RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
بله منم حرف sci رو قبول دارم
حالا چون گفت تعلق که نمیشه شما هم فوری قبول کنی. تو این ۷-۸ ماه که خبر نداشتی ازش، شد خودت زنگی چیزی بهش بزنی یا فقط منتظر بپدی اون زنگ بزنه؟
بهار حل اگر دوستش داری سعی خودتو بکن که بعدها پشیمون نشی عزیزم
موفق باشی
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام سحر جان
راهنمایی کردن تو این شرایط خیلی سخته و هر راهنمایی اشتباهی ممکنه تاوان سنگینی داشته باشه!
فقط یه ضرب المثل به ذهنم رسید .
یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه :
معشوقه ات رو راحت بذار برای انتخابش. اگه برگشت و پیشت موند که تا ابد ماله خودته .
اگه هم رفت هیچوقت ماله تو نبوده ..
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
گفتی که به آرامش رسیدی و به خودت مسلطی ، میشه بگی چطور شد که به این آرامش رسیدی؟
سابینا عزیز هشت ماه قبل که شوهرم برای آشتی اومد به اندازه کافی ادب شده بودم و وقتی آشتی کرد و رفت دیگه مسئله ای پیش نیومد و همسرم کم کم شروع کرد حرفای گشته رو تکرار کرد و برخورداش سرد شد و از اینکه آشتی کرده ابراز پشیمونی میکرد تا اینکه کلا ارتباطمون از طرف شوهرم قطع شد ولی چون هیچ دلیلی برای این رفتاراش پیدا نمیکردم سعی کردم تحمل کنم تا ببینم میخواد چکار کنه هفت ماه زمان کمی نبود خیلی سختی کشیدم چاره ای نداشتم چون نمیخواستم جدا بشم به زندگی خودم رسیدم به خدا نزدیک شدم از خالقم آرامش و صبر خواستم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط azadehh_mm
تو این ۷-۸ ماه که خبر نداشتی ازش، شد خودت زنگی چیزی بهش بزنی یا فقط منتظر بپدی اون زنگ بزنه؟
من زنگ میزدم ولی اصلا جواب نمیداد تا اینکه تصمیم گرفتم دیگه بهش زنگ نزنم و چهار ماه اصلا زنگ نزدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
کارشناس های تالار رو خبر کن، اونها خیلی بهتر از ما می تونن راهنماییت کنن
چطوری باید کارشناس ها رو خبر کنم؟
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
می تونی یک مقدار پول واریز کنی تا بتونی براشون پیام بزنی، می تونی بری ببینی که آدرس ایمیل دارن تو پروفایلشون یا نه، آخرین چاره ت هم اینه که یه پست توی تاپیک هایی که زیاد می رن بذاری و خبرشون کنی که مشکلت اورژانسیه
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
وقتی رو این علامت http://www.hamdardi.net/imgup/20133/...594e0ec979.gif کلیک کنی نوشته ارسال این گزارش به یک مدیر
ولی باز مطمئن نیستم
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام
لطفا از قضيه عيد به اين طرف قدري اطلاعات بيشتري بده . بعد از ديدار حضوري با پدر و تصميم گيري براي مشاوره و....الان شرايط چگونه است ؟
چند وقت است كه از او بي خبري ؟
آيا خودت در صدد ارتباط بوده اي ؟
واكنش او چگونه بود ؟
آخرين تماس كي بود و چه صحبتهايي رد و بدل شد ؟
شوهرت به لحاظ شغلي وضعيت مناسبي دارد؟
آيا امكان زندگي در كنار او و در شهري ديگر را داري ؟ يا انتقال او به جايي كه تو هستي ؟
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سلام آني عزيز
از حضورتون ممنونم
صحبتي كه همسرم با پدرم داشتن در مورد همون جريانات سال گذشته و بدبيني من بود و فقط ميخواست اعلام كنه كه ديگه نميخواد با من زندگي كنه و مجددا به محل كارش برگرده و تصورش اين بود اگه اعلام كنه پدرم براي طلاق من اقدام ميكنه و خواسته ش اين بود كه درخواست طلاق بدم و مهريه م رو به اجرا بذارم و ازش جدا بشم و وقتي ميگفتم نه اگه ميخواي جدا بشي خودت اقدام كن ميگفت نه ... پدرم در مورد اشتباهات من و متنبه شدنم باهاش صحبت كرد وكمي آروم شد و بزرگتراش به منزل ما اومدن ( تا عيد من طوري وانمود ميكردم كه هيچ مشكلي نداريم همسرم پدر مادر نداره و برادراش خواستگاري اومده بودن) توي اون جلسه من اعلام كردم به هيچ عنوان ازش جدا نميشم و همسرم رو دوست دارم ولي همسرم ميگفت دست خودم نيست ازش فراري هستم تا اينكه به پيشنهاد بزرگترا قرار شد بريم مشاوره. بعداز تعطيلات روزي كه قرار شد بريم مشاوره چون روز قبلش خيلي سرد و اصلا مثل غريبه ها برخورد ميكرد ازش خواستم اگه مايل نيست نريم مشاوره و حتي بهش گفتم توافقي جدا بشيم ولي گفت نه ميترسم پشيمون بشم با هم مشاوره رفتيم.. مشاور به محض اينكه ديد همسرم ميگه نميدونم چرا دست خودم نيست و ازش فراري هستم و... به همسرم گفت اگه نميتوني تحملش كني هرچه سريعتر به صورت قانوني اقدام كن... بعد از مشاوره همسرم مهربون تر شد و گفت يك هفته فرصت ميخوام تصميم نهاييم رو بگيرم و دو روز با هم بوديم توي اون دو روز كاملا مثل گذشته باهام صميمي شده بود و بهم خيلي محبت ميكرد باهام درد و دل ميكرد و حتي تقاضاي س ك س ميكرد.. و از من هم ميخواست به هر دو جهت ادا مه ي زندگي يا جداي فكر كنم ولي من نظرم رو همون موقع گفتم گفتم دلم ميخواد باهات زندگي كنم در مورد جدايي هم گفتم توافقي دلم راضي نميشه ولي اگه خودش اقدام كنه ازش هيچي نميخوام و اذيتش نميكنم ...بعد از دو روز رفت به محل كارش و يكبار توي اون يك هفته بهم زنگ زد و احوالم رو پرسيد منم يكبار زنگ زدم خيلي صميمي برخورد كرد سر يك هفته كه گذشت باهام تماس گرفت و گفت زندگي كردن باهات برام سخته چون خاطرات بدي توي ذهنم مونده ولي جدايي هم خيلي سخته برام ولي خب ديگه تصميمم رو گرفتم و 20 روزه ديگه اقدام ميكنم.. اين تماسش شنبه شب همين هفته بود منم بهش گفتم خيلي دلم ميخواد زندگيمون ادامه داشته باشه ولي حالا كه تصميمت رو گرفتي اصراري ندارم..
فردا شبش بهش اسمس دادم كارت دارم خودش زنگ زد ولي خيلي مهربون باهام حرف ميزد گفتم منم ميخوام تصميم بگيرم ولي ميخوام يكم بيشتر باهات صحبت كنم و با هم حدود نيم ساعت صحبت كرديم شوهرم ميگفت ميدونم قبلا ناراحتت ميكردم ولي هيچوقت تصميم نداشتم ازت جدا بشم ولي تو با تجسس كردن چيزايي از گذشته من فهميدي كه من هيچوقت دوست نداشتم بدوني منظورش عكسايي بود كه ريكاوري كرده بودم و پي بردن به رابطه ي جنسي كه در گذشته داشته خودش اعتراف ميكرد ما وقعا با هم روزاي خوبي داشتيم و همديگه رو خوب ميفهميديم ولي اتفاقاي پارسال باعث شد بينمون فاصله بيفته ( 6 ماه اول رابطه ي خيلي خوبي داشتيم) ميگفت دست خودم نيست نميدونم چرا فراري شدم و بهتره ديگه جدا بشيم و... نهايتا با خوبي خداحافظي كرديم...
امروز به توصيه ي دوستان زنگ زدم حالش رو بپرسم ولي جوابم رو نداد و نهايتا گوشي رو خاموش كرد.
قبلا هم گفتم همه ي مراحل زناشويي رو گذرونيديم ولي هنوز زير يك سقف نرفتيم ولي اگه بخواد با من زندگي كنه امكان همه نوع انتقال هست و شرايط زندگي رو داريم ...
البته شوهرم شغل فعليش رو از دست ميده اگه بخواد متقل بشه ولي خانوادش ميگن ديگه راضي نيستيم بره جنوب و ميتونن براش شغل مناسبي پيدا كنن.. و همه ي خانواده بهش قول دادن اگه برگرده همه جوره حمايتش ميكنن و واقعا توانايي حمايت كردن رو دارن.
يعني دوباره جواب ندادناش و بيخبري شروع شد؟
چكار كنم دست از اين كارش برداره و حداقل جواب بده؟
صبر كنم 20 روز بگذره ببينم ميخواد چكار كنه؟
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
سحر جان
فوری
به نظرم با خانواده ایشون صحبت کن
و اظهار کن نگرانی...
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahar_1987
:325:
با خانواده شوهرت صحبت كردي؟