RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
[quote=ani]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
ما در کانادا زندگی می کنیم.
من به همسرم حق می دم که اینجا رو بیشتر دوست داشته باشه و اینجا تنش های زندگی براش کمتر باشه.
به نظر شما همين دليل كافي نيست تا ايشان كانادا را براي زندگي انتخاب كنند . تنش كمتر زندگي بهتر . مگر يك زندگي خوب شامل چه فاكتوري مهم تر از اين بايد باشد ؟!
من در این مورد قانع شدم، ولی آیا نباید من هم بتونم چنین حسی داشته باشم. این در مورد همسرم صادق چون اون براش کار بیرون در درجه اول قرار داره، ولی برای من شرایط عاطفی در درجه اول قرار داره. من و همسرم قبل از ازدواج با هم توافق کرده بودیم که فقط برای درس خوندن و نه برای زندگی به خارج بیاییم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
البته من هنوز مشکل تربیت فرزندم رو یک مشکل اساسی می دونم چون من و همسرم کارمند خواهیم شد و فرزند ما بیشتر اوفاتش رو ناچارا در خارج از منزل و با جامعه طی خواهد کرد.
طول بودن با بچه به اندازه ي عرض بودن مهم نيست . شما مي توانيد از معلمها و محيط ايراني براي تربيت فرزندتان استفاده كنيد كه كم هم نيست . مي توانيد پرستار بچه ي خود را ايراني انتخاب كنيد و ....
خوب مشکل اینحاست که اینجا آدمهای قابل اعتماد برای پرستاری بچه کمه ولی در ایران حداقل خانواده من و یا همسرم می تونن ما رو کمک کنن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
مشکل دوم اینه که من به خانواده خودم وابسته هستم و 2 سال یکبار دیدنشون من رو اصلا راضی نمی کنه. حداقل دوست دارم ماهی یکبار از نزدیک ببینمشون. و البته همسرم به من میگه تو حق نداری اصلا دلت تنگ بشه و اصلا منو حمایت عاطفی نمی کنه. در ضمن اینحا برای امرار معاش هر دو از صبح تا شب در تلاشیم و خودش هم نمی تونه جای خالی اونا رو پر کنه . روی خانواده منم حساسیت داره و صحبت کردن از اونها باعث عصبانیتش می شه (البته به گفته خودش به اونها حسادت می کنه) . و اینها باعث شده من کمتر درباره دلتنگی هام بتوتم صحبت کنم .
من فكر مي كنم مهم ترين مشكل شما اين مسئله است . در حالي كه خانواده ي اصلي شما امروز همسرو دخترتان است .
وقتي از حد دلتنگي هاي شما بگذرد مسلما همسر شما را به مرحله ي بازخورد مي كشاند ضمن اينكه كاملا در ك مي كنم مسائل و مشكلات شما مربوط به نوع زندگي شما و خارج از كشور زندگي كردن و ...است
شما توقع داريد همسرتان جاي خالي مادر - پدر - برادر و ...را پر كند ؟! ايشان همسر شماست نه والدين شما
دختر شما تا چند وقت ديگر بايد مدرسه برود و كلاس و ....زندگي شما ابدا به شما اين اجازه را نمي دهد كه اين زمان طولاني را صرف ايران آمدن و....بكنيد . بهتر نيست از خانواده بخواهيد به شكل چرخشي به شما بيشتر سر بزنند ؟!!
من توقع اینو از همسرم ندارم و دقیقا به همین دلیل می خواهم برگردم تا دلتنگیهامو سرش خالی نکنم. آیا شما هیچ حقی به من نمیدید؟ خاتواده من هم به خاطر شرایطی که دارن نمی تونن به ما سر بزنن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
سومین مشکل من اینه که من دوست دارم برای کشور و مردم خودم کار کنم تا برای یک کشور دیگه بیگاری کنم. (من یک مدت اینجا کار می کردم واقعا با حقوقی کمتر از خودشون کاری بیشتر از آدم می کشیدن)
توجه كنيد عزيزم . شما در بهترين منطقه ي دنيا كه فارق از فضاي بومي و عقايد و تعصبات بومي و ...زندگي مي كنيد . مي توانم عشق شما به ايران را درك كنم اما اين هم بي انصافي است كه شما كه تجربه ي كاري نداريد و تازه فارق التحصيل شده ايد توقع حقوق بالا و ساعت كار كم داشته باشيد . فكر مي كنيد با اين اوضاع در ايران ماهي چقدر در آمد داريد ؟!!
ما قبلا در ایران 2-3 سال کار کردیم و الان هم اگر برگردیم شرایط شغلی مناسبی برای ما وجود داره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
چهارمین مشکل اینه که همسر من و من از نظر اعتقادی متفاوتیم. همسر من دوست داره من روسری سر نکنم، با مردها دست بدم، خیلی به گوشت حلال و حرام اهمیت ندم ، در خارج از منزل لباس تنگ بپوشم و در واقع با این جامعه سازگار باشم و ...
اين مورد به انتخاب شما بر مي گردد كه مربوط به امروز نيست اما چرا امروزبراي شما تا اين حد اهميت پيدا كرده . فكر كنم دستكم 3-4 سالي هست كه با هم زندگي مي كنيد !!
من قبل از ازدواج با همسرم در این موارد صحبت کرده بودم و اون در ایران به من گیر نمی داد ولی از وقتی اومدیم اینور نظراتش یا عوض شده یا رو کرده. به هر حال نتیجه اینه که الان هست و منو آزار میده. ولی اگر ایران بودیم دیگه نمی تونست به این چیزها گیر بده چون زمینه این خواسته ها در ایران نبود. مثلا در هیچ جای عمومی کسی با یک خانم محجبه دست نمی ده یا استخر آقایون و خانم ها جداست و همسرم نمی تونه هی به من بگه تو هم مثل بقیه بیا با هم بریمو هی چون و چرا با من بکنه
نمی دوتم منظورم رو متوجه می شید یا نه و آیا باز به من هیچ حقی نمی دید.
به هر حال از راهنماییهاتون استفاده کردم و منتظر راهنماییهای بیشترتون هسنم.
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
خب شرایط زندگی شما در حال حاضر آن طور نیست که شما دوست دارید.
شما دوست دارید برگردید ایران و می خواهید به این خواسته خود برسید. البته معلوم نیست که در ایران اوضاع زندگی چطور باشد و بتوانید به آرامش برسید یا نه.
شنیدم در کانادا حقوقها بد نیست. من دقیقاً از بازار کار در ایران خبر ندارم. ولی حتی اگر شوهر شما بتواند یک کار خوب گیر بیاورد و ماهی 1 میلیون درآمد داشته باشد. آیا می توانید در ایران زندگی داشته باشید که اونجا دارید؟
برای مثال اجاره یک آپارتمان در یک جای متوسط تهران کمتر از 500-600 هزار تومن نیست. اگر اشتباه می کنم، دوستان من رو تصحیح کنند.
بقیه خرجها که دیگه به کنار...
خانم عزیز من حرفهای شما را تا حدود زیادی می فهمم.
کوتاه کمی از خودم می گویم، شاید کمکی باشد برای شما.
ما هم حدود 14 سال پیش از ایران رفتیم. مادرم مثل شما مذهبی بود. چند سال اول مادرم اصلاً از اینجا خوشش نمیومد.
تنها بود، هیچ کس رو نداشت. می خواست برگردیم. همیشه منتظر بود تعطیلات شود برویم ایران. دوست داشت دوباره برگردیم. ولی پدرم نه، از اینجا خوشش میومد. می گفت اینجا بچه ها آینده خوبی دارند. آخر سر اینطور شد که چند سال اول مادرم خیلی سختی کشید. تا اینکه کم کم راه اینجا زندگی کردن و شاد بودن رو یاد گرفت. دوستانی مثل خودش پیدا کرد. الآن هم حاضر نیست برگرده، چون نمی تونه زندگی که اینجا داره رو ایران داشته باشه. واقعیت هم اینه که من و خواهرم نسبت به بقیه بچه های فامیل خدا رو شکر از نظر درسی و آینده شغلی خیلی در شرایط بهتری قرار داریم. ولی خب، دیگه یاد گرفتیم تنها و بدون فامیل زندگی کنیم. کم کم دوستانی که اینجا هستند می شوند فامیل آدم. فامیل رو هم سالی یک بار ایران می بینیم.
بالاخره این انتخابی بوده که شما 5 سال پیش کردید. من وقتی دوستانم از من می پرسند آیا خوب است ما فقط برای تحصیل به اونجا بیایم، به اونها می گم چند سال از زندگی عقب می افتید. خود مدرک خالی هم درسته در ایران ارزشش کمی بیشتر از دانشگاههای داخلیه، ولی وقتی با ارزش می شه که شما چند سال اینجا بمونید، تو چندتا شرکت معتبر کار کنید، بعد برگردید ایران. ولی شاید اون موقع دیگه به اینجا عادت کنید، نخواهید برگردید. کلاً مهاجرت خیلی سخته و خیلی مشکلات به همراه داره.
البته من هم شاهد تغییراتی در پدرم بودم که خوشایند نبودند. بالاخره بعد از مهاجرت همه تغییر می کنند. این یک واقعیته.
حالا شما در موقعیتی قرار دارید که شوهرتون نمی خواهد برگرده. سعی خودتون رو هم کردید، نشد.
توکلتون به خدا باشه. شاید خیر شما در اینه و خودتون خبر ندارید.
به عنوان برادر کوچکتر به شما می گم، شاید بد نیست با وجود اینکه باب میلتون نیست، به حرف کارشناسان (ani) گوش بدهید. اگر با شوهرتون سر این مسئله کلنجار بروید، یا اینکه همیشه ناراحت و غمگین باشید، شاید او خدایی نکرده از شما زده بشه. او هم بالاخره تنهاست. اگر وقتی هم که میاد خونه، جو خونه ناراحت و غمگین باشه، خسته میشه. سعی کنید با او راه بیاید. با هم هماهنگتر بشوید. اینکه شما برای هم کم وقت دارید، در ایران هم هست. تازه فکر کنم در ایران برای هم کمتر وقت داشته باشید. ولی سعی کنید در ساعات استراحت با هم خوب و مهربون باشید. فرهنگ ایرانی و عادات ایرایتون رو هم حفظ کنید.
در مورد اینکه انتظار دارد شما هم تغییر کنید، تا اونجا که دین و عقایدتون اجازه می دهد، با محیط اونجا هماهنگتر شوید. اگر شوهرتون انتظار دارد که شما بی حجاب شوید، یا به نامحرم دست بدهید، از او بخواهید که به عقاید شما احترام بگذارد.
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
عزيزم
حرفهاي شما كاملا قابل درك است و من مي توانم بفهمم .
اما مسير يك زندگي يعني حركت گروهي . نمي توان هر كسي ساز خودش را بزند و در اين ميان بايد به همسرت اعتماد كني .
نبايد به كل اهداف خودت را از همسرت جدا بداني . روي اهداف مشترك متمركز باش.
شايد اوضاع تغيير كرد و خانواده توانستند پيش تو بيايند . معاشرتهاي تازه . و يا همسرت نظرش عوض بشه .
بايد با درايت و باسياست عمل كني و همانطور كه حامد گفتند شوهرت را با اعتراض فراري نده . به دنبال راه حل باش بيش از آنكه در پي اعتراض مستقيم باشي .
در ضمن مي تواني از يك مشاور كمك بگيري . به هر حال زندگي در غربت و با فرهنگي متفاوت به واقع مشكلات خاص خودش را دارد .
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
ممنون از راهنماییهاتون
خانم آنی من همیشه با روی باز با همسرم برخورد می کنم. ولی باشه سعی می کنم خودم رو با شرایط بیشتر وفق بدهم. (البته اگر نگویید چقدر بدجنسی دعا می کنم نظر همسرم عوض شود.)
آقای حامد ممنون از اینکه تجریه خودتون رو در اختیار من قرار دادید. واقعا استفاده کردم (شما جای برادر من هستید اونم متولد 65 است)
خوب من از حرفهای شما دوستان نتیجه گرفتم که زیاد خودم و همسرم را سر این مساله ناراحت نکنم ولی با سیاست و دعا سعی در تغییر اوضاع داشته باشم.
باز هم متشکرم.
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
آفرين نازنينم
اينكار اسمش ميشه پذيرش ( هست هر آنچه كه هست ) و دوم انعطاف پذيري كه تو نياز زيادي به اين دو فاكتور داري .
مي دونم كه موفق مي شي . :72:
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
سلام دوباره به دوستان
مساله ای پیش اومده که مجبور شدم تاپیکمو دوباره بالا بیارم. امیدوارم اینبار هم راهی پیش پای من بزارید.
همسرم داره برای اوردن خانوادش به اینجا تلاش میکنه. راستش از وقتی شنیدم حالم خیلی گرفتست. البته هنوز از خدا نا امید نیستم اما احساس می کنم دیگه یک جورایی خلع سلاح شدم چون اونا تنها دلبستگی همسرم در ایران بودند که اگر بیان اینجا دیگه همسرم دلیلی برای برگشتن نداره . می دونم اگر اونا بیان پیشمون شاید مقداری از تنهایی در بیاییم (بماند که بالاخره خانواده شوهرن دیگه) اما اومدنشون مصادف میشه با منتفی شدن برگشتمون به ایران برای همیشه. اگر راهی به نظرتون میرسه که بتونم به کار بگیرم تا همسرم به ایران برگشتن فکر کنه و تصمیمش عوض بشه ممنون میشم.
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
مثل اینکه ادمی که تو غربته همه جا غریبه است. دوستان یعنی هیچ نظری نداشتید یا ...؟
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
سلام دلجو جان
نمی دانم خانواده همسرت از لحاظ اعتقادی بیشتر به شما شبیه هستند یا به همسرتان. ولی اگر شبیه شما باشند و به علت قرار گرفتن در محیط تغغیر نکنند، ممکن است با آمدن به آنجا با همان مشکلات شما روبرو شوند و آنها هم خواستار بازگشت به ایران باشند. در اینصورت شما هم می توانید به جمع آنها بپیوندید و همگی باهم این خواسته را از همسرتان بخواهید.
البته این فقط یک احتمال است.
راستی در آنجا واقعا تمام استخرها و کلا اماکن ورزشی مختلط است؟
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
ممنون که نظر دادید. راستش بلو اسکای عزیز خانواده همسرم تمام افکارو اعتقاداتشون مثل همسرمه. تازه همسرم به خاطر من خیلی کارها می کنه (مثلا گوشت حلال میاره خونه با اینکه خودش اعتقادی نداره .و ..) اما خانوادش رو نمی دونم. همیشه همسرم رو تشویق می کنند به خاطر افکارش. ولی حالا که شما اینو گفتید به نظرم رسید شاید بتونم تو این مدت مدام از بدیهای اینجا یواشکی به خانواده همسرم بگم شاید خودشون پشیمون بشن(؟)
اینجا همه استخرها و اماکن ورزشی مختلطه اما خوب مسلمونهای اینجا یک استخری رو برای یک ساعنهایی از هفته اجاره کردند که من قبلا می رفتم. اما الان پر شده و من دو ساله تو لیست انتظارم. اما همسرم دوست داره با هم بریم استخرهای مختلط یا کنار دریاچه ها و دریاها و مثل اینها بگردم چون این امکان اینجا براش وجود داره. :316:
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
با سلام امروز که این مطلبو خندم برام جالب بود حرفهای این عزیزو کاملا درک و حس کردم...نکاتی که اینجا اگه بهشون اهمیت ندی زندگیتو نبود میکنه تو کشورهای اروپای و کانادا سیستم تربیتی خاص و بچهها محور قرار میدان...مثلا جایی که ما هستیم از ۴ سالگی شمارهٔ پلیس رو به بچه یاد میدان که اگه از طرف پدر یا مادر تهدید یا تنبیه شدن زنگ بزنن یا خوشحال میشن که بچه تصمیم گیرنده باشه یا مسالهٔ همجنس بازی کودکان که تو سن بلوغ هست کلاسهای سکس از ۱۲ سالگی اجباریه و.......به نظر من شما دوستان باید لمس کنید تا کملنننن درک کنید ...به بخشین که اینو گفتم ....بد از این همه تفاوتها عدم دلش میخواد یه عزیزی کنارش باشه تا این تفاوتارو بگه اما اونها هم که فرسنگها دوران....