RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
سلام . خوش امدید.:72:
شما و اون خانم چند سالتون هست؟
به نظر من ایشون منطقی رفتار کردن. 6 سال زمان کمی نیست. و شما اعلام کردید که من فعلا قصد ازدواج ندارم خب ایشون چقدر دیگه می تونست وسیله ارضای نیازیهای عاطفی و... شما باشه؟
شاید احساس کرده دیگه موقع ازدواجشه. دو حالت داره:
یا خواسته با این رفتارش شما رو ترغیب به ازدواج کنه.
و یا خواسته شما از زندگیش بری بیرون تا او بتونه به فرد دیگه ای فکر کنه برای ازدواج.
شما هم می خواستی که او باشه و هم درست و بخونی سربازیت و بری کار پیدا کنی رو پای خودت بایستی حالا باهاش ازدواج کنی.
خب به نظرم این خیلی بی انصافیه. هر چقدرم که علاقه باشه بازم برای یه دختر خیلی سخته که این همه صبر کنه.
بازم بیشتر از شرایطتون بگید تا بهتر بتونیم راهنماییتون کنیم
موفق باشید:72:
من 26 سالم هست و ایشون 2.5 از من کوچکتر
از کجای صحبتهای من این برداشت رو کردید که من فعلا قصد ازدواج ندارم؟
پیشنهاد شما پس بر این بود که که در 21 سالگی یا 20 سالگی من با ایشون ازدواج میکردم و مسائلی بدتر از این که الان پیش آمده رخ میداد؟
دوست عزیز من
حتی برای آشنایی خانواده ها هم حداقل 6 ماه زمان میدن
شما فکر میکنید سختی این مسئله برای من وجود نداشت؟
که با احساسات یه دختر بازی کنم و سر اخر بگم نه؟!
چرا در عرض این 7 ماه از فکر من بیرون نیومده؟
خیلی از نزدیکان پیشنهاد آشنایی با فرد جدیدی رو دادن
در حالی که من در خودم نمیبینم که مدتی هر چند کوتاه رو با فردی باشم بدون اینکه هدفی برای خودم ترسیم کنم
به هیچ وجه طالب بازی با احساسات کسی نبوده و نیستم
همانطور که برای من موارد بسیار خوبی بود و هست برای ایشون هم بود
پس چرا من پایبند ماندم ؟
لطفا منظورتون رو درباره شرایط کمی واضح تر بیان کنید
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
نقل قول:
پیشنهاد شما پس بر این بود که که در 21 سالگی یا 20 سالگی من با ایشون ازدواج میکردم و مسائلی بدتر از این که الان پیش آمده رخ میداد؟
عذر بدتر از گناه نیار.تو اون سن که شرایط ازدواج نداشتی اصلن نباید وارد رابطه می شدی.
با یه تاپیکم مشکلت حل می شه.احتیاجی به دوتا نبود.
نقل قول:
یا خواسته با این رفتارش شما رو ترغیب به ازدواج کنه.
منم همینو می گم.
نقل قول:
و یا خواسته شما از زندگیش بری بیرون تا او بتونه به فرد دیگه ای فکر کنه برای ازدواج.
دخترا زودتر شرایط ازدواجشون فراهم می شه.بهتره که فعلن از فکرش بیای بیرون با اینکه سخته
هر موقه خواستی ازدواج کنی یه خبری از ایشون بگیر اگر مجرد بود با خانواده برو سراغش.
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نقل قول:
پیشنهاد شما پس بر این بود که که در 21 سالگی یا 20 سالگی من با ایشون ازدواج میکردم و مسائلی بدتر از این که الان پیش آمده رخ میداد؟
عذر بدتر از گناه نیار.تو اون سن که شرایط ازدواج نداشتی اصلن نباید وارد رابطه می شدی.
با یه تاپیکم مشکلت حل می شه.احتیاجی به دوتا نبود.
بنابراین باید برای شروع هر نوع رابطه ای تا سن 26 یا 27 سالگی صبر کرد و اگر همه چیز مهیا بود اقدام کرد!
در سایر سنین نباید به این روابط فکر کرد چون شرایطش مهیا نیست؟
دوست من
پست اول من رو اگر به دقت مطالعه کرده باشین ذکر کردم که ابتدای رابطه به چه صورت بود
احساس و عاطفه به مرور زمان ایجاد میشه و پا میگیره نه یک شبه!
پس کلام شما مبنی بر عذر بدتر از گناه مصداقی نداره
چرا که خواسته ایشون در اون زمان این بود و اگر همون موقع این بحث رو مطرح میکردم و از اون دسته افراد بودم که با این قولها دوستی 1 روزه آغاز میکنن , رابطه به 6 سال نمی انجامید.
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
از این جای حرفتون:
از سال اول به بعد زمزمه ازدواج سر داد که من مخالفت کردم و دلیل هم این بود تا زمانی که درسم تمام نشده و مستقل نشدم نمیتونم این کار رو انجام بدم ( تفکر من اینه که آدم باید رو پای خودش وایسته نه اینکه از این و اون کمک بگیره , ازدواج میکنم که راحتی برای طرف مقابلم باشه نه اینکه زجر بکشه )
شما از اول قصد نداشتی و البته منطقی هم بود. منتها 6 سال زمان زیادیه. و شما همه جوره با هم بودید و طبیعیه که بعد از مدتی دل هم و بزنید
شما فقط دل همدیگرو زدید یا بهتره بگم شاید که او ازت سیر شده.
من اولش گفتم شاید خواسته شما رو ترغیب به ازدواج کنه اما با توضیح بیشتر شما احتمالا ایشون دیگه علاقه ای به ادامه ارتباط نداره فقط همین.
نمی دونم چقدر احتمال داره برگرده اما اگر برگشت بهتره بیشتر شرایط و بسنجید نه اینکه بازم زمان از دست بدید بلکه ببینید چرا رفت و برگشت!
اگرم برنگشت بهتره سعی کنید فراموش کنید.
فقط یه نکته:
هیچ وقت به خاطر فرار از این ارتباط و فراموشی خودتون و درگیر رابطه دیگری نکنید. نصیحت دوستان دوست نما رو در این مورد گوش ندهید. چون درگیر تر خواهید شد و روزی به خود میاین که یه عالمه دختر تو زندگیتون وارد شدن و بی سرانجام رفتن و فقط یه روح داغون برای شما می مونه.
می دونم که می دونید فقط یاداوری کردم
موفق باشید:72:
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
نه دوست من منظور ایشان را بد برداشت کرده اید
منظورشان از جمله "عذر بدتر از گناه" این بود که شما برای اینکه در سن کم ازدواج نکنید و مطابق شرایط جامعه باشید صبر کرده اید.خب تا اینجا منطقی است.ولی اشکال کار شما این است که زیاد صبر کرده اید.یعنی می گن
گر صبر کنی ز غوره حاوا سازید
ولی متاسفانه حلوای شما سال ها پیش ساخته شده و الان فاسد شده است!
هر چیزی اندازه دارد !
بهترین میوه ی دنیا رو هم زیاد بخورید دل درد می گیرید.آخر شما کل اینترنت را سرچ کنید ببینید کی 6 سال رابطه ی دوستی داشته که شما دومیش باشید.همان اندازه که ازدواج در سن کم خلاف عرفه.6سال طول کشیدن یک رابطه هم خیلییییی خلاف عرفه.
اینکه رابطه را ترک کرده اند دلیلش همان طول کشیدنه.اینجاست که می گویند عذر بدتر از گناه
یعنی اینکه شما برای اینکه ریسک ازدواج کمتری را داشته باشید و شرایط ازدواج را بهتر کنید این همه صبر کرده اید و همین صبر زیادی موجب شده که کلا کل رابطه زیر سوال رود
نظر من هم این است که به زندگی خود ادامه دهید
هر موقع خواستید ازدواج کنید به اتفاق خانواده بروید به خواستگاریشون.ایشالا که همه چیز جور باشد و پاسخ بله بدهند
موفق باشید:72:
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
دقیقن تا وقتی که شرایط مهیا نیست نباید وارد رابطه شد.
در مورد عذر بدتر از گناه گفتم اصلن نباید رابطه ایجاد می کردی.
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arix
نه دوست من منظور ایشان را بد برداشت کرده اید
منظورشان از جمله "عذر بدتر از گناه" این بود که شما برای اینکه در سن کم ازدواج نکنید و مطابق شرایط جامعه باشید صبر کرده اید.خب تا اینجا منطقی است.ولی اشکال کار شما این است که زیاد صبر کرده اید.یعنی می گن
گر صبر کنی ز غوره حاوا سازید
ولی متاسفانه حلوای شما سال ها پیش ساخته شده و الان فاسد شده است!
هر چیزی اندازه دارد !
بهترین میوه ی دنیا رو هم زیاد بخورید دل درد می گیرید.آخر شما کل اینترنت را سرچ کنید ببینید کی 6 سال رابطه ی دوستی داشته که شما دومیش باشید.همان اندازه که ازدواج در سن کم خلاف عرفه.6سال طول کشیدن یک رابطه هم خیلییییی خلاف عرفه.
اینکه رابطه را ترک کرده اند دلیلش همان طول کشیدنه.اینجاست که می گویند عذر بدتر از گناه
یعنی اینکه شما برای اینکه ریسک ازدواج کمتری را داشته باشید و شرایط ازدواج را بهتر کنید این همه صبر کرده اید و همین صبر زیادی موجب شده که کلا کل رابطه زیر سوال رود
نظر من هم این است که به زندگی خود ادامه دهید
هر موقع خواستید ازدواج کنید به اتفاق خانواده بروید به خواستگاریشون.ایشالا که همه چیز جور باشد و پاسخ بله بدهند
موفق باشید:72:
ببینید
وقتی شما در رابطه یک هدف رو تعیین میکنید نباید خارج از اون حرکت کنید
حرف خود ایشون هم بعد از مدتی این بود که درس رو تموم کنم
منتها به یک باره مصداق مثال : هم خدا را ميخواهد هم خرما
به نظر شما من چطور باید این بالانس رو ایجاد میکردم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
دقیقن تا وقتی که شرایط مهیا نیست نباید وارد رابطه شد.
در مورد عذر بدتر از گناه گفتم اصلن نباید رابطه ایجاد می کردی.
این شیوه تفکر شما به مانند قدیم نیست؟
که پدر مادر برای پسر یا دختر همسر انتخاب میکردند؟
شما هر رابطه ای رو که شروع میکنید بنا رو بر ادامه همیشگی اون میزارید؟
یعنی امروز سلام فردا ازدواج؟
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
از این جای حرفتون:
از سال اول به بعد زمزمه ازدواج سر داد که من مخالفت کردم و دلیل هم این بود تا زمانی که درسم تمام نشده و مستقل نشدم نمیتونم این کار رو انجام بدم ( تفکر من اینه که آدم باید رو پای خودش وایسته نه اینکه از این و اون کمک بگیره , ازدواج میکنم که راحتی برای طرف مقابلم باشه نه اینکه زجر بکشه )
شما از اول قصد نداشتی و البته منطقی هم بود. منتها 6 سال زمان زیادیه. و شما همه جوره با هم بودید و طبیعیه که بعد از مدتی دل هم و بزنید
شما فقط دل همدیگرو زدید یا بهتره بگم شاید که او ازت سیر شده.
من اولش گفتم شاید خواسته شما رو ترغیب به ازدواج کنه اما با توضیح بیشتر شما احتمالا ایشون دیگه علاقه ای به ادامه ارتباط نداره فقط همین.
نمی دونم چقدر احتمال داره برگرده اما اگر برگشت بهتره بیشتر شرایط و بسنجید نه اینکه بازم زمان از دست بدید بلکه ببینید چرا رفت و برگشت!
اگرم برنگشت بهتره سعی کنید فراموش کنید.
فقط یه نکته:
هیچ وقت به خاطر فرار از این ارتباط و فراموشی خودتون و درگیر رابطه دیگری نکنید. نصیحت دوستان دوست نما رو در این مورد گوش ندهید. چون درگیر تر خواهید شد و روزی به خود میاین که یه عالمه دختر تو زندگیتون وارد شدن و بی سرانجام رفتن و فقط یه روح داغون برای شما می مونه.
می دونم که می دونید فقط یاداوری کردم
موفق باشید:72:
باور کنید اگر چیزی مونده بود که انجام نداده بودم از عمق وجود ابراز میکردم براش
منتها هر چی نگاه میکنم میبینم برای بازگشتش کاری نبوده که نکرده باشم
در مورد دوستان هم باید عرض کنم
به واقع چنین هست که میفرمایید و خوشبختانه من از آن دسته از عزیزان نیستم که تن به هر رابطه ای بدم
برقرار باشید
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
این شیوه تفکر حرف کارشناس همین تالاره.ولی نتیجه ی تفکر شما همینی هست که دچارشی.رابطه ــ وابستگی ــ
جدایی ــ عذاب روحی.
این مقاله رو بخون.اگر شرایط ازدواج ندارید
در ضمن انتخاب کردن توسط پدر مادر ربطی قدیمی و جدید بودن نداره.این حق پدر مادره که برای بچشون
کسی رو انتخاب کنن ما هم می تونیم مخالفت کنیم یا قبول کنیم.به هر حال اگر خودمونم انتخاب کنی
باید اوناهم رضایت داشته باشن.
من تا زمانی که شرایط ازدواجم فراهم نیست رابطه ای شروع نمی کنم که بخوام بناشو بر چیزی بذارم.
تقریبن،رابطه ای که شکل می گیره باید به قصد شناخت برای ازدواج زیر نظر خانواده ها و به دور از ابراز احساسات.نقل قول از کارشناس.
RE: یه رابطه 6 ساله نمیدونم چطور تموم شد؟! چه کنم؟
خب شما فردی کاملا منطق گرا هستید.پس اجازه بدید برایتان از برهان استفاده کنم
1- دو سال و نیم پیش شما با خانومی به قصد ازدواج دوست بودید
2- رابطه ی شما با اون خانوم کاملا عاطفی و بسیار نزدیک بوده
3- از لحاظ وضع مالی شما در هیچ مضیقه ای نبوده اید
4- همه چیز عالی بوده
5- در آن زمان اگر به وی پیشنهاد ازدواج می دادید بلافاصله و با خوشحالی می پذیرفت
6- دو سال و نیم گذشته
7- شما همان اندازه خانوم را دوست داشتید
8- خانوم همان اندازه شما را دوست داشت
9- هیچ مشکل و اتفاقی در این بازه ی زمانی رخ نداده
10- هنوز هم می توانستید با وی رابطه ی عاطفی و عاشقانه نزدیک برقرار کنید
11- همه چیز عالی بود
که به یکباره همه چیز نابود شد.تنها متغیر این مساله به ازای این 11 تا تابع یک چیز است
زمان
بنابراین مشکل از زمان بوده که زیاد گذشته.حال شما دارید کاملا منطقی ثابت می کنید که وی هم گفته درس را ادامه بده و بعد پشیمان شده که حق چنین کاری را نداشته.سخن شما کاملا منطقی است ولی من یک تجربه ی شخصی بهتون می دم.اگر استفاده کنید خیلی به دردتون می خوره
در رابطه با شریک زندگیتان گاهی اوقات لازمه عاطفی و احساسی برخورد کنید ، نه منطقی
گاهی اوقات لازمه در انتخاب خانه با اینکه ممکنه ضرر مالی کنید اجازه بدهید مسکن را خانوم انتخاب کند (آخر خانوم ها محل زندگی برایشان خیلی مهمه)
گاهی اوقات با اینکه قول داده 6 سال صبر کنه ولی باید زودتر ازدواج کنید (آخر خانوم ها مثل گل ظریفی خیلی حساس هستند)
گاهی اوقات باید توی سن کم ازدواج کرد (چه اشکالی دارد که زندگی را با هم بسازید و سختی ها را با هم به دوش بکشید)
گاهی اوقات با اینکه غیر منطقی است باید مطابق میل خانوم رفتار کرد (آخر خانوم ها نیاز دارند که حس کنند مورد توجه قرار می گیرند و عزت نفسشان حفظ می شود)
و ....
نقل قول:
این شیوه تفکر شما به مانند قدیم نیست؟
که پدر مادر برای پسر یا دختر همسر انتخاب میکردند؟
شما هر رابطه ای رو که شروع میکنید بنا رو بر ادامه همیشگی اون میزارید؟
یعنی امروز سلام فردا ازدواج؟
شیوه ی تفکر جدید : به عقاید همه احترام بگذار و عقیده ی هیچ کس را تحقیر نکن:)