جوجه رو آخر پاییز می شمارن.
نمایش نسخه قابل چاپ
جوجه رو آخر پاییز می شمارن.
سلام دوست عزیز،نقل قول:
نوشته اصلی توسط madaadmehr
ما اینجا همدیگرو نمیشناسیم، هیچ دلیلی وجود نداره که بخوایم به شما دروغ بگیم.
من هم دقیقا" مثل شما بودم، خیلی راجع به این مسئله حساس بودم.
ولی باید پذیرفت که درصد قابل توجهی از جامعه به حجاب اهمیت نمیدن، شما یا باید این حقیقت رو بپذیری یا اینکه با این بخش از جامعه معاشرت نکنی چه برسه که بخوای ازدواج کنی !
بهترین راه اینه که اون خانوم رو همون طوری که هست بپذیری.
در غیر این صورت مطمئن باش به علاقه ای که بین شما وجود داره آسیب میرسونی.
تو اطرافیان ما کسایی هستند که حجاب نداشتن اما از بعد ازدواج رعایت میکنن هیچ مشکلی هم ندارن
پس اصلا غیر ممکن نیست
یعنی اصلا امکان نداره یکی که با حجاب نیست با حجاب بشه؟
پس شدنیه
به من راه حل بدین که این یک سال چیکار کنم که باعث ناراحتیش نشم
ضمن آرزوي موفقيت براي شما برادر گرامي، چون شما هنوز هيچ نسبتي با اون خانم نداريد پس در مورد شيوه زندگي ايشون نمي تونيد سختگيري كنيد. مسأله مورد نظر شما درواقع در بحث معيارهاتون مطرح ميشه كه اگر تونستيد با اين قضيه كنار بياييد كه ديگه سختگيري مطرح نيست و اگر كه كنار نيومديد انتخابتون زير سوال مي ره. كلا به اميد تغيير ديگران نشستن كار درستي نيست و اگر اين تغيير رخ نده يا با كندي رخ بده فرد رو دچار يأس و سرخوردگي مي كنه.
اگر من جاي شما بودم طرفم رو همونجور كه هست مي پذيرفتم و فقط و فقط ازش مي خواستم تا اونجايي كه مي تونه رعايت كنه و اگرم درجايي نتونست سرزنشش نمي كردم. ايشون چندين سال توي همون جو بزرگ شدن و اتفاق خاصي براشون نيفتاده و حالا با ورود شما هم وضعيت به منوال سابقه و اين وسط فقط حساسيت شما بهش اضافه شده. بگذاريد خودشون به احترام شما و با رضايت قلبي اين تغييراتو كم كم بپذيرن و به ديگران هم بقبولانن. با اجبار كردن و خط و نشون كشيدن عرصه رو بر خودتون و ايشون تنگ نكنيد.
موفق باشيد:72:
سلام
ممنون از جوابتون
من اصلا مجبورش نکردم
با هم در مورد این موضوع صحبت کردیم خودش گفت که حاضر حجاب داشته باشه
مشکلم حل شد
دیگه از دستم ناراحت نیست
الان فقط منتظرم یک اشاره بکنه زندگیمو به پاش میریزم
شبتون بخیر
اتفاقن به خاطر همین احساست باید دور این دخترو خط بکشی.تا زمانی که بتونی با دید عقلانی به ازدواج نگاه کنی.
الآن تنور احساساتتون (شما و دوستدخترت) اونقدر داغه که اجازه نمی ده سردی راهروی دادگاه رو حس کنید.
اینو از روی تجربه بهت می گم.فکر می کنید به خاطر عشقی که بهم دارید حاضرید هرکاری و هر چیزیو برای هم انجام
بدید.یه مدت قطع ارتباط و سرد شدن این تنور باعث می شه خیلی از مسایل براتون قابل درک بشه.
اولا که ایشون دوست دختر بنده نیستن
کاملا فکر کردم روی تصمیم
هردو خوانواده هم همو میشناسن
ممنون از لطفتون
لطفا این موضوع رو حذف کنید
خیلی برام جالبه تو همین تالار یک نفر گفته بود که من با خانمی ارتباط جنسی داشتم حالا میخوام باهاش ازدواج کنم
همه تو جواب سوال این آقا گفتن که حتما ازدواج کنین چون این دختری که اعتماد کرده و بدنش رو در اختیارت گذاشته حتما دوست داره
حالا کسی که من با فکر انتخابش کردم و تا حالا با کاراش بهم ثابت کرده که پای قولش هست نباید باهاش ازدواج کنم
به نظر من شما شکستی که خوردی فکر میکنی واسه همه همین اتفاق می افته
من امیدم به خداست تا همین الان هم خدا رو صد هزار مرتبه شکر که هیچ مشکلی نداشتم و الان آرامش کاملی رو دارم تجربه می کنم
حالا دیگه واقعا شبتون بخیر
با احساسات انتخاب کردی ولی فکر کردی می تونی به میل خودت تغییرش بدی.نقل قول:
حالا کسی که من با فکر انتخابش کردم
اینم یه شاهده دیگه که می گم از روی احساسات عمل می کنید.اون دختر به خاطر وابستگینقل قول:
و تا حالا با کاراش بهم ثابت کرده که پای قولش هست نباید باهاش ازدواج کنم
یا عشقی که بهت داره و ترس از دست دادن،حاضر شده به خواسته هات عمل کنه.انگیزه داره.
بعد اینکه ازدواج کردید چی؟
تاپیک قفل