RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
سلام:72:
من برای اینکه از قهر کردن همسرم جلوگیری کنم، اولین باری که قهر کرد شدیدا اعتراض کردم و گفتم این رفتار بچه گانه است و من به هیچ عنوان چنین رفتاری رو نمی پذیرم. بعدش هم هیچ وقت خودم قهر نکردم تا اون هم از من یاد بگیره.
مثلا اگر از دستش ناراحت شدم و گفتم چرا دیر اومدی و منو تنها گذاشتی بلافاصله بعدش یه حرفی واسه زدن پیدا کردم. مثالا اینکه کسی تلفن کرده یا قبض ها اومده یا فردا باید بریم مهمونی یا این لباست قدیمی شده باید یکی دیگه برات بخریم .... و از این جور حرف ها :227:
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
سلام negar_a گرامی
این حرف ها که بعدش گفتی اگرچه خیلی خوبه و موضوع حرف رو عوض می کنه ولی اون اثر رو نمیذاره
باید از در عشق و محبت وارد بشی خانومی
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
سلام به دوستای خوبم
باز هم ممنونم از راهنمایی هاتون
تا امروز ۱هفته ست ک شوهرم باهام قهره
من باهاش صحبت میکنم،۲روز اول اصلا جواب نمیداد اما چند روز ک جواب میده
ما معمولا هفته ای 1بار خونه مامان و بابا هامون میریم و دیروز ظهر با هم رفتیم خونه خانواده من و شب هم رفتیم خونه خانواده اون،پیش اونا باهام صحبت میکرد، اما با بازگشت ب خونه همون آش و همون کاسه بود.تا من حرف نزنم کلمه ای حرف نمیزنه!!!
راستی دیروز فهمیدم ک رفته خارج از شهر مغازه اجاره کرده،بدون مشورت و بدون...با من. انگار من هیچ نقشی تو زندگیش ندارم.(البته گفته بود دنبال مغازه ام)اصلا انگار هر وقت میخواد یه کاری بدون اطلاع من انجام بده یه بهونه ای جور میکنه که با من قهر کنه!!!
حالا خوبه من هیچ وقت از کارهاش سوالی نمیپرسم تا خودش نخواد توضیح بده.
خسته شدم دیگه،
اون اصلا نمیتونه راجع به چیزی بحث کنه،همش میگه من با تو حرفی ندارم ،کاری ندارم.نمیدونم اگه مشکله بزرگی تو زندگیمون داشته باشیم اونوقت باید چیکار کنم!!!
آخه چطور آروم آروم این راه نادرست قهر کردن رو ازش بگیرم.
میگم به نظرتون اگه منم باهاش حرف نزنم و حتا ناهار و شام کنارش نباشم باعث میشه تغییری بکنه؟
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Agreen
سلام به دوستای خوبم
باز هم ممنونم از راهنمایی هاتون
تا امروز ۱هفته ست ک شوهرم باهام قهره
من باهاش صحبت میکنم،۲روز اول اصلا جواب نمیداد اما چند روز ک جواب میده
ما معمولا هفته ای 1بار خونه مامان و بابا هامون میریم و دیروز ظهر با هم رفتیم خونه خانواده من و شب هم رفتیم خونه خانواده اون،پیش اونا باهام صحبت میکرد، اما با بازگشت ب خونه همون آش و همون کاسه بود.تا من حرف نزنم کلمه ای حرف نمیزنه!!!
راستی دیروز فهمیدم ک رفته خارج از شهر مغازه اجاره کرده،بدون مشورت و بدون...با من. انگار من هیچ نقشی تو زندگیش ندارم.(البته گفته بود دنبال مغازه ام)اصلا انگار هر وقت میخواد یه کاری بدون اطلاع من انجام بده یه بهونه ای جور میکنه که با من قهر کنه!!!
حالا خوبه من هیچ وقت از کارهاش سوالی نمیپرسم تا خودش نخواد توضیح بده.
خسته شدم دیگه،
اون اصلا نمیتونه راجع به چیزی بحث کنه،همش میگه من با تو حرفی ندارم ،کاری ندارم.نمیدونم اگه مشکله بزرگی تو زندگیمون داشته باشیم اونوقت باید چیکار کنم!!!
آخه چطور آروم آروم این راه نادرست قهر کردن رو ازش بگیرم.
میگم به نظرتون اگه منم باهاش حرف نزنم و حتا ناهار و شام کنارش نباشم باعث میشه تغییری بکنه؟
آگرين عزيز
من صرفا تجربيات خودم رو به صورت يه اعتراف محرمانه از طرف يه شوهر برات مي نويسم و به عنوان يه برادر نصيحتت نمي كنم...
ببين من چند تا موضوع را پيش فرض مي ذارم اينها رو يه جايي تو ذهنت نگه دار:
اول: منت نمي كشيم... منت نمي ذاريم ... اگر كاري مي كنيم براي اين شعر حافظه كه مي گه
گرت هواست كه معضوق نگسلد پيوند... نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
پس نگه مي داريم رشته زندگي رو همين! به هر وسيله اي كه ممكن باشه... غرور كه چيزي نيست!
دوم: خيلي ها هستند كه مشكلات بسيار وحشتناكتري دارند... پس خدا رو شكر كن! و ناشكري نكن...يه سري به تاپيكهاي ديگه بزن...متوجه خواهي شد!
سوم: ببين مشكل شما سر چيزاي كوچيكه... پس با يه كمي دقت، حل مي شه!
حالا بريم سر ماجراي شما خواهر خوبم:
خيلي بده كه ميزاري با شوهرت قهرت طولاني بشه... نذار اين اتفاق بيافته و به يه بهانه اي با هم آشتي كنين... گاهي مي شه كه خود من وسط دعوا كه خانومم داره هر چي با ربط و بي ربط نثارم مي كنه... بغلش مي كنم و بهش مي گم نفسم! چيه؟؟؟ اون آروم مي شه... گاهي گفتن يه جمله واقعا عاشقانه... وسط دعوا و ديدن شوهرت از بالا،مي تونه مشكلت رو كامل حل كنه: مثلا وقتي ناراحته تو مي توني به جهنم كه ناراحتي... خب منم ناراحتم... اون بگه تو بگي....يا نه وقتي داره مي گه تو فلاني و بهماني... يه دفعه بگي عشق من بيا تو بغلم اينقدر خودت رو ناراحت نكن! يا بري براش يه ليوان آب بياري بگي بخور... گلوت خشك شده! امتحان كن... و نذار دعوا طولاني بشه!
بعدشم... فكر كن حرف نزنه...! اصلا يك كلمه حرف نزنه! بابا ما مردا نصف زندگيمون فيگوريم! فكر كن طرف چه فيگور بچه گانه اي داره برات مي گيره.. به خدا خندت مي گيره! ول كن.. حرف نزنه! ببين يه مرد خيي بيشتر از يه زن نياز داره كه با زنش حرف بزنه... زن مي تونه تحمل كنه! مرد اصلا هوله..تو اين خطها نيست! ولي خب فيگوره ديگه! بذار بگيره تو هم تو دلت بهش بخند... تحويل نگير.. مياد باهات حرف مي زنه... يه بار تحويل نگير ببين چي مي شه... بهانه جور ميكنه و با عصبانيت مثلا مي پرسه فلان چيز كجاست؟؟؟ بهش جواب بده...
خودش مياد جلو... تو هم يه جوري كلاس بذار و آروم نرم شد! اگر تو بري جلو بازم برات قيافه مي گيره! اينيم ديگه شرمنده! بعدشم مگه نياز داري باهاش حرف بزني.. بشين كتاب بخون... تلويزيون نگاه كن.. با تلفن حرف بزن... اما گاهي هم تو يه بهانه جور كن ... زوركي ازش يه سوالي بكن...
موضوع مهمي كه تو پست شما بود ترتيب و توالي رفن خونه خانوادتونه!!ببين اين موضوع خانواده خيلي موضوع مهميه! اصلا شوخي نگير... اولا پيشنهاد مستقيم من اينه كه اصلا پشت سر هم از اين خونه به اون خونه نريد... بريد خونه مامان بابات صرفا بصورت مهمون! دقت كن مهمون! بعدش حتما برنامه ريزي كن يه كار ديگه اي انجام بدين.. مثلا ناها بريد... شام نمونيد بريد سينما... گردش.. يه جا ديگه! بعد از اومدن بيرون از خونه هر كدوم از خانواده ها... يك چيزي ممنوعه اكيدا! و اون حرف زدن پيرامون خانواده طرفه! اوكي؟
بعدش شما كار و زندگي ندارين؟ پاركها رو بستن؟ اضافه وزني چيزي... بابا بريد قدم بزنيد... يعني چي راه افتادين خونه مامان اينا! نريد ...خواهر خوبم زياد نريد! ببريد و متاهل باشيد!!!
شما نمي پرسي ازش چه كاري مي كنه و نمي كنه... اصراري هم گويا نداري بدوني... خوب حالا شانسي فهميدي!!! چي مي گي؟؟؟ شايدم نمي فهميدي!!! اما چرا آخه عزيزم اوقات خودت رو تلخ مي كني... فهميدي... برو تو دلش بگو عزيزم ! (يا هر چيزي! شيطون... فلان) به ما نمي گي؟!؟! شيرينيش كو؟ كي بخوريم؟؟؟؟ خودت رو قاطي كن و تشويقش كن!!! نه اينكه موضع بگير چون نگفتي... وايسا جلو ديوار مي خوام فرمان آتش بدم! تو بايد عزيز دلم! خودت رو قاطي كارهاي شوهرت در حد نياز كني.. تشويقش كني.. عين مخبر الدوله مي آد برات تعريف مي كنه! بزني تو ذوقش! هيچي بهت نمي گه!
شما هرگز نخواه كه پيشش نباشي.. يك لحظه هم تركش نكن... شما زن و شوهريد خانومي! نه خواهر برادر... بچسبين به هم و هواي هم رو داشته باشين!
اين كارهايي كه گفتم رو بكن... قهر نمي كنه! از موضع بالاتري (بزرگوارانه تري)به موضوع نگاه كن... ببين چقدر طفلكي برات ادا در مي آره! عين يك بچه كه براي مامانش قهر مي كنه!
تشويقش كن... اگر چيزي نگفت و فهميدي قاطي نكن! و كلا ما مردا رو جدي نگير.. قبلا هم گفتم! به خدا پشه ... مورچه از ما رفتارش پيچيده تره! ما خيلي تابلو هستيم و متاسفانه جهل مركب!
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
با سلام و عرض ادب ب شما sci عزیز
ممنونم از راهنمایی هاتون
میتونم به جرات بگم ک این راه کارهای عاشقانه که بهم یاد دادین رو اصلا بلد نبودم،و خیلی تو این کارها ضعیف هستم؛ با اینکه با انجام این جور کارها یه حس بدی بهم دست میده اما سعی میکنم دفعههای بعدی ک خدای نکرده از این مشکلهای بیخودی اتفاق افتاد انجام بدمشون.
لطفا موردهای دیگه ای هم که بلدین ود بهم یاد بدین(کارهای عاشقانه)
میگین خیلی بده ک میذارم قهرم با شوهرم طولانی بشه،اما دفعههای قبل که نذاشتم طولانی بشه(باعث شده ک بد عادت بشه).
sci:
اولا پيشنهاد مستقيم من اينه كه اصلا پشت سر هم از اين خونه به اون خونه نريد... بريد خونه مامان بابات صرفا بصورت مهمون! دقت كن مهمون
اصلا دوست نداره وقتی میرم خونه باباش اینا مثل مهمون باشم،میگه تو جای دخترشونی باید باید باید اونجا کار کنی خود اونا هم کم موافق این موضوع نیستند،حتا روز دوم سومی که رفته بودم خونشون منو بردن تو آشپزخونه و جای وسایل هاشون رو ب من نشون میدادن.(نمیدونم منظور شما هم از مهمون همین بود یا نه).
آقای sci میشه بگین چرا نباید زیاد بریم خونه خانواده هامون،تا بیشتر روشن بشم(یعنی هفتهای یک بار زیاده؟)
sci: شما هرگز نخواه كه پيشش نباشي.. يك لحظه هم تركش نكن... شما زن و شوهريد خانومي! نه خواهر برادر... بچسبين به هم و هواي هم رو داشته باشين!
یعنی میگین وقتی ک قهریم باز هم کنارش باشم؟
باز هم ممنونم بابت راهنما ییتون.
شادباشین
"آگرین"
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Agreen
با سلام و عرض ادب ب شما sci عزیز
ممنونم از راهنمایی هاتون
میتونم به جرات بگم ک این راه کارهای عاشقانه که بهم یاد دادین رو اصلا بلد نبودم،و خیلی تو این کارها ضعیف هستم؛ با اینکه با انجام این جور کارها یه حس بدی بهم دست میده اما سعی میکنم دفعههای بعدی ک خدای نکرده از این مشکلهای بیخودی اتفاق افتاد انجام بدمشون.
لطفا موردهای دیگه ای هم که بلدین ود بهم یاد بدین(کارهای عاشقانه)
میگین خیلی بده ک میذارم قهرم با شوهرم طولانی بشه،اما دفعههای قبل که نذاشتم طولانی بشه(باعث شده ک بد عادت بشه).
sci:
اولا پيشنهاد مستقيم من اينه كه اصلا پشت سر هم از اين خونه به اون خونه نريد... بريد خونه مامان بابات صرفا بصورت مهمون! دقت كن مهمون
اصلا دوست نداره وقتی میرم خونه باباش اینا مثل مهمون باشم،میگه تو جای دخترشونی باید باید باید اونجا کار کنی خود اونا هم کم موافق این موضوع نیستند،حتا روز دوم سومی که رفته بودم خونشون منو بردن تو آشپزخونه و جای وسایل هاشون رو ب من نشون میدادن.(نمیدونم منظور شما هم از مهمون همین بود یا نه).
آقای sci میشه بگین چرا نباید زیاد بریم خونه خانواده هامون،تا بیشتر روشن بشم(یعنی هفتهای یک بار زیاده؟)
sci: شما هرگز نخواه كه پيشش نباشي.. يك لحظه هم تركش نكن... شما زن و شوهريد خانومي! نه خواهر برادر... بچسبين به هم و هواي هم رو داشته باشين!
یعنی میگین وقتی ک قهریم باز هم کنارش باشم؟
باز هم ممنونم بابت راهنما ییتون.
شادباشین
"آگرین"
سلام آگرين عزيز...
- كوتاه كردن قهر به اين معني نيست كه تو حرف رو شروع كني... يا تو بري به قول خودت منت بكشي! اون بگه نه من حرف نمي زنم... حالا كه اصرار مي كني باشه! نه عزيزم... گفتم تو اتفاقا اصلا اصرار نداشته باش باهات حرف بزنه... خودت رو سرگرم كن! اما گاهي بايد نذاري قهري اتفاق بيافته كه بخواهي آشتي رو شكل بدي ... اون راهكارها براي اين بود كه همون لحظات دعوا... داستان رو تموم كني... وقتي قهر اتفاق افتاد... تحملت رو زياد كن! فكر كن اتفاق افتاد و به اين نتيجه رسيدي كه اشتباه كردي... بذار يك شب بگذره.. فرداش با آرومي يا اصلا به روي خودت نيار! يا با سرسنگيني يه بهانه جور كن صحبت كن...
- نه اتفاقا وقتي مي ريد صميمي باشيد... اما مدت اقامت شما بايد در حد اقامت يك مهمون باشه... يعني در حد ناهار .. يا در حد شام! صميمي باشيد.. خيلي لازم نيست صميمي بشيد... اما صميمي باشيد! كمك كن بهشون... در حدي كه احساس خوبي داشته باشي! بايد كاملا متعادل باشي وكمي گاهي رسمي...در نهايت احترام، نذار كسي وارد حريمت شه! درد دل آشپزخونه اي هم ممنوع!... نه اين باشه براي اينكه بگن به چه عروسي ... زمين و زمون آشپزخونه رو تميز كني! شما فقط كمك مي كني در حد لزوم... كه يه مهمون كمك مي كنه! (سعي كن شوهرت متوجه اين كمك ها بشه... مثلا چايي بريز بيار! چون تو اين داستان فقط شوهرت مهمه! و اين كار صرفا تشريفاتيه كه نشون مي ده تو اونجا احساس خوبي داري)
- رفتن خونه خانواده ها موضوع مهميه... ببين بر اثر رفت و آمد زياد با افرادي كه نه انتخاب شما هستند و نه انتخاب همسرتون... يعني خانواده هاتون حرفهاي جديد و موضوعات جديدي بوجود مي آيند كه موجب خستگي شما و شوهرت مي شن... اين رفتارهاي مكرر بر خلاف انتظار صميميت ايجاد نمي كنند بلكه توقعات رو بيشتر مي كنند.. رفتارها و محبتها رو تبديل به وظيفه مي كنند و بنابراين ارزش طرفين رو نزد خانواده ديگري كم ... مثلا تو اين هفته حالت خوب نيست... بر حسب توافقات مي ريد منزل شوهرت! اونهاانتظارات ديگري دارن... تو حوصله هم نداري! خراب مي شه همه چي... يا مثال ديگه هر بار كه مي ري چه چيز جديدي داري كه بخواي نشون اونها بدي... رفتار رو مي گم! كم كم ظف شستن آگرين از يك كار غير معمول تبديل به معمولي مي شه و كم كم تبديل به وظيفه مي شه ... ديروز اگر مي شست مي رفتند تعريف مي كردند... امروز نشوره! ناراحت مي شن! نمي خوام فكرت رو خراب كنم.. نه هفته اي يك روز بسيار هم خوبه... گاهي اصلا لازم نيست منظم باشه... بهشون فرصت دلتنگي هم بديد بد نيستا!
حتما با تماس قبلي و برنامه بريد منزلشون... و سعي كنيد يك وعده غذايي پيششون بيشتر نباشيد... بعد از اينكه از منزلشون خارج شديد... حتما برنامه داشته باشين! مثلا ظهر جمعه رفتين منزل شوهرت... بعد از ظهر تنهايي.. دوتايي برين سينما! برين رستوران! (لازم نيست اين رو بگي و برنامه ريزي كني... بصورت پيشامد مطرح كن! مثلا بريم سينما! هوس كباب كردم...! بريم پارك...) و به هيچ وجه از منزل پدر خودت به منزل پدر ايشون نريد و بر عكس! اين خيلي بده!
بيشتر سعي كن دوتايي جاهاي تفريحي بريد... بذار ياد بگيرين كه با هم باشين... با دوستاي صميمي اين كار رو ياد مي گيرين!
- دقيقا وقتي كه قهرين... رو هم چاقو كشيدين! كنار هم باشين! در اين مواقع مردها خيلي شكننده هستند... برخلاف تصور و ظاهر موضوع كه خيلي فيگور مي گيرن و قيافه ميان... مي ميرن براي يك آعغوش محكم بعد! پس بذار پيشش باشي تا بتونه منت كشي كنه! وگرنه با كي آشتي كنه!؟ تو كه نيستي!
اين دفعه هم دعوا شد.. آب پاكي رو بريز رو دستاش.. بگو اينجا خونمه! تحت هيچ شرايطي تركش نمي كنم!
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
[size=large]سلام ب دوستای خوبم
خبرای خوش دارم براتون[/size]
من و همسرم سه شنبه با هم آشتی کردیم؛ اما متاسفانه اینترنت شهر کلا قطع بود و نمیشد زودتر اطلاع بدم.
همونطور ک گفتین صبر کردم و صبرم ب نتیجه رسید و اون خودش پیشقدم شد،
فردای عصر اون روز هم باهام تماس گرفت و گفت ک برم سر کار "دنبالش"،بعد از اونجا رفتیم مغازه رو نشونم داد و من هم تا دیدم ک ۱سر رفته بیرون رفتم واسشون شکلات... خریدم ک شیرینی مغازش باشه.
تو راه برگشت بهش تبریک گفتم و بد از اون شروع کرد ب توضیح کارایی ک واسه مغازه انجام داده،بعد سر راه خونه شیرینی گرفت و راهی خونه شدیم.
باز هم ممنونم از راهنمایی هاتون.
شاد باشین ک تمام لحظاتم رو شاد کردین.
"Agreen"[/size][font=Arial][size=medium][color=#6B8E23]
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
[/size]:305:
ما اصلا راجع ب موضوع پیش اومده هیچ صحبتی نکردیم
یعنی همیشه همینطوره.
بنظر خودم بهتره ک کش پیدا نکنه.
اما بنظرم اینطوری امکان داره دوباره از همین موضوع ها پیش بیاد!!!!
میخواستم نظر شما عزیزان رو هم بدونم.
اگر سایت خوبی هم واسه اس ام اس سراغ دارین واسم ارسال کنید.
ممنون میشم
شاد باشین
Agreen
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Agreen
[/size]:305:
ما اصلا راجع ب موضوع پیش اومده هیچ صحبتی نکردیم
یعنی همیشه همینطوره.
بنظر خودم بهتره ک کش پیدا نکنه.
اما بنظرم اینطوری امکان داره دوباره از همین موضوع ها پیش بیاد!!!!
میخواستم نظر شما عزیزان رو هم بدونم.
اگر سایت خوبی هم واسه اس ام اس سراغ دارین واسم ارسال کنید.
ممنون میشم
شاد باشین
Agreen
خانومي اگر صحبتي نكرديد خيلي خوبه... اصلا راجع به چي مي خواستين صحبت كنين... رهاشون كن! تو بعضي داستانها چون هر دوي آدمها مقصرند... نبايد دنبال مقصر گشت!..ديگه پرونده اش رو ببند! نه اگر شما پست هاي قبلي رو با دقت بخوني... و سياست لازم رو به خرج بدي.. پيش نمي آد!
آره اينطوري بهتره!
RE: ما مشکلی نداریم اما سر کوچکترین چیزا بطور افتضاحی باهم قهر میکن