RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام ممنون از راهنماییاتون:72:
ایا به نظر شما چون همسر من دوزاریش افتاده که پدر و مادر میوه های نایابی هستن و باید رفتار خوبی با اونا داشته باشه باید به من بی توجهی و یا کم توجهی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
من می خوام جواب این سوال پیدا کنم؟ من باید چیکار کنم تا همسرم در حین توجه به خانوادش و رسیدگی به اونا با منم رفتار معقول و خوبی داشته باشه؟
می خوام این و بدونم که باید چیکار کنم تا محبت اونو تحریک کنم و گاهی از در محبت با من حرف بزنه.
اینم بگم خودم می تونم برم مشاور اما همسرم تحت هیچ شرایطی حاظر نیست با من بیاد. فکر میکنه و بارها هم گفته که رفتار من درست و منطقیه. این تویی که ایراد داری.
می شه همه که می خونن لطفا نظری بدن. من منتظرم
و ممنون:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
sisili عزيزم:72:
شما استادي و من شاگرد شمام ولي خودت كه منو ميشناسي اعتماد به نفسم بالاست. :)
نمي توني از خانواده ي همسرت كمك بخواي؟ حالا كه همسرت اينقدر اونا رو دوست داره و بهشون ميرسه به نظرم با مادرشوهرت صحبت كن كمي باهاش حرف بزن ازش بخواه جوري كه شوهرت نفهمه شما از ايشون خواستي بهش بگه بيشتر به زنت اهميت بده اون كسي رو به جز تو نداره و اينا...فكر نكن نه مادرشوهرم اصلا اهل اين حرفا نيست منم مامانم زياد با عروساش گرم نمي گيره ولي يكي از زنداداشام بيشتر اوقات اگه مشكلي با برادرم داره به مامانم ميگه و مامانم هم كمكشون ميكنه و واقعا تاثير مثبت داشته ان شاءالله كه هر چه زودتر وضعيتت برگرده به همون 2-3 سال پيش.:46: مطمئنم كه برميگرده توكل كن به خدا :203:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام sisili عزيز. دوست خوبم من گمان ميكنم مشكل شما مشكل نيست، در حقيقت يه بهانه است! احساس ميكنم به دلايل ديگه اي آرامش ندارين و پريشونيتون روي اين مسائل حساستون كرده. و شايد چون دليلي براي نگراني هاتون پيدا نميكنيد، نا خود آگاه اين مسائل رو براي خودتون بزرگ كردين. آسون ترين راه اينه كه شرايط رو براي خودتون تغيير بدين، كارايي انجام بدين تا به آرامش برسين! پس هنگامي كه به آرامش رسيدين و منطقتون بر احساستون غلبه يافت ، سعي كنيد آروم آروم روي كاستي هاي رفتار همسرتون كار كنيد. شما ميخواين در زندگيتون تغييري ايجاد كنيد، هر تغييري هم نيازمند تصميمه! شما كه نميتونيد در پريشوني تصميم بگيريد، هان؟!.... پس در قدم اول سعي كنيد آرامش خودتونو محيا كنيد!
اونوقت قول ميدم sisili عزيز كه هميشه به بهترين شكل مارو راهنمايي ميكنه، به بهترين شكل هم مشكل خودش رو حل كنه:46:... پيروز باشي دوست گلم!
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
yasaو hamishetanha دوستان عزیزم ممنون از راهنماییاتون. کلیم که خجالتم دادین استاد کجا بود ؟
من هر چی به ذهنم رسیده برای دیگران نوشتم.
اما از راهنمایی هر دوتون ممنونم:46:
من ظاهر زندگیم بعد از فوت بابا به جز یک هفته اول هیچ تغییری نکرد الان مثل گذشته داریم زندگی می کنیم.
من بیشتر موافق این حرف دوستان بودم که همسرم ناخوداگاه به فکر این افتاده که نکنه این اتفاق برای خانواده خودشم بیفته.:163:
در مورد صحبت با فامیل شوهر من باهاشون راحتم و گاهی می گم و خداییش اونا هم سفارش من و زیاد می کنن.
هر چند که در باطن بیشتر مراقب همسرم هستن تا من اما من واقعا رو رفتارهای اونا حساسیت نداشتم الانم خیلی حساس نیستم به جز مواردی که واقعا اونا اشتباه می کنن مثل:
چند روز پیشا مادر شوهرم پرسید شوهرت کجاس؟ گفتم رفته دنبال کارای ماشین بابا. گفت طفلک بچم مگه اون یکی دامادتون کار نمی کنه که همه کار و پسر من باید بکنه گفتم همه کارار رو اون کرده پسر شما فقط قراره کارای ماشین و انجام بده مراسمات و دنبال کارای انحصار وراثت و ... رو اون بیچاره انجام داده. ( حالا اینا رو یواش داشتیم بین خودمون می گفتیم ) بلافاصله گفت پسرم فردا بخواب و استراحت کن خیلی خسته شدی.
خب این خیلی ناراحتم کرد.
اما در کل من رو رفتارای اونا حساس نیستم از این که به پسرشونم محبت کنن ناراحت نمی شم فقط می خوام همسر من بدونه باید چیکار کنه
کجا باید به من محبت کنه کجا به اونا.
همسر من همیشه می گه من محبت کردن بلد نیستم من همینم و تغییر نمی کنم. اما واقعا به خانوادش خیلی قشنگ محبت می کنه.
قبول دارم شوهرم قبلا هم همین طور بود و من ناراحت نبودم اما الان همه محبت رو در همسرم جستجو می کنم و می خوام با من رفتار بهتری داشته باشه.
چیکار کنم بهش یاد بدم که باید به منم محبت کنه؟
چیکار کنم رفتارش تو جمع با من بهتر باشه؟
ممنونم.:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
sisili عزيز:72:
پس تا اونجايي كه من متوجه شدم شما با خانواده ي همسرت مشكلي نداري و بيشتر تمركزت رو اينه كه همسرت بهت بيشتر توجه و محبت كنه ايشونه كه براي شما مهمه.
به نظر من بهترين روشش اينه كه "محبت كني تا مورد محبت قرار بگيري"! وگرنه با نصيحت و تذكر نميتوني كسي رو مجبور كني بهت محبت كنه.
به نظرم شما به يك تنوع تو زندگي يا خلاقيت نياز داري كه توجه همسرت رو جلب كنه.
يه سر به تاپيك "طرز تهيه ي منوي عاشقانه" ي ما بزن. شايد يه كمي بتونه ايده هايي بهت بده. البته اين كارها دل و دماغ ميخواد كه نمي دونم تا چه حد شما داري ولي اگر هم نداري سعي كن در خودت ايجاد كني. زندگي مشترك خوب و عالي لياقتش رو داره. شما هم لياقت يك زندگي ايده آل رو داريد. شما زني هستيد كه به راحتي ميتونيد از يك مرد معمولي و همسري معمولي مرد عالي بسازيد. دليلش هم واضحه چون مهارتهايي داري كه زنهاي معمولي ندارند، چون در مورد مشكلت مطالعه ميكني، سعي مي كني از مشورت و نظر ديگران استفاده كني و خلاصه مهارتهاي زندگيو بياموزي.
البته نكته ي بسيار مهم اينه كه "تحت هيچ شرايطي" نبايد همسرتون بفهمه كه كسي ازتون خواسته به همسرتون محبت كنيد. چون ممكنه اينجوري فكركنه محبت شما "مصنوعي" و "سفارشي" هست و نه تنها وضعيتتون بهتر نشه كه بدتر هم بشه.
يه چيز ديگه هم مهمه و اون اينه كه سعي كن (ميدونم كه سخته) ولي سعي كن نيتت از محبت و خوبي رضايت خدا يا به قول فرشته ي مهربان عزيز رضايت دروني خودت باشه تا اگه احيانا همسرت محبتت رو جبران نكرد دلخور نشي و ايمان داشته باشي كه خداوند منان شاهد كارهاي توئه.
موفق باشين :46:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
بهترين روشش اينه كه "محبت كني تا مورد محبت قرار بگيري"! وگرنه با نصيحت و تذكر نميتوني كسي رو مجبور كني بهت محبت كنه.
:104::104::104::104::104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
چند روز پیشا مادر شوهرم پرسید شوهرت کجاس؟ گفتم رفته دنبال کارای ماشین بابا. گفت طفلک بچم مگه اون یکی دامادتون کار نمی کنه که همه کار و پسر من باید بکنه گفتم همه کارار رو اون کرده پسر شما فقط قراره کارای ماشین و انجام بده مراسمات و دنبال کارای انحصار وراثت و ... رو اون بیچاره انجام داده. ( حالا اینا رو یواش داشتیم بین خودمون می گفتیم ) بلافاصله گفت پسرم فردا بخواب و استراحت کن خیلی خسته شدی.
خب این خیلی ناراحتم کرد.
sisili جان در این مورد خاص یه چیزی به نظرم میاد و اون اینکه؛
لازم نیست شما هرچیزی رو به مادر شوهرت بگی. قبول کن که ما نمی تونیم از دیگران توقع کنیم که همه جوره رفتار و کارهای ما رو تایید کنن، هرچند که کار ما صددرصد درست باشه.
درسته مادرشوهرت نباید چنین برخوردی در قبال کار شوهرت داشت اما در عین حال شما هم مجبور نبودی براش توضیح بدی که شوهرت دقیقا کجاست.
ما مجبوریم با سیاست با آدما مدارا کنیم. بهتر نبود بهش می گفتی که شوهرت کار داشته و رفته بیرون، یکی دو ساعت دیگه برمی گرده. خوب نه دروغ گفتی و نه مادرشوهرت رو تو جریان ریز مسائل زندگیتون گذاشتی. اینجوری اجازه دخالت تو کوچکترین مسایل زندگیت رو بدون هیچگونه بی احترامی بهش نمی دی.
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام sisili عزيز!
دوست خوبم yasa حرف زيبايي زدن! از قديم گفتن پاسخ محبت چيزي جز محبت نيست! پس بايد صبور باشين و اجازه بدين به مسيرشون ادامه بدن و خيلي در اجبارشون به محبت پافشاري نكنيد! اما اندك توصيه هايي كه من سعي ميكنم اضافه كنم، اينه كه:
1.معمولا آقايوني كه در محبت كردن مشكل دارن روشش رو بلد نيستن! اما شما بايد يادشون بدين، چون به گمان ايشون واسه شما كم نميذارن! بنابرين بايد مسير رو براشون علامت گذاري كنيد تا راه رو پيدا كنن! مثلا وقتي گرم صحبت هاي رمانتيك هستين ماجرا رو به سمت سورپرايز كردن پيش ببرين و بگيد:"ببينم كدوم يكي از ما ميتونه اون يكي رو سورپرايز كنه" يا يه روز كه از كنار گل فروشي رد ميشين فرضا بگين: " چه رز قشنگي! من خيلي دوست دارم، يكيشو واسم ميخري؟!"
درسته! شما مجبورشون ميكنيد، اما كم كم ياد ميگيرن چه جوري خوشحالتون كنن.
2. به خاطر غرورشون در ابراز علاقه سرزنششون نكنيد.
3.اگر به خانوادشون لطف ميكنن، شما هم به خانوادشون لطف كنيد، چراكه همه دوست دارن به علايقشون احترام بذارن! بنابرين از شما سپاسگذار خواهند بود اگر اين كار رو انجام بدين و متقابلا به شما اهميت بيشتري ميدن!
4. اجازه بدين دلتنگتون بشن!
در ضمن!من به شخصه، به شما بسيار اعتماد دارم! دوست دارم خودتون تصميم بگيريد. فكر كنيد اين مشكل واسه يكي ديگه پيش اومده و شما هم مثل هميشه دلسوزانه و با در نظر گرفتن همه جوانب ميخواين مشاوره بدين، اونوقت شما چي پاسخ ميدين؟؟! همون هارو در زندگيتون عملي كنيد!
پيروز باشين:43:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام همدلان همیشگی:72:
خیلی قشنگ و زیبا نوشته بودید. یک عالمه ممنونم:43: شما به من خیلی لطف دارید من از سختیهای زندگی دیگران درس می گیرم وگرنه نه مشاورم و نه کارم اینه.
به قول مادر بزرگم ادم تو هر خونه ای می ره باید یه چیزی یاد بگیره. تو این خونه همدردی هم ما روش زندگی و یاد می گیریم و انتقال می دیم :310:
گاهی ادما یه چیزایی و بلدن اما برای اجرا به مشکل می خورن. من واقعا ادم رمانتیکی نیستم و به همین خاطر تا به حال با همسرم در این موارد به مشکل نخورده بودم اون مقداری که تو وجوده هر زنی هست و بی دریغ نثارش می کردم و چیزی هم که ازش دریافت می کردم کافیم بود.
در عوض بابام فردی احساساتی بود که حتی با دیدن یک فیلم غمگین تلویزیون اشکاش جاری می شد همه روزای زندگی من و به خاطر داشت از تولدم گرفته تا قبولی دانشگاهم و روز خواستگاری و عروسی و عقد و نامزدی و بچه دار شدن و ... و همه را تبریک می گفت و یا هدیده ای می خرید.
نمی گم مشکلم یه تبریک یا یک هدیس می خوام بگم یه دفعه جای چنین فردی که چنین کارایی و برام می کرد تو زندگیم خیلی خالی شده.
الان می خوام شوهرم بهم محبت کنه باور کنید نه اجبارش می کنم و نه حتی خواهش. می خوام خودش بخواد.
یه جا خوندم بذار دلتنگت بشه و همش در دسترسش نباش ( حرف hamishetanha عزیز) رفتم کلاس خیاطی که سرم خیلی گرم و شلوغ بشه گاهی شبا که میومد کارای لازم مثل غذا و چایی و میوه و ... را انجام می دادم او مینشست پای اخبار یا کامیوتر و من میومدم سراغ خیاطی باور کنید گاهی شبا و یا روزای تعطیل من ساعتها پای خیاطی بودم اما او اصلا نمیومد بگه چطوری چه برسه به اینکه دلش برام تنگ شه.:311:
من خیلی بهش محبت می کنم گاهی به سادگی بغلش می کنم و بهش می گم دوسش دارم و چقدر خوبه که اونو دارم همسرم حتی در این جور مواقع فقط می گه منم همین طور:302:
من میخوام یاد بگیرم که چجوری یادش بدم چون راههایی که خودم بلدم و اجراش کردم جواب نمی ده.
دارم اذییتتون می کنم ببخشید اما واقعا می خوام نتیجه بگیرم.
بازم ازتون ممنون بالاخص yasa عزیز hamishetanha عزیز و blue sky عزیز. واقعا ممنونم
بازم من و از نظرات مفیدتون مطلع کنید. و یا اگر جایی و در این سایت می شناسید به من معرفی کنید.
:72::46::43:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
وقتی 2 ماه پیش پدرم به رحمت خدا رفت احساس کردم کمرم شکست حالم خیلی بد بود احساس پوچی می کردم . حال خوش این تاپیک و خراب نکنم خلاصه خیلی حالم بد بود. یه روز شوهرم داشت من و بر می گردوند خونه که لباسام و عوض کنم و دوباره بر گردم خونه مامانم اینا. تو راه کلی گریه می کردم تو گریه هام گفتم کاش حسین (پسرم) و نداشتم و خود کشی گناه نداشت تا منم می تونستم برم پیش بابام شوهرم گفت دستت درد نکنه دیگه ما هم که اینجا چغندریم. خندم گرفت . رسیدیم خونه داشتم حاضر می شدم که بغلم کرد گفت فکر نکنی بابات رفته تنها شدیا تو حالا دختر منی. هیچ وقت تنهات نمی ذارم مطمئن باش.:310::43:
خیلی حالم خوب شد. از اون روز بیشتر برای مامانم گریه می کردم که چقدر تنها شده و شوهر خوب چقدر خوبه که خدا از مامانم گرفت .
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamishetanha
سلام sisili عزيز. دوست خوبم من گمان ميكنم مشكل شما مشكل نيست، در حقيقت يه بهانه است! احساس ميكنم به دلايل ديگه اي آرامش ندارين و پريشونيتون روي اين مسائل حساستون كرده. و شايد چون دليلي براي نگراني هاتون پيدا نميكنيد، نا خود آگاه اين مسائل رو براي خودتون بزرگ كردين. آسون ترين راه اينه كه شرايط رو براي خودتون تغيير بدين، كارايي انجام بدين تا به آرامش برسين! پس هنگامي كه به آرامش رسيدين و منطقتون بر احساستون غلبه يافت ، سعي كنيد آروم آروم روي كاستي هاي رفتار همسرتون كار كنيد. شما ميخواين در زندگيتون تغييري ايجاد كنيد، هر تغييري هم نيازمند تصميمه! شما كه نميتونيد در پريشوني تصميم بگيريد، هان؟!.... پس در قدم اول سعي كنيد آرامش خودتونو محيا كنيد!
اونوقت قول ميدم sisili عزيز كه هميشه به بهترين شكل مارو راهنمايي ميكنه، به بهترين شكل هم مشكل خودش رو حل كنه:46:... پيروز باشي دوست گلم!
واقعا زیبا گفتند. منم دقیقا همین نظر رو دارم. شما حساس و آسیب پذیر شدی و این کاملا پس از از دست دادن عزیزی طبیعیه.