RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
arix عزيز ممنون بابت گفته هاتون! حرفاتون كاملا منطقيه!
من نميدونم الان توي اين شرايط چطور ميتونم كيفيت زندگيم رو به قبل برگردونم! شوهرم هم در ظاهر هنوز ادعا ميكنه كه بهترين زندگي رو داريم و حتي جلوي همه ميگه از من كاملا راضيه!
من از قلبش خبر ندارم! ولي كلا سعي ميكنه خارج از اين مبحث به روي خودش نياره كه به مشكل خورديم اين منم كه موضوع حتي تا توي رابطه جنسيمون هم برام كشيده شده! و نتونستم قبولش كنم!
من حرفاي شوهرم رو وقتي آروم صحبت ميكنه قبول دارم!
اينكه ميگه نميخوام مشكلي برات پيش بياد و ... رو. ولي دلم ميخواد تا پايان بحثمون همينطور به آرومي پيش بريم تا نتيجه اي بگيريم ولي يكمرتبه به دعوا كشيده ميشه و
ايشون شروع ميكنه منو تهديد كردن!
arixعزيز دقيقا ترم گذشته استاد تنظيم خانواده ما سر كلاس مطلبي رو گفت كه فكر منو يه مدت مشغول كرده بود باورش برام خيلي سخت بود!
جريان زن و شوهري كه سر اين اختلاف به مركز مشاوره اومده بودن خانم به سياستمدار مورد تاييد آقا توهين ميكنه و در حقيقت از دو جبهه مختلف بودن آقا ميزنه توي گوش خانم و به همين سادگي از هم جدا ميشن!
راستش من اون موقع از شنيدن همچين چيزي خيلي نگران شدم! تفاهم در اين زمينه خيلي مهم هست ولي خب هيچ كس باورش نميشه به نظر خيلي سهل مياد اينكه بگذري ولي واقعا اينطور نيست!!
شايد خيلي از دوستان مثلا بيان اينجا و فكر كنن من خوشي زده زير دلم كه اصلا همچين چيزي رو مطرح ميكنم نميدونم يا اصلا فكر كنن اين مشكلي نيست ولي واقعا اينطور نيست بنظر مسئله ظريفي مياد ولي واقعيت حلش خيلي سخت تر از اين حرفاست!
خب من هم از شريك زندگيم انتظار داشتم مثل خيلي آقايون ديگه منو همراهي كنه! همونطور كه در زندگي، منم هرجايي مخالفش هم باشم حاضرم به نام شريك زندگي ازش حمايت كنم!
ايشون اين حمايت رو از من دريغ كرده ولي اينكه بخواد از كار من ممانعت كنه اونم با اين راه هاي ببخشيد غيرانساني خب براي من هم همضمش آسون نيست!
راجع به مسائل ديگه من كاملا مطيعش هستم!
رفت و آمدهامون اينكه كي كجا بريم حتي خريد و مهموني با اراده ايشونه! يعني بياد خونه بگه بريم خونه مادرم من اگر حتي امتحانم داشته باشم حق ندارم بگم نه! البته ملاحظه من رو هم ميكنه ولي به عنوان مثال گفتم كه يعني اگر چيزي رو بخواد من نبايد نه بگم!
حتي اين مسائل كه توي خيلي خونه ها دست خانم خونه س توي خونه ما دست شوهرمه!
اگر راجع به چيزي از من نظر بپرسه بنظرم اهميت ميده ولي اگر نپرسه يعني حرف حرف خودشه! (معمولا هم راجع به چيزايي ازم نظر ميپرسه كه به حال خودش فرق چنداني نميكنه!)
مثلا توي خونه خودمون توي آشپزخونه شام بخوريم يا پاي تي وي رو از من ميپرسه!! يعني حتي اگر برنامه بيرون شام خوردن هم باشه دست ايشونه كه كي و كجا!
منظورم اينه كه همه چيز تحت كنترل و با اختيار ايشونه! از مسائل مهم بيرون خونه كاري و تحصيلي تا خريد و حتي مسئله جنسي!
راجع به مسائل شخصي هم خب هركس بالاخره حريمي براي خودش داره ايشون وارد حريم من هروقت كه بخواد ميتونه بشه ولي من حق ندارم راجع به خودش و مسائلش چيزي ازش بپرسم!!
وقتي ميپرسم يا جواب هاي كوتاه ميده يا اصلا ميگه ولش كن! اصرار هم كه عواقب خوبي نداره!!!
من اصراري هم به اين ندارم كه بياد همه چيز رو برام تعريف كنه ولي برعكسش اگر ايشون چيزي بپرسه من بايد تا ريزترين مسائل رو جز به جز براش تعريف كنم!
من در برابر همه اين ها حتي با اينكه ميدونم حساسيت هاش هم بيشتر از حد معمول هستن باهاش راه اومدم
علاقه به چشم شنيدن داره منم ازش دريغ نكردم فقط و فقط راجع به اين مسئله چون برام مهم هست ازش خواستم منو درك كنه و باهام فقط در اين حد كه جلوي راهم رو نگيره راه بياد!!!
من رابطه مو با كساني كه ايشون مخالف بودن قطع يا كم كردم!
حتي پوششم رو با معيارهاي ايشون سازگار كردم! با اينكه خودم هيچ اعتقادي مثلا به لباسي كه حتما پوشيده باشه ندارم ايشون هم همينطوري منو ديده بود پسنديده بود من چيزي ازش مخفي كه نكرده بودم اعتقاداتم رو ميدونست با اين وجود من باهاش راه اومدم!
هيچ جا هم باهاش سر اين مسائل دعوا نكردم همه رو به خوبي و خوشي كنار اومديم! كلا هم آدم آرومي هستم اهل دعوا نيستم حتي راجع به اين جريان خواستم هميشه منطقي باهم صحبت كنيم! ايشون داد و فرياد ميكنه بعد هم ميگه تو حرص منو درآوردي!
با خوندن مثالتون ياد حرف شوهرم افتادم من رشته م رياضيه سر اين جريانات تا حالا بارها بهم گفته من خانم مهندس گرفتم نه سخنران سياسي! :81:
من احساس ميكنم در برابر همه چيز كوتاه اومدم ولي ايشون حاضر به يك پله پايين رفتن در هيچ مسئله اي نيست! بخصوص اين جريان كه اگر منم نخوام توي فضا و محيطي هستم آدم هايي اطرافم هستن كه مرتب منو وارد اين قضيه ميكنن يه جورايي برام اجتناب ناپذير شده! شوهرم اينارو ميبينه و بازم تنها سلاحش اينه كه مثلا نميذارم بري دانشگاه!
من از اين برخوردها ناراحتم و شايد بايد صبر كنم تا به قول شما شوهرم ازم خشنود بشه ولي واقعا نميدونم چطوري ميتونم قبل از شوهرم خودم رو آروم كنم! ميتونم به اون بگم كه همون كاري رو ميكنم كه تو ميخواي كما اينكه تا الان اينو سر جريانات مختلف بهش گفتم (حتي اگر فقط ظاهري بوده و كار خودمو كردم اينطوري اونو مقطعي آروم كردم) ولي نميدونم به خودم و وجدانم در هر دو صورت چه پاسخي بايد بدم!
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
saturen عزیز
خواهش می کنم.امیدوارم به دردتون بخورد:)
راستش روی حرف هاتون خیلی فکر کردم.همانطور که گفتم راجع به مسایل سیاسی حداقل از من کاری بر نمیاد.(معجزه که نمی توان کرد).ولی در مورد دیگر قضایا.
شما انعطاف پذیری بالایی دارید که این چنین با همسرتان راه آمده اید و اینجا من واقعا شما را تحسین می کنم.راستش من یک خانواده ای را می شناسم که مرد خانواده به همین صورت خود رای هستند.کلا شرایط خوبی ندارند.دو دختر دارند که به خاطر همین اخلاق پدر ، همه کار هایشان را در خفا انجام می دهند و در حقیقت هر کاری بخواهند می کنند و طی سال ها تمرین ، الان به خوبی می توانند پدر را سردرگم کنند.البته اینجا نمی توان از دختر ها خرده گرفت چرا که پدر مقصر اصلی بوده.
ولی به نظرم شما می توانید همسرتان را تغییر دهید.امروز خیلی با آن موقع ها فرق می کند و متد های علمی و جدیدی به دست آمده که می توانند به کیفیت زندگی خیلی کمک کنند.
قدرتمند ترین سلاحی که شما در اختیار دارید سیاست زنانه و همین روابط جنسی است.به اصطلاح می گویند :
آقایان را خیلی راحت می شود خر کرد.فقط باید راهش را بلد باشی.
قسمت جالب قضیه اینجاست که خانم احمدوند ( روانشناس ) می گویند ، خیلی از آقایان مراجعین می گویند : همسر ما بلد نیست ما را خر کند.لطفا به او آموزش دهید!
:82:
ببینید زندگی پیچیدگی های خاص خودش را دارد.
شما ترجیح می دهید با یک آدم صاف و رک گو ِ آروم به مسافرت بروید یا با یک خالی بند ِ چرت و پرت گوی ِ خوش خنده؟
درست است که صاف بودن و راستگویی ارزش والای انسانی است.ولی گاهی اوقات به اصطلاح خودمانی "تیز بازی" لذتی در بر دارد که صد تا راستگویی ندارد.اینها شیرینی زندگی است.من به وفور همسرانی را دیده ام که زنشان با سیاست و خنده و شوخی و ناز و ... یک جواب بله مخالف میل آقا از او می گیرند و در آخر آقا با خنده می گوید ولی خودمانی خوب ما رو سیاه کردی و خودش کلی می خندد و کیف می کند.
باور کنید من به عنوان یک آقا می گویم که این کار خیییییییییییییلی لذت بخشه و با اینکه مجبور به کاری بر خلاف میلمان می شویم ولی در این جریان خیلی کیف می کنیم و این زندگی را خیلی بیشتر از زندگی ای که همسرمان هرچه بخواهد یا از او صرف نظر کند یا خیلی خشک و منطقی بر آن پا فشاری کند ، دوست داریم.
البته عرض کردم شما برای ایجاد تغییر ابتدا باید زندگیتان را از این تنش رها سازید
همچنین می توانید به تاپیک زیر نیز مراجعه فرمایید
http://www.hamdardi.net/thread-9346.html
ارادتمند
:72::72::72:
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
ممنون! بله متوجه حرفاتون ميشم! (شرمنده من فكر ميكردم شما خانم هستين!)
ممنون بابت لينكي كه قرار دادين! قسمت خانم به آقا واقعا دلنشين بود! ;)
من مهارت كلامي چنداني ندارم (بلد نيستم قربون صدقه همسرم برم)، ولي محبت و علاقمو و حتي تشكرم رو معمولا با تماس هاي فيزيكي نشون ميدم!
نميدونم اين خوبه يا بد! شوهرم ميگه من مثل خانمهاي روسي ميمونم كم حرف از عشق و علاقم ميزنم ولي محبتم رو با تماسهاي زياد نشون ميدم!
البته ما هر روز جمله دوستت دارم رو به هم ميگيم ايشون از نظر كلامي موفق تر هستن و به قول معروف خيلي ناز منو ميكشن! ولي منم در روابط جنسي در شرايط عادي پرحرارت برخورد ميكنم! ايشون هم چون از نظر جنسي گرم هستن من فكر ميكنم براشون اين جذاب تر بوده!
و اينكه چندتا چيزي كه دوست دارن رو من سعي ميكنم هميشه انجام بدم!
دوست داره كاري ميگه انجام بدم و چشم بشنوه،
ازش بابت كاري كه ميكنه تشكر كنم
و سوم اينكه خودمو براش لوس بكنم كه من هرسه اين كارهارو انجام ميدم!
ولي خب متاسفانه مهارت كلامي خاصي ندارم!
تنها چيزي كه احساس ميكردم بيانش براي ايشون خيلي مهمه جمله دوستت دارم بود كه به پاي ايشون نميتونم برسم ولي هر روز حتما سعي كردم اينو بهشون بگم!
راجع به خواسته هاي خودم هم اگر ازش چيزي رو خواهشي بخوام معمولا انجام ميده مگر اينكه كلا مخالف باشه كه خواهش بي فايده باشه ولي اگر سر مسائل عادي چيزي ازش بخوام اينطور نيست كه اصلا كوتاه نياد (البته گفتم مواردي كه خودش از قبل مخالفت خاصي نداشته باشه وگرنه حرف حرف خودشه!)
من راجع به اين مسئله مون توي تختخواب هم با ايشون صحبت رو باز كردم! جايي كه ديگه ميگن مردها از همه چيزشون حاضرن بگذرن!!
اينم نخواستم كه مثلا كلا اين مسئله رو موقع خواب حل كنيم فقط ازشون اون لحظه خواستم سر يكي از جريانات منو همراهي كنن كه به اين طريق موافقتش رو كم كم جلب كنم كه ديدم باز حتي توي اون شرايط هم عصبي ميشه! نميدونم شايد من بلد نبودم
شوهرم در حرف زدن از من توقع احترامِ زياد داره كه من هم همونطور كه قبلا هم گفتم خيلي مراعات ميكنم بهشون بي احترامي نشه!
البته يه چيزي هم هست ايشون توي دعواهامون به من ميگه تو فحش نميدي ولي يه حرفايي ميزني كه از صدتا فحش براي من بدتره!!!! خودمم نميدونم مگه من چه حرفي ميزنم كه اينو ميگه!!!
يا الان كه من كمي ناخواسته سرد شدم ميگن من دارم ازش انتقام ميگيرم در حالي كه من اصلا همچين قصدي ندارم!!
راستش من هم فكر ميكنم به اين طريق من مجبور ميشم از صداقتم با ايشون كم كنم!
مسئله اينه كه اصلا همچين چيزي ايده آلم نبوده و نيست!
حتي به ايشون هم بارها گفتم كه مخالفت هاي تو فقط باعث ميشه من يواشكي كار خودمو بكنم! و حتي جلوي خودش ابراز پشيموني هم كردم سر جرياناتي كه به حرفش كردم و گفتم اگر بهت نميگفتم هم دعوامون نميشد هم من كار خودمو ميكردم!
ايشون يك اينكه ميگه جرئت نداري به من نگي! (كه اين درست نيست من كاملا جرئتش رو دارم فقط ملاحظه ايشون و زندگي مشتركمون رو كردم) دوم اينكه ميگه فرقي نميكنه بعدا كه بفهمم پوستتو ميكنم! (يعني بازم فقط ابزار تهديد)
من نميدونم چطور تنش بينمون رو از بين ببرم!
در حال حاضر ايشون ميگه چون قبلا راه هاي مختلف رو رفته كه منو منصرف كنه ولي جواب نداده اين حربه هاي جديدش مثل انصراف از تحصيل يا كتك زدنم رو پيش گرفته ميگه خلاف خواستشه ولي من مجبورش كردم!!!! !!!!!!!!!!!!!!
البته حرفش درسته كه قبلا راه هاي ديگه رو رفته ولي در حال حاضر اين نوع برخورد خب جواب معكوس داده! من رابطم با ايشون خيلي تيره و تار شده!
ايشون ميگن قبلا باهات صحبت كردم راضي نشدي، اخم كردم اصلا نديدي! رابطه با خانوادتو كم كردم هيچ شكايتي نكردي، يه مدت ميگه كم محلي كردم باز ديدم اصلا حواست نيست كه بياي حتي بپرسي چرا! بهت گفتم به خانوادت ميگم گفتي بگو پدرم تاييدم ميكنه، حالا مجبورم كردي خشن تر برخورد كنم!
اين دقيقا حرفاي ديشب ايشون بود!
من هم هيچي نداشتم بگم چون حرفاشو فكر هم كه ميكنم ميبينم كاملا صحيحه... تنها چيزي كه بهش گفتم اين بود كه چرا پس هنوز مخالفت ميكني حالا كه ميبيني برام انقدر مهمه!
بهش گفتم من نگراني تورو درك ميكنم اگر جاي من و تو عوض شده بود من هم نگران تو ميشدم ولي هرگز به خودم اجازه نميدادم بخوام جلوي آرمان ها و اعتقادات تورو بگيرم!
و ايشون باز هم همون مسئله من مرد هستم تو زني رو مطرح ميكنن!!!!
من حس ميكنم شايد تا حدودي اختلاف ما به خاطر اختلاف سنمون هم باشه ايشون متولد 55 هستن من 67! از دو فضاي جدا هستيم!
پدر من هميشه به آزادي دخترهاش اهميت ميداد
خانواده ايشون يكماه بعد از عروسيمون وقتي شوهرم به مادرش گفته بود منو گذاشته بانك كه بياد يه لحظه چيزي از خانواده ش بگيره و بره گفته بودن چرا تازه عروستو تنهايي گذاشتي بانك!!
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saturen
من مهارت كلامي چنداني ندارم (بلد نيستم قربون صدقه همسرم برم)،
عزيزم خوب ياد بگير!
تو همين سايت در قسمت شوهران و زنان از يكديگر چه انتظاراتي دارند كلي مطلب هست كه ميشه اونا رو ياد گرفت
با شخصيت دوست داشتني و انعطاف پذيري كه شما دارين مطمئنم كه ميتوني خيلي چيزا ياد بگيري و بهشون عمل كني
من با اينكه با شما هم سنم و ... واقعا در توان خودم نمي بينم بتونم هميشه به مردم چشم بگم خيلي برام دشواره .... خييييييييييلي :302:
اما با اين حال خيلي چيزا رو از همين بخش ياد گرفتم و تصميم دارم در آينده بهشون عمل كنم.
راستي آقاي آريكس همه فكر ميكنن شما خانمي ؟ آخي! :311:
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
yasa جون من فكر نميكنم هميشه هم چشم گفتن چيز خوبي باشه! بهرحال من جز این راهي نداشتم چون جناب همسرم حرف گوش كردن محض رو ميپسنده! و البته ديدم كه اينطوري خيلي مهربون تر و آروم تر هم هست خب من چرا سخت بگیرم؟!
مرسي براي آدرسي كه معرفي كردي زياده بايد سر وقت همه رو بخونم ممنونم!! :72:
خوبي از شماست كه خوب ميبيني :72:
اينطوري كه من اين چند روزه توي تالار چرخيدم شبيه مشكل خودم رو پيدا نكردم! يعني كسي احساس نميكنه در استبداد شوهرش به اين صورت باشه يا من كه حداقل چيزي رو پيدا نكردم! خداروشكر كسي اين مشكل رو گويا به اين شكل نداره!
من هم اينجا خيلي نكته هاي مثبتي از همه دوستان دارم ياد ميگيرم... ولي متاسفانه هنوز راهي براي آروم كردن فضاي خونه و متقاعد كردن همسرم پيدا نكردم!
بازم من شرمنده م آقاي arix :72:
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
شما در یک مساله ی اصولی با همسرتون مشکل دارید. یک مساله ی پایه ای.
کسی نمی گه همیشه بگید چشم.
اما سر یک سری مسایل اصلی که در زندگی هر دو نفر تاثیر بسیار مهمی هم داره اگر توافق نباشه اون زندگی سخت می شه یا شاید نمی شه.
فرض کنید شوهرتون دوست داره بچه داشته باشه و شما بگید نه. قرار نیست که من همه اش بگم چشم!
خب به نظرتون این استبداده اگه ایشون مصر باشند یا از قدرتشون ( قانون، دوستان و ... ) استفاده کنند تا شما را متقاعد کنند؟
تاثیر رفتار شما نه تنها بر زندگی خودتان که بر زندگی شخصی ایشان ( نه مشترک ، هر چند مرز گذاشتن بین این دو سخته ) خیلی زیاد است.
یکی از همکاران من هم بدون اطلاع همسرش این کار را می کرد و اتفاقا دستگیر هم شد و بعد به غلط کردنی افتاده بود که بیا و ببین ( مجبور شدم بگم ... )
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
کسی نمی گه همیشه بگید چشم.
بهشت جان شوهر من خواهان اينه كه من در همه حال بهش چشم رو بگم اينو صريحا بيان ميكنه كه بگو چشم! هرچي بيشتر با حرفش يا كاري كه ميگه مخالفت كنم بيشتر اصرار داره اينو بشنوه!
بحث فقط توقع هم نيست توي يه مواردي مثل مسئله اي كه الان برامون به اين شكل بزرگ شده حاضره به هر طريق مجبورم كنه كه فقط اين كلمه رو بشنوه! تفاهم به شرط چاقو!
شايدم قصد بدي نداشته باشه و واقعا فكر كنه صلاح زندگيمونه ولي سر مسائلي كه براي من كوتاه اومدن سخته اين جريان اذيتم ميكنه! به قول خودتون نميشه كه مثلا شوهرم بچه بخواد من نه بعد من به اينم بگم چشم! يه جاهايي خب امكانش نيست كه چشم بگي!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
خب به نظرتون این استبداده اگه ایشون مصر باشند یا از قدرتشون ( قانون، دوستان و ... ) استفاده کنند تا شما را متقاعد کنند؟
اگر ايشون منو متقاعد ميكردن و يا حتي الان سعي در متقاعد كردن من داشتن من هرگز كلمه زور يا استبداد رو به كار نميبردم!
سلاح قانون و زور (من مرد هستم پس حق دارم و تو بايد...) بنظر من استبداده! باز اگر من دارم اشتباه ميكنم منو توجيه كنيد! خب اينطوري كوتاه اومدن هم ميشه از روي ترس تن به چيزي دادن!
من فكر ميكنم حتي اگر كوتاه بيام در برابر ايشون كما اينكه تا الان هم خيلي به خاطرش مراعات كردم خيلي جاها كوتاه اومدم چه ارزشي براي ايشون داره وقتي از هر فرصتي بتونم استفاده ميكنم يا به قول خودش ميپيچونمش؟!
رابطه بينمون خيلي سرد شده من سعي كردم از اين مهارت هاي كلامي كمي استفاده كنم تا شروع كردم گفت چي ميخواي اول اينو بگو!!! :302:
خيلي متاسف شدم براي همكارتون بهشت جان!
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
نقل قول:
رابطه بينمون خيلي سرد شده من سعي كردم از اين مهارت هاي كلامي كمي استفاده كنم تا شروع كردم گفت چي ميخواي اول اينو بگو!!!
به نظر می آید بهتر است به یک مشاوره ی حضوری مراجعه فرمایید.دنیای مجازی با امکانات محدود و همچنین عدم حضور همسرتان در اینجا باعث شده که ما با محدودیت هایی مواجه باشیم و از آنجا که حتی همسرتان در مقابل حرف های خوب شما هم واکنش نشان می دهند بهتر است تا شرایط بدتر از این نشده ، اقدام فرمایید.
پی نوشت : در جریانم که همسرتان با رفتن به نزد مشاور مخالفت می کنند.ولی روش پیشنهاد شما هم اشتباه بوده.در قبل گفته بودید : برویم تا بگوید کداممان درست می گوییم!(اشتباه)
این بار بفرمایید برای داشتن زندگی بهتر و حل مشکلاتمان به نزد مشاور برویم
با احترام
:72::72::72:
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
ببینید دوست عزیز شما الان دو تا مساله را با هم مطرح می کنید. یکی اینکه شوهرتان درخواستهایی از شما داشته که شما چشم گفته اید. این درخواستها می تونه مثلا این باشه که گفتند بجای روسری، مقنعه سر کنید یا مثلا بجای هفته ای دوبار، هفته ای سه بار برویم خرید.
مساله دومتان این است که شوهرتان با فعالیتهای خاص مورد نظر شما مخالف است. بعد شما برای رفع یا تحلیل این موضوع می گید ایشون زور می گن یا من دائم گفتم چشم یا ....
اگر با چشم گفتن در موارد معمولی مشکل دارید یک بحث است و اگر با این مشکل دوم، یک بحث جداگانه. اینها را با هم قاطی نکنید.
اولی را کامل بگذارید کنار. اینکه شما سر رنگ روسریتان چشم گفته اید هیچ ربطی به این موضوع ندارد. بهتر است این دو مساله را جداگانه بررسی کنید.
در ضمن هر گاه طرفین یک قرارداد نتونن به توافق برسند به قانون مراجعه می کنند تا مشکلشون را حل کند. در مورد ازدواج هم همین است. وقتی ایشون با شما در این زمینه توافق نداره، مجبور می شه که از حق قانونیش استفاده کنه. این اصلا به معنی زور گفتن نیست. ایشون حقش را از این زندگی مشترک و قرار دادی که با شما دارد می خواد. کما اینکه اگر فردا به شما پول ندهند و اعتراض کنید و برگردند بگن، نمی شه که تو هر وقت پول می خوای من بگم چشم ... شما هم می تونید از حربه ی قانون استفاده کنید.
RE: آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
بهشت جان من منظورم چيزي مثل رنگ روسري نبود!
ولي بله من با هر دو مورد رو به رو هستم! فكر نميكنم از هم زياد جدا باشن! تصورم اين هست كه اگر بتونم ريشه اي مسئله رو تحليل كنم راحت تر ميتونم جريان پيش اومده رو هم حل كنم روي اين حساب موارد ديگه رو هم اينجا بيان كردم!
ممنون براي توضيحتون!:72:
آقاي arix ممنون از توصيه تون در حال حاضر كه تعطيلاته ولي بعد تعطيلات حتما همين كارو ميكنم چون براي خودمم حركتشون عجيب بود بخصوص كه من اهل اين كارا نيستم توقع داشتم با روي باز استقبال كنه يا حداقل واكنش بهتري نشون بده!... البته ايشون كلا نظر مساعدي نسبت به مشاوره نداره اينو از قبل از ازدواج ميدونم ولي باز امتحان ميكنم نهايتش اينه كه مجبور ميشم اين كارم مخفيانه انجام بدم!
مرسي براي نكته اي كه فرمودين! حق با شماست! بايد اينبار خيلي روي جمله هام دقت كنم!