RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
خب اگه اين موضوع خيلي شما رو ناراحت كرده ميتونين با مشورت شوهرتون اين موضوع رو با يك نفر آدم بي غرض كه بهش اطمينان داريد از خانواده شوهرتون(مثلا خواهر شوهرتون)مطرح كنين وبهش بگيد كه به مادرش بگه شما از رفتار اون ناراحت شدين.درنتيجه مادرشوهرتون ياخودش موضوع رو با شما مطرح ميكنه كه منظوري نداشته يا سعي ميكنه دفعه بعد رفتارش رو جبران كنه
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
به قول باران جون
:81::81: پس دیگه فکر کردن به حرفای بقیه ممنوع:81::81:
هورا هورا هورا
:123:
:326:
برید دنبال جشنتون.
حالا مادرشوهرتون خوشحال نشد،ماها همه که خیییییییییلی خوشحال شدیم
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
آخي تو الان داري مامان مي شي :43::46 مممممممم ببببا............ر..............كههههه هههههههههههه:104:
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
سلام دوستای گلممممممممممممممممممممممم مم
خدامو شکر میکنم که همچین دوستایی دارم.
:323:
راستش خیلی قصه میخوردم. همونطور که میبینین من حساس شدم . فقط هم نسبت به کارای مادر شوهر و جاریم. آخه دست به یکی هستن. بگذریم . به قول شما فکر کردن به حرفای بقیه ممنوع
دوست دارم بی خیال باشم. و سعی میکنم .
راستی دوستان یک کمک مهم دیگه ازتون میخوام . راستش جنسیت بچم هنوز معلوم نیست . میخوام واسش اسم انتخاب کنم . دوست دارم جدید و خوش آوا باشه . سر در گمم . اگه میشه بهم پیشنهاد اسم بدین . پسر و دختر. فکر کنم بحث جالبیه. چطوره یه تایپیک جدید باز کنم !!! اما تو کدوم انجمن نمیدونم.
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
سلام ساراجون خوبي مامان خانمي
منم بهت تبريك ميگم به خاطر ماماني شدنت :228:اميدوارم كه خداي بزرگ يه بي بي ناز و ملوس بهتون بده :203: انشاءاله ، ولي خواهرگلم به نظرمن هروقت مادرشوهرت رو ديدي اصلا رفتارت رو باهاش تغيير نده و مثل قبل خانمي كن و تو احترام خودت رو بهش بذار و هيچ حرفي كه ميزنه برات مهم نباشه .
به فكر خودت و همسرت و ني ني كوچولوي ماهتون باشين :46:
براتون آرزوي خوشبختي و سلامتي دارم :323:
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara62
سلام سیما جان
راستش من همه نگرانیم از اینه که مادر شوهرم به این رفتارش ادامه بده . من مطمئن هستم که بچمو دوست نداره.اونم تنها به خاطر اینکه بخواد بچه جاریم رو بالا ببره . میترسم از آینده. از بی احترامی هایی که به بچم بکنن . از تحقیرهایی که 100 در صد انجام بدن. از آزار و اذیت های بیشتر. راستش حوصله درگیری ندارم. واسم رفتار مادر شوهرم عجیبه . چون تو خونشون همه طرف منن. اون طرف جاریم رو گرفته و شدیدا با من لج افتاده . یعنی به عناوین مختلف میخواد پیشرفت های منو کوچیک جلوه بده. خوبیهامو نبینه . بهانه گیری بکنه . بی احترامی بارزترین کاریه که میکنه .
راستش از این هم خوشحالم که خودشو به شوهرم نشون داد. شوهرم این چند روز خیلی دپرسه . میدونم توجیهی برای کار مامانش نمیتونه بیاره. به قولی جلوی من کم آورد.آخه خیلی از صداقت و بی منظوری مامانش میپرید. حالا بهش ثابت شد همچین هم بی منظور نیست مامانش.:227:
خدا به خیر بگذرونه از این به بعدو.
دوس دارم بهم راهنمایی کنین از این به بعد چطور رفتار کنم با مادر شوهرم !! اصلا دلم نمیخواد ببینمش. راستش ازش بدم اومده که به این واضحی از بچه دارشدنمون ناراحت شد!!! شاید دوست داشت حالا حالا ها نوش (دختر جاریم) سوگل خونه باشه . متاسفم واسش .نشد.:227:
تبریک میگم خانمی :310:ولی مثل اینکه زیادم ازکارش جلوی شوهرت ناراحت نیستی ناقلا.
زیاد به این رفتارا اهمیت نده . بچه که بدنیا بیاد خودش خوب بلده چطور خودشو تو دل مامان بزرگش جا بده خیالت راحت طوری عزیز بشه که خودت تعجب کنی الان بجای اینکارا و این فکرهای مخرب به فکر سلامتی خودتو بچه و شوهرت باش :46:
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
سلام پرناز جان
راستش نه از رفتار مادر شوهرم رنجیدم اما توقع داشتم.یعنی مطمئن بودم وقتی بگم اظهار خوشحالی نمیکنه . میخواد این موضوع رو بی اهمیت جلوه بده. اما شوهرم فکر میکرد مامانش ذوق میکنه و تبریک میگه و شادی میکنه . آره راستش خوشحالم که مامانش خودشو نشون داد به پسرش. این واسه من و زندگیمون خیلی مهم بود. چون شوهرم فکر میکرد یعنی ادعا میکرد مامانش از رفتاراش منظوری نداره و برداشتای من از حرفاش غلطه با اینکه کارای مامانش سراسر بی احترامی و نیش و کنایست. طوریکه که الانم تو گوش شوهرم مدام میخونه خانومت که چیزیش نیست و سرحاله (ویارم کمه) . تا شوهرم نازمو نخره. انقد اینو جلوی خودم و پشت سرم تکرار میکنه که گاهی شوهرم میگه تو که چیزیت نیست خودت فلان کارو انجام بده .داری ناز میکنی !!!!!!!!!!!!!!! با اینکه ویارم کمه اما بی هیچ هم نیستم . مدام حالت تهوع و ضعف دارم اما دیگه طوری نیستم که بیافتم تو خونه و یا زیاد بالا بیارم. رستش خیلی صبوری میکنم و زیاد به روی خودم نمیارم . نمیخوام بگن ضعیفم. آخه مادر شوهرم قبلا هی به شوهرم میگفت خانمت ضعیفه و تحمل بارداری رو نداره !!!!! یا تیکه مینداخت که بچت احتمالا ضعیف باشه !!!! با اینکه من اصلا آدم کم جثه و ضعیفی نیستم . نسبت به خواهر شوهرای هرکولم باربیم .:163:
خلاصه خواهر جان مادر شوهر ، مادر شوهره . اونم وقتی که جاریت خواهر زادش باشه. اگه دستتو تا آرنج عسل کنی بزاری دهنش گاز میگیره.:302:
همه چی تو بده یا جالب نیست اما همه کار خواهر زادش هنره !!!:311:
بگذریم.
ممنون از راهنماییاتون اینجا که درد دل میکنم سبک میشم.:46:
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
با سلام
دوست عزیزم اصلا خودتو ناراحت نکن در مقابل حرف هاشون یک گوشت در باشه یکی دروازه به آرامش خودت فکر کن
که الان از همه چی مهمتره اگه صلاح میدونی (البته بخاطر آرامش خودت) کمتر به خونه مادر شوهرت برو تا کمتر از این اظهارنظر ها بشنوی . خدا رو هم شکر کن که حالت خوبه و مشکل زیادی با این وضعیتت نداری امیدوارم یک کوچولوی خوشگل و تپل مپل خدا بهت بده
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
عزیزم به جای این حرف ها و استرس ها دو دستی بچشب به بچه ات که الان حیاتی ترین دوران سرنوشت بچه ات هست! کتاب های بارداری رو بخون و سعی کن شاد و آرام و سرشار از عشق باشی که روی بچه ات هم تاثیر بذاره.
بریز دور این حرف ها رو و مطالعاتت رو در زمینه دوران بارداری و ترتیبت بچه ات بالا ببر که این ها برات میمونه نه حرف های خاله زنکی و غصه های بیخودی.
ساختن روح و چان خودت و بچه ات در این دوران از همه چیز مهم تره.:72:
RE: مادر شوهر یا دشمن !!!!!
سلام.
ممنونم از همه دوستان که همراه من هستند.
دوستان حالا شما میگید بی خیال اما رفت و آمد با خانواده شوهر اجتناب ناپذیره و مطلک ها و تیکه ها ادامه داره!!!
اما به قولی باید بی خیال این حرفا شد.
راستی اگه کتاب خاصی در زمینه تربیت کودک و دوران بارداری در نظر دارین بهم معرفی کنید لطفاً .
ممنونم. بای.