دعاهای خیر و لحن شیرین خانوم آنی مرحمی بود بر دل رنجدیده من !:46::72:
نمایش نسخه قابل چاپ
دعاهای خیر و لحن شیرین خانوم آنی مرحمی بود بر دل رنجدیده من !:46::72:
دوستان برای اینکه ذهنم از سردرگمی نجات پیدا کنه به کمکتون نیاز دارم
میخوام بدونم به نظر شما قدم بعدی خانواده ش چی خواهد بود؟
یعنی اینها نظرشون مبنی بر طلاق هست یا چی؟
چون میخوام بهترین رفتار لازمو داشته باشم باید یه جورایی گام بعدیشونو حدس بزنم:72:
شمایی که باهاشون سر و کار داری راحت تر می تونی رفتارشونو پیش بینی کنی.
درسته فرهنگ جان مسئله اینجاس که در شرایطی هستم که استرس زده و پریشونم و ناراحت، مغزم خوب کار نمیکنه قفل کرده، به علاوه نیازهم دارم حدس بزنم که اینها چی تو کله دارن چون آدم های سیاستمداری هستن و زبونشون با دلشون یکی نیست، بنابراین خواستم با توجه به توضیحاتم نظر دوستانو بشنوم که فکرم باز بشه
سابینای عزیز
شما نسبت به اوایل که در تالار اومده بودی خیلی تغییرات چشم گیری داشتی
رفتارهایت
حرفهایت
اعمالت و ...
خیلی سنجیده تر و بهتر شده
و من بسیار خوشحالم که اینقدر زیبا در تاپیک های دیگران نظرات مفید و سازنده ای می دهی
و اما در مورد قضیه خودت
به نظرم شما راه را آغاز کرده ای و در این مسیر قدم گذاشته ای
و همون طور که فرشته گفت : الان زمان تصمیم گیری هست که آیا محمد را با همین شرایط و ویژگی هایی که عنوان کردی به عنوان همسرم و شریک زندگی تا پایان عمر، قبول داری یا خیر
پاسخ تو به این سوال میتونه گره گشای مسائل دیگه باشه
و دقت کن شما فرشته نجات و یار ازخودگذشته برای زندگی محمد نیستی
چرا که تو هم انسانی و خودت نیازهایی داری که باید پاسخ داده بشه نه اینکه یک طرفه فقط تو هزینه کنی و پاسخ و بازخورد نگیری
اینکه رفتار خانواده همسرت چگونه باشه در اصل موضوع فرقی نمی کنه
چون این تو هستی که باید انتخاب کنی که آیا حاضری بمونی یا خیر
سابینا آیا ظرفیتت این اجازه رو میده که بیش از این انعطاف نشون بدی و مستمرا با این رفتارها و اعمال همسرت کنار بیایی ؟
آیا می تونی مسئولیت خودت رو در این زندگی از اونچه که سهم تو هست بیشتر کنی ؟
آیا توانش رو داری؟
و یه سئوال چرا فکر می کنی که در نامزدی قبلی ات شکست خوردی و اگر اینبار هم جدا بشی میشه یه شکست دیگه؟
آخ عزیزم شرمنده،اینقدرسرم شلوغه که تاوقت می کنم میام تالار.برای همین هم مدت زیادیه که ایمیلم روچک نکرده
بودم.بازم ممنونم ازلطفت.انشااله که گره ازکارتوهم بازبشه همونجوری که دلت می خواد.برات آرزوی آرامش
می کنم.
سابینا ی عزیز،
تمام تاپیک های شما را دنبال میکردم، ابتدا باید عرض کنم شرکت فعال شما در تاپیک های مراجعان و ارائه پاسخ های دلسوزانه شما علی رغم مشلکی که با آن روبه رو هستید؛ نشان از روحیه بزرگ شما دارد. :72:
به خاطر دارم تا همین چند ماه گذشته طلاق را بهترین راه حل مشکل خود میدانستید؛ یا حداقل بنده از ارسال های شما اینچنین برداشت کردم، ولی حال که نشانه هایی از این موضوع از جانب خانواده همسرتان مشاهده نموده اید دچار استرس شده اید ؟ چرا ؟
به نظر بنده:
ما به تنهایی نمیتوانیم شرایط را تغییر دهیم، به غیر شما 3 گزینه دیگه برای بهبود شرایط وجود داره
1- خانوده آقا محمد
2- خانواده شما
3- آقا محمد
بر طبق فرمایشات شما روی همراهی گزینه -1- نباید خیلی حساب کنید، زیرا خانواده همسرتان نه به فکر شما هستند و نه به فکر فرزندشان، از این جهت به فکر شما نیستند زیرا پیش از درمان فرزندشان، مشکل ایشان را با شخصی دیگر (شما) به اشتراک گذاشتند و با تفکر خود مبنی بر حل مشکل فرزندشان با ازدواج، سهوا" در حق شما ظلم کردند.
به فکر فرزندشان هم نیستند زیرا بر اساس ارسال های شما گامی موثر در جهت حل مشکل فرزندشان برنداشتند و بیشتر سعی کردند شما را اهرمی برای بهبود مشکل فرزندشان قرار دهند.
در مورد خانوداه شما هم به نظر من همین مقدار که مشکلی بر مشکلات شما اضافه نکنند باید سپاسگذار ایشان بود.
و امّا آقا محمد ! به نظر بنده ایشان تنها فردی هستند که به دلیل علاقه ای که به شما دارند به بهبود شرایط تمایل دارند؛ هنوز تصویر زمانی که آقا محمد گفتند : نگو تا مرداد تکلیفتو یکسره میکنم این حرفو نزن و از شما تا بعد از عید در خواست مهلت کردنند در ذهنم دارم... امّا نتیجه چه شد ؟
سابینا ی عزیز؛
چقدر به کم کردن فاصله حرف تا عمل همسرتان امیدوار هستید ؟
پس از پاسخ به این سوال باید تصمیم به ماندن یا رفتن بگیرید.
با عرض سلام خدمت دوست خوبم 367
دوست خوبم
اولا ممنون از بابت نظر لطفتون، اگر پست های من بتونه حتی یه ذره به یکی کمک کنه خوشا به حال من!
ثانیا تجریه و تحلیلتون رو خوندم و نسبتا قبول دارم، این که میفرمایید کاری نیست که تنهایی از عهده ش بربیام، من 2 سال امتحان کردم و نشد،اینو به مادرش هم گفتم که این کاری نیست که من دست تنها از عهده ش بربیام، حالا تا اینجای قضیه روم تو روی خانواده ش باز نشد بود و قضیه صریحا مطرح نشده بود، ولی الان که صریحا و قاطعانه درخواست کمک کردم نشستم ببینم عکس العملشون چی خواهد بود ، باید دید واقعا کمک خواهند کرد و یا خیر با قضیه رو شلوغ کردن و فرافکنی قضیه به من دوباره خواهند خواست مسئله رو بپوشونن که در این صورت دیگه آخرین تیر من هم به سنگ خواهد خورد
در مورد حرفهای ایشون قبل از عید باید بگم دور باطل همیشگی تکرار شد: یه سری حرف ها مطرح شد، یه سری قولها داده شد، عمل نشد، من بازخواست کردم و به بی صبری و غر زدن متهم شدم، من کشیدم کنار، دوباره مادرش اومد و باز یه سری حرفها مطرح شد : دی
حالا ایندفعه من دور باطل رو شکستم و قضبه رو جدی تر گرفتم . فاصله بین حرف و عمل محمد به قدری هست که وقتی حرفی زد اصولا یادش میره که حرف بخاطر اینه که عملی بشه و باید هر چند مدت یه بار مثل یه دستگاه خودکار ریمایندر بهش یاداوری کنی
با توجه به وضعیت کنونی من فاصله حرف و عمل ایشونو ناامیدانه می بینم ... تا چه شود ...
سلام سابینای عزیز:72:
شما از روحیه ی بالا و اعتماد به نفس خوبی برخوردارید و به خاطر این مساله بهتون تبریک میگم و همین باعث شده در یک شرایط بحرانی بتونید به خودتون مسلط باشید:104:
عزیز جان شما یک بار دیگه 2 سال پیش رو برای خودت مرور کن و ببین سیر رفتار محمد از ابتدا تاکنون چگونه بوده ایا صعودی بوده یا نزولی؟برای این مساله لازمه شما با ذره بین همه ی جزییات رفتارشو بررسی کنی و ببین نقاط مثبت همسرت چه چیزهایی هستن ، چه چیزی شما رو پایبند به ایشون نگه داشته ؟
قصد من نتیجه گیری در جهت ماندن در کنار ایشون و یا طلاق نیست قصدم اینه که یک بار دیگه ایشون رو بازنگری کنی و انگیزه ی خودت رو برای موندن و یا رفتن بررسی کنی!
مزیت این کار اینه که شما منطقی تر با مساله برخورد خواهید کرد و تصمیم شما هر چه که باشد عاقلانه تر خواهد بود.
امیدوارم هرچه سریعتر گره از کارتون باز بشه ما هم دعا میکنیم و تا جایی که بتونیم همدردت هستیم:72:
[color=#FF0000]دوستان یه سوال فوری دارم: مادرم هی اصرار میکنه بردار بهش زنگ بزن
خوب حدس میزنم مادرش تا حالا گفته باشه مسئله رو و اونهم که از مطرح شدن همچین چیزی در خانواده کلی ناراحت شده باشه و از دست منم عصبانی
اولا که مادرش گفت می رم بااون و پدرش صحبت کنم پس تا حالا حرف زده
ثانیا اگر نمی کرد که محمد الان عادی بود و به من زنگ میزد
با این اوصاف زنگ زدن من درسته؟ یعنی من فکرمی کنم یه جورایی با قاطعیتم تناقض داره، تازه زنگ بزنم یا میخواد بحث باز شه که بار شاید بکشه به دعوا و یا باز نشه و الکی سلام خوبی و ...
نظرتون چیه؟
منتظرم[/color]