RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
سلام
دختر مهربون
من يه راهكار دارم نميدونم شدنيه يا نه ؟
شما ميتوني به جاي خواهر بزرگترت از پشت تلفن صحبت كني و بگي خواهرم نظرش فلانه ( حالا هر مدلي كه ميخواي جوابتو بدي ) . يعني تو خودت نيستي كه داري صحبت ميكني خواهرته .
من يه بار اين كارو كردم و جواب منفيم رو محترمانه اعلام كردم . خيلي هم مزه داد . :311:
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
چرا هیچکس به این نکته پی نبرده که مادر ایشون دوست داره عروسش کنه بهانه میاره!:311:
:46::46:
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نيكا.امين
سلام
دختر مهربون
من يه راهكار دارم نميدونم شدنيه يا نه ؟
شما ميتوني به جاي خواهر بزرگترت از پشت تلفن صحبت كني و بگي خواهرم نظرش فلانه ( حالا هر مدلي كه ميخواي جوابتو بدي ) . يعني تو خودت نيستي كه داري صحبت ميكني خواهرته .
من يه بار اين كارو كردم و جواب منفيم رو محترمانه اعلام كردم . خيلي هم مزه داد . :311:
سلام ممنونم.
بابا چه اعتماد به نفسی داری تو!! من جای خودم نمیتونم درست حسابی صحبت کنم چه برسه به جای یکی دیگه:311:
تازه یه چیز دیگه من اصلا خواهر ندارم:162:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پرناز
چرا هیچکس به این نکته پی نبرده که مادر ایشون دوست داره عروسش کنه بهانه میاره!:311:
:46::46:
آره. نگرانمه که یه وقت بمونم رو دستشون:311:
ولی راست میگی. مادرا همه از مهربونیشون خیلی چیزا رو نمیبینن.
آخه عروس شدن به چه قیمت!!
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
سلام دختر مهربون عزیز
میدونم جواب رد نیست ولی من خیلی خلاصه اش کردم...
چون مادر دختره هر وقت بهش زنگ می زدیم نه جواب مثبت می داد نه منفی
فقط از مامانم سوال می کرد و مامان بیچاره ما هم هر چی می پرسید جواب می داد.
آخرش مادره گفت نه!!!!!!!!!!!!!1
مامانم گفت شما که اصلا ما رو نمی شناسید بذارید بیاییم شاید همدیگر رو پسندیدیم
گفت: نه میترسم مهر پسرتون بره تو دل دخترم، دیگه نشه درش بیاریممممممم:311::72::72:
نقل قول:
تازه یه چیز دیگه من اصلا خواهر ندارم
خب دوست خوب اشکال نداره
بگو من دختر همسایشونم:311::163::82:
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
جویای نیمه گمشده ممنون از توضیحاتتون. اینم روش خوبیه ها:)
ببخشید نمیدونم چرا ناخواسته تاپیک طنز شد!!:311:
من معذرت میخوام از مدیران محترم. احتمالا زودتر میان و در اینجا رو تخته میکنن. بعلت انحراف از موضوع:327:
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
تازه یه چیز دیگه من اصلا خواهر ندارم:162
خوب عزيزم تو كه ميخواي جواب رد بدي . بذار فكر كنن يه خواهر بزرگتر از خودت داري . :311:
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
سلام دختر مهربون عزیزم
راستش مامان من وقتی می خواد جواب منفی بده میگه
پدرشون مخالف هستند و اگر بازم خواهش کنن که باید نظر پدرم رو بدست بیارن که بابای منم حرفش حرفه دیگه ...
من همیشه تاپیک های تو رو دنبال می کنم
خیلی شخصییتت رو دوست دارم
امیدوارم کمکت کرده باشم
ناز:72:
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
دختر مهربون تالار
حالا چرا میخوای جواب رد بدی ؟
خب بله بده و تاپیک رو به نتیجه رسیده اعلام کن:311::104:
ما هم این وسط یه شیرینی میخویم:310:
اما از شوخی گذشته، مادر من هم همینطوره...انقدر ناراحت میشه وقتی من یا خواهرهام میگیم این خواستگارو نپسندیدیم !
از زیر جواب رد دادن هم به کلی فرار میکنه.میگه " بعضیها خودشون میرن برای دخترشون خواستگار پیدا میکنن ولی ما پسر خوبی که میاد رو خودمون رد میکنیم"
به نظرم لازم نیست با جزئیات جواب رد بدید.مادرت میتونه بگه" با دخترم صحبت کردیم اما اون راضی نیست و من خودمم نمیدونم چرا ؟ "
واگه خواستند نظر خودت رو بدونن بگو " پسر شما مشکلی نداره ، ما مناسب هم نیستیم و من نمیخوام شما رو معطل خودم کنم .انشائ الله خوشبخت بشه "
همین
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
ممنونم بجه ها که همفکری میکنید
یه جورایی دوباره با مادرم صحبت کردم دوباره. دارم ایشون رو آماده میکنم اگه موارد مشابه دیگه ای پیش اومد، برای اونا آماده باشن. سر این مورد که فعلا آبروریزی شد رفت. فک کنم خودشون جواب منفی رو گرفتن:)
نیکا جان دیگه انقدر هم پرت نیستن از موضوع. اومدن خونمون هممون رو دیدن:)
یعنی شما جای خواهر نداشتت صحبت کردی؟ اصلا کلا نگفتی شاید پیگیر باشن و چند بار دیگه زنگ بزنن و اون وقت توی صحبت با مادرت لو بره قضیه؟!!
ممنونم ناز عزیز:72:
مرسی فرانک جونم..
خودِ اصلش که اومد حتما بله رو میدم:311:
خداییش همش میترسم در اثر اصرار زیاد مادرم یهو انتخاب هول هولکی کنم. نمیذارن آدم سر فرصت انتخاب کنه. البته هدفشون خیره. میدونم.:)
RE: مادرم میگه من نمیتونم جواب رد بدم!!
دختر مهربون سلام
عزيزم من خواهر دارم . و به جاي اون صحبت كردم .
آخه ميدوني اون بنده خدايي كه من گولش زدم فقط منو و مادرم رو ديده بود و مطمئن بودم كه هيچ وقت صداي من و خواهرمو تشخيص نميده .
ولي نميدوني چقدر مزه داد هر چي دلم ميخواست بگم خيلي راحت و با آرامش گفتم در صورتي كه اگه خودم ميخواستم اون حرفا رو بزنم نميتونستم درست و حسابي بگم .
وقتي آدم خودش نيست و خواهرشه خيلي هم اعتماد به نفسش بالاتر ميره . فكر كن :311: