-
RE: آيا راه حلی دارم؟
این مساله هیچ ربطی به بچه دار شدن نداره.
مگه خانواده همسرتون که بچه دار شدند مشکلشون حل شده؟ رفتارشون عوض شده؟
توضیحات شما خیلی مبهم و کوتاه است.
اولین بار فکر کردم شاید عصبانی هستید ولی هنوز بعد از سه پست و کلی درخواست توضیح از طرف دوستان چیزی نگفتید.
آیا امکانش هست به سوالات من جواب بدید؟ سوالاتی که در پست شماره 6 نوشتم.
بدون اطلاعات که نمی شه نظر داد.
راه حل مشکل شما نه بچه دار شدن است و نه جدا شدن.
باید برید مشاوره.
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
يعني شما فقط به خاطر ارتباط ورفت آمذ با خويشاوندان ميخاهيد از همسرتون جدا شيد ؟اين مساله از زندگيتون مهمتره؟يعني هيچ راه حلي جز طلاق به ذهنتون نميرسه ؟
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
آقای عزیز جواب عنوانی که برای تایکتون انتخاب کردید میشه، بــــــــــــــــــله :310:
چرا راه حلی ندارید ؟
در زندگی زناشویی اصل بر تفاهم زن و شوهره بعد خانواده ها!
البته من میدونم دقیقا منظورتون چیه چون تو فامیلمون همچین موردی داریم .البته اونا بچه دارن و به خاطر بچه ها با هم کنار اومدن سالهاست.
درسته سخته که زن یا مرد دوست داشته باشه با فامیل رفت و آمد کنه اما اون یکی دوست نداشته باشه .بالاخره یکی باید با اون یکی کنار بیاد وگرنه جدایی میشه راه حل!
خانم مهسا حرفای خوبی زد منم همینو پیشنهاد میکنم.
خودتون نخواستید به دار بشید تا حالا ؟ چرا ؟ 6 سال زمان کمی نیست ها!
ببینید با چه کسانی دوست داره رفت و آمد داشته باشید ؟
در مورد جدایی و این مشکل باهاش حرفی زدید تا حالا ؟ نظر همسرت چیه ؟
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
سلام.
من کمی بيشتر توضيح ميدم. من به اين فکر می کنم که اگه با کسی ازدواج کردی بايد با خانواده هم رابطه داشته باشيم و غير اين معنی نميده.
من هم مشکلات زيادی دارم و آدم معمولی هستم ولی مشکل خانواده ايشون غرور و حسادت بينهايت هست. يک مثالی ميزنم. من حدود پنجاه ميليون به خانواده ايشون 2 سال پيش قرض داده بودم و هنوز هم نگرفتم. جديدا يک تلويزيون 1 ميليونی برای خونم گرفتم ولی اونها به جای خوشحالی ناراحت بودند! حالا به نظرتون من تا آخر عمر با کينه بايد زندگی کنم؟ باور کنيد از خودم متنفر شدم که چرا به اين حد پايين اومدم.
شايد من تحملم کم هست. شايد بی ظرفيت هستم! در مورد اين موضوع جدايی هم همسرم مطمئنا ناراحت ميشه و همين هم من رو تا آخر عمر شايد عذاب بده.
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
آقای محترم من فکر می کنم شما معنی زندگی مشترک را درک نکرده اید
رابطه با خانواده طرفین در صورتی مثبت و سازنده است که باعث بهبود روابط شما دو نفر بشه در غیر اینصورت مضرر است. خانم شما چرا نسبت به خانواده شما کینه داره ؟ حتما خانواده شما کم لطفی در حق خانم شما داشته اند
شما همش دارید سنگ خانواده تان را به سینه می زنید پس تکلیف خانواده ای که خودتان تشکیل داده اید چه ؟
از یک طرف عنوان می کنید خانم شما تحصیل کرده اند و می توانند از پس خودشان بربیایند ولی از طرف دیگه بیان می کنید عذاب وجدان دارید اگه بخواهید از همسرتان جدا شوید
اگه این اقایون می دونستند که چقدر راحت می تونند دل خانمشون رو بدست بیارند اینقدر مشکلات زیاد نمی شد مطمئنا خانم شما بیشتر از همه چیز به محبت شما نیاز داره
اگه خانم تون رو از محبت سیراب کنید بعد از او تقاضا کنید با خانواده تان رفت وامد داشته باشه و گذشت کنه من به شما قول می دهم حتما این کار رو خواهد کرد مشروط به اینکه از عشق به شما سیراب شده باشه
امتحانش ضرر نداره
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
آقای باقری کاملا حق با شماست که با ازدواج دو نفر دوتا خانواده با هم وصلت کردند نه تنها اون دو نفر و نمیشه اونها رو نادیده گرفت.این کاملا درست و منطقیه .اما به قول آناهیتا رابطه شماها با دوتا خانواده در صورتی درسته که به زندگی تون آسیب نزنه .در حالیکه اینطور که گفتید بهتره کمتر رابطه داشته باشید نه اینکه اصلا نداشته باشید .
میتونید روزهای خاصی رفت و آمد کنید و حتی اگه شده مثل فامیلهای دورتر و زیاد تو نخ کارهای همدیگه نرید و کسی تو کار اونیکی دخالت نکنه. این بهتره تا اینکه اصلا رابطه نداشته باشید
من میدونم شما چی میگید، انقدر هم منفی فکر نکنید که مثلا شما بی ظرفیت هستید یا پرتوقع ! چون گاهی واقعا چنین رفتارهایی از اطرافیان نزدیک آدم رو آزار میده و غیر قابل تحمله...
لطفا جواب سوالات قبلیمو بدید + این سوالات :
شما قبل از ازدواج تون د رمورد این مستئل صحبت یا تحقیقی نکرده بودید؟
از رابطه تون با همسرتون بگید، میتونه کمک کننده باشه!
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
یعنی همسر شما با هیچ کس رفت و آمد نمی کند ؟؟
با دوستان و آشنایان و اقوام خودش هم ؟؟
اګر شما تنهایی به منزل اقوامتان بروید عکس العملشان چیست؟ آیا مایل نیست همراه شما باشد؟ آیا سوال نمی کند کجا رفته بودی و چرا تنها رفتی؟
به نظر من یک مدت این سیستم را امتحان کنید. خودتان تنهایی منزل خواهر برادرتان بروید. به خانمتان بګویید که امشب دعوتشان کرده ام و از بیرون برایشان شام بګیرید و خیلی ریلکس رفت و آمد کنید شاید ایشون هم کم کم خوششان آمد.
به هر حال شش سال زمان زیادی است. اګر شما شش سال اینطوری زندګی کرده اید حتما مشکل دیګری هست. وګرنه همان سال اول باید می فهمیدید و به فکر راه حل می بودید.
شوهر خواهرشون یا خانم برادرشون چه کار می کنند و با این مساله چطور کنار آمده اند؟ منظورم عروس و دامادهای خانواده ایشون است.
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
با سلام.
ممنون از راه حل خانم يا آقای بهشت. روی اين موضوع فکر کردم ولی به نظر من تنها رفتن من بی احترامی هستش.
در مورد خانواده ايشون متاسفانه کسی در خانواده ايشون غير از همسرم ازدواج نکرده.
در مورد عذاب وجدان خودم با وجود اينکه گفتم ايشون توانايی اداره خودشون رو دارن به اين دليل هست که از طلاق ميترسم.
مشکل من با خودم هست. مطمئن هستم خانواده ايشون نديدن من براشون مهم نيست ولی برای من اين تعريف نشده هست.
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
آقای باقری عزیز
چرا جواب اکثر سوالات دوستان و منو نمیدید ؟
برای اینکه دوستان بهتر بتونن به شما کمک کنن لطفا با دقت پاسخ بدید.چون جواب سوالاتی که پرسیده میشه پیدار کردن راه حل رو در پی داره اما شما دقت نمی کنید!
اینجا کسی شما رو نمیشناسه پس راحت باشید و بدون نگرانی هرچیزی که فکر میکنید میتونه کمک کننده باشه رو بیان کنید:72:
-
RE: آيا راه حلی دارم؟
با سلام
قبل از ازدواج، من هيچ چيزی در مورد خانمها نميدونستم پس قبل از ازدواج تحقيق و .... نبود. مادرم هم چون به من اعتماد داشت به نظر من هم احترام گذاشت پس چيزی به اين صورت تحقيق و بررسی موقع ازدواج و اينها پيش نيومد.
در مورد رابطه من و خانمم، رابطه معمولی داريم. نه خيلی گرم و نه خيلی سرد.