RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
پرستوی سفید عزیز
من قصد نداشتم اینجا بحث ایدئولوژیک کنم ولی ناچار شدم
ترجمه ایه 34 سوره ی نساء:
تفسیر مجمع البيان
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
ـ همه آیات قرآن كریم به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر اكرم(ص)، برای راهنمایی و هدایت همه انسانها در همه زمانها تا برپایی قیامت، و به عبارتی تا آخر دنیا، آورده شده و مقید و محدود به زمان خاصی نیستند.
بنابراین، تمام آیات قرآن و همچنین آیه مورد نظر، مقید به زمان پیامبر اكرم(ص) نبوده، بلكه مخاطب آن همه انسانها، در همه زمانها و مكانهاهستند.
بله، آیات قرآن به دو دسته عمده تقسیم می شوند. بعضی از آنها بیانی ثابت و لایتغیر دارند؛ و بعضی از آنها هم بیانی در قالب مثال و اشاره است. طبیعی است كه در هر نوع بیان به گونه خاص خود باید برداشت داشت؛ اگرچه ـ همچنانكه گذشت ـ هر چه به مقتضای منطق سخن، از قرآن استنباط می شود، به هر حال، عام است و برای همه زمانها و مكانها است. به بیان دیگر، تفسیر قرآن به یك روش و منوال نیست، و لحن سخن قرآن مشخص كننده روش برداشت از آن است.
اگر چه برخی از آیات دارای شأن نزول خاص بوده، و به مناسبت اتفاق و حادثهای كه در آن زمان رخ داده است نازل شده، ولی در علم تفسیر و علوم قرآنی ثابت است كه شأن نزول نمیتواند آیه را محدود به همان مورد خود كند.
2ـ از ویژگیهای یك مفسر این است كه برای تفسیر نمودن یك آیه، آیات مشابه آن را در نظر بگیرد و با توجه به همه آیاتی كه در یك موضوع وارد شده، و همچنین با توجه به فضای كل آیات الهی، آیه را تفسیر نماید. و این روش، به خاطر این است كه تفسیری كه از آیه ارائه میشود واقعی تر، دقیقتر و عملی تر باشد، و روح معنا در لابلای الفاظ فراموش نگردد.
یكی دیگر از ویژگیهای یك مفسر خوب این است كه بر اساس نیازهای جامعه امروزی بتواند تفسیری ارائه دهد كه هم از لحاظ علمی و تفسیری معتبر باشد، و هم به درد جامعه امروزی بخورد؛ چرا كه معجزه بودن قرآن به همین معنا است كه برای همه انسانها و در همه زمانها دستورالعمل قابل اجرا و مفید دارد. یعنی موضوع می شناسی می تواند راهنمای مفسر در درك صحیح و جامع از قرآن باشد.
3ـ اما در مورد تفسیر آیه شریفه(نساء/34) باید به نكاتی اشاره كرد:
الف ـ فراز اول آیه شریفه كه میفرماید: "الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض … " اشاره به حكمی با توجه به ویژگیها و تفاوتهای زن و مرد دارد.
از آنجا كه در نوع مردان روحیه تفكر و تعقل، بر عواطف و احساسات آنها غلبه دارد ـ و به عبارتی وجهه غالب شخصیت مرد تعقل اوست ـ و در زنان عكس این مطلب صادق است ـ یعنی عواطف و احساسات شدید آنها نسبت به عقل و تفكر آنان برجستگی بیشتری دارد ـ و از طرفی مردان از لحاظ جسمی، و بر حسب طاقتی كه بر اعمال دشوار و سخت دارند، و همچنین آنان عهدهدار تأمین مخارج زندگی هستند، لذا خداوند فرموده است كه مردان بر زنان، قیمومیت و سرپرستی داشته باشند.
این حكم در نظام خانواده قطعی است، ولی بعضی به دلیل عمومیت تعلیل، آن را اعم از خانواده دانسته و به همه نظامات اجتماعی تعمیم داده و ولایت را خاص مردان می دانند.
البته باید توجه داشت كه این قیمومیت نوع مردان بر زنان در اجتماع بشری تنها مربوط میشود به مسائل عامهای كه زنان و مردان هر دو در آن جهت مشتركند. مثل قضاوت، حكومت، جنگ و …، بدون این كه بر استقلال زن در اراده شخصی و عمل فردی او خدشهای وارد شود.
بنابراین، قیمومیت مرد بر زن به معنای سلب آزادی اراده زن و منع او از تصرف در اموال، و همچنین سلب استقلال از زن، در حفظ حقوق فردی و اجتماعی و دفاع از منافعش نیست.
البته شایسته ذكر است كه سیره نبوی(ص) هم بر این بوده كه امور اجتماعی و كارهایی كه نیاز به تعقل جدی تر و قوت و قدرت بیشتری داشته، مانند قضا، جنگ، حكومت و … را به مردان میسپردند، و از سپردن آنها به زنان نهی میفرمودند؛ ولی از واگذاری كارهایی كه دخالت عواطف در آنها منافاتی با كارایی عمل ندارد، مانند تعلیم و تعلم همه رشته های علوم و فنون، كسب و كار، تربیت، پزشكی و … نهی نمیفرمودند.
این برداشت با روایات متعدد معصومین تأیید می شود، و همانطور كه می بینید، برداشتی از فضای كلی آیه نیست، بلكه التزام به مفاد جزئی آیات قرآن و تعمیم آن برای همه اعصار است. (ر.ك. به "نورالثقلین"، ج 1، ص 478 ـ "البرهان"، ج 1، ص 367)
البته ناگفته نماند قیمومیت و قوام بودن در این مقام برای مردان، نشانه كمال و تقرب الی الله نیست، بلكه تنها اشاره به حق و وظیفه مدیریت و مسئولیت اجرایی آنان دارد.
2ـ اما فراز آخر این آیه شریفه: " واللآتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن … " در مورد زنان ناشزه است؛ یعنی زنانی كه حقوق همسرانشان را رعایت نمی كنند.
قرآن كریم در برخورد با چنین زنانی كه وظیفه شناس نبوده و حقوق همسر را رعایت نمیكنند، فرموده است: اول آنها را نصیحت كنید؛ اگر مفید فایده نبود، جایگاه خوابتان را از آنها جدا كنید؛ اگر این روش هم فایده نكرد، آنها را تنبیه بدنی كنید. این تنبیه شرائط و قواعدی دارد كه باید كاملاً رعایت شود.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، همه مفسران و فقیهان توافق و تأكید دارند كه تنبیه باید "غیر مبرح" باشد؛ یعنی آسیب و آزار جسمی به زن نزند، والا حرام، و موجب دیه و ضمان است. و لذا به طبیعی نباید در مواضع حساس بدن مانند چشم، صورت، پهلو، شكم و … باشد.
و مهمتر این كه همان طور كه در روایات نیز اشاره شده است وسیله زدن باید چیز سبكی، مانند چوب مسواك كه نازك و سبك است، باشد.(البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص367)
بنابراین میتوان نتیجه گرفت كه این تنبیه بدنی، خشونتهای رائج مردان نسبت به همسران خود نیست، بلكه نمایش خاصی از نارضایتی و شدت آن است
دوست عزیز
می دونم مطالبی که در اینجا اوردم کامل نیست که به علت مشغله اییه که دارم،در چند روز اینده سعی می کنم کاملترش کنم
من در اینجا نشانی از اینکه گفته باشه زن باید بدن اجازه ی مرد از خانه خارج بشه نمی بینم.
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
اگه تو قرآن این متن بالا اومده من به سالم رسیدن قرآن به این عصر شک دارم.
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
دوستان عزیز
این مطلب نوشته ایی از اقای مهندس عبدلعلی بازرگان فرزند مرحوم مهندس بازرگان است اقای عبدلعلی بازرگان روشنفکر دینی و محقق قرانی هستند که اثار ارزشمندی از ایشون وجود داره که من از سایت ایشون به دلیل فیلتر بودن و به تبع اون عدم امکان لینک اینجا کپی کردم.
آيا مـردان نزد خدا برتر از زناناند؟
ميگويند آيه ۳۴ سورة نساء (به شرح ذيل) با تبعيضي آشكار، برتري عقلي مرد نسبت به زن و شايستهتر بودن او را در مديريت بر زن و رياست خانواده بيان كرده و از زنان خواسته است تسليم و تابع فرمان شوهرهاي خويش باشند!
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ..."
مردان ايستاده (مراقب و محافظ) بر زناناند، به دليل اينكه خداوند بعضي را بر بعضي ديگر (در معدل كلي) برتري بخشيده است و به خاطر آنچه از اموالشان خرج ميكنند ...
اولآً در آيه فوق كوچك ترين ذكري از "تفاوت ارزشي" و برتري عقلي و ذاتي مرد نسبت به زن نشده، بلكه تنها بر "قوّام" بودن مردان به عنوان يك واقعيت عيني، نه تحميل الهي، اشاره شده است.
معناي "قوام"؛ كارگزار، مدافع و مراقب و ايستادهاست، كه به نفع زنان، و در خدمت آنهاست، نه عليه آنان. همچنانكه در عالم حيوانات نيز مشاهده ميگردد، جنس نر همواره نقش مراقبت و محافظت از ماده را در مقابل خطرات ايفا مينمايد. با اين تفاوت كه زمينه نگهباني و نگهداري در مورد نوع انسان بسي گستردهتر است.
فعل حاليه "قوّام" در آيه فوق، دلالت بر حالت موجود و وضعيت طبيعي جوامع بشري ميكند، نه الزام و اجبار ديني و حكم و فرمان الهي. اين امر به دلايل تاريخي و طبيعي و به شهادت تاريخ ، ناشي از دو دليل مى باشد:
۱- برخي برتريهاي جنس مذكر (البته به طور متوسط و در معدل كلي) كه در موضوع قوّام و مراقب و مدير بودن مؤثر است. همچون: افزوني نيروي جسمي ، كمتر تحت تأثير احساسات قرار داشتن و مآل انديشي دورتر.
۲- عهدهدار بودن تأمين مخارج خانواده و اداره اقتصادي زندگي مشترك.
بديهي است در هر واحد اجتماعي، وظيفه سرپرستي و مديريت به عهده كسي گذاشته ميشود كه:
اولا براي اين نقش (نه همه نقشها و مسئوليتها) توانائي و استعداد بيشتر داشته باشد، ثانياً اداره مالي زندگي را به عهده گرفته باشد.
در كانون خانواده نيز، مردان، نخست به دليل فزوني نيروي جسمي و تجربه علمي بيشتر در متن اجتماع و ميدان هاي كسب و كار، و دوم، به دليل آنكه وظيفه تامين هزينههاي زندگي به دوش آنهاست، چنين بار سنگيني به عهده آنان گذاشته شدهاست و از آنجائي كه هيچ تكليفي بدون حقوق متقابل و هيچ وظيفهاي بدون اختيار منطقي نيست، قبول چنين مديريتي را براي ارائه خدمات شايسته، از زنان خواسته شده است.
متأسفانه بسياري از بانوان و آقايان نيز! چنين ميپندارند كه اين قوّاميت (سرپرستي و مراقبت)، برتري و امتيازي است كه خداونــد به مردان عنايت كرده! و نتيجه مي گيرند كه خداونــد مرد سالاري را امضاء كردهاست! ... در حالي كه قرآن در دهها آيه برتري و فضيلت را فقط در نيروي خويشتنداري در برابر زشتيها (تقوا) به رسميت شناخته و هيچ برتري ذاتي و جسمي را نپذيرفته است.
اگر در مسئله نگهباني و نگهداري خانواده (قوّام بودن)، مردها به طور نسبي بر زنان برتريهائي دارند، در بسياري از زمينهها، زنان نيز فضيلتهاي آشكاري نسبت به مردان دارند كه متناسب با نقش و وظيفه طبيعي آنان در زندگي ميباشد.
نكته ديگر اينكه آيه فوق، بيانگر وضع موجود جوامع بشري در زمان نزول قرآن ميباشد. بديهي است چنانچه به دلايلي اجتماعي، تغييراتي در نقش و وظيفه هر يك از طرفين حاصل شود(همچون جوامع غربي)، و هر دو طرف در تأمين مخارج خانواده مشاركت نمايند و زنان نيز در ارتش و پليس و ... و كارهاي سخت وارد گردند، مقدمات چنان حكمي تغيير ميكند و دلايلي كه براي چنان مديريتي عنوان شده بود منتفي ميگردد.
البته در اين شرايطي بايد ديد اغتشاش در نظام خانواده و به هم خوردن سيستم تقسيم كار، بر حسب توانائيها و استعدادهاي دو طرف، در نهايت به نفع زنان شده، يا باري دو چندان بر دوشهاي ضعيف آنان قرار داده و اساس خانواده را به عنوان ركن اصلي جامعه متزلزل ساخته است؟
دوستان گرامی
این مطلب هم من از مقاله ی تعصب مهندس عبدالعلی بازرگان انتخاب کردم که در اینجا قرار می دم.
تعصب
معناي تعصب در عقايد و افكار نيز دقيقاً به همين معناست . يعني آدمي استقلال و آزادي خود را بعنوان يك « انسان » كه شخصاً نزد خدا مسئول و پاسخگوست ، در فكر كردن ، تصميم گرفتن و عمل كردن از دست بدهد ، خود آگاه يا ناخود آگاه به جمع بينديشد و از افكار و عملكرد جمع ، هرچند باطل ، حمايت و دفاع كند.
تعصب گونه هاي متفاوت دارد و بشريت در طول تاريخ خود از تعصب هاي مختلفي به درد آمده و مجروح شده است :
تعصبات قومي - قبيلگي ، تعصبات نژادي ( نازيسم ، فاشيسم ، صهيونيسم ) ، تعصبات ناسيوناليستي ( به وجود آورنده جنگهاي گسترده جهاني و منطقه اي ) ، تعصبات حزبي ( سيستم هاي متمركز مثل كمونيسم ) ، تعصبات ديني مذهبي ( عامل پيدايش جنگ هاي فرقه اي فراوان در تاريخ ) ، تعصبات ورزشي ( حمايت هاي افراطي خشونت آميز از تيم مورد علاقه ) و ديگر تعصبات.
از نظر قواعد زبان عربي كلمه تعصب در باب تفعّل مي باشد كه نوعي آمادگي و پذيرش را مي رساند ( مثل : تشكل يعني شكل پذيري ) انسان ذاتآً تعصب پذير و تعصب گرا مي باشد و اگر با خود آگاهي و استقلال طلبي شخصيت خود را حفظ نكند ، در اين لغزشگاه هولناك سقوط مي كند و از آنجائي كه در مقايسه اهداف و آرمان هائي كه بشر در طول تاريخ پي گرفته است ، موضوع دين و مذهب از همه نيرومند تر و عمومي تر مي باشد ، تعصب در آن نيز ، آثار تلخ و تخريبي بيشتري داشته است.
سرچشمه تعصب
طبيعتِ تعصب چگونه است و آبشخورهاي سيراب كننده آن كجاست ؟ اين شجره ِ شرربار ريشه در كدامين زمينه دارد و چرا ما به چيزي وابستگي تعصب آميز پيدا مي كنيم؟
از نظر تاريخي ، تعصب از كجا وكي آغاز شد و از چه دوره اي بشر تعصب ورزيدن را آغاز كرد؟. . .
گمان نمي كنم تحقيق جامعي تاكنون در اين امر صورت گرفته باشد و نگارنده تا كنون به نوشته اي در اين باب برخورد نكرده است ، امّا از منظر مذهبي و ريشه يابي ايماني و عقيدتي ، فرازهائي از سخنان حكيمانه حضرت علي (ع) را رهگشائي بر اين معضل يافته است . آن فرزانه مسئله تعصب را ريشه دار در داستان استنكاف ابليس از سجده بر آدم ، در آغاز آفرينش دانسته و احساس خود برتربيني و تكبر او را در مهم تر شمردن اصل و نسب خويش ( آتش نسبت به خاك ) ، تعصب شمرده است. نگاه كنيد :
« حمّيت بر او ( ابليس ) عارض شد ، در نتيجه به خاطر خلقت خويش برآدم نازيد و بر او به خاطر اصلِ خويش تعصب ورزيد. پس ( اين ) دشمن خدا رهبر متعصبين و سرسلسله مستكبرين است ، او كسي است كه عصبّيت را بنيان گذاري كرده است. . . » (۲)
حضرت علي (ع) در فراز فوق ابليس را « امام المتعصبين » ناميده است . « امام » در زبان عربي به الگو ، پيشوا ، جلودار و رهبر هر قوم گفته مي شود . همچنين او را بنيانگزار مكتب تعصب ، يعني مؤسس و موجد اين مرام معرفي كرده است . گوئي در برابر مدرسه توحيد و مكتب و مرام « خداپرستي » ، تعلق پيدا كردن به « منيّت » را به شكل هاي مختلف فردي ، گروهي مطرح كرده است.
بنده موحد و مخلص خدا ، جز به طاعت پروردگار و جلب رضايت او نمي انديشد ، امّا ابليس با زيبا جلوه دادن رنگ هاي زندگي ، او را به سوي « خودخواهي » هايش در ابعاد متنوع سوق مي دهد ، تا در اين مسير ، به جاي تبعيت از حق ، حمايت تعصب آميز از خودي ها و سوار شدن بر مركب تكبر و جاهليت را در پيش مي گيرد. (۳)
به اين ترتيب مي توان « تعصب » را در برابر « توحيد » ، جامع همه انحرافات قرارداد.
ديكتاتورها و مستبدين ، مجسمه هاى « تعصب »
به راستي اگر ابليس را به خاطر خود برتربيني نسبت به آدم ، امام متعصبان ناميده اند ، ديكتاتورهاي ددمنشي همچون هيتلر و موسوليني را در مكتب تعصب نژادي و امثال لنين و استالين را در مرام تعصب طبقاتي و حزبي و امثال « صدام » را كه با صدها دام فريب ملت هائي را با تعصبات تكريتي خود به خاك و خون كشيد چه مي توان ناميد؟
به تعبير قرآن ، فرعون در قله غرور و استكبار خويش ، انتظار داشت بني اسرائيل نه تنها در اعمال و رفتار ، بلكه در احساس و اعتقاد ، كه اموري قلبي و عاطفي هستند ، از او اجازه بگيرند!؟ و آنگاه كه ساحرانش به موسي (ع) گرويدند ، گفت:
( قال فرعون آمنتم له قبل ان آذن لكم. . . ) (۴)
« آيا قبل از آنكه من اجازه دهم به او ايمان آورده ايد ؟. . . »
آيا انتظار يكسان سازي سياسي ، فرهنگي ، فكري و اعتقادي مردم بر اساس الگوهاي من در آوردي و انديشه هاي شخصي از خطرناك ترين نشانه هاي تعصب در زمام داران نيست؟
آيا خود ، طبقه خود ، صنف خود و خودي هاي مقلد را تافته جدا بافته اي تلقي كردن و مردم را : عوام ، صغير ، سفيه ، يتيم و نيازمند ولايت و قيوميت شناختن ، علامت عود كردن بيماري تعصب نيست؟. . .
شخص متعصب به دليل خود خواهي ذاتي ، از موضع خدائي (۵)، همه را زير سئوال مي برد و خود را پاسخگوي به هيچ مقامي نمي داند . او شخص غير مسئول است كه فوق قانون و مصوبات مجلس قرار مي گيرد . حكم او بر افكار عمومي غلبه دارد ، سخن او « فصل الخطاب » و خفه كننده و خاتمه دهنده هر ندائي است و تنفيذ امرش مشروعيت بخش بر مقامات و مصوبات مردمي است !. . .
تعصب و تئورى توطئه
از آنجائي كه شخص يا جامعه متعصب ديگران را منحرف مي داند ، به زودي به درون گرائي و انزوا كشيده مي شود ، روابط خود را به حد اقل مي رساند و درهاي تبادل فرهنگي را به روي خود مي بندد . جوامع بسته همه دنيا را در حال توطئه عليه خود مي بينند و براي همه مرگ خواهي مي كنند . در نتيجه به افراط و خشونت روي مي آورند و دشمن ساز مي شوند . رهبران چنين جوامعي بيشترين بهره برداري را از بزرگ كردن دشمن و تبليغ تئوري توطئه داخلي و خارجي براي بقاي خود مي برند و از اين حربه به عنوان چماقي براي سركوب منتقدين و توجيه سياست هاي سلطه گرانه خود استفاده مي كنند . اصولاً هويت آنها با حضور دشمن معنا پيدا مي كند.
هرچند قانون تنازع بقاء در جوامع انساني هم حاكم است و قدرت هاي جهاني لحظه اي از فكر غارت كشورهاي ضعيف غافل نيستند ، با اين حال همچنان كه در عالم حيوانات ، ضعيفان نيز توانسته اند بقاي خود را حفظ كنند ، ملت هاي مظلوم هم با اتكاء به نيروهاي خدا داد و تقويت مستمر خود ، به جاي دشنام دادن به بيگانگان و تحريك آنها ، نشان دادهاند كه مي توانند نه تنها باقي بمانند ، بلكه در صحنه رقابت هاي علمي ، فرهنگي ، صنعتي و . . . بر اشغال كنندگان برتري يابند .
ژاپن و آلمان دو كشور اشغال شده فاقد ارتش ، به عنوان شكست خوردگان جنگ جهاني دوم ، نمونه هاي قابل توجهي هستند.
از آفت هاي ديگر تعصب ، «ترس از غير خودى» و نگراني از تلاش هاي سياسي ، فرهنگي و مذهبي او و اصولاً هر فعاليتي است كه به تثبيت و تقويت غير خودي بينجامد . آدم متعصب چون توان روياروئي منطقي با مخالفين را ندارد و در اين زمينه فاقد دانش و تجربه كافي است ، به «حذف» مخالف مي پردازد ؛ حذف فيزيكي ، يا حذف حزب و گروه و تشكيلات و توليدات فكري آنها ، از طريق تعطيل ، تنبيه ، تبليغات منفي رسانه اي و اتهامات مختلف سياسي ! و چنين است كه تعصب در مواردي به «ترور» هم كشيده مي شود.
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
دوست عزيزم
اگر اين آقا از شما خواست كه دقيقا به آيه ي 34 نساء عمل كنيد به خاطر اسلام و رضايت خدا و ...
شما هم بگين در اسلام مرد بهتره براي كار منزل يا شيردهي و ... به زن حقوق بده آيا شما حاضريد اين كارو بكنيد؟ البته بهتره زندگي مشترك هيچ وقت به چنين جاهايي كشيده نشه.
نكته ي دوم در مورد برخي آيات و روايت هست كه به نظرم واقعا در جامعه ي فعلي و با توجه به عرف ما جايگاه مقبولي نداره.
مثلا اينكه چون در قرآن مرد قوام زن هست پس اطاعت محض از جانب زن موجب رضايت خداست و ... چه تضميني وجود داره كسي كه اين حرفو ميزنه پس فردا نره يك زن ديگه بگيره چون سنت پيامبر بوده؟ :305:
به ايشون بگين كه اصولا هر ديني و مكتب تشيع نيز به انعطاف قوانينش در برابر عرف جامعه و روزگار زندست وگرنه كم كم از جامعه رخت ميبنده و هيچ كس هم نميتونه مردم رو در اين امر سرزنش كنه.
درضمن يك نكته هم براي تماس عزيز و اون اين كه نه تنها قرآن بلكه ما كلي حديث داريم كه به مرد برتري عقلي (و حتي ايماني) داده مثلا روايتي كه من خودم در "حلية المتقين" خوندم :
پيامبر اكرم (ص) قبل از عزيمت به هر سفر جنگ از 4 همسر خود در اين باره پرسش مي كردند و هر نظري كه اكثر زنان داده بودند دقيقا برخلاف آن عمل ميكردند پرسيدند چرا؟ حضرت فرمودند چون زنان ناقص العقلند و از حق دورند نظر آنان نظر اشتباه است و مرا از حقيقت و تصميم درست دور ميكند و نظر خلاف آنان نظر درست!!!!
و يا ما در جاهاي زيادي از نهج البلاغه داريم كه حضرت علي ايمان زنان رو كمتر از مردان دونستن و يا ...
البته خود بنده به اينكه مردها عاقلتر يا باشعورترند اعتقاد ندارم اما فكر ميكنم زن و مرد از لحاظ عقلي برابرند اما مردان قدرت كنترل بيشتري بر احساسات خود دارن براي همين كمي منطقي تر ميتونند تصميم گيري كنند.
در هر صورت به نظر من اين طرز برخورد متحجرانه است كه مردي از زنش اطاعت محض بخواد و در غير اين صورت اونو كتك بزنه (به استناد به قرآن و ...) و من نوعي چنين مردي رو به همسري نمي پذيرم حتي اگر تاابد تنها بمونم. حالا تصميم با خودتون پرستو جان
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
من میگم ، طوری زندگی کنیم که اگه اون دنیا رفتیم ، خدا یقمون رو گرفت که چرا 1 لحظه شک نکردی به احادیث جوابی داشته باشیم. بت پرستان هم زمان خودشون ، بت پرستی رو بهترین عمل می دونستن و وقتی سوال میشد که چرا ، میگفتن از نیاکانمون به ما رسیده.
اول یکی باید اثبات کنه که اسلام و قرآن واقعی درست رسیده به این عصر.
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
خانم یاسا عزیز،
من کارشناس دینی نیستم و مطمئن هستم خیلی افراد هستند در همین جا که می توانند راجع به این موضوع خیلی بهتر از من نظر بدهند.
فقط در مورد این روایت که از حضرت محمد گفتید، من بعید می دانم این روایت واقعاً از ایشان باشد.
به دلایل مختلف من نمی توانم این را باور کنم. به نظر من پیامبر دین بزرگی مثل اسلام که پیشوای مسلمانان بودند و زمامدار تمام امور مسلمین بودند و مسیر حرکت اسلام را تعیین می کردند، بعید است که برای تصمیم گیری های به این مهمی از چنین روشی استفاده کرده باشند. این حرف شخصیت ایشان و فرماندهی او در جنگهای صدر اسلام و تصمیمات او را زیر سوال می برد! آیا خداوند دین خود را دست کسی می سپارد که برای رهبری بندگان خدا از چنین روشی استفاده می کند؟ آیا او با چنین روشی می توانست اینقدر موفق باشد؟ من خود فکر می کنم که به خصوص جنگهای آن زمان به دستور خداوند بوده. ما می دانیم که خداوند حکم جهاد را صادر می کرده و این بر همه واجب بوده.
با تشکر از شما.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
اول یکی باید اثبات کنه که اسلام و قرآن واقعی درست رسیده به این عصر.
montana عزیز،
این شما هستی که باید به خودت حقانیت قرآن و دین خدا را ثابت کنی.
برای اینکه حقانیت قرآن به شما ثابت شه، شما باید این کتاب را بخوانی. معنی فارسی آن را بخوان.
و همه قرآن را بخوان، از اول تا آخر.
چند بار آن را بخوان و بگذار تا قرآن خودش حقانیتش را به تو ثابت کند.
از عقلی که خداوند به شما عطا کرده استفاده کن تا سخنان خدا را درک کنی.
مطمئن باش خداوند خودش به شما کمک خواهد کرد، چون می داند نیت شما خیر است و می خواهی که خود را اصلاح کنی.
ممکن است در مرحله اول متوجه بعضی از مفاهیم و احکام نشویم. ولی چون ما درک نمی کنیم نباید سریع اصل قضیه را زیر سوال ببریم. برای مثال چون ما نمی توانیم خدا را ببینیم، نباید بگوییم که او وجود ندارد. در رابطه با بقیه احکام هم همینطور است. ولی اگر کل قرآن را با دقت مطالعه کنیم، رفته رفته توان درک ما بالاتر می رود و فهم خیلی از مسائل برایمان آسان می شود.
متاسفانه همه ما به جای اینکه قرآن را بخوانیم و از این کتاب بزرگ بهترین استفاده را کنیم، با یک پیش زمینه ذهنی دست می گذاریم روی چندتا از آیه های قرآن و مدام راجع به آن بحث می کنیم. می گوییم اول یکی اینها را به من توضیح دهد و بعد اگر توانستید توضیح خوبی بیاورید، ما به همه قرآن ایمان می آوریم. البته خدا را شکر عزیزانی که اینجا هستند اینطور نیستند، ولی من کسانی را دیدم که این چنین حرفهایی می زنند.
من کمتر از آن هستم که بخواهم کسی را در مورد این مسائل راهنمایی کنم.
به امید اینکه خداوند خودش همه ما را به بهترین راه هدایت کند.
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
خانم yasa عزیز
تا اونجا که من با اطلاعات کمه خودم متوجه شدم و استناداش رو هم بسیار بسیار بهتر مهندس بازرگان توضیح دادن همچین نگرشی که مرد اخیار دار زنه و یا از نظر ایمانی و عقلی بالاتره رو ندیدم.
من هم با دوستمون Hamed65 موافقم.گاها با برخی احادیث و روایات برخورد می کنیم که جای بسیار تعجبه.جاش اینجا نیست و گرنه ذکر می کردم
بنظر من دلایل زیادی وجود داره که قران دست نخورده باقی مونده که باز هم جای بحثش اینجا نیست.امابهترین شیوه برای اینکه ببینیم روایتها و احادیث و تفسیرهایی که از قران میشه که بیان میشه جعلیه یا نه اینه که اونها رو با معیار انسانی بسنجیم اگه برخلاف معیار انسانی بود قطعا جعلیه.
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
ببينيد دوستان عزيز گويا من منظورم رو درست نرسوندم من ابدا نگفتم كه اين احاديث رو با عقلم قبول كردم بحث من بحث نقله نه عقل!
به هر حال آوردن اين حديث در اينجا توسط من به منظور اين بود كه بگم اگر كسي بخواد از احاديث و كتب قديمي و ... به نفع زورگويي و قدرت طلبي يا شهوتراني و ... سوءاستفاده كنه در نقل از اين چيزا تا دلتون بخواد هست. فقط كافيه يه كتابخانه ي جامع و بزرگ مثل خونه ي ما داشته باشي. :311: البته همه ي كتابامون به سرقت رفت توسط دوستان بزرگواري كه به اصطلاح قرض كردند.:163:
خلاصه حرفي كه آقاحامد زدند كاملا معقول و منطقي هست بدون هيچ شكي. من ميگم اين آقاي محترم نبايد به استناد چهار تا دونه حديث و آيه كه جا و زمانش در اينجا نيست از شريعت سوءاستفاده كنه و بايد شرايط جامعه رو درنظر بگيره.
درضمن يه چيزي كه من واقعا بهش رسيدم و اون اينه كه معمولا بدبيني افراد هيچ ربطي به مذهبي بودن يا نبودنشون نداره و در اكثرقريب اتفاق موارد شخصي كه خودش در گذشته فرد سالمي (از لحاظ ارتباطات ) نبوده در آينده بسيار شكاك خواهد بود اينم از مضرات بي بندو باري درجامعه!!
والسلام
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
ببينيد دوستان عزيز گويا من منظورم رو درست نرسوندم من ابدا نگفتم كه اين احاديث رو با عقلم قبول كردم بحث من بحث نقله نه عقل!
به هر حال آوردن اين حديث در اينجا توسط من به منظور اين بود كه بگم اگر كسي بخواد از احاديث و كتب قديمي و ... به نفع زورگويي و قدرت طلبي يا شهوتراني و ... سوءاستفاده كنه در نقل از اين چيزا تا دلتون بخواد هست. فقط كافيه يه كتابخانه ي جامع و بزرگ مثل خونه ي ما داشته باشي. :311: البته همه ي كتابامون به سرقت رفت توسط دوستان بزرگواري كه به اصطلاح قرض كردند.:163:
خلاصه حرفي كه آقاحامد زدند كاملا معقول و منطقي هست بدون هيچ شكي. من ميگم اين آقاي محترم نبايد به استناد چهار تا دونه حديث و آيه كه جا و زمانش در اينجا نيست از شريعت سوءاستفاده كنه و بايد شرايط جامعه رو درنظر بگيره.
درضمن يه چيزي كه من واقعا بهش رسيدم و اون اينه كه معمولا بدبيني افراد هيچ ربطي به مذهبي بودن يا نبودنشون نداره و در اكثرقريب اتفاق موارد شخصي كه خودش در گذشته فرد سالمي (از لحاظ ارتباطات ) نبوده در آينده بسيار شكاك خواهد بود اينم از مضرات بي بندو باري درجامعه!!
والسلام
خانوم یاسا ، شکاک بودن رو نمیشه به همین یک جمله محدود کرد ، شکاک بودن به لحاظ روانشانسی اگه تحقیق کنین ، ممکنه حتی ریشه در کودکی فرد داشته باشه. یکی از دلایلش می تونه بی بند و باری خود فرد باشه ، همه موارد نه..
شما تصور کن دختری رو که نامزدی داشته و نامزدش همیشه به صورت شک بر انگیزی رفتار می کرده ، و در نهایت هم میره با یک شخص دیگه ، اینجا دیگه شک و بی اعتمادی میره تو ناخودآگاه ذهن دختر. نباید به مساله شک ، با غرض ورزی و لجبازی نگاه کرد، همونطور که سایر مشکلات آدمها و بیماری هاشون رو تحلیل میکنیم و سعی میکنیم درمانشون کنیم ، همونطور که وقتی یک دختر فاحشه رو هم میگیم نباید به شکلی تحقیر آمیز بهش نگاه کرد و باید دید چه بر سر این اومده و از چه خونواده ای بوده، آدم مشکوک هم شاید پدر مادر درستی نداشته! شاید مادرش به پدرش خیانت میکرده و برعکس؟!
RE: مرد متعصب به کی میگن؟(بدبین)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط montana
نقل قول:
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است
(مطالبی که در پایین اوردم از سایت تبیان هست)
اگه تو قرآن این متن بالا اومده من به سالم رسیدن قرآن به این عصر شک دارم.
خداوند تو قرآن اشاره کرده که خودش حافظ این کتابه پس نباید همچین شکی کنید .
در ضمن این که در قرآن گفته شده که مرد میتونه همسرش رو تنبیه کنه ( فقط در شرایط خاص)این به این معنی نیست که زیر مشت و لگد بگیردش تو خیلی از روایت اومده که مرد نباید طوری بزنه که حتی جایی تو بدن زن کمی قرمز بشه.