه احترام به خانواده خودم و خودش رو همیشه نگه داشتم.
از اون طرفم خانوادم خیلی پشت سر شوهرم بهم می گفتن این به دردت نمی خوره. اما من از این گوش می شنیدم از اون گوش در می کردم.البته خیلی سخت بود. اگرچه تو خیلی از موارد درست می گفتن اما اونموقع وقت اون حرفها نبود. اون حرفها وقتش قبل از اینکه من با این اقا ازدواج کنم بود. در واقع اونا باید به من بعد از عقد یاد می دادن که چه سیاستی داشته باشم تا مشکلات با شوهرم رو حل کنم نه اینکه کلا صورت مساله رو پاک کنم.
البته اون این حرفهایی که الان می زنه از روی عصصبانیته. زیاد باورش نکن. با رفتار درست خودت حل می شه.
قرار شد وارد بازی اونا نشی دختر . پس چی شد؟ دوباره حرف اینور رو به اونور بردی.
سعی کن این دو روز که اون اونجاست بهتون خیلی خوش بگذره. به نظر من نمی دونم چقدر حرفم درسته بذار اگر پدرت می خواد با همسرت حرف بزنه یا برعکس خودشون مستقیم با هم تماس بگیرن. شما واسطه نشو . اجازه نده از شما به عنوان واسطه استفاده کنن. تصمیم بگیر و روش وایسا. البته در عین اینکه به همه احترام می گذاری و هیچ کس رو حذف نمی کنی.
موفق باشی.
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
راستی یک نکته: همسرم یه خصوصیت خوبی داره که بعضی وفتها رک حرفشو می زنه. می دونی بهم می گفت من وقتی می بینم به خانوادت محبت می کنی بهشون حسودیم می شه. بعدا فهمیدم بعضی مردها نمی تونن باور کنن که یک زن می تونه در ان واحد چند نفر رو به یک اندازه دوست داشته باشه یا اینکه نمی تونن باور کنن دل زن ها اینقدر بزرگه که جا برای دوست داشتن تمام دنیا رو به یک اندازه دارن. خوب معمولا اینجور مردها خودشون وقتی یک عشق جدید وارد زندگیشون می شه عشقای قبلیشون کمرنگتر می شه. ( مثلا با اومدن همسر، خانواده کمرنگ، با اومدن فرزند ، همسر کمرنگ و ...).
برا همین می گم به شوهرت این حس رو بده که تو یک تیم هستید و اونو خیلی دوست داری. از همه دنیا بیشتر.
-
RE: کشمکش بین پدر و شوهر
دوستای عزیزم
ممنون از همتون
میدونید مشکل چی هست اختلاف فاحشی که من و همسرم داریم از نظر من اشکال نداره اما وقتی میبینم همسرم دهن بین هست و چنان ذهنیتش از طرف خونوادش نسبت به خونواده ی من بد شده و مادرشوهرم چنان منو تحقیر میکنه که هرکس از دوست و اشنا و فامیل و ... میبینه میگه این خونواده وصله ی تو نیست اذیت میشم
راستش شوهرم کم کم داره شخصیتشو رو میکنه اگه میتونستم جدامیشدم اما از طرفی مهربونیهاش میاد تو ذهنم و دلم براش میسوزه
آنی عزیز من واقعا نمیدونم میتونم با این شرایط بسازم یا نه
یعنی واقعا هیچ کدوم ( طلاق یا ادامه ی زندگی ) برام ارجحیت نداره
به شدت به مشاوره ی حضوری نیاز دارم مشاورهای شهر ما چندان باتجربه نیستند ازتون خواهش میکنم ادرس و شماره تلفن مشاوره ی حضوری این سایت ( اقای سنگ تراشان و مدیران محترم ) رو بهم معرفی کنید تا حضوری بهره مند بشم یا اینکه جای دیگه که ترجیحا قم باشه چون تهران جایی برای موندن ندارم را بهم معرفی کنید ممنونم:72:
آنی جان
در مورد رفتار من
همون روزی که همسرم با خونوادش اومن و با ناراحتی رفتن شب به شوهرم اس دادم فردا بریم بیرون که عصر رفتیم بیرون و باهم صحبت کردیم یعنی دعوا کردیم همه ی انتظاراتمونو به هم گفتیم اخرش هم خوب و خوش جدا شدیم که تو این فاصله همه ی خونواده زنگ زدن اما جواب ندادم و وقتی برگشتم دیدم باهام قهر کردن
به همسرم گفتم یا منو با خونوادم بپذیر یا هر دو خونواده رو باید کات کنیم که گفت اولی رو نمی پذیرم و راه دوم رو انتخاب میکنم اما با این حال رفته خونشون و بعد به من زنگ زده که مامانم میگه چرا فلانی به ما زنگ نمیزنه که دیدم هدف شوهرم اینه که به نرمی خونوادشو به ما بچسبونه اما خونواده ی منو حذف کنه به خدا نمیدونم میتونم با شخصیت اصلی شوهرم بعد از ازدواج کنار بیام یا نه؟