خانم فرشته تا زمانیکه شما حرفهای مرا زاییده تخیل و تصورم می پندارید، مسلما هرگز نمی توانید کمکم کنید.نقل قول:
اگر چنین میخواستی می دیدی همینکه با آرامش ذهنی و بدور از واگویه های درونی و ذهن خوانیها و تصورات احتمالی ( نه قطعی ) پیش رفتی همه چیز برات به گونه دیگه ای شد و مسلماً تغییرات بیرونی را هم شاهد می شدی .
و فقط بیشتر و بیشتر آشفته ام می کنید. چون نزد خودم می گویم که ببین چقدر رفتار شوهرم و خانواده اش و اقوامش عجیب و غیرقابل باور است که در پندار افراد نمی گنجد!
اینبار تصمیم گرفتم که اگر آن دختر خانم را دیدم دقیقا مثل خودش رفتار کنم و حتی با خواهرشوهرانم (البته بدور از چشم شوهرم)، تا لااقل از خودشان یاد بگیرم که در قبال چنین حرکاتی چه عکس العملی باید نشان داد!
فکر می کنم اگر در بین یک گله گرگ بخواهی بره بمانی، ناچار عاقبتی جز دریده شدن نداری. اینجا به کلمه تغییر ایمان دارم و باید بره بودن را فراموش کنم.
در ضمن من اسم این تاپیک را درددلهایم گذاشته ام و به ظن خیلی از روانشناسان نوشتن مشکلات انسان را سبک می کند. اینکه چرا بجای برگه های کاغذ، این مکان را ترجیح داده ام بنظرم واضحات است.
و کمال تشکر را از مدیر همدردی بخاطر بوجود آوردن این فضا دارم. "خدا خیرشان دهد!"
سابقه چندبار مراجعه ام را به مشاور و روانشناس بیان می کنم:
1- مراجعه به یک متخصص به همراه همسرم- ایشان من را بدبین و وسواسی تشخیص ندادند و فقط همسرم را خطاب قرار دادند که اگر می بینی نسبت به شما حساس است، حساسیتش را برانگیخته نکن.
2- مشاوره نیروی انتظامی- بدنبال شکایت از شوهرم بخاطر ضرب و شتم. همسرم آنجا قصد داشت که وانمود کنه که بنده خودزنی کردم. نهایتا تعهد داد که دست رویم بلند نکند که فقط در حد همان امضای پای برگه بود و بس.
(البته بسیاری مشکلات جدید و عجیب و غریب من بعد رفتنم به کلانتری رخ داد.)
در هرحال من به اعصابم کاملا مسلطم و در بدترین فشارهای روحی خودم را آرام می کنم که شدت فشار کارم را به تیمارستان نکشاند که نهایتا شوهرم و خانواده اش خرسند شوند که ادعای کتک خوردن عروسمان هم توهم بوده و او بیمار است.
3- مراجعه به یک خانم مشاور- آن زمان بنده شاغل بودم و حقوق مکفی داشتم. ایشان بعد از پرسش راجع به وضعیت مالیم، پیشنهاد متارکه داد. جلسه بعد در حضور شوهرم به او گفت اگر همسرت را نمی خواهی و قصد زجر دادن او را داری، گناه دارد. طلاقش بده. نهایت شوهرم با آن خانم دعوایش شد و دیگر آنجا نرفتیم.
4- مراجعه به یک مشاور آقا که مدرک دکترا داشت- تنها توصیه اش به من این بود که لحن صحبت کردنم کمی تند است و حتی اگر حق هم بگویم با این لحن تاثیر منفی روی طرف مقابل خواهم گذاشت.
خواست همسرم نزدش برود که او هم تا الان امتناع کرده است.