-
RE: اختلاف طبقاتی
عزیزم اینجا مشاوری که به درد ما بخوره پیدا کردن سخته...یعنی طرز زندگی کردن اینا فرق میکنه....
اینکه بعید میدونم بتونه کمکی بکنه..
مگه اینکه برم پیش یه روانشناس که میشناسمش..عراقیه ولی به زبان ایرانی کاملا مسلطه.......مسلمون هم هست....خودم یکی دو بار به خاطر یه سری مسائل پیشش رفتم...ولی مطمئنم اگه به همسرم بگم که عراقیه...دوباره شروع میکنه به مسخره کردنش و اصلا به حرفاش گوش نمیده....
کاش ایران بودیم....یا حد اقل خانوادش اینجا بودن...اون که خانواده منو قبول نداره...فقط خانواده خودش رو قبول داره..مادر پدرش ادمهای خیلی خوبی هستن....مادر شوهرم همیشه تلفنی میگه اگه شکایتی از پسرم داری بهم بگو....
ولی یک بار که به شوهرم پیشنهاد دادم با اون مشورت کنیم و بگیم حق با کیه شدیدا مخالفت کرد و گفت اگه بشنوه یا بفهمه من با مادرش تماس گرفتم همه چیو تموم میکنه....و قید همه چیو میزنه....
-
RE: اختلاف طبقاتی
امیدوارم مشکلتون حل بشه به نظر من کمی بهش فرصت بدید فکر کنه و سعی کنید مشکلتونو به خونواده ها منتقل نکنید اینطوری قضیه پیچیده میشه.:323:
-
RE: اختلاف طبقاتی
احساس میشه ایشون دچار تردید در انتخاب شدن!البته درسته کمی دیر به این نتیجه رسیدن ولی شما اصلا باهاش تماس نگیر بذار خودش به نتیجه برسه.ظاهرا ایشون با خودش دچار مشکل شده .و تلافیشو سرشما خالی میکنه و مسائلی که قبلا براش مطرح نبوده !
-
RE: اختلاف طبقاتی
ممنون از راهنماییت تداعی جان...
اره منم احساس میکنم که یه جورایی یا پشیمون شده یا دچاره تردید....
امروز باهام تماس گرفت...و با همون لحن بد و دوباره توهین به خانوادم.....
گفت: چی شد کی بر میگردی خونت؟ گفتم تو گفتی تا تماس نگرفتم نیا....
گفت: خب باشه حالا حالا ها نیا....
جالب اینجاست که امروز به برادرم اس ام اس داده بود و گفته بود که هنوز اینجاست و به شهرمون نرفته...
چی بگم....
توکلت علی الله....
انشاءالله هر چی به صلاحه همون بشه....
صاحل جان ممنون از نظرت عزیزم...حتما...همین کار رو میکنم..
ببخشید ساحل****
-
RE: اختلاف طبقاتی
سلام خانم
برداشت من از توضیحاتی که دادین اینه که متاسفانه همسر شما در شرایطی با شما ازدواج کرده که هنوز درک درستی از ماهیت واقعی ازدواج نداشته و بر اساس یکسری معیارهای روتین که نشات گرفته از عقایدش بوده با شما ازدواج کرده و معیارهای واقعیشو نشناخته بوده و الان که واقعا تو شرایط زندگی مشترک قرار گرفته معیارهاشو برای همچین شرایطی شناخته و چون این شرایط مطابق دلخواهش نیست داره به این صورت واکنش نشون میده . همسر شما در حال حاضر تو یه بحران احساسی و عقلی قرار گرفته . از یک طرف به شما یه وابستگیهایی پیدا کرده و از طرف دیگه این شرایطو مطابق میلش نمیبینه و فکر میکنه که تو ازدواجش اشتباه کرده . خوب شما چه کار میتونین بکنین ؟ عملا هیچی . چون این شما نیستین که باید تصمیم بگیره و اونه که باید بشینه و بالاخره به ابن نتیجه برسه که با این زندگی چه کار کنه . با تجربه شخصی که خود من دارم فکر میکنم این مسئله به مرور حل میشه ولی شما میتونین با ایجاد حس همدردی و درک متقابل به اون اینو بفهمونین که به اون علاقه دارین و درکش میکنین . اما مطلقا خودتونو در نظرش حقیر نکنین و غرور هم نشون ندین . اونو با ارزشهای خودتون و خانوادتون آشنا کنین . مشکلات اصلی اونو با خودتون و خانوادتون شناسایی کنین و سعی کنین موارد به حق رو برطرف کنین و در مورد موارد غیر منطقی با مهربانی بهش بفمونین که داره اشتباه میکنه . بهترین کار شما صبر همراه با درک متقابله تا اون بتونه این بحرانو رد کنه .
-
RE: اختلاف طبقاتی
فکر میکنم پشیمون شده شمارو تنها گذاشته !در اینجور مواقع سعی کن حرفایی که زده رو به خودش برنگردونی.
مثلا این که تو گفتی زنگ میزنم بعد بیا.
باید با بکار گیری کلمات بهتر رابطه رو بهتر میکردی.
مثلا میگفتی چرا دوست دارم برگردم اما هنوز کارام به اتمام نرسیده ولی اگر تو بخوای میذارم برای یه زمان دیگه و برمیگردم.
الانم بهتره باهاش تماس بگیری که اگر هنوز تو همومن شهر شماست بیاد دنبالتون
البته بازم خوب فکر کن.
-
RE: اختلاف طبقاتی
اقا محمد اصلا به من فرصت بیان احساساتو نمیده....همش میگه حرف نزن!...من کاری به این حرفها ندارم....اخرین بار هم از واژه زشت "خفه شو" استفاده کرد که دیگه داشتم شاخ درمیاوردم....میخواسنم ازش بپرسم که اخه خانواده من چه کار کردن؟ چی شده که اینطوری شدی؟؟...البته من هم بالاخره ادمم...ولی عکس العمل من گریست....که البته میدونم اشتباهه...ولی همین که میبینم کسی داره ظالمانه باهام رفتار میکنه و حرف ناحق درمورد من و خانوادم میزنه خییییییییییییییلی غصم میگیره و نمیتونم خودم رو کنترول کنم.....گریه میکنم ولی بی صدا....با این حال اون میفهمه و هیچ عکس العملی نشون نمیده....
تداعی به خدا میترسم برگردم...احساس امنیت نمیکنم...با اینکه دیگه هرچی باشه اهل کتک و این حرفها نیست....ولی همین رفتارش باعث عدم احساس امنیت شده...اخه من اونجا هییییییچ کس رو به جز اون ندارم.....و حتی به اینترنت هم دست رسی ندارم.....
اخه چرا من همش باید مراعات کنم؟؟؟ چرا اون به خودش نمیاد که داره به من ظلم میکنه....که توهین کردنهاش واقعا به دور از رفتاره یه ادم عاقل و با فرهنگه......
دووما اون بدون هیچ خدا حافظیی از خانواده من اینجارو ترک کرد.....چی به خانوادم بگم؟؟ اونا به اندازه کافی شک کردن....
-
RE: اختلاف طبقاتی
عسل جان سلام
از داستان زندگیت خیلی محزون شدم و صمیم قلب برات آرزوی موفقیت تو زندگیت رو دارم.
ببین خانمی هر مشکلی که پیش میاد می تونه جنبه مثبت داشته باشه و به بهترین نحو حل بشه و هم می تونه جنبه منفی داشته و به بدترین حالت برسه.
عزیزم برای اینکه ما بتونیم بهترین تصمیمها رو در رابطه با مشکلمون بگیریم و کمترین آسیبها رو ببینیم باید تمام حالتهای ممکن رو در نظر بگیریم و آمادگی برخورد با اونها رو داشته باشیم.
حالا قضیه شما هم حالت مثبتش اینه که نامزدت به اشتباهش پی می بره و در نتیجه رفتار صبورانه شما منعطف می شه و با خوبی و خوشی می رید سر زندگیتون. اینکه شما چطور رفتار کنید که به این حالت برسید، بهتره دوستان راهنمایی کنید. فقط شما مواظب باش که حرمت شکنی نکنی که بتونی بعد تو روی هم نگاه کنید.
اما جنبه منفی قضیه که بهتره آمادگیش رو داشته باشی و اقدامات لازم رو برای اون بکنی. اینکه نامزدت واقعا پشیمون شده و با این کارا می خواد مهرش از دلت بیرون بره.
خوب این هم یه احتماله و بهتره در نظرش بگیری گلم. و این مواردی رو که می گم در نظر داشته باش تا آسیب کتری ببینی.
- از این لحظه به بعد احساساتت رو کنترل کن و بیشتر با پشم عقل و منطق به قضیه نگاه کن و اجازه نده بیشتر از این محبتش تو دلت جا بگیره. (البته نمی گم ازش متنفر شو)
- بشین و خیلی منطقی باهاش حرف بزن که علت رفتارهای تحقیر آمیزش چیه؟ بگو اگه مشکل خانواده منه، خب اگه من امروز از اونها بگذرم مسلما فردا از همسر و فرزندم هم می گذرم.
در مورد رشته تحصیلی ات بگو بذار این رو تموم کنم، انشاءا.. اگه کشش خوندن رشته ای که تو می گی رو داشته باشم حتما اون رو هم می خونم.
- یه نکته دیگه. آیا شما رابطه جنسی هم تو این یک هفته داشین؟ قبل ازدواج و در دوران عقد چطور؟ اگه نداشتین فعلا دست نگه دار و به طبق گفته دوستان بذلر یه مدت تنها باشه و با خودش فکر کنه.
البته حتما قبلش منطقی و اصولی باهاش حرف بزن و ببین می تونی بفمهی از چی اینقدر آزرده شده و علت تغییر رفتارش چیه. چون ما هرچی حدس بزنیم شاید درست نباشه.
-
RE: اختلاف طبقاتی
یاد حرفی که شریعتی راجع به عشق مردا گفته افتادم.
چقدر با نامردی باهات برخورد کرده و تو چقدر بزرگواری نشون دادی.:72:
من راه حل زیادی برای مشکلات خانوادگی اینجوری به ذهنم نمیرسه. ولی برات دعا که میتونم بکنم. :72:
ایشالا راه حل درست رو هم با کمک دوستان پیدا میکنی.
همینطور محکم و صبور بمون عزیزم:46:
-
RE: اختلاف طبقاتی
Blue sky ممنون از راهنماییت.......
خیلی مفید بود....متشکرم....ولی من هر چند باری که سعی کردم باهاش منطقی صحبت کنم میگه من با تو حرفی ندارم.....وقتی بهش میگم بشین درمورد رفتارت فکر کن میگه من درمورد تو هیچ فکری نمیکنم....تو واسم مثل این میزی میمونی که تو اتاقه....ادم درمورد میز فکری میکنه؟؟( البته این قبل از این بود که از اینجا بره) .....این حرفاشه که دیوونم میکنه....
فقط خدا بهم صبر بده....
ولی همونطوری که گفتی من هیچ بی حرمتیی بهش نکردم...چون همیشه به بعدش هم فکر کردم....نمیخوام اینجا یا اون دنیا بهش بدهکار باشم.....با این که اون خیلی از چراغ قرمزهایرو رد کرد....ولی من عادت ندارم به بد دهنی و حرمت شکنی....تنها حرفی که بهش زدم این بود که اگه از دست خانواده من ناراحتی یا اونا حرفی زدن که تو ناراحت بشی سر من خالی نکن....مرد باش و برو با خودشون صحبت کن.....و دوومین چیزی که بهش گفتم این بوده که رفتارهات واقعا بچگانست....بشین درموردش فکر کن...
دختر مهربون مرسی از نظر زیبا و پر انرژیت عزیزم....
نمیدونم خدا چی تو وجود زنها گذاشته که تحمل این همه نامردی رو دارن....
بازم توکلت علی الله.....
ممنون از همگیتون....خیلی خوشحالم که این وبسایت رو پیدا کردم.....:46: