سلام صبا جاننقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
ضمن اينكه بايد انعطاف داشته باشي بايد پذيرش هم داشته باشي . انعطاف و پذيرش اين نيست كه تو بر حسب منطق خودت يا يك منطق كلي ، جايگاه و ميزان آن ها را تعيين كني .اين دو بند لازمه و اساس آرامش در زندگي هر فردي است .
نكته ي بعدي اينكه در مواقعي كه در گير چهارچوبهاي تعاريف كلي جامعه - اجتماع - خانواده و ...مي شويم و ذهن به دنبال بايد و نبايد هايي مي رو د كه براي ما تعريف شده كه الزاما درست هم مي تواند نباشد ولي جزو باورهاي ماست در اين مواقع دو راه پيش رو داريم .
1- اعتدال و بازبيني باور و چهارچوب خود ( شايد واقعا اگر سر دوربين به سمت خودمان قرار گرفت اين ما باشيم كه دچار آلودگي هستيم و.. در نهايت درگير خطاي شناختي و ...)
2- احترام به حقوق غير ، در انتخاب راه و مسير خودشان هر چند از ديد ما غلط ، در نهايت من و شما تصميم مي گيريم كه با فرد ي كه مورد احترام ما قرار گرفته است اما بنا به دلائلي مورد قبول ما نيستند رفتار و عملكرد و احساسات و تفكرات خود را مورد بازبيني قرار دهيم و سبكي از مراوده و معاشرت به شكل محدود را انتخاب و تعريف كنيم و ....
مثلا : فرد معتادي كه به آن اشاره كرده اي ( از سيگار تا ....) بنا بر باورهاي تو انعطاف پذيريت را دچار اختلال مي كنند .
اگر فرد سيگار مصرف مي كند و تنها همين مشكل را دارد مي تواني در فضايي كه سيگار مي كشه قرار نگيري يا از او درخواست كني كه جلوي تو اينكا ر را انجام نده .
اما ذهنيت تو در مورد افراد معتاد واقعا اشتباه هست نه تنها به دليل انعطاف نداشتن بلكه در اولين گام به دليل عدم پذيرش آنها و در نهايت در همين راستا عدم انعطاف پذيري . ( فرض را بر نكاتي كه در پست يك اوردهاي گرفته ام يعني قوم و خويش - فاميل ) .
يادت باشه فرد درگير دخانيات را ( از سيگار تا ...) كسي نمي تواند وادار به تغيير كند چون اين يك انتخاب است براي آن فرد و ...........( خيلي داستانهاي ديگر كه جاي بحثش اينجا نيست )
تنها راه دوري از اين حالتنقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
1- اعلام و اذعان با خودت ( يعني به شكل مشخص تعيين كني كه دقيقا از چه ناحيه اي اذيت مي شوي و چه چيزي را دوست نداري و بازبيني باورها و.......
2- صحبت كردن و در ميان گذاشتن مكالمات دروني از جايگاه صميميت با فرد مورد نظر .با عنوان : من با شما مكالمه ي دروني دارم و آمده ام كه با شما آنها را در ميان بگذارم به نظر من ............شما چي فكر مي كنيد ؟! من فكر مي كنم ......................شما چه نظري داريد ؟و.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
البته صبا جان به نظر من بهتر بود كاملا روشن به موارد اشاره كني و مسئله را طرح كني .
مثلا مسئله من با پدرم اين است كه ....
مسئله من با مادرم اين است كه......
مسئله من با پسر دائي من اين است كه....
مسئله من با دختر عمه ي من اين است كه......
مسئله من بادوست من اين است كه......
مسئله من با دختر همسايه اين است كه........
مسئله من باهم دانشگاهي اين است كه و .....
احساس مسئوليت داشتن حس بسيار خوب و شيريني است اما عزيزم اين يادت باشه كه ما سوپر وومن و سوپر من هاي روي كره زمين نيستيم كه رسالت تغيير و تحولات آنچناني و بزرگ را بر دوش بگيريم . اگر بتوانيم و از عهده اش بر بياييم چرا كه نه ؟!اما واقعا ما رسالت تنبه ديگران را به عهده نداريم اگر درست هستيم و درست رفتار و عمل مي كنيم ( كه اين هم جاي بحث فراوان دارد ) به دليل خودمان است يعني ما اين درست و غلط را شناسايي مي كنيم و بر حسب ذهن خود رتبه بندي مي كنيم و باز بنا به ميل خودمان يكي از آن را انتخاب مي كنيم و مدالي هم به تخت سينه ي روشهاي انتخابي خودمان مي زنيم و درست هم مي ناميم و ......در نهايت از ديگران هم مي خواهيم به راه انتخابي ما سركي بكشند و .......در حالي كه با همين رويكردي كه گفتم طرف مقابل ما هم فكر مي كند كه اشتباه نمي كند و كارش خيلي هم درست است !( درست مثل خود ما !) در نتيجه ي همين دوست دارم ها و انتخاب ها و درست هاي متولد شده از جايگاه ذهنيت اقدام به متنبه كردن ديگران ( كه البته مقاومت هم دارند ) مي كنيم و.....
توضيحا اين كه اين حرفها را نزدم كه تو را و باورهايت را زير سئوال ببرم و جانبداري از فردي كرده باشم كه هيچ نه مي دانم كيست و نه مي دانم كه مسئله به شكل روشن چيست بلكه قصدم اين بود كه از زاويه اي ديگر هم به موضوع نگاه كني تا از دغدغه ي ذهني ات كاسته بشه .