RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
سلام خارپشت جان
خب احتمالا نمی دونی که گاهی اوقات روباه خارپشت رو در آب می اندازد.پس خارپشت مجبور است برای غرق نشدن خود را از حالت گلوله ای خارج کند و آن موقع است که نوش جان می شود:303:
:227:
خب جواب سوالت :
نقل قول:
روباه یا خار پشت انتخاب شما چیست؟
مگه "خر" چشه؟:310:
پاورقی:فکر کنم همه اونهایی که عملیات انتحاری انجام می دن خارپشت باشن.در حقیقت خارپشت ها به جمله قشنگ "و در آخر فهمیدم که هیچ نمی دانم" پایبند نیستند.روباه هم که فقط اعصاب خودش رو خورد می کنه.از اون اطلاعات زیادش فقط برای خورد کردن اعصاب خودش استفاده می کنه . یا باید سکوت کنه و یا باید طرد بشه.اصلا ولش کن به نظر من "خر" از همه بهتره.
:72:
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arix
خب جواب سوالت :
نقل قول:
روباه یا خار پشت انتخاب شما چیست؟
مگه "خر" چشه؟:310:
پاورقی:فکر کنم همه اونهایی که عملیات انتحاری انجام می دن خارپشت باشن.در حقیقت خارپشت ها به جمله قشنگ "و در آخر فهمیدم که هیچ نمی دانم" پایبند نیستند.روباه هم که فقط اعصاب خودش رو خورد می کنه.از اون اطلاعات زیادش فقط برای خورد کردن اعصاب خودش استفاده می کنه . یا باید سکوت کنه و یا باید طرد بشه.اصلا ولش کن به نظر من "خر" از همه بهتره.
[/color]
arix عزیز
دلم برات تنگ شده بود
گفتم که هدف مهم نیست
البته فقط توی این تحلیل !
ازت انتظار دارم (با توجه به پستایی که توی تالار ازت دیدم )نظرت رو صرفا راجع به موضوعی که مطرح کردم عنوان کنی
هم من هم تو خوب میدونیم که هیچ نمیدونیم
یه چیزی پروندی و رفتی بنا به اصل جیم فنگ !
مال اون موقع هاییه که حوصله بحث کردن نداریم اما دلمون میخواد طرف مقابلمون رو ازار بدیم !
اما پوست من خیلی کلفته میدونی که خارپشتم!
گفته بودم نمیخوام وارد بعضی مسائل بشم
قصدم بیان یه تجربه شخصی بود
اگر علاقمند باشین در مورد تحلیل برلین بیشتر صحبت میکنیم
البته اون تصوری که ما از اندیشمند و روشنفکر در ایران داریم به هیچ وجه در تقسیم بندی برلین نمیگنجه !
یه خورده خودت رو از ذهنیتی که در مورد بعضی مسائل داری ازاد کن
حقیقتا ازاد باش
اگه طبق تعریف نانوشته تو خارپشت کسیه که بدون فکر و متعصبانه عمل میکنه
ممکنه ماهم بهش گرفتار بشیم
راه حلش هم دانش (جامع و چندجانبه) و دوری از تعصبه(تعصبم فقط تعصب دینی نیست)
بدون قید وبند فکر کنیم
خیلی وقتا این تفکر که" نمیذارن من فکر کنم نمیذارن من عمل کنم پس نمیشه پس خر باشیم" این مانع ازادفکری ماست
و اگه طبق تعریف نانوشته تو روباه کسیه که فکر میکنه و به افکار دیگران احترام میذاره اما اجازه عمل کردن رو بهش نمیدن وسرکوبش میکنن
باز هم "خر بودن" دردی رو دوا نمیکنه
باز هم موظفی ازاد باشی و به نظر دیگران احترام بذاری
و هر لحظه این احتمال رو بدی که خارپشت درست میگه !
من تقسیم بندی و تعریف نانوشتتو خیلی نمیپسندم :72:
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
ممنونم خارپشت جان.راستش الکی جواب ندادم.ولی دوست نداشتم بیشتر مساله رو باز کنم.فقط اشاره کردم که هر کی خواست خودش برداشت کنه.امروز وقت ندارم اصلا.فردا میام جواب می دم.فقط یک جمله بگم.منظورم این نبود که روباه به عقاید دیگران مجبوره احترام بذاره.روباه اگر به اندازه کافی عقلش برسه به عقاید همه احترام می ذاره.ولی متاسفانه دیگران به عقایدش احترام نمی ذارن و اینجاست که می گم اعصابش خورد می شه
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
باز هم "خر بودن" دردی رو دوا نمیکنه
باز هم موظفی ازاد باشی و به نظر دیگران احترام بذاری
و هر لحظه این احتمال رو بدی که خارپشت درست میگه !
من تقسیم بندی و تعریف نانوشتتو خیلی نمیپسندم :72:
هر وقت دوست داشتی بیا .منم فقط یه جمله بگم؟
احترام به نظرات مخالف احترام متقابل "زنده باد مخاف من"
اینا همه شعارهاییه که روباه مجبوره مطرح کنه تا بقیه باور کنن که روشن فکره !!
اما شعار قشنگیه ماها به عنوان افرادی ازاد از دسته بندی ها و به معنای واقعی کلمه روشن فکر باید عملیش کنیم
منم نمیخوام بحثو باز کنم چون اصلا بحثم این نبود
تو هم اینکارو نکن!
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
ای بابا مثل اینکه اینجوری بود که من امشب حوصله درس خوندن نداشته باشم و بیام اینجا کنار دوستان
خب اول بگم که اگر از حرف هام خوشت نیومد "به جون مادرم" منظوری نداشتم.پس "تو رو خدا" ناراحت نشو یا بهت بر نخوره.روزی که تازه شروع کردی به نوشتن من خیلی خوشحال شدم که یکی با اندیشه تو ، با حوصله و صبر تو به ما اضافه شد.پس اگر حرف می زنم بدون که این حرف رو در کمال آرامش وقتی روی صندلی ام لم دادم و واسه خودم خوشم می زنم.نه من ناراحت می شم.نه دوست دارم تورو ناراحت کنم.تصور من اینه که از حرف هام ناراحت نمی شی.پس اگر شدی بگو تا دیگه نزنم
گفته بودی :
نقل قول:
من تقسیم بندی و تعریف نانوشتتو خیلی نمیپسندم
راستش منم نمی پسندم:).(خب تا اینجا تفاهم داریم)
به سه دلیل :
1 - به نظرم اشتباهه که آدم ها رو با حیوون ها مقایسه کنیم.خارپشت یک حیوون کوچولوییه که خار هاش رو برای تزیین به در و دیوار می زنن.روباه هم که با دمش جارو می کنند نماد خوبی برای دو دسته کردن کل آدم های دنیا به نظر نمیان.در حقیقت اگر درست بخواد باشه اونا باید از ما یاد بگیرن نه ما!مثلا به پروفایل خودت نگاه کن:
نقل قول:
در عصر یخبندان خارپشت ها از شدت سرما در حال انقراض بودند
انها تصمیم گرفتند برای اینکه زنده بمانند دور هم جمع شده تا از سرما در امان بمانند
وقتی به هم نزدیک میشدند گرم تر میشدند اما خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد
انها میدانستند که باید با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسان دیگر حاصل میشود زندگی کنند چرا که گرمای وجود دیگری مهمتر است . . .
و این است راز زنده ماندن خارپشت ها !
خب این جمله مفهوم خیلی قشنگی داره.ولی تاحالا فکر کردی که اگر خارپشت ها اون زمان عقلشان می رسید که "بخاری" درست کنند دیگر لازم نبود زخمی شوند؟اون موقع کدام بهتر بود ، کنار هم بودن و زخمی شدن یا نشستن کنار بخاری؟
در حقیقت انسان بسیار توانمند تر از آن است که بخواهد اینجوری دسته بندی بشه.وقتی با حیوانات دسته بندیشون می کنیم این توانایی که خیلی هم عامل بزرگیه نادیده گرفته می شه
حالا بگذریم.اصلا به من چه.تاپیک تو ا.دوست داری بگی روباه و خارپشت.ما هم می گیم
2 - به طور خلاصه :
نقل قول:
روباه بسیاری از روشها را به طور هم زمان دنبال می کند و جهان را با تمام پیچیدگی ها که دارد می نگرد، او به گونه ای پراکنده و متفرق، بسیاری از راه ها را در پیش می گیرد، و هرگز تفکر خود را روی یک مفهوم کلی یا دیدگاه یکپارچه متمرکز نمی کند. از طرفی خار پشت یک جهان پیچیده را تا حد یک ایده سازمان یافته ساده می کند، یک قاعده یا مفهوم ابتدایی که همه چیز را یکپارچه کرده و هدایت می کند. جهان هر قدر هم که پیچیده باشد، یک خارپشت تمام چالش ها و تنگناها را، در واقع تقریبا" به گونه ای ساده انگارانه، خلاصه کرده و به ایده های ساده تبدیل می کند. از نظر یک خار پشت، هر چیزی که تا اندازه ای به ایده ی خار پشتی مر بوط نباشد، موضوعی بی ربط است!
خب اینجا دو کار را با برداشت های اشتباه نوشتی:
روباه:
-هدف:شکار خارپشت
-کار:امتحان کردن تمام راه ها برای شکار خارپشت
خارپشت:
-هدف:زندگی
-کار:کار خاصی انجام نمی دهد
خب برداشت تو:
روباه :دارای تفکری پراکنده که همه چیز را می بیند ولی روی یک چیز تمرکز کافی ندارد و هرگز تفکر خود را روی یک مفهوم کلی یا دیدگاه یکپارچه متمرکز نمی کند
که به نظر من اشتباه است
اینجا اتفاقا کاملا فقط روی "شکار خارپشت" تمرکز کرده و تمام سعی خود را دارد می کند.پس چطور دیدگاهش یکپارچه نیست؟دیدگاهش این است:"من می توانم"
خارپشت : گفتی یک تفکر یکپارچه دارد و بقیه ی موضوعات را بی ربط می پندارد و در ذیل آن برای مثال نوشتی "افلاطون".یعنی افلاطون دانشمند وقتی داشته یک آزمایشی می کرده فقط همان هایی که در ذهنش بوده را آزمایش می کرده و بقیه ی پدیده ها رو بی ربط می دیده؟این طور که نه تنها دانشمند بلکه ندانشمند هم نمی شده!چنین چیزی امکان ندارد
در حقیقت من نفهمیدم دقیقا روباه و خارپشت را چه تعریف کرده ای.شاید خوب توضیح دادی ولی من متوجه منظورت نشدم
3 - هیچ موقع نمی توان مرز بندی کرد و انسان های کل دنیا رو گروه بندی کرد.این طور دنیا خیلی بی مزه می شد.تمام زیبایی زندگی به این است که هر انسان قابلیت هایی دارد و می تواند این قابلیت ها را بهبود ببخشد و یا از دست بدهد و تمام این ها به طور پیوسته انجام می شود
در حقیقت منظورم این است که چیزی که عنوان کردی "متغیر گسسته" است.انگشت اشاره ات رو برداشتی و می گی "روباه" یا "خاپشت"
این روباه و خارپشت هرچه که بخواهد باشد این دسته بندی اشتباه است.چون انسان ها "متغیر پیوسته" هستند
متغیر پیوسته : مثلا تمام اعداد بین 1 و 0
مغیر گسسته : فقط عدد های 1 و 0
به عبارت دیگر ممکنه یک انسانی 30 درصد خارپشت باشد.دیگری 51 درصد.دیگری 90 درصد.به هیچ کس نمی توانی بگویی 100 درصد خارپشت و یا 100 درصد روباه
حتی ممکنه یک نفر در موضوعی مثلا :"انتخاب موقعیت های شغلی" کاملا نظرات مخالف را بپذیرد ولی در موضوعی دیگر مثلا :"ازدواج دخترش " حرف هیچ کس را نپذیرد و هم یکجورایی خارپشت باشد هم روباه
خب از حرف های من خسته شدی؟
پس اینجا رو هم یک نگاه بنداز:
http://www.hamdardi.net/thread-16484.html
:72:
من یکبار دیگه کل صحبت هایت رو خوندم.نمی دونم.باز هم دقیقا نفهمیدم منظورت "دقیقا" از خارپشت و روباه چیه
لطفا یکبار دیگه در جملات ساده تعریفشون کن و اصطلاح های "راهبردی" و ... رو استفاده نکن.یکجوری که یک بچه 10 ساله هم بفهمه
مرسی
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
کسیکه هیچ اشتباهی نکرده، هیچ اکتشافی هم نکرده است. (گالیله)
از ادیسون پرسیدند که از این همه مرتبه ای که برای اختراع لامپ تلاش کردی و شکست خوردی، خسته نشدی. جواب داد که من این همه راه یاد گرفتم که به اختراع لامپ منجر نمی شود.
اگر سعی و تلاش و پشتکار نباشد هیچ اختراع و اکتشاف و نوآوری صورت نمی گیرد.
لازمه خلاق بود، نترسیدن از اشتباه کردن است.
در سازمانهای نوآور به افراد هم برحسب موفقیت و هم شکست آنها پاداش می دهند.
ولی در سازمانهای بوروکرات که همه چیز برپایه استاندارد و روشهای تکراری و از پیش تعیین شده است، صرفا به عملکرد برپایه استاندارد مشخص شده پاداش می دهند.
اما دنیای کنونی به کدام نزدیکتر است؟ نوآوری و خلاقیت می خواهد یا تابع استانداردهای از پیش تعیین شده بودن را؟
وقتی در دنیایی زندگی می کنیم که محیط بی ثبات است و پیرامونمان مدام تغییراتی رخ می دهد که بی شک ما را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، می بایست انعطاف پذیر بود و از بند راهکارهای تکراری و از پیش تعیین شده گریخت.
اگر همان کاری را بکنیم که همیشه می کرده ایم، همان نتیجه ای را خواهیم گرفت که پیشتر گرفته ایم.
برای پیشرفت و کشف تازه ها نیاز به خلاقیت هست و برای شکوفا کردن خلاقیت نباید از شکست و پیمودن راههای نرفته (البته با علم و تفکر و نه چشم بسته) ترسید.
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
اریکس عزیز
من یه عادتی که دارم اینه که از نیش و کنایه بدم میاد ناراحت نمیشم ولی این نحوه بیان رو توهین (نه به خودم بلکه به گوینده) تلقی میکنم!
دلم میخواد اگه کسی حرف خوبی برای گفتن داره و گوشی برای شنیدن
خیلی منطقی و بدون تعصب حرفش رو بزنه و بدون پیش داوری حرفای طرف مقابل رو بشنوه
خوشحال میشم اگه در یه زمان مناسب و احیانا یه تاپیک دیگه راجع به تقسیم بندی که من از نوشته های کوتاه تو برداشت کردم! صحبت کنیم
نه تنها ناراحت نمیشم بلکه از یه گفتگوی صمیمی و در عین حال پر مسئله! لذت میبرم
اما مثل اینکه تو و حامد (چون برات تشکر گذاشته ) دقیقا متوجه هدف من از تحلیل این مقاله نشدین
حامد ساکت نباش دوست دارم نظرتو بدونم
اریکس خواهش میکنم دقت کن
من اگه گفتم تقسیم بندیتو دوست ندارم منظورم بحثی بود که خودت گفتی دوست نداری بازش کنی!
و یه حیوون سومی رو بهش اضافه کردی
حالا بیا دلایل تو رو راجع به درست نبودن تقسیم بندی برلین بررسی کنیم
اول یه خورده بیشتر از زبون خود برلین بشنویم :
"در ميان پاره هاي پراكنده اشعار آرخيلوخوس سطري هست كه مي گويد:
«روباه بسيار چيزها مي داند، اما خارپشت يك چيز بزرگ مي داند».
دانشمندان درباره تعبير روشن اين كلمات تاريك اختلاف دارند، و شايد معناي اين سطر جز اين نباشد كه روباه با همه حيله هايش در برابر يگانه دفاع خارپشت شكست مي خورد. اما اگر اين جمله را به طور مجازي تعبير كنيم، مي توان معنايي از آن بيرون كشيد كه تفاوت نويسندگان و متفكران، و شايد هم افراد بشر را به طور كلي، نشان مي دهد. زيرا فرق بزرگي است، از يك طرف، ميان كساني كه همه چيز را به يك بينش اصلي، يا دستگاه فكري كم و بيش منسجم و معين مي سازند و بر حسب مفاهيم آن مي فهمند و احساس مي كنند – يعني يك اصل سازمان دهنده كلي كه فقط بر حسب مفاهيم آن است كه آنچه مي كنند و مي گويند معني مي دهد؛ و از طرف ديگر، كساني كه هدف هاي فراواني را دنبال مي كنند كه غالبا با يكديگر مربوط نيستند يا حتي با هم تناقض دارند، و اگر اصولا ارتباطي با هم داشته باشند اين ارتباط بالفعل و به علل روانشناختي و يا فيزيولوژيك است، و هيچ اصل معنوي يا زيباشناختي آنها را به يكديگر پيوند نمي دهد. اين دسته اخير در زندگي و انديشه بيشتر ميل به پراكندگي دارند تا تراكم، فكرشان پريشان است و بر سطوح مختلف حركت مي كند، و به جوهر انواع فراواني از تجارب و اشيا به موجب ماهيت آنها مي چسبند، بي آنكه بطور هوشيار يا ناهوشيار بخواهند در بينش دروني واحدي كه تغييرناپذير و فراگير و گاه ناقص و متناقض و حتي تعصب آميز است، بگنجانند يا از آن بينش بيرون نگه دارند. دسته نخست اين روشنفكران و هنرمندان از نوع خارپشت اند، و دسته دوم از نوع روباه؛ و بي آنكه بخواهيم بر سر نوعي تقسيم بندي خشك اصرار ورزيم، بدون ترس زيادي از دچار آمدن به تناقض مي توان گفت كه به اين معني دانته متعلق به دسته اول است و شكسپير به دسته دوم؛ افلاطون، لوكرسيوس، پاسكال، هگل، داستايوسكي، نيچه، ايپسن، پروست، به درجات متفاوت، خارپشت اند؛ و هرودوت، ارسطو، مونتي، اراسموس، مولير، گوته، پوشكين، بالزاك و جويس روباه اند."
«متفكران روس» نوشته آيزيا برلين
(به جملاتی که رنگی شده دقت کنین وقتی از این قسمت گذشتیم بعدا بیشتر راجع بهش حرف میزنیم
اما فعلا روی مثالی که از مسیر زندگی خودم زدم تمرکز میکنیم)
1_نماد خوبی برای دو دسته کردن کل آدم های دنیا به نظر نمیان.در حقیقت اگر درست بخواد باشه اونا باید از ما یاد بگیرن نه ما
اریکس میخوای ثابت کنی که فنی خوندی !(با تو هم هستم حامد)
این چه حرفیه که میزنی! این فقط یه تمثیله برای درک بهتر بخشی از زندگی
چرا میگی نماد خوبی نیست
بله همه ویژگی های زندگی ادمی رو بررسی نمی کنه اما داره خیلی ظریف به نکته ای فوق العاده مهم میپردازه
در مورد پروفایلم هم این نکته صادقه
در ضمن این حکایت از زبان یه فیلسوف با همین مضمون ولی با نتیجه گیری کاملا متفاوت و حتی متضاد در مورد ازدواج بیان شده
آرتور شوپنهاور فیلسوف بدبین مشهور در کتاب جهان همچون اراده و تصور مینویسد:
"اگر ازدواج کنیم خوشبخت نخواهیم بود و اگر ازدواج نکنیم باز هم خوشبخت نخواهیم بود.مانند خارپشت هایی هستیم که برای گرم شدن به هم میچسبند و اگر به هم بچسبند خارشان به تن هم فرو میرود و اگر جدا شوند از سرما رنج خواهند برد. زندگی معامله ای است که در هر شکل خرج آن بیش از دخلش میباشد."
اصولا فلاسفه ادبا شعرا عادت دارن مسائل پیجیده وعمیق رو با مثال های ساده بیان ومقایسه میکنن
هدفشون هم لزوما این نیست که مسئله رو ساده و فابل فهم بکنن طوری که هر کسی متوجه هدفشون بشه
بلکه میخوان با استفاده از مفاهیم سمبلیک زوایای جدیدی رو از موضوعی که قبلا بهش رسیدن مورد بررسی قرار بدن
نمونه اش شاعر بزرگ و دوست داشتنی خودمون مولاناست عمیق ترین مبانی و اندیشه ها رو در قالب نماد و تمثیل بیان کرده
من و تو میخونیم به قدر فهم خودمون لذت میبریم
اما ادمای زیادی در زمان ها و مکان های مختلف تمام عمرشون رو به بررسی مفاهیم عظیم نهفته در اشعار مولوی وامثال اون می پردازن
مثلا به نظر من حقیر مولانا جز تبار خارپشت هاست بعدا بیشتر راجع بهش صحبت میکنیم
2_اریکس دوباره پست 8 و 9 رو بخون
هدف و روش کار مهم نیست
مهم نوع برخورد ما و نوع نگاه ما به مسئله است (روشن بینی و ژرف اندیشی شاخصه خارپشته )
گفته بودیم :
فرق روباه و خارپشت نه در هدف و نه در ابزار که در شناخت دقیقیه که خارپشت داره
خارپشت این شناخت رو با تحلیل عمیق سه نکته زیر بدست اورده
1_در کدوم زمینه می توونه بهترین باشه؟
2_عامل محرک عمل؛ یعنی چطور میتونه به موثرترین شکل انسجام فعالیتی ایجاد کنه
3_علاقه زیاد به انجام فعالیت های منسجم و یکپارچه
مثلا خود من
من تو زندیگیم هدف داشتم یک سری خواسته ها و مطلوباتی داشتم در زمینه هایی استعدادهایی داشتم
روش های کارامد و ارزشمند و معقولی داشتم
اما یه زمانی احساس عدم موفقیت یا حتی شکست داشتم
چرا ؟
عمرمو به بطالت نگذروندم برای زندگیم برنامه داشتم اما چرا موفق نبودم؟
( بعدا به طور مفصل توضیح میدم)
خلاصه اینکه ( روباه وار بودن ) مثل اینه که در میان دود و مه دنبال چیزی باشیم، در یک مسیر طولانی رو به جلو حرکت می کنیم اما نمی تونیم تمام راه رو به خوبی ببینیم، اما با ( خارپشت وار بودن ) میشه دید روشنی داشت و مایل ها دورتر را دید. چرا؟ به دو دلیل. نخست اینکه روباه اون سه نکته رو برای خودش تحلیل نمیکنه (عدم شناخت دقیق و جامع از موقعیت )دوم اینکه روباه اهداف و روش های خودش را بیشتر بر اساس اعتماد به نفس کاذب بنا می کنه تا بر اساس درک واقعی از موقعیتش
افرین اریکس تو هم به این موضوع اشاره کردی
روباه هدف داره (شکار خارپشت ) اما به قول تو دیدگاهش اینه "من میتوانم "(اعتماد به نفس کاذب – تو رو خدا سیاسیش نکن !)
"من میتوانم "پس میتوانم راههای مختلفی رو امتحان کنم و بالاخره به هدفم برسم خارپشت خیلی ضعیف تر از اونیه که بخواد در مقابل من قرار بگیره و اینجوریه که روباه زرنگ و باهوش بارها بدون اینکه به خودش زحمت شناخت جایگاهش رو بده هر بار روش جدیدی رو امتحان میکنه و هر بار مفتضحانه شکست میخوره(خود من هم چندین سال همین اشتباه رو کردم)
خارپشت هم هدفی داره (زنده موندن ) اما دیدگاه خارپشت خیلی عمیق ژرفه و ساده است!
خارپشت بهترین و جامع ترین تکنیک رو انتخاب میکنه و اون رو به بهترین شکل ممکن اجرا میکنه
خارپشت احمق و نادون نیست بلکه دید نافذی داره که به واسطه اون میتونه درون پیچیدگی رو ببینه و به روش زیر بنایی اون پی ببره و در اون نقطه متمرکز بشه و همون رو خنثی کنه
خارپشت اصل هر چیز رو میبینه و بقیه رو نادیده میگیره متمرکز و منسجم رفتار میکنه
باز هم میگم رمز موفقیت خارپشت همون سه نکته است ! به همین سادگی
حق مطلب رو ادا نکردم اما امیدوارم تونسته باشم حداقل تحلیل خودم رو تشریح کنم
(اتفاقا افلاطون مثال خوبیه بعدا راجع بهش بحث میکنیم اما خیلی مشمول تحلیل شخصی من نمیشه و شاید بیشتر اهداف خود برلین رو اشکار میکنه )
3_بله درست میگی
کسی هم ادعا نکرد این تقسیم بندی دقیق و بدون نقصه
برلین یک شاخص گسترده رو برای تقسیم بندی متفکرین عنوان میکنه
و شاید این تقسیم بندی رو برای روشن شدن بیشترنظریه خودش مطرح میکنه (به گفته خودش این تقسیم بندی خشک نیست)
نه اینکه بخواد دنیا رو به دو دسته منفصل و مقابل هم تقسیم کنه
اساسا تقابل بین روباه و خارپشت مطرح نیست
بلکه نوع نگاه خاص هر دو این دو موجود (به عنوان نمادی از یک تفکر) به مسائل به صورت کاملا مجزا بررسی میشه
گفته شما کاملا درسته در تعریف شاید موضوع صفر و یکی مطرح بشه و حد وسط تشخص نداشته باشه
اما در دنیای واقعی ترکیبی از هر دو بینش در انسانها وجود داره
در ضمن این تقسیم بندی شامل جامعه متفکرین بزرگ دنیاست براساس تفکرات اثار و نوشته هاشون (و نه لزوما زندگی واقعی اونها )
پراکندگی و پریشانی یا وحدت و انسجام روباه یا خارپشت
اما من راجع به خودم افکارم علایقم نیازها و احساسم صحبت کردم واینکه
ایا من در بهترین جایگاهی که میتونستم باشم هستم ؟
ایا از تمام ظرفیت هام استفاده کردم؟
ایا انرژی و وقت و تلاش و توانایی هام رو برای رسیدن به یه مکان خاص ( که دقیق و عمیق مثل خارپشت برای خودم تعریف کردم) صرف کردم ؟ یا نه پریشان و پراکنده اهداف متفاوت و گاها متناقضی رو دنبال کردم ؟(و به هیچ کدوم اونجور که شایسته من بود نرسیدم!!)
میخوام شما هم به این موضوع در کنار زندگی و موقعیت ها و اهداف خودتون نگاه کنین
و خوشحال میشم اگه راجع به خودتون بنویسید
من خارپشت هستم شما چطور 2 ؟
من واقعا شرمنده ام.
اما خیلی دلم می خواست تو بحث من خارپشت هستم شما چطور؟ شرکت کنم آخه وقت گذاشتم خوندم بعد دیدم نمیشه وارد بحث شم.
خارپشت جان تا فرشته مهربون (مهربون!!!!!!!!!!!!!!!!!) نیومدن و حذف نکردن بیا نظرمو بخون.
امیدوارم درست متوجه منظور تاپیکتون شده باشم.
خارپشت بودن یا روباه بودن. مسئله این است.
اما مسئله این نیست. اگه به فرض این دسته بندی رو قبول داشته باشیم پس شاید بشه گفت مهم اینه که چه زمانی روباه و چه زمانی خارپشت باشیم؟
روباه بودن محض و خارپشت بودن محض می تونه اولی به معنی سردرگمی همیشگی و دومی به معنی گمراهی دائم باشه.
خارپشتی که به دلیل کم بودن دانش و قدرت تحلیل پایین هدف رو اشتباه تشخیص بده تا ابد در راه یک هدف اشتباه ثابت قدم می مونه.
مثل شخص با ایمانی که به منبع اشتباهی ایمان داره. مثل مسلمان متعصب و درجه یکی که به عقاید شبه اسلامی نه اسلامی پایبنده. یا مثل یهودی متعصبی که اون هم به عقاید اشتباهی پایبنده.
و روباه تا وقتی که چارچوب درست و مشخصی رو برای خودش پیدا نکنه همیشه سردگمه.
همه ما ناخودآگاه روباه هایی هستیم که به سمت خارپشت شدن پیش می ریم. اما اینکه کی خارپشت بشیم اهمیت زیادی داره.
برای خارپشت شدن ابتدا باید شناخت درست بدست آورد . سعی و خطا، شکست و دوباره شکست به این کمک می کنن که خارپشت بهتری بشیم.
اگر زمان کافی (بنابر خصوصیات خودمون و مقتضیات زمان و محیطمون) روباه باشیم خارپشت بهتری خواهیم شد. طولانی شدن دوره روباهی همون سردرگمی رو به همراه داره و کوتاه شدنش و زود خارپشت شدن هم تعصبات بیجا روی تفکرات و عدم انعطاف پذیری.
البته به شخصه ترجیح می دم که پس از سپری کردن دوره روباهی خارپشتی با خارای کمتر باشم و جایی برای تغییر هم باز کنم.
خر بودن رو هم اصلا دوست ندارم هر چند پای حرف جالب اریکس تشکر زدم ولی خب فقط برام جالب و زیرکانه بود.
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
کسیکه هیچ اشتباهی نکرده، هیچ اکتشافی هم نکرده است. (گالیله)
از ادیسون پرسیدند که از این همه مرتبه ای که برای اختراع لامپ تلاش کردی و شکست خوردی، خسته نشدی. جواب داد که من این همه راه یاد گرفتم که به اختراع لامپ منجر نمی شود.
اگر سعی و تلاش و پشتکار نباشد هیچ اختراع و اکتشاف و نوآوری صورت نمی گیرد.
لازمه خلاق بود، نترسیدن از اشتباه کردن است.
در سازمانهای نوآور به افراد هم برحسب موفقیت و هم شکست آنها پاداش می دهند.
ولی در سازمانهای بوروکرات که همه چیز برپایه استاندارد و روشهای تکراری و از پیش تعیین شده است، صرفا به عملکرد برپایه استاندارد مشخص شده پاداش می دهند.
اما دنیای کنونی به کدام نزدیکتر است؟ نوآوری و خلاقیت می خواهد یا تابع استانداردهای از پیش تعیین شده بودن را؟
وقتی در دنیایی زندگی می کنیم که محیط بی ثبات است و پیرامونمان مدام تغییراتی رخ می دهد که بی شک ما را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، می بایست انعطاف پذیر بود و از بند راهکارهای تکراری و از پیش تعیین شده گریخت.
اگر همان کاری را بکنیم که همیشه می کرده ایم، همان نتیجه ای را خواهیم گرفت که پیشتر گرفته ایم.
برای پیشرفت و کشف تازه ها نیاز به خلاقیت هست و برای شکوفا کردن خلاقیت نباید از شکست و پیمودن راههای نرفته (البته با علم و تفکر و نه چشم بسته) ترسید.
خانوم بلو اسکای خوشحالم که توی بحث ما شرکت میکنید
1_مفهوم هدف و چرایی انتخاب هدف محل بحث نیست
2_خلاقیت _کشف راههای جدید _انعطاف پذیر بودن _نترسیدن از اشتباه _سعی وتلاش
اینها همه ابزار روش تکنیک و همون چیزیه که ما از اون باعنوان راهبرد و استراتژی یاد کردیم
3_اونچه که باید با دقت دوراندیشی جامع نگری واقع بینی جسارت و در عین حال ارامش بدست بیاد شناخت موقعیته
شناخت و پاسخ و دقیق و قابل اجرا به اون سه نکته ای که گفتم خارپشت برای خودش تحلیل میکنه و بعد از اون به بهترین شکل ممکن اجرا میکنه
مهم این نیست که هدف و ابزار این دو تفکر چی هست
مهم اینه که در تفکر خارپشتی فرد به وحدتی نسبی بین اهداف علایق و امکانات محدودیت ها رسیده
و چون در مرحله دوم برای رسیدن به موفقیت باید با توجه به این شناخت بهترین عملکرد رو داشته باشه
این مسئله مطرح میشه که فرد در چه جایگاهی میتونه بهترین باشه نه اینکه تنها در کجا میخواد که بهترین باشه
برای اینه که میگم واقع بینی و جسارت !
مهم فقط خواست وعلاقه من نیست مهم اینه که ایا استعدادهای من و امکانات من من رو برای رسیدن به اون هدفی که با شناخت بهش رسیدم همراهی میکنن ؟؟
ایا من اینقدر جسور هستم که علایقی رو که امکان و فرصت رسیدن بهشون نیست با اولویت بندی کنار بذارم و روی اصل باقی مونده تمرکز کرده و بقیه رو نادیده بگیرم (فقط همین یه جمله رو بگیریم برای یک عمر بسه!)
درواقع اگر عیار سنجش ما بهترین بودن باشه به مراتب سخت گیرانه تر از شایستگی و مهارت صرف داشتن خواهد بود.
RE: من" خارپشتم "شما چطور ؟!
آقای خارپشت :72:
شما در پست شماره 1 مطلبی داستانی بیان کردید و از دوستان خواستید که با تکیه بر آن داستان کوتاه بین خارپشت و روباه یکی را انتخاب کنند.
برداشت من از این دو حیوان که در پست قبلی بصورت جامع و کلی بیان کردم، برپایه چست اول بصورت خلاصه اینست؛
روباه: هدف مشخص شکار خارپشت را دارد. راه رسیدن به آنرا بلد نیست. اما تلاش می کند که به آن برسد. در راه رسیدن به هدفش از مورد تمسخر قرار گرفتن توسط خارپشت نمی هراسد و ادامه می دهد.
خارپشت: هدف روباه را می داند. یک راه حل بلد است که تا به الان جواب داده است و لذا به آن ایمان دارد و نیازی به آموختن روش جدید نمی بیند.
برداشت من: سرانجام روباه موفق می شود. چون راه و رمز هر موفقیتی تلاش و کوشش و پشتکار و نترسیدن از زمین خوردن است.
و خارپشت نهایتا شکار می شود، چون بالاخره روباه راهکار غلبه بر این سلاح را خواهد یافت و چون خارپشت صرفا همین راه حل را بلد بوده است، چاره ای جز تن به شکست دادن ندارد.
حالا شما بعد از پست اولتان با بسیاری کلملت ثقیل و منابع مختلف که البته نشان از مطالعه تان دارد، سعی دارید که تمام خصوصیات خوب گیتی را به خارپشت نسبت دهید و نقطه مقابل را به روباه. اما حقیقتا من ربط این تحلیل های شما را به پست اولتان اصلا درک نمی کنم.
اما یک نکته را می دانم که هرکس پست اول شما را نخواند و پستهای بعدی را بخواند، خارپشت بودن را مدینه فاضله تصور خواهد کرد!!!!!
نتیجه: از آنجاییکه خودتان ادعا کردید که خارپشت هستید، پس فقط یک دیگاه دارید و آنرا درست می شمارید و آنهم اینکه " خارپشت ارجحیت دارد به روباه." و با هر دلیل و منطقی می خواهید اینرا ثابت کنید. پس با این حساب بحث و ارائه نظر از جانب دیگران برای چیست؟!