ممنون باران خانوم.
حالا اگر من خواسته ای از همسرم داشتم باید چی کار کنم. چون همیشه با رفتار خشن همسرم مواجه میشم. اینم بگم که من الان به اندازه کافی مهارت کلامی برای بیان خواسته هام به کار می برم.
نمایش نسخه قابل چاپ
ممنون باران خانوم.
حالا اگر من خواسته ای از همسرم داشتم باید چی کار کنم. چون همیشه با رفتار خشن همسرم مواجه میشم. اینم بگم که من الان به اندازه کافی مهارت کلامی برای بیان خواسته هام به کار می برم.
سلام
كاشكي دوستان لااقل اگر ميخوان تاپيكشون رو ادامه ندن لااقل يك خداحافظي ساده بكنن تا مديريت محترم اونها رو بايگاني كنه.
آخه وقتي كسي به تاپيك سر مي زنه و چند صفحه رو دنبال ميكنه انتظار داره يه چيز ساده اي ياد بگيره كه مثلا اين كار ميتونه منجر به اين رفتار بشه يا بالعكس. گاهي هم داستان آدمها و مشكلاتشون شبيه به همديگس. كه منبع تجربه خوبي ميتونه باشه.
متاسفانه بعضي دوستان با سلام ميان و بي خداحافظي ميرن......:72:
راستش اگر منظورتون تاپیک بنده است باید بگم من هنوز در تالار حضور دارم و مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات و راهنمایی های دوستان هستم و بنابراین خداحافظی نکردم.
اما خوب موفقیتهایی هم داشتم که شاید شما منظورتون اینه که بگیم ایا مشکل ختم به خیر شد یا نه. برای همین و برای اینکه این تاپیک جنبه اموزشیشو حفظ کنه من هم به موفقیتم اشاره می کنم.
راستش من برای برخورد با همسرم به یک نتیجه مهم رسیدم و اون اینکه هر وقت من ارامش دارم (منظورم یک ارامش درونی) هیچ چیزی حتی پرخاشگری همسرم هم نمی تونه اونو به هم بریزه و نتیجه مهم تر اینکه ارامش من نا خود اگاه به همسرم هم منتقل میشه و مشکل قبل از بوجود اومدن حل میشه. به همین راحتی.
اما قسمت سختش پیدا کردن اون ارامش درونیه. حالا چه زمانهایی و با چه طریقی من ارامش درونی رو کسب می کنم:
1- اول و مهمتر از همه به این نتیجه رسیدم که نتیجه تمام تلاشهای ما دست خداست و من به خدا توکل می کنم (البته گاهی یادم میره و باز خرابکاری میشه). و می دونم اگر من با توجه به دانسته هام اونچه که فکر می کنم درسته انچام بدم خدا خودش اثر اشتباهات و ندونسته های منو خنثی می کنه.
2- پذیرفتم که همسرم این خصوصیت اخلاقی رو داره و از دست من کار زیادی جز پذیرش این خصوصیت اخلاقی برنمیاید. پس وقتی همسرم بر اشفته میشه من اینو راحت می پذیرم و دچار استرس نمی شم و این عمل همسرم رو دلیلی برای اینکه اون منو دوست نداره نمی دونم. بنابراین عکس العمل من پذیرش رفتار هر چند نادرست همسرم است و مثل یک مادر همچنان همسرم رو با همین اخلاقش دوست می دارم. وقتی همسرم ارامش و علاقه من رو می بینه دیگه عصبانیتش در نطفه خفه میشه و یا حداقل مثل در یک لوپ بی پایان نمی افته.
3- به خودم این نکته رو گوشزد می کنم که فرزندم داره نحوه برخورد با مسائل رو از رفتار من با همسرم یاد میگیره پس اگر من بتونم ارامش خودم رو حفظ کنم اونم در اینده این توانایی رو در برخورد با مسائل زندگیش خواهد داشت. پس انگیزه بیشتری برای حفظ ارامشم پیدا می کنم.
4- از اون جا که روح سالم در بدن سالمه من تغییراتی در رژیم غذایی خودم صورت دادم ضمن اینکه پیاده روی و ورزش های سالم هم خیلی به شادی و ارامش روانم کمک می کنه.
و در اخر از نظرات دوستان استفاده کردم و از همسرم هم برای بهتر شدن روابطمون و برخوردهامون تشکر می کنم. البته بیشتر غیر مستقیم.
بازم ممنون که به تاپیک بنده سر زدید.