RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
مرسی از تحلیلت محسن جان
ایول خودمم همین نظرو دارم
فک کن! کلی با بابات بحث کنی بعد بگی نه اسمش یادم نیست !!! (البته ریحان دروغ نمیگه طفلی هل شده یه چیزی گفته حالا شما چرا مو رو از ماست میکشی بیرون؟)
تحلیلای در پیت سیاسیتو (یزید و شمر و . . . :311:) اینقدر واضح جار زدی که فرشته مهربون تاپیکمو منحل کرد
حالا اینجا که مغزم کشش نداره با کنایه و اشاره حرف میزنی
من منتظر یه پنالتی جانانه ام !!!
یعنی میگی استاد زیراب منو زده ؟؟؟
زیر اب زنی که تا حالا جرم ما بود!
درست حرف بزن ببینم چی میگی ؟؟[size=large]
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
مسلمان بی معرفففففففت
حالا که پر رنگ شدی یه سری به ما بزن !
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
الان با شدت این احساسات پارادکسیکال نمی توانی خوب فکر کنی یا رفتار کنی.(منظورم احساسات نهفته درون شما نسبت به دختر و پدرش).
در ضمن اگرچه خودتون فکر می کنید منطقی این دختر را انتخاب کرده اید. ولی بیشتر یک احساس انفجاری غیر قابل کنترل نسبت به او دارید.(بحث با استادتون نیز ریشه اش بیشتر به احساس محوری شما بر می گرده تا نوع تفکر و نگرشتون)
به هر حال برای اینکه بهتر تصمیم بگیرید پیشنهاد مشاوره حضوری برای شما دارم و در محل سکونت خود اقدام عملی کنید. خیلی به این چند خط راهنمایی های اینجا دلخوش نباشید. اینها می تواندمسکن موقت برای مشکلات احساسی باشد. لیکن حل و فصل آنها بسیار زمان بر و سخت تر از این حرفهاست.
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
الان با شدت این احساسات پارادکسیکال نمی توانی خوب فکر کنی یا رفتار کنی.(منظورم احساسات نهفته درون شما نسبت به دختر و پدرش).
در ضمن اگرچه خودتون فکر می کنید منطقی این دختر را انتخاب کرده اید. ولی بیشتر یک احساس انفجاری غیر قابل کنترل نسبت به او دارید.(بحث با استادتون نیز ریشه اش بیشتر به احساس محوری شما بر می گرده تا نوع تفکر و نگرشتون)
به هر حال برای اینکه بهتر تصمیم بگیرید پیشنهاد مشاوره حضوری برای شما دارم و در محل سکونت خود اقدام عملی کنید. خیلی به این چند خط راهنمایی های اینجا دلخوش نباشید. اینها می تواندمسکن موقت برای مشکلات احساسی باشد. لیکن حل و فصل آنها بسیار زمان بر و سخت تر از این حرفهاست.
1_احساسات پارادکسیکالی که جناب مدیر گفتن منظورشون تناقض موجود در عشق و نفرت من نسبت به (به ترتیب) ریحان و پدرش بود که عملا من از کسی متنفر نبودم فقط یه سوتفاهم بود که برطرف شد
2_احساسات من اونقدرها هم انفجاری نیست فقط یه خورده غیر قابل کنترله
خب چیکار کنم تا حالا به کسی علاقمند نشده بودم
من ریحانو دوست دارم گفتم که نمیخوام اذیتش کنم بیمار که نیستم فقط میخوام جدی تر باهاش برخورد کنم یه مقدارشو شوخی کردم خیلی سخت نمیگرم بهش
3_احساس محوری من باعث بحث با استاد بود ؟؟؟!!
اینو کاملا قبول دارم البته در برهه زمانی بعد انتخابات
اون بدتر از من بود اصلا همه اینجوری بودن! اگه غیر این بود که این مسائل پیش نمیومد
اما قبل از اون اصلا احساس مطرح نبود کاملا عقلانی
اصلا عمده ترین بحثمون در مورد جایگاه عقل بود:310:
هیچوقت فکر نمیکردم اینجوری از دستش بدم :302: عقلمو میگم
4_چشم پیش مشاورم میرم
5_فقط موندم این که میگید حل و فصل مشکلات احساسی من سختتر از این حرفاست یعنی چی؟ اخه چرا؟
تو همین تالار ببینید
خودکشی- خیانت -دران واحد با چند نفر بودن - عاشق یه زن شوهردار شدن - روابط ازاد قبل از ازدواج - صیغه و کوفت و . . .
حالا این منم که احساس انفجاری دارم !!!!
با اینا کلی همدردی میکنید قربون صدقشون میرین که وضعو از اینی که هست خرابتر نکنن
نوبت من که میشه همه میشن انتی احساس و منطقی
چیکار کنم نمیتونم برم خواستگاریش دوسشم دارم
واقعا مشکل من اینقدر حاد ؟؟؟
چیکار کنم برای کنترل احساسم؟
در حال انفجار یعنی یه روزی منفجر میشه درسته؟
خب من یه سوپاپ اطمینان میخوام!ولی ریحان کوچکترین حرکتی مبنی بر علاقش به من نمیکنه
به ریحان که امیدی ندارم کمکم کنه بگین با خودم چیکار کنم
میترسم همه چی خراب بشه
تا یه ماه پیش خیلی امیدوار بودم حتی به خونه هم فکر کردم :310:
اینقدر سرزنشم نکنید من گناهی نکردم حداقل به واسطه سرسختی ریحان !
بگین چیکار کنم:303::303::303:
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت عزیز دوستان در مورد دیگران همدردی می کنند چون برخی اوقات موضوع حاده و باید با مسکن از دردهای سخت پیشگیری کرد. در مورد برخی هم همدردی می کنند چون اصلا مساله حاد نیست و یه مسکن باعث می شه دوران نقاحت سپری بشه!
اما در مورد شما نه اونقدر شرایطت حاده که کسی فکر کنه اگر جوابت را نده مثلا می ری خودت را می کشی!
و نه اونقدر مساله ات راحته که فقط مسکن مساله ات را حل کنه!
البته من این انتقاد را می تونم بپذیرم که با یک جمله ی «شما باید مشاوره حضوری داشته باشی» کسی را کامل از کمک گرفتن از تالار محروم نکنیم.
منظورم چیه؟
شما به نوعی خودت هم متوجه مساله ات هستی اما شدت احساسات بهت این اجازه را نمی ده درست تصمیم بگیری
این که توی این مدت توی تالار فعال شده ای و شروع کرده ای با تجربیات خودت دوستان را راهنمایی کردن نشانه ی خوبیه که کم کم مهارت کنترل احساساتت را به تو بر می گردانه.
پاسخ مفصل شما را انشاء الله امشب خواهم نوشت.
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
اومدم حرف آقاي محسنو تفسير كنم يادم اومد يه بار قبلا در مورد آقاي كيوان اينكارو كردم نتيجه همچين جالب نبود بي خيال شدم.:310:
آقاي خارپشت نه به اونكه ميگفتي يكسال طول ميكشه استاد منو ببخشه نه حالا كه اينقدر عجله داري. يه كمي صبر كن و فعلا به ريحان خانم فكر نكن سر كلاسش نرو خودتو باهاش روبرو نكن اينجوري منطقي تر ميشي و از شدت احساساتت كم ميشه معلومه كه اگر هرروز و شب ببينيش بهش فكر ميكني. هر آنچه ديده بيند دل كند ياد واقعا درسته.
درضمن برادر عزيز تو اگه واقعا عاشقي حتي اگر معشوقت بهت جواب رد داد نبايد پاپس بكشي اما شما هنوز نه به داره نه به باره (يا نميدونم نه به باره نه به داره!) ميگين چرا ريحان به من بي توجهي ميكنه؟! اون الان در سنيه كه منم تجربه كردمش كه حتي وقتي كسي رو هم دوست داريم آزارش ميديم :D ولي بعدا كه عاقلتر ميشيم كرك و پرمون ميريزه ديگه از اين لوس بازيا خبري نيست.
از بي توجهي يا انتقاد ديگران و ... ننال و سعي نكن خودتو تبرئه كني كه من كه كار بدي نكردم و من فقط ... بعضيها خيانت ميكنند شما اونجوري باهاشون برخورد ميكنيد ...
مبناي درست يا غلط بودن كاري برخورد ديگران نيست و اينجا هم هيچكس شما رو مقصر عنوان نكرد فقط هر كس درحد دانشش خطرها و آفتهاي احتمالي رو بهت ميده تا با اطمينان تصميم بگيري و موفق بشي. :72:
آخ جون آقاي مسلمان اون گاوش يا گوزنش يا نميدونم چي چي بودش رو عوض كرد! به اين ميگن انعطاف پذيري! :227:
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
ببخشید من یه مدته همش یادم میره چی میخوام بگم مجبورم با شماره بگم:72:
1_این محسن چرا اینجوریه یه چیزی میگه میره ! واسه همینه تا حالا بی یار مونده :311: بابا درست حرف بزن ملت بفهمن چی میگی !
2_بله متاسفانه من خیلی عجولم
اما دیگه نمیتونم سر کلاسشون نرم پروژهاشون با منه (استادشونم از خداخواسته همه چیو سپرده به من)
3_وقتي كسي رو هم دوست داريم آزارش ميديم
واقعا نمیدونم چی بگم!:300:
یعنی به نظر شما این رفتارش طبیعیه ؟
خب یه سوال اساسی برای اماده کردن پروژهاشون چی کار کنم ؟
اول اینکه بهش سخت بگیرم تا فکر نکنه خبریه !!
دوم اینکه بیشتر بهش کمک کنم شاید دلش نرم شه
سوم اینکه خیلی عادی مثل بقیه باهاش رفتار کنم البته این نمیشه ولی سعی خودمو میکنم
4_میدونید من به اندازه کافی دارم رنج میکشم
بعد یکی بیاد بهت بگه که عاشق نیستی ! یا بگه الانه که منفجر بشی ! یا بگه مشکلت اونقدر اساسیه که عمرا حل بشه !
چه حسی بهتون دست میده ؟؟:302:
5_مسلمان جون خیلی خوشتیپ تر شدی ! دوست دارم :72::72:
6_خانوم یاسا تو تاپیک قبلیم هم بهم کمک کردین
راستی شما یه تاپیک دارین با عنوان "خجالت از ابراز عقیده"
ممکنه با ریحان سر یه همچین مسائلی صحبت کنیم میخوام قبلش با شما راجع عقایدتون صحبت کنم
توی همون تاپیک سوالامو بپرسم اشکالی نداره ؟
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
بعد میگه من عجول نیستم
24 ساعت از پست من نگذشته میگه این محسن میاد یک چیزی میگه و میره
بابا من می خواهم زن بگیرم
بیکار نیستم که صبح تاشب واسه تو بشینم و آسمون ریسمون ردیف کنم ، البته چند وقتیه که بصورت حرفه دارم برای زندگی آینده تحقیق می کنم و کار سومم رو خیلی کم کردم :311:
من موندم با این IQ چی به بچه های مردم یاد می دی :311:
حالا درس چی می دی نگو کامپیوتر که کلامون میره تو هم :160:
خوب عزیزم منظورم اینه که باید رابطه رو با استاد درست کنی !!
یادش بخیر ما یه استادی داشتیم من یک بار به من گفت چرا زن نمی گیری ،گفتم دنبال دختر چادری قد بلند می گردم ،پیدا نمی کنم ،گفت یک کمی صبر کن بعد بیا دختر من رو بگیر به شوخی گفتا ؛بعد تو جشن دانشجویی جلوی همه ،خانواده خودش هم بودند گفت این آقا یک خانم بلند قد پیدا نمی کنه باهاش ازدواج کنه :163: آبروی من رو برد من بروش نیاوردم ،
اما پارسال رفته بودم دانشگاه ،دیدمش گفت دخترم می گفت ،اون آقا قد بلند هنوز ازدواج نکرده :310: من هم فقط خندیدم :311:
قرض که دل استاد رو بدست بیاری همه چیز رو میسپاره دست دختر خانومشون ،و دختر خانم هم ببینند بابا ok هستش ok میدن
هی می خواهم یک مثال برات بزنم همش 30یا30 از آب در میاد از خیرش می گذرم :310:
اما فکر کنم شما باید بیشتر در مورد مواضعتون و دفاع از اونها و تاثیر اون بر روابط شما با استاد فکر کنید ، بعد که استادتون هم به تفکر شما ایمان آوردند بعدش ،بعد اون می تونین نظرش رو درباره اینکه اربابت بشه و تو غلامش رو بپرسی :227::227:
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
بله متاسفانه من خیلی عجولم
خب یه سوال اساسی برای اماده کردن پروژهاشون چی کار کنم ؟
اول اینکه بهش سخت بگیرم تا فکر نکنه خبریه !!
دوم اینکه بیشتر بهش کمک کنم شاید دلش نرم شه
سوم اینکه خیلی عادی مثل بقیه باهاش رفتار کنم البته این نمیشه ولی سعی خودمو میکنم
یکم بیشتر از خیلی عجولید. می دونم الان دارید به این فکر می کنید که اسم بچتون چی باشه :) (شوخی بود)
نه کار دوم و نه کار اول بلکه کار سوم. اصلا چه معنی داره TA عاشق یکی از بچه ها بشه و الکی تو پروژه بهش کمک کنه. آخرشم یه بیست بده بهشو :324:
احتمالا ریحان متوجه احساس شما به خودش شده ولی منتظر اقدام عملی از سمت شماست. به وقتش که اقدام کردید (البته به وقتش) رفتارش هم باهاتون بهتر میشه.
نقل قول:
آخ جون آقاي مسلمان اون گاوش يا گوزنش يا نميدونم چي چي بودش رو عوض كرد! به اين ميگن انعطاف پذيري! 227
بابا گاو لینوکسه اتفاقا خیلی هم قدرتمند نشونتون می داد. هر وقت یه متنی ازتون می خوندم با تصور یه صدای کلفت و ترسناک ازتون می خوندم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen2
حالا درس چی می دی نگو کامپیوتر که کلامون میره تو هم :160:
یه آمار بگیرید ببینید این سایت چند تا کامپیوتری داره؟ بگو چرا همه داغونن. کامپیوترین دیگه. به قول بچه فقط صفر و یک حالیشون میشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lifeisbeautiful
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
بله متاسفانه من خیلی عجولم
خب یه سوال اساسی برای اماده کردن پروژهاشون چی کار کنم ؟
اول اینکه بهش سخت بگیرم تا فکر نکنه خبریه !!
دوم اینکه بیشتر بهش کمک کنم شاید دلش نرم شه
سوم اینکه خیلی عادی مثل بقیه باهاش رفتار کنم البته این نمیشه ولی سعی خودمو میکنم
یکم بیشتر از خیلی عجولید. می دونم الان دارید به این فکر می کنید که اسم بچتون چی باشه :) (شوخی بود)
نه کار دوم و نه کار اول بلکه کار سوم. اصلا چه معنی داره TA عاشق یکی از بچه ها بشه و الکی تو پروژه بهش کمک کنه. آخرشم یه بیست بده بهشو :324:
احتمالا ریحان متوجه احساس شما به خودش شده ولی منتظر اقدام عملی از سمت شماست. به وقتش که اقدام کردید (البته به وقتش) رفتارش هم باهاتون بهتر میشه.
نقل قول:
آخ جون آقاي مسلمان اون گاوش يا گوزنش يا نميدونم چي چي بودش رو عوض كرد! به اين ميگن انعطاف پذيري! 227
بابا گاو لینوکسه اتفاقا خیلی هم قدرتمند نشونتون می داد. هر وقت یه متنی ازتون می خوندم با تصور یه صدای کلفت و ترسناک ازتون می خوندم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen2
حالا درس چی می دی نگو کامپیوتر که کلامون میره تو هم :160:
یه آمار بگیرید ببینید این سایت چند تا کامپیوتری داره؟ بگو چرا همه داغونن. کامپیوترین دیگه. به قول بچه فقط صفر و یک حالیشون میشه.:311:
RE: رابطه در حال ترمیم من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen2
بعد میگه من عجول نیستم
24 ساعت از پست من نگذشته میگه این محسن میاد یک چیزی میگه و میره
بابا من می خواهم زن بگیرم
بیکار نیستم که صبح تاشب واسه تو بشینم و آسمون ریسمون ردیف کنم ، البته چند وقتیه که بصورت حرفه دارم برای زندگی آینده تحقیق می کنم و کار سومم رو خیلی کم کردم :311:
اره عجولم نمیخوام مثل بعضیا بعد از 2 سال یه تاپیک باز کنمو دوباره بگم ای مردم من بی یارم !
من موندم با این IQ چی به بچه های مردم یاد می دی :311:
حالا درس چی می دی نگو کامپیوتر که کلامون میره تو هم :160:
کامپیوتر ! عمرا
خوب عزیزم منظورم اینه که باید رابطه رو با استاد درست کنی !!
یادش بخیر ما یه استادی داشتیم من یک بار به من گفت چرا زن نمی گیری ،گفتم دنبال دختر چادری قد بلند می گردم ،پیدا نمی کنم ،گفت یک کمی صبر کن بعد بیا دختر من رو بگیر به شوخی گفتا ؛بعد تو جشن دانشجویی جلوی همه ،خانواده خودش هم بودند گفت این آقا یک خانم بلند قد پیدا نمی کنه باهاش ازدواج کنه :163: آبروی من رو برد من بروش نیاوردم ،
اما پارسال رفته بودم دانشگاه ،دیدمش گفت دخترم می گفت ،اون آقا قد بلند هنوز ازدواج نکرده :310: من هم فقط خندیدم :311:
فقط خندیدی ؟؟؟؟ ببین با خندیدن و صبر و حوصله زن میگیری یا نه!!
عجب استاد باحالی داشتین !
قرض که دل استاد رو بدست بیاری همه چیز رو میسپاره دست دختر خانومشون ،و دختر خانم هم ببینند بابا ok هستش ok میدن
دل استاد تو دستمه دل خودمو گم کردم فهمیدم مبادله پایاپای دل من در مقابل دل استاد
هی می خواهم یک مثال برات بزنم همش 30یا30 از آب در میاد از خیرش می گذرم :310:
اما فکر کنم شما باید بیشتر در مورد مواضعتون و دفاع از اونها و تاثیر اون بر روابط شما با استاد فکر کنید ، بعد که استادتون هم به تفکر شما ایمان آوردند بعدش ،بعد اون می تونین نظرش رو درباره اینکه اربابت بشه و تو غلامش رو بپرسی :227::227:
حرفشم نزن چون:
1_نه من اونقدر پستم که یه شبه همه چیزمو زیر سوال ببرم نه استاد اونقدر گاگوله که باورش بشه
2_من استادو خوب میشناسم از اینکه کسی موافقش باشه لذت نمیبره
برعکس مخالفتی که زمینه بحثو فراهم کنه دوست داره
براش مهم نیست هرکس چه نظر یا عقیده ای داره اینکه این عقیده چطوری به وجود اومده براش مهمه
هیچوقت سعی نمیکنه نظرتو عوض کنه برعکس زوایای دیدت رو زیاد میکنه و انتخاب رو به خودت واگذار میکنه
هیچوقت با قطعیت تمام حرف نمیزنه همیشه تو حرفاش این احتمال رو میده که نظر طرف مقابلش هم میتونه درست باشه
فقط نوع نگاه به قضایا براش مهمه و نه نتیجه ( اما 2 سال پیش کاملا برعکس عمل کرد یه نقطه رو در نظر گرفت وبرای رسیدن بهش . . . بگذریم )
اره اتفاقا دو تا دختر دارم که اسم هردوشونم انتخاب کردم نمیدونم ریحان نظرش چیه ولی من هرچی دلم بخواد صداشون میکنم
اقدام عملی هم میکنیم در حد . . .:310:
صداش خیلی کلفته اره بچه میترسونه !!
اتفاقا مسلمان هم صفر ویکیه نمیدونم داغونه یا نه ولی فکر کنم از من وشما سالمتره