اینکه قانون اشتباست منم موافقم ولی قانون از احساسات و نفس خاصی پیروی نمیکنه یا ایجاد نمیشه بلکه با تایید و کارشناسی افراد زیادی قانون میشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط lonely sky
فرهنگ 27 هم درست میگه.چیزی که قانون میگه همونه.
نمایش نسخه قابل چاپ
اینکه قانون اشتباست منم موافقم ولی قانون از احساسات و نفس خاصی پیروی نمیکنه یا ایجاد نمیشه بلکه با تایید و کارشناسی افراد زیادی قانون میشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط lonely sky
فرهنگ 27 هم درست میگه.چیزی که قانون میگه همونه.
من واقعا ناراحت و متاثر شدم از این همدردیتون با زنی که هر شب داره به اجبار تن به خواسته شوهرش می ده!!!! واقعا ممنون از همدردیتون!!! کاش اسم تالار رو عوض می کردند و می گذاشتند تالار قانون چی می گه و چی نمی گه؟؟؟!!!!
چقدر بعضی وقتها ما ادمها....
واقعا نمی دونم چی بگم، واقعا نمی دونم، اصلا سکوت کنم بهتره ولی به خدا این رسمش نیست دوستان، این رسمش نیست :324:[/quote]
حقیت چیزیه که شما می گی ولی ما با واقعیات سر و کار داریم.اگر اونجا زن می تونه از مرد شکایت کنه در عوض مرد
می تونه نیازشو با زن های اینکاره بر طرف کنه بدون اینکه از لحاظ قانون و عرف به مشکل بخوره واقعیت اونجا همینه.
ولی اینجا زن اگر نخواد مرد نمی تونه جای دیگه نیازشو برطرف کنه پس قانون طرف مردو می گیره.در واقع قانون طرف
کسیو می گیره که راه جایگزین نداره.ولی یه اشکالی اینجا هست،تو خارج زن نمی خواد مردم هم راه جایگزین داره پس
حق هیچ کس پایمال نمی شه.ولی اینجا اگر زن نخواد،مرد هم راه جایگزین نداره قانون طرف مردو می گیره ولی این
وسط تکیلف اون زنی که نمی خواد چیه؟آیا هیچ حقی نداره؟آیا صیغه موقت اینجا کاربرد نداره؟هم مرد به خواستش
می رسه هم زن مجبور به انجام کاری نشده.
سلام
مرسی از دوستان
من اشتباه کردم و همه مشکلاتمو یک جا نوشتم و خلاصه و این یه کم مشکل ایجاد می کنه واسه دوستان و فکر می کنم کسی کاملا از حرفای من سر در نیاورده.
نمی دونم از کجا شروع کنم یا اینکه چه جوری توضیح بدم .
وقتی که دعوامون می شه حالا به هر دلیلی اولین کاری که می کنه داد زدنه و من از این کار متنفرم . اگر جواب بدم و براش توضیح بدم که سریعا میگه داری منو خر می کنی و از این حرفا، یا میگه داری زبون درازی می کنی ، اگر هم جواب ندم میگه داری کم محلی می کنی و جواب منو بده و من از سکوت بدم میاد و داره فشارم میره بالا ... و من هر کدوم از کارها رو کنم اولین تو گوشی رو می خورم ، واسش فرقی نمی کنه که من دارم کوتاه میام یا اینکه به قول خودش زبون درازی می کنم. وقتی هم دیگه به کتک خوردن میرسه من سرش داد می زنم و باهاش دعوا می کنم و هولش می دم و بهش حرف بد می زنم (کثافت و اشغال و از این مدل حرفا ) و به اینجا که می رسه باز هم من کتک می خورم و اگر چیزی دم دستش باشه می زنه می شکنه (گوشی ، کنترل ، استکان و ...). وقتی دعوامون می شه و مامانش میاد ببینه چی شده بیشترش شورشو در میاره و حس مردونگی میگیردش. اگر مامانش دستشو بگیره و بره کنار و من شروع کنم واسه مامانش توضیح دادن که چی شده و من مقصر نیستم و این مشکل پیش اومده بازم بهم حمله میکنه و من سریع می رم لباسمو می پوشم که از خونه بزنم بیرون ، اونم میره جلو در و میگیره و هی میخنده و میگه اگه من گذاشتم پاتو از خونه بزار بیرون. دقیقا روالهمه دعواهامون همینه شاید یه کم بدتر شاید هم یه کم بهتر .
بعد از دعوا من میرم یه گوشه میشینم و فقط گریه میکنم اونم تلویزیون و روشن میکنه و انگار نه انگار که 5 دقیقه پیش داشتیم همدیگه رو می کشتیم. غذاشو می خوره و اصلا نیمگه تو مردی یا زنده ای . اگر هم صدای گریه کردنمو بشنوه میگه خفه میشی یا خودم خفت کنم !!! من هم همون جا میخوابم تا اینکه شب میشه بازور منو میبره توی تخت... . نه معذرت خواهی نه غذایی نه دلجویی هیچی فقط شروع میکنه همین ،،،منم فقط چشمامو میبندم یا پتو میکشم سرم و گریه میکنم بیصدا ...اونم وحشیانه کارشو میکنه و منم هیچی نمیگم فقط گریه . بعد از اینکه کارش تمام شد منو با زور میگیره بغلش و می خوابه. اگر یه وقت بخوام جلوگیری کنم کتک میخورم و ابروریزی می کنه منم از ترس همین دیگه چیزی نمی گم .
سلام یکی یه دونه عزیز
می دونم که بحث یک مقداری منحرف شد.
من فقط در جواب بحث قبلی کوتاه بگم که
1-دیدگاه من و تو قانون رو می سازه، قانون نمی تونه دیدگاه من رو تغییر بده.
2- مردی که برای ارضای جنسی ازدواج کرده(که متاسفانه در ایران زیاد می بینیم) همون بهتر که بره صیغه بگیره.
یکی یه دونه جان من به نظرم داستانت خیلی عجیب و غریبه، :303: تو چطوری اجازه می دی که باهات این رفتارها بشه؟؟ فکر نکنم درست باشه که اجازه بدی این رفتارها ادامه پیدا کنه؟ می شه بپرسم شوهرت چه خصوصیت خوبی داره؟ خصوصیتی که بهش افتخار کنی؟
یکمی سعی کن اعتماد به نفست رو بالاتر ببری، توی دعوا گریه نکن، درست نیست، از خودت ضعف نشون نده.
روز بعد هم من فقط سکوت میکنم و کارامو انجام میدم میرم سرکار و دستورات اقا رو انجام میدم . همیشه بعد از دعوا میگه مگه چی شده که اینجوری می کنی تو فقط داره خودتو نابود میکنی و از این حرفا .. بعد هم کم کم نزدیکم میشه و باهام شوخی میکنه و خودشو میچسبونه بهم و میگه معذرت می خوام و دیگه تکرار نمی شه منم فقط سکوت میکنم. ولی دیگه رسما نباید قهر باشم. واسم چند تا کار کوچیک هم انجام میده همین . همیشه هم میگه تقصیر خودته تو زبون درازی ، تو حرف گوش نمیدی و ....
عزیزم من ادم ضعیفی نیستم وفقط این مسائلی که دارم تحمل میکنم به خاطر اینه که زندگیمو دوست دارم و خیلی واسه زندیگم تو این سه سال زجر کشیدم . دلم نمی خواد تا اونجایی که میشه از دستش بدم. من و شوهرم به خواست خودمون با هم ازدواج کردیم و خانواده من راضی نبودم و این یه ضعف شده توی زندگیم . نه که بگم اصلا راضی نبودن یا قید منو زدن نه، فقط از شوهرم خوششون نمی اومد و میگفتن این لیاقت تو رو نداره و درست هم می گفتن ... یه مشکل دیگه که هست خانواده من اصلا از مشکلاتم خبر ندارن و نمیدونن که من دارم اینجا چکار میکنم .
يكي يدونه عزيز
فكر نمي كنم با تحمل كردن مشكلت حل بشه .
نمي دونم چرا كارشناساي تالار راهنمايي نمي كنن . خيلي ناراحت شدم از اتفاقاتي كه براتون افتاده . متاسفانه تو اين كشور و تو اين فرهنگ هميشه به ما زنها ياد دادن كه مردها حق همه نوع كاري رو دارن و ما زنها بايد تحمل كنيم .اين خيلي بي انصافيه . ولي واقعا بايد خودمون ياد بگيريم كه اين فرهنگ هاي غلط رو از بين ببريم و حق خودمون رو ناديده نگيريم . خود من هم نمي تونم متاسفانه و فقط حرفشو مي زنم ولي اميدوارم شما بتوني .
برات خيلي دعا مي كنم .
اگر بگم الان که دارم فکر میکنم هیچ خصوصیت بارزی نمی تونم از شوهرم بگم باورتون نیمشه فقط به خاطر زندگیم همین ، ابروم . خانوادم که تنها دخترشون هستم مخصوصا مامانم.
ممنونم که جواب داری، همین چند خط خیلی چیزا رو برای من مشخص کرد، :303:
به نظر من دو حالت بیشتر وجود نداره:
1- اوضاع اونقدر هم که تو نوشتی بد نیست.
2- اوضاع بد هست ولی از دید تو خوبه و دوست داری توی همین وضعیت بمونی، که در این صورت نمی دونم چرا اومدی اینجا داری مطلب می نویسی. ؟؟؟؟؟
راستش رو بخوای بعضی جاها حرفهات با هم جور در نمی یاد و ضدونقیضند!!!
مثلا نوشتی که:
و در یه جای دیگه نوشتی که:نقل قول:
بعد از دعوا من میرم یه گوشه میشینم و فقط گریه میکنم اونم تلویزیون و روشن میکنه و انگار نه انگار که 5 دقیقه پیش داشتیم همدیگه رو می کشتیم. غذاشو می خوره و اصلا نیمگه تو مردی یا زنده ای . اگر هم صدای گریه کردنمو بشنوه میگه خفه میشی یا خودم خفت کنم !!!
من که بالاخره نفهمیدم شوهر شما یه اژدهاست یا یه کسی که فقط بلد نیست محبتش رو نشون بده و روی تربیتی که داشته فکر می کنه زنها رو باید کتک زد؟؟؟؟؟؟؟ :305:نقل قول:
همیشه بعد از دعوا میگه مگه چی شده که اینجوری می کنی تو فقط داره خودتو نابود میکنی و از این حرفا .. بعد هم کم کم نزدیکم میشه و باهام شوخی میکنه و خودشو میچسبونه بهم و میگه معذرت می خوام و دیگه تکرار نمی شه منم فقط سکوت میکنم.
خواهر خوبم زندگی فعلی منم خیلی با شما شبیه.
با این تفاوت که شوهر من بمیره نمیگه معذرت میخوام
هیچ وقت، حتی وقتی واقعا میدونه مقصر خودش بوده جلو نمیاد و من باید سر صحبتو باز کنم
با این تفاوت که وقتی مامانش میاد نه تنها خودش حس مردونگیش بیشتر میشه که مامانشم آتیش بیار معرکه میشه و از پسرش میخواد که خونه رو ترک کنه!!!!!!!!!!!!!!!
در هر صورتم حتی اگه صورت من کبود هم باشه منو مقصر اعلام میکنه
منم به خونوادم چیزی نمیگم آخه مامانم هزار تا آرزو داشت واسه من.نمیخوام دنیاشو خراب کنم.
:302::302::302::302::302:
من از تو خیلی بدبخت ترم نه؟