RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
خیلی ممنونم از همه ی دوستان از sisili از tamas از rastak و دختر مهربون مدیر این بخش..خوب اول از همه خیلی خوشحالم که اینجا گوش های شنوا ی زیادی هست برای شنیدن درد و دل های انسان..حرف هایی که هیچ جا نمی شه زد و شاید حتی آدم بعضی وقت ها به خودش هم نمی تونه بزنه باز هم ممنونم از همتون :104::43:
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام دوست عزیز
همونطور که Sisili هم گفتن به نظر من هم یکی از مشکلات شما بزرگتر بودن ایشون هست.این مسئله باعث میشه که خواسته یا ناخواسته فکر کنه از شما بیشتر میفهمه و تجربه بیشتری داره.پس به خودش اجازه میده روی نظر وتصمیماتش پافشاری کنه و کوتاه نیاد.وگرنه به قول شما اینکه انتظار داشته باشین سالی دوسه بار به خاطر احترام به خانوادتون یه مقدار توی پوششون رعایت کنن چندان خواسته سخت و غیرمنطقی نیست! و اگه الان که هنوز حتی ازدواج نکردین حاضر نیستن حتی به طور زبانی(الکی هم که شده) بگن که سعی میکنن توئ دیدارها رعایت کنن پس بعید میدونم که فردا رعایت کنن!
مشکل دیگه شما طولانی شدن رابطه دوستیتون هست! مثل طولانی بودن دوره نامزدی که میتونه مشکلاتی ایجاد کنه...نمیدونم چرا ولی احساس میکنم شما(یا شاید هم هر دوتون) یه جورایی طرف واستون تکراری شده و شاید هم با صحبتهای دوستاتون حس میکنی با ازدواج فرصت لذتهای زندگی مجردی رو از دست میدی!(فکری که تقریبا 90٪ پسرها وقتی نزدیک ازدواج و تصمیم نهاییشون میشه خیلی اذیتشون میکنه!!!) و خود به خود این عدم تفاهم ها داره براتون بزرگتر میشه و داره وسیله و توجیهی میشه واسه تموم کردن این رابطه.البته همونطور که گفتم اگه واقعا ایشون حاضر نیستن از مواضعشون یه قدم کوچیک عقب برن مطمئنا به مشکل میخورین.
یه سوال .توی این سالها رابطتون در چه حدی بوده!؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
سلام:72:
ببخشید من میخوام نظری متفاوت بدم:
ازدواج موضوع الکی نیست که بگی حالا به خاطر قول هام ازدواج می کنم بعدش یه چیزی می شه دیگه.
درسته قول دادی که نباید می دادی. همه چیز و سر سری گرفتی و گفتی بعدا درست می شه و حالا سر همون مسایل گیر کردی.
:72:
سلام
ببینید من الان فقط به دلیل قولم نمیخوام ازدواج کنم و در ایشون خیلی ویژگی های مثبتی هست که من دوستشون دارم وبرام مهمه ولی میگم ای کاش قول نداده بودم که الان با ذهن بازتری فکرامو می کردم الان هر چقدر هم که فکر می کنم میگم بالاخره تو قول دادی نمی خوای که انسان بی وجدانی باشی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
من به حرفای دوستات کاری ندارم. اینکه در مورد ازدواج نکات منفی گفتن حرف بی ربطیست چون اگه شما جفت خودت و پیدا کنی یعنی کسی که باهات هم کفو باشه و خصوصیات مشابهی داشته باشید که در واقع مکمل هم باشید هیچ وقت زندگیت دچار موارد منفی نمی شه که هیچ موارد مثبت و شیرینی هم خواهد داشت.
:72:
امیدوارم همین طور باشه !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
مشکل دوم اینکه اگه واقعا همدگیر و دوست داشته باشید باید کمی انعطاف داشته باشید. یعنی یه کم شما به دل او راه بیاین و یه کم او نه فقط شما.
تا حالا بهش گفتی چرا این قدر در مورد حجاب سرسختی می کنی؟
بهش گفتی اگه من و دوست داری و می خوای چرا هیچ انعطافی نداری؟
:72:
ببینید من بهش میگم این چیزا رو ولی تا بحث به این مسئله و انعطاف پذیری میرسه عصبانی میشه و میگه : من 4 ساله دارم به تو میگم من همینم و حالا تو داری بعد از 4 سال به من اینو میگی و چون حرف حق میزنه من دیگه ادامه نمی دم که حالا مگه منو دوست نداری خوب بیا به خاطر من انعطاف نشون بده...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
شاید او فکر می کنه شما خیلی هلاک او هستی و در واقع اونه که داره برای شما شرط تعیین می کنه.
:72:
نه اینجوری هم نیست ولی کلن من یه مقدار زیادی احساس می کنم از همون اول در برابر حرف هایش کوتاه اومدم (همون که همه بهش میگن زن ذلیلی) و حالا رابطه ام یه جوری شده که خیلی وقت ها من بیشتر کوتاه میام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
:72:
بهتره خیلی جدی و مصمم در مورد ازدواج باهاش بحث کنی.
مثلا قراره شما دونفر با هم فکراتون و بکنید و به نتیجه برسید دیگه.
:72:
ای کاش هر وقت که حرف میزدیم کار به گریه زاری نمی کشید همش تا بحث رو مطرح می کنم میگه :من همینم خودمو نمی تونم عوض کنم و تو که اینو میدونستی!
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
دوست عزیز
اگر این دوستتون حالا اینو میگه پس بعد دیگه می خواد چی بگه:311:
حالا که نه به بار و نه به دار اینطور موضع سرسختانه می گیره خدا به داد برسه بعدش چی می شه :163:
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
سلام
عزیز جان شما نباید بیدی باشی که با هر بادی بلرزی. حالا چون چند نفر نکات منفی رو گفتند شما که نباید جا بزنی، باید بشینی ببینی راه حل برای این نکات منفی چی هست؟
چند روز پیش یکی از همکارای من که مرد موقر و از خانواده نسبتا خوبی خبر عقدشو داد.. دربون شرکت که خیلی آدم بی فرهنگ و دله دزدی هست شروع کرد گفتن که آی ازدواج بده پشیمون میشی بچه بده. میدونی همکار تازه داماد من ابدا کم نیاورد و گفت که تصمیمش رو گرفته و از نظر خودش هم تصمیم درستی هست.
خودمو جای ایشون که می ذارم :من فکر می کنم اون خانم اگه اصرار می کنه برای داشتن پوشش خودش، می خواد مطمئن بشه که شما اونو همونطوری که هست می پذیری و شاید هم می ترسه که مبادا بعدها بخوای بیشتر از این تغییرش بدی. گمون نکنم دختری بخواد سر چنین موضوعی برای سالی یکی دوبار روسری گذاشتن رابطه ای رو خراب بکنه.
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
ببینید من بهش میگم این چیزا رو ولی تا بحث به این مسئله و انعطاف پذیری میرسه عصبانی میشه و میگه : من 4 ساله دارم به تو میگم من همینم و حالا تو داری بعد از 4 سال به من اینو میگی و چون حرف حق میزنه من دیگه ادامه نمی دم که حالا مگه منو دوست نداری خوب بیا به خاطر من انعطاف نشون بده...
دقیقا حرف من در پست قبلیم همین بود. شما فقط به خاطر قول هایی که به او دادی نمی خوای زیاد با او بحث کنی.
البته قبول هم دارم که مفصر خود شما هستی چون نباید قول های بی پایه و اساس می دادی.
اما بهتره الان خیلی جدی بحث کنی و بهش بگی اون موقع دوست بودیم اما الان قراره که شریک زندگی هم بشیم پس باید جدی تر صحبت کنیم و رو خواسته هامون پافشاری کنیم.
بهتره صرفا به خاطر قول هایی که دادی باهاش ازدواج نکنی شما اگه98 تا مورد مثبت در او ببینی و به خاطر قولهایی که دادی اون 2 تا رو ندیده گرفته و ازدواج کنی همون 2 تا مشکل ممکنه در اینده برات دردسر بشه.
البته قبول دارم که قرار نیست 100% با هم کچ باشید بعد ازدواج کنید اما قراره در ارکان اولیه ازدواج با هم هم خونی داشته باشی.
موفق باشی
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rastak
نمی دونم شما دوست عزیز
تایپیک من رو خوندین یا نه، البته زیاد ربطی نداره ولی بی ربط هم نیست.
به هر حال زن و شوهر وقتی وارد زندگی مشترک می شن باید کمی از خود گذشتگی داشته باشن. از یه سری از خواسته هاشون بگذرن تا به یه تفاهمی برسن.
اون طور که من متوجه شدم مشکل شما یکدنده بودن این خانم هست و البته ایشون هم تاحدودی حق دارن چون به گفته خود شما 1 سال پیش این قضیه رو مطرح کردن و شما روش حساسیتی نشون ندادین.
ببینید این کاملن درسته که ایشون این بحث رو یک سال پیش با من کردن ولی اون موقع هم که گفتن و من پذیرفتم اول من نپذیرفتم و گفتم شما باید یه مقدار انعطاف داشته باشی به خاطر اینکه روابط با خانواده ی من و فامیل حفظ بشه ولی ایشون یه دفعه زد زیر گریه و با ناراحتی مسئله رو ادامه داد و گفت من چند ساله دارم به تو میگم بین خانواده ها اختلاف فرهنگی هست و تو میگی نگران نباش حلش می کنم حالا به من میگی تو باید انعطاف نشون بدی؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
البته قبول دارم که قرار نیست 100% با هم کچ باشید بعد ازدواج کنید اما قراره در ارکان اولیه ازدواج با هم هم خونی داشته باشی.
سلام
از نگاه شما ارکان اولیه ازدواج چه خصوصیاتی هست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa60
سلام
عزیز جان شما نباید بیدی باشی که با هر بادی بلرزی. حالا چون چند نفر نکات منفی رو گفتند شما که نباید جا بزنی، باید بشینی ببینی راه حل برای این نکات منفی چی هست؟
چند روز پیش یکی از همکارای من که مرد موقر و از خانواده نسبتا خوبی خبر عقدشو داد.. دربون شرکت که خیلی آدم بی فرهنگ و دله دزدی هست شروع کرد گفتن که آی ازدواج بده پشیمون میشی بچه بده. میدونی همکار تازه داماد من ابدا کم نیاورد و گفت که تصمیمش رو گرفته و از نظر خودش هم تصمیم درستی هست.
خودمو جای ایشون که می ذارم :من فکر می کنم اون خانم اگه اصرار می کنه برای داشتن پوشش خودش، می خواد مطمئن بشه که شما اونو همونطوری که هست می پذیری و شاید هم می ترسه که مبادا بعدها بخوای بیشتر از این تغییرش بدی. گمون نکنم دختری بخواد سر چنین موضوعی برای سالی یکی دوبار روسری گذاشتن رابطه ای رو خراب بکنه.
سلام
مرسی از نظراتتون
ببینید نمی دونم چرا بین مرد های متاهل کلن یه جو بدی از ازدواج هست یه جورایی همه بد جوری دلشون لک زده برای دوران مجردی و بی مسئولیتی و ...
ای کاش اینجوری باشه که شما میگی یعنی ایشون فقط به خاطر اطمینان از اینکه من نمی خوام تغییرش بدم اینجوری می کنه اگر نه که این یک دنده بودن واقعا مشکل ایجاد می کنه حالا از کجا می تونم مطمئن بشم اصرار ایشون به این دلیله که شما می گید؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
همدردان خوبم سلام
واقعا خیلی دوست داشتم تو این روزا که انقدر مسئله ی ازدواج برام مهمه بیشتر به این تاپیک سر بزنم و بنویسم و از راهنمایی های شما استفاده کنم ولی متاسفانه ساعت کاریم زیاده.
خوب من میتونم بگم تا حد زیادی تصمیمم رو در ازدواج با این خانم گرفتم و حالا رسیده به بحث با خانواده ام .
پس از اینکه ما رفتیم به خونه ی همسرم برای آشنایی در جلسه اول قرار بر این شد که من و ایشون فکرامونو بکنیم و نظرمون رو به خانواده بگیم برای برگزاری جلسه خواستگاری.خوب حالا من به خانواده ام میگم که من تصمیمم رو گرفتم و میخوام با این خانم ازدواج کنم.مادرم و پدرم هر دو میگن ما خیلی نگرانیم که مسئله اختلاف فرهنگی خانواده ها مشکل ساز بشه
مشکل اول: میگن آقا این خانوم میخواد با فامیل های ما رفت و آمد کنه چه جوری میتونه با تی شرت آستین کوتاه و بدون روسری تو خانواده ی رفت و آمد کنه فامیل ما اگر همسر تو بدون روسری بیاد جلوشون براشون بی احترامیه!
مشکل دوم : اصلن اگه همسرت بخواد به خونه ی ما هم رفت و آمد کنه برادر تو که خیلی مذهبیه حاضر نمیشه حتی سر سفره ی شام پیش ما بشینه!
ببینید باید بگم که من خانواده ی حزب اللهی خیلی مذهبی ندارم ولی خانواده ی سنتی هستن و تفکرات سنتی دارن.
باید چه کرد؟
RE: قول های عاشقانه بی تدبیر ...آیا من یک نامرد هستم؟
به نظرم خانوادتون حق دارن یه کم نگران باشن شما اول باید در مورد این مسئله با دختر خانوم به توافق کامل برسید.
یکی از پسرهای فامیل ما که اتفاقا از خانواده مذهبی بود با دختری که زیاد در قید حجاب نبود ازدواج کرد ولی قبلش با هم به توافق رسیدن مثلا این خانوم قبول کردن که جلوی خانواده ی همسرشون با حجاب باشن البته نه با چادر! ولی با روسری و لباس مناسب.اتفاقا این آقا پسر خیلی هم روی ایشون تعصب داشتن ولی هر دو طرف انعطاف پذیری نشون دادن و الانم زندگیشون خوبه.
این توافق ها باید قبل از ازدواج انجام بشه وگرنه بعدش مشکل سازه.