RE: من چیکار کنم؟ !!!!!!!!!!!
دوست من
همه در این نوع ارتباطات اول خواهر برادرن در دوستیهایی که برای ازدواج نیست و درست مدیریت نمیشه هیچ وقت اینطوری نمیمونه یا یکی به یکی دیگه وابسته میشهکه از طرف مقابل مورد قبول واقع نمیشه یا اینکه از هم متنفر میشن
ظاهرا ایشون از شما بزرگترن این یک ایراد جدیه
مهمتر اینکه با توجه با توضیحات شما ایشون شما رو برای ازدواج نمیخوان و علاقه ویا حداقل وابستگی به اون شکل به شما ندارن و شما رو به عنوان کیس ازدواج نمیبینن که بخوان تا 4 سال دیگه به پای شما صبر کنن
دوست عزیز شما 4 سال دیگه هم امادگی ازدواج نداری فکر کردی تا از دانشگاه بیرون بیایی کار برات پیدا میشه؟برفرض محال هم منتظرت موند از کجا معلوم اون زمان که فوق لیسانس داره تو رو قبول کنه؟
اصلا معیاری برای ازدواج داری؟به نظرم شناخت جدی ایی نداری چون اگه داشتی اینجا می نوشتی
این وابستگیها در این نوع ارتباط طبیعیه، اینا فقط وابستگی نه چیز دیگه
این مدت زمانی نیست که یک دختری با اون شرایط بتونه پات وایسه
چرا یک دختری مناسب برای خودت پیدا نمی کنی؟این ارتباط اگه به این شکل ادامه پیدا کنه انتخابهات رو محدود می کنه چون کس دیگه ایی رو نمی بینی
RE: من چیکار کنم؟ !!!!!!!!!!!
در جواب tamas :
من 24 سالمه و ایشون 23 سالشونه
میخوام باهاش ازدواج کنم. تصمیمم هم جدیه !!!!!!!!
RE: من چیکار کنم؟ !!!!!!!!!!!
چرا هیشکی جواب منو نمیده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا راهی جز خود کشی نمی بینم. [size=x-large]
RE: من چیکار کنم؟ !!!!!!!!!!!
mahijun66گرامی سلام:72:
اول از همه اینکه با این نیت خیری که داری و این تصمیم جدی که گرفتی باید خیلی بیشتر از اینها صبور باشی:)دوستایی که جواب شما رو دادن و شما از بعضی هاش ناراحت شدی توی همین تالار خیلی داستان های مشابه شما خوندن و مهم تر اینکه اونها بر خلاف شما دارن از بیرون به این قضیه نگاه میکنن و چون احساساتشون در فکر کردن دخیل نیست از یه بعد دیگه با شما صحبت میکنن و شما اگه به حرفهای اونها دوباره خوب خوب فکر کنی مطمئن باش ضرر نمیکنی.
بذار یه سوال بپرسم،شما خواهر داری؟اگه داری صادقانه بگو ببینم شده اونجوری که اون خانم با شما صحبت میکنه خواهرت هم صحبت کنه،با خواهرت هم همونجوری که با این خانم بیرون رفتی بیرون میری؟و اگر خواهر نداری،دیدی کسی با خواهرش برخورد اینجوری داشته باشه؟پس بدونین که روابط این چنینی که بهش میگن خواهر برادری امکان پذیر نیست فقط احساسات یک یا دو طرف رو درگیر میکنه.در مورد شما این احساس داره یکطرفه پیش میره.برادر من این خیلی خوبه که شما بجای دوستی های بی اساس قصد ازدواج دارید اما همونطور که خودتون گفتید شما شرایط ازدواج رو ندارید و مرحله شناختی که ازش حرف میزنید رو هم باید بعد از فراهم شدن شرایطتون شروع کنید اون هم طبق اصول خودش.الان میشه دوستی و اینجا دوستی رو به کسی توصیه نمیکنن،هیچ کس هم با اون یکی دشمن نیست فقط عواقبش رو میدونن.
نکته دیگه اینه که باز هم طبق گفته خودتون اون خانم به شما احساسی ندارن و خواهرانه باید بگم که عشق رو نمیشه گدایی کرد اگر هم گدایی شد دیگه ارزش نداره.گاهی اوقات چیزی رو که میخواییم به صلاح ما نیست و ما فقط باید بپذیریم که نمیتونیم همه چیز رو عوض کنیم...اگر واقعا دوستش داری به خواسته اش احترام بذار و اجازه نده با رفتارهات یا اصرار هات اذیت بشه.البته ایشون هم آگاهانه یا ناآگاهانه مقصر بوده و هست که با وجود اینکه شما رو نمیخواد داره این رابطه رو ادامه میده.
میدونم چقدر سخته،میدونم حتی فکر کردن به نبودنش چقدر عذاب آوره میدونم دردش رو هیچ کس نمیتونه بفهمه ولی این رو هم میدونم و اطمینان دارم شما از پسش بر میای،اگر اراده کنی.میدونم شما قوی تر از این حرف هایی:72::72::72:
RE: من چیکار کنم؟ !!!!!!!!!!!
سلام
باید بگم شما در حال حاضر به طور کامل تحت تاثیر احساساتتون هستین،بشینید با هم حرف بزنین و ببینید میتونید به 1راه حل مشترک برسید,موضوع رو کش ندین،اگه قبول نکرد که باید تمومش کنین،اگه قبول کردم هنوز خیلی مسائل باقی میمونه،باید ببینید راهی برای ازدواج شما هست؟تمام عشقا پایانش به هم رسیدن نیست
ببینید زندگی واقعی با تصورات قبل ازدواج ما خیلی فرق می کنه،در مورد ازدواج همیشه عقل باید حرف اول بزنه نه احساس
درسته احساس شما در نظر خودتون خیلی عمیقه،اما خیلی از کسایی که شکست خوردن احساس خیلی عمیقی داشتن،اول فکر کنین بعد با احساستون عمل کنین