RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parisa26
ممنون از توجهتون
خب زمانی که همسرم به خواستگاری اومدن من سعی میکردم خیلی ازدواج امن و منطقی داشته باشم شاید خندتون بگیره ولی همسر من نزدیک 400 سوال از من پرسید و من راجع به همه چیز فقط حقیقت گفتم و همسرم هم اون زمان خیلی خودش ادم انعطاف پذیری نشان میداد منم تصور می کردم ادمی با این خصوصیات خیلی فکر زندگیه ولی حساب این نکردم که شاید این ادم مثل یه رباط باشه و فقط عاشق کار و درس یعنی من ادمی ام که میگم درس به جاش عشق جاش کار جاش ولی همسر من میگه اول درس پیشرفت کار بهترین بودن خاص بودن اگه وقتی موند واسه زندگی اونم منرن یعنی کادو دادن یعنی چی خوب هرچی می خوای بخر تولد چیه ... مهمونی یعنی چی دو نفری بیرون رفتن که چی بشه؟ترافیک یعنی چی؟تو وایسی واسه من غذا بپزی یعنی چی؟اصلا" خوشم نمیاد تو به خاطر ن کاری انجام بدی فقط برو پیشرفت کن ....؟
و من همه این یعنی چی ها برام مفهوم داره .اعتماد به نفسم از دست دادم نمی تونم موفق بشم میرم مصاحبه کاری نمی تونم حرف بزنم و همه این حالات به برکت همسر ایده الم هست.میگه دوست دارم عاشقتم خیلیم بیشتر از من میگه ولی میدونم به راحتی قیدم میزنه .تو حسرت یه شام دسته جمعی به غیر از دوستاش با خانواده موندم دیگه حالم از شام تو رستوران که تنها تفریحمون بهم می خوره .تو حسرت یه خرید دو نفری بدون دعوا سر ترافیک موندم.تو حسرت یه تولد که غیر خانوادم شوهرم سوپرایزم کنه موندم.تو حسرت مثل بقیه ادمیزاد زندگی کردن مهمونی رفتن حرف غیر از کار زدن موندم خیلی خستم کمک میخوام
خواهر خوبم پريساي عزيز!
اگر دقت كنيد مي بينيد بعضي خصوصيات همسر شما رو خيلي ها خواستارند... به نظر من اسم اينها بي تفاوتي نيست! شما تفاوتهايي زيادي با هم داريد كه طبيعي است.. تفكر همسر شما تفكر يك انسان خودشيفته نيست... تفكر يك مرد قابل اعتماده كه مي شه به عنوان پشتوانه به او تكيه كرد! نمي خوام از ايشون دفاع كنم...
اعتماد به نفس داشته باشيد و سعي كنيد آنچه كه در ايشون نمي پسنديد رو با سياست و مهارتهاي رفتاري خودتون تغيير بديد.. مثلا من شخصا از ترافيك و رانندگي در شلوغي خيلي ناراحت مي شم.. همسرم اين رو مي دونه و در اين مواقع مي گه بهتر نيست زود تر بريم كه به ترافيك برخورد نكنيم!؟ خب اين يه رفتار تكنيكي هست... مي گم نه شلوغ نيست! مي گه ترافيك من رو اذيت مي كنه!!! اما واقعا بر عكسه!
فكر مي كنم در برابر حرفهاي ايشون موضع گيري خوبي نمي كنيد... پس بيايد با هم امتحان كنيم... بيايد اينبار شما در رابطه با موضوع مورد علاقه ايشون صحبت كنيد! اگر حرفي شد شما شنونده خوبي باشيد... به علاقه مندي هاي يك مرد احترام گذاشتن معادل با گرفتن قلب و روح اون مرد هست... اين كار رو بكنيد! سخت نيست!
اعتماد به نفس خودتون رو تقويت كنيد و به خودتون و خانه يه سر و ساموني بديد.. از شوهرتون تو جمع تعريف كنيد و بگذاريد احساس خوبي داشته باشه... در اين شرايط كنترل خلبان دست شماست!
خواهر مهربونم! از همين امروز برنامه ريزي كنيد و شروع كنيد! افكار منفي رو از خودتون دور كنيد... يك سري پرونده هاي قديمي رو فعلا مختومه اعلام كنيد و بگذاريد تو بايگاني... فقط به همين لحظه فكر كنيد! اعتماد به نفس خودتون را دوباره سازي كنيد... شما يك انتخاب 400 سوالي هستيد! يعني همسر يك فرد دقيق شديد!!! و اين به معناي اونه كه ايشون با تمام دقت شما رو انتخاب كرده!! مهارتهاي دستيابي به آرامش رو ياد بگيريد و سعي كنيد هر چه زودتر آرامش خود رو بدست بياريد... كنترل اوضاع رو بدست بگيريد و روابط رو دوباره بسازيد...
راستي Dale Carnegie مي گه :
The royal road to a man's heart is to talk to him about the things he
treasures most
آسان تر ين راه به قلب هر كس صحبت كردن در مورد چيزا ييه كه او بيشتر دوست داره...
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
sci ممنون که برای رفع مشکلم وقت گذاشتید
من متن شمارو شاید بیش از 5 بار خوندم و فکر کردم و دقیقا" مشکل همینجاست که این خصوصیات خوبه ولی وقتی از تعادل خارج شه بده
مثلا" همسر من مهمونی رفتن غیر دوستاش دوست نداره و من باید مرتب شرمنده همه باشم بعلاوه اینکه از علاقه خودمم صرف نظر کنم
اون راحت قید ادمارو میزنه مثلا" تو دعوای اخیرمون پای خانواده ها اومد وسط ولی خانواده من واسه حفظ حرمت بازم رودررو حرفی نزدن ولی 7 ماه هر کدوم با خانواده مقابل قهریم و همسرم کوتاه نمیاد میگه دیگه هیچوقت نمیام اخه این بچه بازی نیست؟
یا چند روز پیش تولد من یادش رفت بعد که فهمید میگه ااا ببخشید سرم شلوغ بود بریم شام بیرون کیکم بگیریم چیز مهمی نیست!!!!!!!!!!!
یا واسه حرف زدن با هم تایم می ذاره میگه 1 ساعت باهم حرف زدیم بریم سراغ کار و درس:316:
یا میگه خرید لازم داری من وقت ندارم با دوستات برو من وقت مسافرت ندارم با بقیه برو بابا اخه پس واسه چی شوهر کردم همیشه تنهام
یا بلند میشم صبح بهش صبحانه میدم جای تشکر دعوا میکنه بدم میاد از خوابت بزنی واسه من یا تولد میگیرم براش جای تشکر میگه اصلا" خوشحال نشدم از خوانوادش پذیرایی میکنم احترام می ذارم جای تشکر دعوا میکنه خودت اذیت نکن این ادم واقعا" به نظر شما حس داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اون عصبییه......
راستش تو مشکلات منم که اونو حمایت می کنم اون از کاه کوه میسازه مثلا"اگه کتابش تا بخوره انگار دنیا تموم شده.اگه سرم درد بگیره جرات ندارم بهش بگم
همیشه تو تمام اتفاقات دنبال مقصر مسولیت رفتارش نمی پذیره و اگه یه زمان سوتی بده که نتونه تقصیر من بندازه اینقدر عصبانی میشه از خودش که انگار قتل کرده همش می خواد تاپ ترین باشه حتی به قیمت از دست دادن زندگیمون
یه جوریه مثلا" الان خوبه یهو می شه بد الان عاشقم 2 دقیقه بعد ازم متنفره نمیتونم بهش اعتماد کنم
نمی دونم کجای زندگیشم نمیدونم چیکار کنم که احساسم حرفم بفهمه به هر زبونی میگم کار کار خودش شما بگید چه جوری باید بفهمونم من نیاز به ارتباط دارم نیاز دارم موقع خواب حرف محبت امیز بزنیم نه حرف کار.اینقدر به علاقه مندیاش گوش دادم و اون به من گوش نداده خستم یه راه کار لطفا" بگید بگید چه جوری مطمن شم واقعا" دوستم داره و براش مهمم چون هرکی از دوستاش باهاش حرف میزنه میگه ادم سختیه بچس تو اگه زندگیت دوست داری سکوت کن واقعا" چه قدر سکوت؟؟؟؟؟؟:316:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام سحرجان
نگران نباش، مواردی که تو مطرح می کنی همگی قابل حل هستند.
شما متن قبلی من رو خوندی؟
فهمیدی زبان عشق همسرت چیه؟ زبان عشق خودت چیه؟ این موارد رو حتما درک کن، می تونه مفید باشه.
من قبلا هم گفتم به دکتر باربارادی آنجلس اعتقاد بسیاد شدیدی دارم (هم من و هم شوهرم) و اگر روزی ببینمش دستش رو می بوسم.
ببین این لینک رو برات می فرستم، لطفا وقت بذار و بخون، امیدوار کمکت کنه:
رازهایی درباره مردان
قسمتهای دیگه کتاب رو هم توی همین صفحه می تونی پیدا کنی.
موفق باشی :72:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lonely sky
سلام سحرجان
نگران نباش، مواردی که تو مطرح می کنی همگی قابل حل هستند.
شما متن قبلی من رو خوندی؟
فهمیدی زبان عشق همسرت چیه؟ زبان عشق خودت چیه؟ این موارد رو حتما درک کن، می تونه مفید باشه.
من قبلا هم گفتم به دکتر باربارادی آنجلس اعتقاد بسیاد شدیدی دارم (هم من و هم شوهرم) و اگر روزی ببینمش دستش رو می بوسم.
ببین این لینک رو برات می فرستم، لطفا وقت بذار و بخون، امیدوار کمکت کنه:
رازهایی درباره مردان
قسمتهای دیگه کتاب رو هم توی همین صفحه می تونی پیدا کنی.
موفق باشی :72:
lonely skyعزیز
بله متن قبل به دقت مطالعه کردم و زبان عشقم پیدا کردم موضوع اینکه همسر من توجه نمی کنه:302:
منم کتابای ایشون و جان گری مطالعه میکنم خیلیلم جالبه
راستی ازین لینکم که دادی ممنون خیلی جالبه:43:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
lonely skyعزیز
بله متن قبل به دقت مطالعه کردم و زبان عشقم پیدا کردم موضوع اینکه همسر من توجه نمی کنه:302:
منم کتابای ایشون و جان گری مطالعه میکنم خیلیلم جالبه
راستی ازین لینکم که دادی ممنون خیلی جالبه:43:
سحرجان زبان عشق خودت که درست، زبان عشق شوهرت چی؟ اون رو هم پیدا کردی؟ فهمیدی چطور می شه وارد قلبش شد؟ :303:
شاید بهتر باشه اولین قدم رو تو برداری؟ :305: ولی قدم درست و صحیح رو!!! می دونم تا امروز کلی قدم برداشتی و جلو رفتی ولی شاید داشتی به بیراهه می رفتی؟؟؟ :303:
راستی سحر خانم گمونم فصل هفت کتاب رازهایی درباره مردان برات مفیدتر باشه، حتما مطالعه اش کن. :72:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام سحر جان چیزایی که شما می گی منو به شدت یاد زندگی خودم و شوهرم می ندازه .
من کاملا شما رو درک می کنم . آدم یه جورایی وابسته می شه و طرفش رو دوست داره ولی از طرفی این نحوه زندگی خیلی غیر قابل تحمله . و چیزی که بیشتر آدم رو اذیت می کنه اینه که طرف مقابل هیچ علاقه ای به تغییر و بهتر شدن شرایط از خودش نشون نمی ده .
من نتیجه تجربیات خودمو میگم برات گرچه خودم به شدت مشکل دارم ولی این چیزا یه کمی آرومم می کنه . مثلا این که خودت رو با علاقمندی هایی که شوهرت حساسیتی بهشون نداره سرگرم کنی . ارتباط با آدمایی که حساسیت برانگیز نباشه براش ، کتاب خوندن ، ورزش رفتن ، هر چی بیشتر به خودت و سرگرمیات برسی اعصاب خورد کردنای همسرت کمتر روت اثر می ذاره . ضمنا تا وقتی کاری ازت نخواسته انجام نده مگه این که قبلش تکلیفت رو با خودت روشن کرده باشی که من می خوام این کارو انجام بدم و بیشتر برای دل خودم هست که این کار رو انجام می دم اون وقت اگه اونم اعصاب خوردی کنه کمتر ناراحت میشی . مثلا من هر وقت برای شوهرم چیزی می خریدم اون کلی غر و نق می کرد. ولی من بدون اعصاب خوردی حرفاش و گوش می کردم و بش می گفتم این دفه واسه خرید این چیزا رو در نظر می گیرم . چون از اول تکلیفم رو با خودم روشن کردم که من فلان چیز رو برای این می خرم که خودم دوس دارم بپوشدش بنابراین از اون خیلی انتظار تشکر نداشتم . الان خواسته های اون در مورد چیزایی که براش می خرم دستم اومده و سعی می کنم خواسته های اونم در نظر بگیرم و اون دیگه از من تشکر می کنه .
کلا در مورد این جور آدما هر چی مستقل تر زندگی کنی راحتتری . هر وقت خودش دوس داشت کاری برات انجام بده بزار انجام بده و چیزایی رو هم که انجام نمی ده با مهربونی زیاد ازش بخواه که برات انجام بده . اگه برات انجام داد که خوب خوبه دیگه اگرم انجام نداد حد اقل می دونه تو خواسته هایی داری که اون برات انجام نمی ده و شاید به جاش جاهای دیگه جبران کنه .
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سحرناز
سلام سحر جان چیزایی که شما می گی منو به شدت یاد زندگی خودم و شوهرم می ندازه .
من کاملا شما رو درک می کنم . آدم یه جورایی وابسته می شه و طرفش رو دوست داره ولی از طرفی این نحوه زندگی خیلی غیر قابل تحمله . و چیزی که بیشتر آدم رو اذیت می کنه اینه که طرف مقابل هیچ علاقه ای به تغییر و بهتر شدن شرایط از خودش نشون نمی ده .
من نتیجه تجربیات خودمو میگم برات گرچه خودم به شدت مشکل دارم ولی این چیزا یه کمی آرومم می کنه . مثلا این که خودت رو با علاقمندی هایی که شوهرت حساسیتی بهشون نداره سرگرم کنی . ارتباط با آدمایی که حساسیت برانگیز نباشه براش ، کتاب خوندن ، ورزش رفتن ، هر چی بیشتر به خودت و سرگرمیات برسی اعصاب خورد کردنای همسرت کمتر روت اثر می ذاره . ضمنا تا وقتی کاری ازت نخواسته انجام نده مگه این که قبلش تکلیفت رو با خودت روشن کرده باشی که من می خوام این کارو انجام بدم و بیشتر برای دل خودم هست که این کار رو انجام می دم اون وقت اگه اونم اعصاب خوردی کنه کمتر ناراحت میشی . مثلا من هر وقت برای شوهرم چیزی می خریدم اون کلی غر و نق می کرد. ولی من بدون اعصاب خوردی حرفاش و گوش می کردم و بش می گفتم این دفه واسه خرید این چیزا رو در نظر می گیرم . چون از اول تکلیفم رو با خودم روشن کردم که من فلان چیز رو برای این می خرم که خودم دوس دارم بپوشدش بنابراین از اون خیلی انتظار تشکر نداشتم . الان خواسته های اون در مورد چیزایی که براش می خرم دستم اومده و سعی می کنم خواسته های اونم در نظر بگیرم و اون دیگه از من تشکر می کنه .
کلا در مورد این جور آدما هر چی مستقل تر زندگی کنی راحتتری . هر وقت خودش دوس داشت کاری برات انجام بده بزار انجام بده و چیزایی رو هم که انجام نمی ده با مهربونی زیاد ازش بخواه که برات انجام بده . اگه برات انجام داد که خوب خوبه دیگه اگرم انجام نداد حد اقل می دونه تو خواسته هایی داری که اون برات انجام نمی ده و شاید به جاش جاهای دیگه جبران کنه .
sahar naz عزیزم
پس واسه چی ازدواج کردم؟ دوران مجردیم که همه جوره عالی بود پس ازدواج چه معنایی میده؟
سحرجان زبان عشق خودت که درست، زبان عشق شوهرت چی؟ اون رو هم پیدا کردی؟ فهمیدی چطور می شه وارد قلبش شد؟ :303:
شاید بهتر باشه اولین قدم رو تو برداری؟ :305: ولی قدم درست و صحیح رو!!! می دونم تا امروز کلی قدم برداشتی و جلو رفتی ولی شاید داشتی به بیراهه می رفتی؟؟؟ :303:
راستی سحر خانم گمونم فصل هفت کتاب رازهایی درباره مردان برات مفیدتر باشه، حتما مطالعه اش کن. :72:
[/quote]
lonely جان
حتما" این کتاب میخرم و مطالعه می کنم ممنون از معرفیت
راجع به زبان عشقم بله همسرم مرتب نیاز به تایید داره حتی واسه کارای اشتباهش و در کل زبانیه ولی من هرچی بیشتر محبت می کنم بی تفاوت تر نسبت به خواسته هام میشه و فکر می کنه این فقط منم که باید واسه حفظ زندگی تلاش کنم اونم باید به روش خودش به من محبت کنه منم باید منطبق با اون شم
لطفا" راه حلی واسه این بده چون کم اوردم نمی فهمم پس سهم من چیه ارزوی مرگ می کنم
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام پریسا جان.
می دونی چیه اگه به خودت و زتدگیت بیشتر برسی دیگه کمتر به محبت شوهرت احتیاج داری و وقتی تو به محبت بی نیاز باشی اون وقت اون به طرف تو می آد و مطمئن باش بیشتر از قبل به تو محبت می کنه الان همه نیاز همسرت به توجه از طرف تو تامین می شه و هیچ دلیلی نمی بینه که بخواد کاری کنه که تو رو خوشحال کنه تا بهش محبت کنی . من نمی گم بهش بی تفاوت باش ، می تونی عادی باشی . این قانون طبیعته که تا وقتی همه زندگیتو ول می کنی و دست روی دست می ذاری که یه اتفاق برات بیفته هیچ وقت اون اتفاق نمی افته ولی وقتی بیخیال می شی خیلی سریع به خواسته ات می رسی.
[پس واسه چی ازدواج کردم؟ دوران مجردیم که همه جوره عالی بود پس ازدواج چه معنایی میده؟]
راستشو بخوای تحمل کردن این جور مردا همیشه سخته . ممکنه با پیدا کردن روشهایی بتونی بیشتر به خواسته هات برسی و روز به روز در زندگی خوشتر باشی . اما تغییر دادن آدمای خود خواه خیلی سخته . به نظر من یه بار بشین پیش خودت با رعایت انصاف سبک سنگین کن ببین اگه ازش جدا بشی چه اتفاقی می افته برات . شما الان بچه نداری و می تونی تصمیم بگیری که می خوای به زندگیت ادامه بدی یا نمی خوای . ولی اگه بچه دار بشی دیگه جدا شدن خیلی برات گرون تموم می شه . ولی الانم اگه جدا بشی دیگه به دوران مجردی برنمی گردی وارد یه دوران جدید می شی که با توجه به خونواده خودت و دور و بریات و فرهنگ جامعه تعریف می شه .
خوشبختانه در زندگی شما مشکلات جدی مثل اعتیاد ، کتک کاری ، ازدواج مجدد ... وجود نداره . به نظر من چیزایی که در دوران مجردی باعث خوشحالیت میشد و با زندگی الانت مغایرتی نداره رو به زندگیت اضافه کن . و به چیزایی که همسرت روش حساسیت داره گیر نده . زیادم از زندگی زناشویی توقع نداشته باش . همیشه چیزا مطابق میل آدم پیش نمی ره . ولی اگه می بینی با جدا شدن خیلی زندگیت بهتر می شه .... دیگه به خودت بستگی داره .
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام پریسا جان.
می دونی چیه اگه به خودت و زتدگیت بیشتر برسی دیگه کمتر به محبت شوهرت احتیاج داری و وقتی تو به محبت بی نیاز باشی اون وقت اون به طرف تو می آد و مطمئن باش بیشتر از قبل به تو محبت می کنه الان همه نیاز همسرت به توجه از طرف تو تامین می شه و هیچ دلیلی نمی بینه که بخواد کاری کنه که تو رو خوشحال کنه تا بهش محبت کنی . من نمی گم بهش بی تفاوت باش ، می تونی عادی باشی . این قانون طبیعته که تا وقتی همه زندگیتو ول می کنی و دست روی دست می ذاری که یه اتفاق برات بیفته هیچ وقت اون اتفاق نمی افته ولی وقتی بیخیال می شی خیلی سریع به خواسته ات می رسی.
[پس واسه چی ازدواج کردم؟ دوران مجردیم که همه جوره عالی بود پس ازدواج چه معنایی میده؟]
سلام سحرناز عزیزم
دقیقا" با جمله اولتون موافقم یعنی هروقت من میشم اون ادم بی تفاوت اون میاد جلو راست میگی هیچوقت از این دید به ماجرا نگاه نکرده بودم
راستش انگار دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه که بخوام انجام بدم .حتی حوصله یه خرید واسه خودمم ندارم اعتماد به نفسم به شدت پایین اومده من که به راحتی میتونستم مصاحبه کاری پس کنم حالا حتی نمیتونم کاری که می خوام به دست بیارم میرم سر مصاحبه انگار صدام بالا نمیاد نمیتونم درست جمله بندی کنم و ... کارم شده از صبح تا شب گریه یا خواب اینقدر به زور می خوابم که نفهمم ساعت میگذره فقط خونه مادرم میرم اونم واسه اینکه غصه نخورن نمیدونم چمه ولی حالم خیلی بده شدم یه ادم راکد:302:
این وضعم از یه طرف این قطع ارتباط بی دلیل همسرم با خانوادم کاملا" خسته شکنندم کرده
حتی نمی تونم تشخیص بدم ادم خوبیه یا بد رفتارش طبیععیه یا نه اون به نکاتی دقت داره که اغلب مردا بی توجهن و به نکات واضحی بی توجه که اغلب مردا توجه دارن حتی دیگه نمیتونم بسنجمش حس میکنم علاقم خیلی کم شده یا از بین رفته ولی شاید اگه نخوام خودم گول بزنم باید بگم از جدایی می ترسم واسه همین موندم
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
sci ممنون که برای رفع مشکلم وقت گذاشتید
من متن شمارو شاید بیش از 5 بار خوندم و فکر کردم و دقیقا" مشکل همینجاست که این خصوصیات خوبه ولی وقتی از تعادل خارج شه بده
مثلا" همسر من مهمونی رفتن غیر دوستاش دوست نداره و من باید مرتب شرمنده همه باشم بعلاوه اینکه از علاقه خودمم صرف نظر کنم
اون راحت قید ادمارو میزنه مثلا" تو دعوای اخیرمون پای خانواده ها اومد وسط ولی خانواده من واسه حفظ حرمت بازم رودررو حرفی نزدن ولی 7 ماه هر کدوم با خانواده مقابل قهریم و همسرم کوتاه نمیاد میگه دیگه هیچوقت نمیام اخه این بچه بازی نیست؟
یا چند روز پیش تولد من یادش رفت بعد که فهمید میگه ااا ببخشید سرم شلوغ بود بریم شام بیرون کیکم بگیریم چیز مهمی نیست!!!!!!!!!!!
یا واسه حرف زدن با هم تایم می ذاره میگه 1 ساعت باهم حرف زدیم بریم سراغ کار و درس:316:
یا میگه خرید لازم داری من وقت ندارم با دوستات برو من وقت مسافرت ندارم با بقیه برو بابا اخه پس واسه چی شوهر کردم همیشه تنهام
یا بلند میشم صبح بهش صبحانه میدم جای تشکر دعوا میکنه بدم میاد از خوابت بزنی واسه من یا تولد میگیرم براش جای تشکر میگه اصلا" خوشحال نشدم از خوانوادش پذیرایی میکنم احترام می ذارم جای تشکر دعوا میکنه خودت اذیت نکن این ادم واقعا" به نظر شما حس داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اون عصبییه......
راستش تو مشکلات منم که اونو حمایت می کنم اون از کاه کوه میسازه مثلا"اگه کتابش تا بخوره انگار دنیا تموم شده.اگه سرم درد بگیره جرات ندارم بهش بگم
همیشه تو تمام اتفاقات دنبال مقصر مسولیت رفتارش نمی پذیره و اگه یه زمان سوتی بده که نتونه تقصیر من بندازه اینقدر عصبانی میشه از خودش که انگار قتل کرده همش می خواد تاپ ترین باشه حتی به قیمت از دست دادن زندگیمون
یه جوریه مثلا" الان خوبه یهو می شه بد الان عاشقم 2 دقیقه بعد ازم متنفره نمیتونم بهش اعتماد کنم
نمی دونم کجای زندگیشم نمیدونم چیکار کنم که احساسم حرفم بفهمه به هر زبونی میگم کار کار خودش شما بگید چه جوری باید بفهمونم من نیاز به ارتباط دارم نیاز دارم موقع خواب حرف محبت امیز بزنیم نه حرف کار.اینقدر به علاقه مندیاش گوش دادم و اون به من گوش نداده خستم یه راه کار لطفا" بگید بگید چه جوری مطمن شم واقعا" دوستم داره و براش مهمم چون هرکی از دوستاش باهاش حرف میزنه میگه ادم سختیه بچس تو اگه زندگیت دوست داری سکوت کن واقعا" چه قدر سکوت؟؟؟؟؟؟:316:
سلام... چند بار به تاپيكت سر زدم و شايد ده ها بار نوشته بالا رو خوندم... چند تا نكته به نظرم رسيد كه كلي هست در رابطه با مشكل تو با همسرت... چند پيش شرط وجود داره:
شما بايد مطمئن باشي كه مشكلت حل خواهد شد، راهش رو با ممارست و اميد پيدا كني... و مشكل رو حل كني!!!
اولين نكته: اعتماد به نفس شما كاهش پيدا كرده! احساس خوبي نداريد و بسياري از مواردي كه فرياد و فغان سر مي دهي ناشي از اين عدم اعتماد به نفست هست... چرا مي خواهي او قهرمان شما باشه! خودت اسطوره و قهرمان زندگي خودت باش!!!
من مي دونم كجاي زندگي شوهرتي... خودت فكر مي كني بايد كجاش باشي؟ همه زندگيش؟؟؟ اشتباه مي كني!!! تو هرگز نمي توني همه زندگي او باشي... تو خيلي تلاش كني قسمتي از زندگي او باشي... اين در مورد همه زوجها مصداق دارد!
شوهر شما دوست داره شما وقت و زندگي خودت را داشته باشي و خودت رو وقف ايشون نكني... خب چرا كه نه!؟ كجاش محل اشكاله!! اگر مي خواي كاري كني بهش بگو براي تو اين كار رو نكردم عزيزم! دوست داشتم صبح زود بيدار شم و صبحونه درست كنم! نه با داد و بيداد... به آرومي!
شما متسفانه داري عملا رفتارهاي شوهرت رو ناخودآگاه فيلتر مي كني به ضرر خودت و منفي هاش رو مي بيني ... خب بيا اين دفعه يه پست بذار و خوبيهاي شوهرت رو بنويس!
خوبه كه مي خواد تاپ ترين باشه... بهش كمك كنيد! شما در كنار هم هستيد نه در مقابل هم! بهش بگيد كه تاپه... خوش تيپه! ازش تو جمع تعريف كنيد! اون موقع شما وارد زندگي ايشون شده ايد! و اوضاع تحت كنترل شماست... (قبلا هم گفتم... )
اصلا نگو بريم خريد... بگو بريم براي تو چيزي بخريم! مثلا يه ديالوگ: عزيزم اگر يه پيراهن جديد ... بخريم خيلي شيك تر به نظر مي آي!!!! مي توني يه شلوار مشكي از اين جديدها هم بگيري...
ياد مي گيره بايد با شما بياد خريد!!! خيلي راههاي ديگه داره... ايجاد انگيزه... در نظر گرفتن برنامه
متوجه باشيد كه در مقابل اين فرد نبايد فرد بي برنامه اي جلوه كنيد! سعي كنيد بفهمانيد كه شما هم كاراهات بر اساس برنامه هست... ديدار با دوستان... و غيره! حتي گاهي لازمه بگيد نه عزيزم! من اون زمان رو وقت ندارم با هم حرف بزنيم! من دارم كتابي رو خلاصه نويسي مي كنم!!!! ( به همين راحتي!)
اعتماد به نفس اصل قصه شماست... در خودت تقويتش كن!!!