-
RE: ترس از بچه دار شدن
سلام:72:
اجازه بدید از تجربیات خودم براتون بگم.
من هم مانند شما از این که محدود بشم نگران بودم البته من از بچه بدم نمیومد اما می ترسیدم که محدود بشم واقعیتش این بود که روزا و ماهای اول واقعا هم محدود شدم تا بتونم اون و بین جمع دو نفرمون بپذیرم اگه کسی به شما بگه نه حس مادرانه باعث می شه که محدودیت و نفهمی و .... حرف درستی نیست. واقعیتیست که بچه کار داره باید وقت بگذاری و .... اما:
حس بچه ای که مال خودته خنده ای که می کنه نیازی که بهت داره وقتی داره شیر می خوره زل می زنه تو چشمات و بعد می خنده اونقدر زیبا و قشنگه که ادم یادش می ره منی که هر روز بیرون بودم مثلا الان یک هفتس از در خونه بیرون نرفتم.
بهتره با مطالعه و تحقیق اول دید خودتون و تغییر بدید بعد اقدام کنید برای بچه.
به سالهای پیری فکر کنید که هیچ کس نیست در خونه شما رو بزنه و البته بازنشسته هم شدید. حوصلتون سر می ره.
اول تحقیق بعد کنار اومدن با موضوع و بعد اقدام.
در واقع حرف دیگران شما رو تشویق کنه برای تحقیق نه برای بوجود اوردن بچه ای که دوسش نداشته باشی.
در مورد هیکلت هم می تونی بعد از زایمان با ورزش و تغذیه مناسب مثل الانت بشی به نظرم اونایی که می گن نمی شیم دروغه سعی نمی کنن.
موفق باشید:72:
-
RE: ترس از بچه دار شدن
ممنون از اين كه در مورد مشكل من نظر داديد ومنو راهنمايي كرديد با خوندن نوشته هاتون خيلي استرس ونگرانيم كمتر شد وديدم نسبت به بچه بهتر شد .سعي ميكنم راجع بهش بيشتر فكر كنم.:72:
-
RE: ترس از بچه دار شدن
سلام
من هم ده ماهه كه ازدواج كردم و دقيقا تا يك ماه پيش جس شما رو داشتم. همسرم شديدا عاشق بچه است. دكتر هم كه رفتم گفت اگه بخواي بچه دار بشي بايد سركلاژ كني و شش ماه استراحت مطلق. من تنفرم از بچه دار شدن خيلي خيلي بيشتر شد. رابطه خيلي خوبي با بچه ها دارم ولي وقتي به يك زن حامله نگاه ميكنم حالم بهم ميخوره (از نظر فيزيك بدن). و از اينكه با بچه دار شدن محدود و محدودتر ميشم اجساس بدي دارم. الان يك ماهه كه بااين مسئله كنار اومدم. بعد از هفته ها فكر و ناراجتي يك شب به يه نتيجه رسيدم. من و همسرم عاشقانه همديگرو دوست داريم. و همسرم يك انسان پاك و فوق العادست. با خودم فكر كردم اگه مادر عمسرم هم نميخواست بچه دار شه من الان همسر عزيزمو نداشتم و زندگي بدون جضورش چقدر زشت بود.
من متوجه شدم اين يه جور خودخواهيه كه بخاطر طرز فكر اشتباه خودم از خوشبخت شدن ديگران جلوگيري كنم. ميخوام انشالله بچه اي رو تربيت كنم كه مايه آرامش ديگران باشه. يه بنده خوب و باايمان كه خداوند بهش افتخار كنه و من هم به خودم افتخار كنم كه چنين بچه اي رو پرورش دادم.
و البته دوستي دارم كه 34 سال داره و خواهرش از بچه متنفر بود. در سن بالا بالاخره به خاطر جرف ديگران بچه دار شد. جالا خودش ميگه وقتي نوزادم رو در آغوش ميگيرم بيشتر از وقتيكه كه همسرم رو در آغوش دارم ارضا ميشم. و خداروشكر ميكنه.
اميدوارم تونسته باشم كمكتون كنم. ميدونم و مطمئنم كه كار سختي خواهد بود. و مادرها اين وظيفه بزرگ رو بدوش ميكشن و پدرها نقش كمتري در بزرگ كردن بچه دارن. ولي با همه اينها ازششو داره. چون يه جور عشق جديد از نوع جديد رو در قلبت جس ميكني. و تولد يك عشق هميشه ارزش سختي كشيدن رو داره.
يا علي
-
RE: ترس از بچه دار شدن
من فكر نميكردم خانم ها چنين نظراتي راجع به بچه داشتن و حاملگي داشته باشند!!!!
"بچه دوست ندارم چون بعد از زايمان هيكلم بهم ميخوره!!!"
خيلي جالب بود...به نظرم بيشتر شبيه كلاس گذاشتن و فيس و افاده هاي زنونه است تا يه عقيده ي محكم و استوار!!!
-
RE: ترس از بچه دار شدن
یه نگاه به این ویدیو بنداز:
بچه
-
RE: ترس از بچه دار شدن
با سلام تو youtube.comیه serchراجع به نی نی های بامزه بکن حتما ببینی نظرت عوض میشه
-
RE: ترس از بچه دار شدن
عجبا روزگار وقتی شانه به آدم میدی که موهاش ریخته !
بر عکس شما من عاشق بچه هستم
عاشق حس عجیب حاملگی و اینکه احساس کنی جنبنده ای در درونت هست که از گوشت و پوست توست و اینکه آفرینش چقدر عجیب هست، حس اینکه تنها نیستی ، حس اینکه یه موجود کوچولوی خوشگل خواهی داشت
http://www.adanzyekadin.com/wp-conte...ik_duygusu.jpg
من عاشق چشمهای شفاف بچه هستم انگار که شبنم باشه !
من عاشق بوی شیر نوزاد هستم وقتی چونه ش موقع گریه کردن می لرزه!
من عاشق وقتی هستم که بچه چهار دست و پا راه میره، اولین کلماتش، اولین دندون هاش
http://www.nikkyhughes.com/wp-conten...by_massage.jpg
من عاشق لذتی هستم که وقتی بچه م در آغوشم پناه میگیره و احساس آرامش و ایمنی می کنه بهم دست می ده
من عاشق اون جوان رعنایی هستم که با اعتماد به نقس و آرامش بارش آوردم و حالا وقتشه که از زندگیش لذت ببره
من عاشق صورت دخترم هستم وقتی شبیه جوونی های مامانشه
http://mdb1.ibibo.com/05553616c74656...cute-baby.jpeg
تازه کی میگه بعد حاملگی هیکل خراب میشه؟ همین آنجلینا جولی خودمون :311: و یا جنیفر لوپز کدومشون هیکلش خراب شده ؟
هی روزگار..
ولی انگار قسمت من نیست :302:
من نمی خوام شما رو به داشتن بچه تشویق کنم ولی کلا موجود نازنینیه:163:
اگر واقعا از ته دل نه شما و نه همسرتون دوست ندارید بچه دار بشید این مسئله مربوط به خود شماست و نه کس دیگه، به هیچ وجه به حرف اطرافیان اهمیتی ندید، بذارید دلتون تصمیم بگیره...
-
RE: ترس از بچه دار شدن
ممنون از اينكه نظر داديد وراهنمايي كرديد .دليل من براي ترديد در بچه دارشدن فقط حفظ اندام و اين جور مسائل نيست .شايد مهمترين دليلش اينه كه از بابت شوهرم مطمئن نيستم .راستش احساس ميكنم شوهرمن زياد منو درك نميكنه واون طور كه بايد مسئوليت پذير نيست .البته شوهرم از لحاظ مسائل مالي كاملا مسئوليت پذيره ودر مورد هزينه هاي زندگي و تلاش كردن كم نميگذاره .منظورم اون نيازيه كه من به عنوان يك زن دارم كه حس كنم شوهرم واقعا رفاه وآسايش منو به خودش ترجيح ميده و واقعا ازم حمايت ميكنه اون دوست داشتن واقعي را حس نميكنم مثلا وقتي مهمان داريم ومن دست تنها هستم انتظار دارم به من كمك كنه در اوج فشار كار وقتي ازش باالتماس ميخام كه كمكم كنه در حد رفع تكليف ميادو سريع ميگه خسته شدم ميره ميخابه يا ميگه من كار دارم واز اين حرفا كاملا مشخصه كه ميخاد اززير كار در بره در حاليكه ميبينه من از خستگي دارم له ميشم ...
ويك مشكل ديگه اينه كه شوهرم وقتي عصباني ميشه بد دهني ميكنه البته من خيلي سعي ميكنم كه عصباني نشه وخواسته هاشو انجام ميدم ولي بااين حال وقتي باهم دعوامون ميشه به جاي اينكه منطقي با من صحبت كنه وبا صحبت مشكلمونوحل كنيم همون اول شروع ميكنه به توهين وناسزاگويي ..
ترس مي بيشتر به خاطر اينه كه از بابت شوهرم مطمئن نيستم 1- به خاطر اينكه حس ميكنم ممكنه بار مسئوليت بچه را به دوش من بندازه وخودش اززيرش در بره 2-به خاطر بددهنيش محيط خونه را مناسب براي تربيت بچه نميدونم
-
RE: ترس از بچه دار شدن
خوبه...اين شد يه دليل منطقي...
يه سوال دارم دوست عزيز همسر شما تا به حال علاقه اش رو به بچه دار شدن نشون نداده؟يعني ازت نخواسته كه براي داشتن بچه اقدام يا حتي فكري كنيد؟؟
-
RE: ترس از بچه دار شدن
خوب شما می تونید یک مدت برنامه ریزی کنید برای حل این مشکلات و بعد اگر تا حدی رفع شد اقدام به بچه دار شدن بکنید . مدتی مثل یک سال. ضمنا خانومی اگر شوهرت بیرون کار می کنه و وظایف شوهر بودنشو خوب به جا میاره این که تو خونه زیاد کمک نمی کنه شاید بخاطر خستگی و فشار کاری بیرون باشه و شاید هم اصلا اگر کمک هم نکنه ما به عنوان خانوم خونه و با گرفتن یه کارگر که هفته ای یک بار کارهای سنگین مثل طی کشیدن و آشپزخونه و ... رو انجام بده بتونیم زندگیمونو راحت بچرخونیم. در مورد بد دهنی می تونی از موضوعات مشابه تالار و یا مشاوره کمک بگیری که بتونی حلش کنی چون به نظر میاد شکر خدا شما زندگی خوبی دارید.
در مورد نگهداری نوزاد مادرتون می تونه اون اوائل بهتون کمک کنه و اصولا یک مرد اگر هم بخواد بلد نیست چطوری نوزاد رو نگه داره. باور کنید من داداشام هر دو خیلی عاشق زن و زندگیشونن ولی ندیدم زیاد تو کارهای خونه و نگهداری بچه کمک کنن چون اونقدر خسته میشن که نایی برای این کارا ندارن. انشالله که هر جور صلاحتونه اون پیش بیاد و زندگیتون هر روز بهتر و شیرین تر بشه