RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
به نظر من شاید شاید شوهرتون از این موضوع که نمیخواین برین خونه مامانتون اینا بعدا به عنوان یه نکته ضعف استفاده کنه پس نگین اونجا رودوست ندارین حتی بگین اتفاقا مامانمم کلی خوشحال میشه برم اونجا اما عزیزم من تو این شرایط بیشتر از همیشه به محبت خودت نیاز دارم. یا مثلا از بابام خجالت میکشم یا......
سعی کنید بهشون محبت کنید و زیاد از شرایطتون شکایت نکنید و محبت شوهرتونو یه جوری نسبت به کوچولوتون تحریک کنید.:46:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام
بارداریت رو بهت تبریک میگم
ببین تو باید به فکر سلامتی خودت باشی ، باید بتونی مخ شوهرت رو بعد از سه سال بزنی اگه نتونی مقصر خودت بودی که به شوهرت کم محبت کردی الان هم دیر نشده باید بهش بگی که من اگر از تو دور باشم افسرده وناراحت میشم وبرای بچه بی گناهمون خوب نیست ، بله حرف تو درسته هرکسی دوست داره مثل زمان مجردی، مامانش کارهاش رو انجام بده وکیف هم کنه ولی من اون طوری غصه تو رو میخورم که تنها میشی ووقتی از سرکار میایی خسته وتنها میشی اگر هم گفت میرم خونه مامانم بگو نه من دلم میگیره وجودت برام یه دنیا آرامش میاره من سه ساله که به باتوبودن عادت کردم به این که هرروز تو رو ببینیم طبق تحقیقات جنین ها هم حس محبت پدرشون ومادرشون رو می فهمنن ، تو دوست نداری بچه سالمی از نظر روحی روانی وجسمی داشته باشیم خدای ناکرده مشکلی پیش بیاد یک عمر پشیمون میشیم ودیگه فایده ای نداره ، بعدش هم من به تو اطمینان بیشتری دارم اگه خدای نکرده برم خونه مامانم اتفاق ناگهانی برای من وبچه مون بیفته چون تو پیشم نیستی هول میکنم و ممکنه بچه سقط بشه یا من مریض بشم ولی تو پیشم باشی من خیالم راحته چون جوونتر از پدر ومادرمی وحوصله بیشتری داری بعد بگو تازه قدیمیا مثلا مامان من یا مامان خودت مگه حامله میشدن میرفتن خونه مامانشون ؟ نه تازه بچه هاشون هم بهتر از این بچه های این دوره هست!!!
خلاصه یک جوری بهش بگو که اون خودش رو برای تو وبچه ات خیلی باارزش بدونه باید ارزش شوهرت رو بالا ببری براش کتاب بخر در مورد بارداری و این که پدر هم مسئولیت داره و این نیست که بچه فقط مادر بخواد به حرف های مادر شوهرت اهمیت نده هر چه قدر اهمیت بدی بدتر میکنه من مادر شوهری بدتر از تو دارم وخواهر شوهرانم تا حالا با من صحبت نکردند ولی به این نتیجه رسیدم که اونها اصلا برام مهم نباشند چون واقعا من از نظر شخصیتی بالاترم و این رو خود زمان به شوهرم ثابت کرده . آرام باش و محبت کن تا شوهرت هم محبت کنه براش گل بخر غذای خوشمزه درست کن حتی اگه نمیتونی از دوستت یا مامانت بخواه غذا درست کنه ولی شوهرت نفهمه وبهش ثابت کن که پیشت باشه تو حالت هم بهتر میشه
امیدوارم بتونی از پسش بر بیای همه چیز ممکنه ، ناامید نشو عاشق شوهرت باش
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام خانوم:
یه مدت زمان میبره اما با رفتارت و گفتارت نشون بده که هیچ جا به اندازه خونه خودت برات لذت بخش نیست و هر کاری که همسرت برات در این دوران انجام میده رو قدردانی کن. بذار بفهمه که هیچ جا مثل خونه و هیچ کس به اندازه او برای تو آرامش بخش و مفید نیست:72:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام دوستای گلم
:302: :302: :302:
خیلی داغونم. خواهرشوهر بزرگم دوباره مدتیه اومده خونه مادرشوهرم و امروز صبح شوهرم رفت اونجا...
یه بهانه الکی پیدا کرد و تلفن زد و کلی به من بد و بیراه گفت که مجبور شدم تلفن رو قطع کنم که جلوی خانوادش بیشتر توهین نشنوم. بعد هم کلی اس ام اس توهین آمیز.
حالا هردومون فردا باید کنکور بدیم!!!!!
خیلی اعصابم بهم ریخته. میگم زنگ بزنم به خواهرشوهرم بگم از خدا نمی ترسی بین زن و شوهر رو این همه بهم می زنی؟! چی میخوای از جون زندگیه ما؟!
واقعا نمی دونم چی کار کنم. تو رو خدا یکی بهم همفکری بده. :316: دوباره بعد از سه سال برگشتیم سرخونه اول!!!
بعد مدیرهمدردی تو مقالشون می گن که لعنت کردن دیگران جزء گناهان صغیره است. من چطور لعنت نکنم؟!
کسی که بین زن و شوهر رو بهم می ریزه، نمود شیطانه و فکر کنم خدا گفته که شیطان رو لعنت کنیم.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
هیییییییییییییی...........
blue جان اینجا هم کسی دوستت نداره!
حرفهات و دلشکستگی هات دیگه حتی تو همدردی هم خریدار نداره!
غصه نخور عزیزم!
بیا سرت رو بذار رو شونه خودم، برای خودم درددل کن! یادت باشه از خدا ناامید نشی ها!
فعلا هم تا فردا بیخیال شو! فردا برو کنکورت رو بده، انشاا.. که قبول می شی! خودم برات دعا می کنم!
امشب هم که اومد جوابش رو نده تا دعوا نشه و بتونی فردا با روحیه بری سر جلسه!
خواهرشوهرت رو هم ولش کن! اون اگه به فکر تو بود که اینقدر تو زندگیت موش نمی دواند! اگه زنگ بزنی و حرفی بهش بزنی تازه خوشحال میشه که به هدفش رسیده! می بینی هم که چه جوری شوهرت رو بر علیهت پر می کنه و شوهرتم الحق که خوب پر میشه!
عزیز دلم فعلا فردا رو برو کنکورت رو بده و بعد بیا باهم یه فکری بکنیم!
می دونم مشکلت مزمن شده و به این راحتی ها حل نمیشه! ولی بالاخره یه راهی داره دیگه!
blue جان خودم دوستت دارم و درکت می کنم. :46:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
سلام. خانومي اين چه حرفيه ؟ معلومه كه دوستت داريم.:43:
عزيزم، شما فردا كنكور داري. بايد آروم باشي. نه تنها به خاطر كنكور، حتي براي كوچولوي خوشگلت.
خانومي خواهر شوهر رو بسپارش دست خدا و بي خيال شو. سكوت كني بهتره. هر كس يه آتيشي به پا ميكنه، آخر خودش به همون آتيش ميسوزه.
تازه....خدا خيلي باحال تره. كاراش بامزه تره.:227: اگه شما تلافي كني، خدا به خاطر عدالتش مجبوره كوتاه بياد، ولي بسپار دست خودش، يك كاراي جالبي ميكنه نگو و نپرس....:311:
بذار اون حرص بخوره كنكورش خراب شه. ولي شما آروم باش. اگه اونجا يه نفر هست كه ازت خوشش نمياد، عوضش اينجا تو همدردي خيلي ها هستن كه دوستت دارن.:46:
ميتوني با خوندن قرآن خودت رو آروم كني. اونوقت ذهنت رو خالي كن و به فكر تقويت خودت و برنامه ريزي براي كنكور فردا باش. ما هم اينجا برات دعا ميكنيم موفق بشي.....
پيروز باد blue skyyyyyyyyyy !
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
بلو اسکای عزیز
مامان خانوم....:72:
حرفهایی که تو پست اخر برای خودت گفتی خوب بود اما یه اشکال بزرگ داره اونم این که اینجا همه دوستت دارن مگه میشه حالا که بیشتر به همدردی نیاز داری کسی ترکت کنه؟؟:300:
دوست عزیز شما تا حالا تو یه موقعیت مناسب که شوهرت هم حالش خوبه و همه چی گل و بلبله ازش علت این رفتارهای ناگهانی و هیجانیشو پرسیدی؟
آخه مگه بدون دلیل میتونه گوشی رو برداره و شروع کنه توهین کردن؟با چه بهونه ای شروع به این کار میکنه؟حتی اگه هیچ دلیلی هم نداشته باشه و فقط صرفا تاثیر حرفای خواهرش اینا باشه قطعا برای اینکه وجهه ی خونوادش پیش شما زیر سوال نره نمیگه خواهرم اینو گفت ، اونو گفت و در واقع یه بهونه ای برا کارش میتراشه و شروع میکنه به توهین . بهونه ی این بارش چی بود؟
عکس العمل شما چی بود؟
خانومی نوع واکنش شما نسبت به رفتارهای ایشون خیلی مهم و تاثیر گذار خواهد بود اگه مثل خودش رفتار کنی در واقع حق به جانبش کردی و محکمتر از دفعه ی قبل کارشو تکرار خواهد کرد .
فعلا به خواهر شوهرت کاری نداشته باش و فکر هم نکن بهش که اعصابت بیشتر به هم بریزه پیش خودت این طور فکر کن ارزش بلو اسکای خیلی بیشتر از اینه که خودشو با همچین ادمایی درگیر کنه فعلا همه ی ذهن و تمرکزتو بزار روی اینکه چطور شوهرتو جذب خودت کنی
خانوم گل در حال حاضر سعی کن یه رفتار متین و باوقار باشوهرت داشته باشی تا بدون اینکه خودتو کوچیک کرده باشی متوجه رفتار زشتش بشه.
وقتی اومد خونه نه مثل همیشه با استقبال و عزیزم جونم و نه خیلی سرد برخورد کن عادی باش چون الان احتمالا همسرتون منتظر یه واکنش تهاجمی یا تدافعی از سوی شما خواهد بود .
وقتی اومد استراحتشو کرد براش یه چایی بریز ببر و سعی کن خودتو سرگرم یه کاری نشون بدی در واقع بی تفاوتی رو توی چهرت احساس کنه
هرچه بیشتر از سوی شما حساسیت ببینه رفتارش تشدید میشه:72:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سبزه
دوست عزیز شما تا حالا تو یه موقعیت مناسب که شوهرت هم حالش خوبه و همه چی گل و بلبله ازش علت این رفتارهای ناگهانی و هیجانیشو پرسیدی؟
اتفاقا دیروز تلفنی باهاش حرف می زدم (رابطه مون خوب بود)، بهش گفتم؛
خیلی دلم می خواد تبدیل بشی به همسری که بتونم حرفام رو راحت بهش بزنم. اگه کسی اذیتم کرد، موضع نگیری که تو می خوای منو مقابل فلانی قرار بدی (بهم بارها گفته که زن خوب کسیِ که مرد را مقابل خانوادش قرار نده) و اینجور به قضیه نگاه کنه که قصدم برطرف شدن سوء تفاهمه. شاید تو بهم راهنمایی و کمک فکری دادی و من فهمیدم علت چیه و اصلا مشکلات حل شد.
بهش گفتم دلم می خواد بتونیم باهم مستقیم حرف بزنیم و حتی گله کنیم و انتقاد. مجبور نشیم گله هامون رو در لفافه بگیم، داستان تعریف کنیم و در قالب اتفاقی که تو خواب افتاده و یا برای دوست و غریبه افتاده بگیم. گفتم تو لفافه حرف زدن، مشکل اشتباه متوجه شدن رو هم داره.
گفتم وقتی با فریاد و نیروی فیزیکی باعث میشی که من حرف نزنم و سکوت کنم، این سکوت نشونه قانع شدن نیست. این سکوت نشونه فاصله گرفتنه و .....
آقا به این آخری که رسید تازه دیدم همچین از این نقشش بدش نیومد و احساس قدرت می کنه که بنده از ترس کتک حرف نزنم!!!!!
خلاصه که ناثیر حرفم ظاهرا مثبت نبود، چون همون دیشب بهانه می گرفت!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سبزه
آخه مگه بدون دلیل میتونه گوشی رو برداره و شروع کنه توهین کردن؟
خوب بی بهانه نبود. ولی واقعا مشکل ما بهانهِ نیست. این قصه ما سر دراز داره...
از همه بیشتر از بی حرمتی هاش (خودش و خانوادش) خسته شدم. نیاز به احترام تو وجود هر انسانیه و من هم مستثنی نیستم. خرد شدم و خردتر هم میشم ولی نمی دونم چی کار کنم!
شب بارونی عزیز ممنون! حرفات خیلی آرومم کرد. :72:
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
عزیزم حست رو با تمام وجود درک می کنم.
منم مثل شما دوران بارداری بدی داشتم (خیلی بد).
و بدتر از اون بی احترامی خانواده همسرم و بی مهری بیش از حد همسرم بود.
الان ذهنتو از ادم ها و زمینی ها دور کن و به اسمون نگاه کن. الان مطمئنم روحت مثل فرشته های خدا پاک پاک.
از خدا بخواه تو امتحان فردا کمکت کنه. همسرت رو هم کمک کنه. از خدا بخواه خدا ادمهایی که نیت بدی دارن و بین زن و شوهرها رو به هم می زنن به اشتباهشون آگاه کنه و اصلاحشون کنه.
از خدا بخواه خدا یه فرزند سالم و صالح بهت عطا کنه که زیر سابه یک خانواده پر محبت بزرگ بشه (خودتو پشت بچت پیش خدا قایم کن)
حالا فقط به فردا قکر کن و راحت بخواب.
بعد از امتحانت میام و برات راهکارهایی رو می نویسم تا این دوران رو راحتتر سپری کنی. مطمئن باش بعد از این 6 ماه همه چیز خیلی خوب می شه.
RE: تاثیرپذیری مفرط همسرم از خانواده اش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سبزه
دوست عزیز شما تا حالا تو یه موقعیت مناسب که شوهرت هم حالش خوبه و همه چی گل و بلبله ازش علت این رفتارهای ناگهانی و هیجانیشو پرسیدی؟
اتفاقا دیروز تلفنی باهاش حرف می زدم (رابطه مون خوب بود)، بهش گفتم؛
خیلی دلم می خواد تبدیل بشی به همسری که بتونم حرفام رو راحت بهش بزنم. اگه کسی اذیتم کرد، موضع نگیری که تو می خوای منو مقابل فلانی قرار بدی (بهم بارها گفته که زن خوب کسیِ که مرد را مقابل خانوادش قرار نده) و اینجور به قضیه نگاه کنه که قصدم برطرف شدن سوء تفاهمه. شاید تو بهم راهنمایی و کمک فکری دادی و من فهمیدم علت چیه و اصلا مشکلات حل شد.
بهش گفتم دلم می خواد بتونیم باهم مستقیم حرف بزنیم و حتی گله کنیم و انتقاد. مجبور نشیم گله هامون رو در لفافه بگیم، داستان تعریف کنیم و در قالب اتفاقی که تو خواب افتاده و یا برای دوست و غریبه افتاده بگیم. گفتم تو لفافه حرف زدن، مشکل اشتباه متوجه شدن رو هم داره.
گفتم وقتی با فریاد و نیروی فیزیکی باعث میشی که من حرف نزنم و سکوت کنم، این سکوت نشونه قانع شدن نیست. این سکوت نشونه فاصله گرفتنه و .....
بلو اسكاي عزیز حالا که این روش جواب نداده پس بیا روشتو تغییر بده از این به بعد یه روش بی تفاوتی در مقابل این رفتاراش در پیش بگیر مثل اینکه اصلا حرفاشو نمیشنوی تو انجام وظایفت کوتاهی نکن اما وقتی میبینی میخواد یه چیزی رو بهونه کنه و کشش بده یه گوشتو در کن یکی دروازه البته میدونم الان شما در شرایطی هستی که سختی این کار دوچندان یا حتی بیشتر هست اما مطمیننا نتیجش از جر و بحث و جدال بهتره.
آقا به این آخری که رسید تازه دیدم همچین از این نقشش بدش نیومد و احساس قدرت می کنه که بنده از ترس کتک حرف نزنم!!!!!
خلاصه که ناثیر حرفم ظاهرا مثبت نبود، چون همون دیشب بهانه می گرفت!
بلو جان خب حالا که انقدر میخواد مقتدر باشه سعی کن وقتی رابطه ی خوبی دارین با الفاظ و کلام این حس قدرتو بهش القا کنی تجربش ضرر نداره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سبزه
آخه مگه بدون دلیل میتونه گوشی رو برداره و شروع کنه توهین کردن؟
خوب بی بهانه نبود. ولی واقعا مشکل ما بهانهِ نیست. این قصه ما سر دراز داره...
از همه بیشتر از بی حرمتی هاش (خودش و خانوادش) خسته شدم. نیاز به احترام تو وجود هر انسانیه و من هم مستثنی نیستم. خرد شدم و خردتر هم میشم ولی نمی دونم چی کار کنم![خانومی کاملا درک میکنم خود من هم در مقابل بی احترامی خونواده شوهرم داغ میکنم خصوصا اگه شوهرمم حق رو به اونا بده اما اینو بدون که فقط شما نیستی که این مشکلو داری این مشکل واسه ی اکثر خانوما هستش پس فکرتو یه کم ازاد کن و به نی نی جیگملت فکر کن که به ارامش شما احتیاج داره
align=center]http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg[/align]
شب بارونی عزیز ممنون! حرفات خیلی آرومم کرد. :72:
امیدوارم فردا نی نی کوچولت هم بهت تقلب برسونه و با موفقیت امتحانتو بدی:46: