RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
راستی 3 ساله قهرند بعد یه بچه 3 ماهه دارن.
چجوری با هم قهر بودند؟ :cool:
احتمالا باهم قهر بودند ولی صحبت میکردند . :311:
خانم همزبان شما دارید این رابطه نادرست را با آگاهی و با اراده خودتون ادامه میدید و این یعنی شما مسئول عواقب این رابطه هستید عواقبی که ممکنه آینده شما رو تباه کنه و تاثیرات بسیار بدی در زندگی همسر و فرزند اون آقا بزاره .
زندگی خودتون رو روی ویرانه های زندگی دیگران بنا نکنید .
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
راستی 3 ساله قهرند بعد یه بچه 3 ماهه دارن.
چجوری با هم قهر بودند؟ :cool:
اون موقع که متوجه شدن این اقا متاهل هستن ،بچه 3ماهه داشتن ،نه الان
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
بابا حالا اين مهم نيست كه چرا گير دادين به سه سال قهر و بچه سه ماهه...سه سال قهر خيلي عاديه در واقع از مصاديق "طلاق عاطفي" يا طلاق زير يك سقف....
مهم اينه كه اين دوستمون به اشتباهش پي برده و ميخواد از زندگي اين خانواده بياد بيرون...
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
قبل از اينكه ضربه هاي اخر رو به ريشه زندگي اين زن و بچه اش بزني از اين رابطه خارج شو...
چرا همیشه شخص سوم رو مقصر می دونید.من شروع کننده این رابطه نبودم هر چند نباید وارد این رابطه می شدم ولی شما می دونید من چقدر بی محلی کردم و چقدر مقاومت کردم در مقابل ابراز علاقش؟چرا فقط منو مقصر می دونید.اگه اون زندگیشو دوست داشت باید براش تلاش می کرد،در اون صورت حتی اگه شروع کننده من بودم قبولم نمی کرد.البته من نمی خوام اشتباهم رو توجیه کنم.من چوب بی تجربگی و ناپختگیم رو می خورم.فقط می خوام انقدر راحت قضاوت نکنید.الانم هر وقت من پیشنهاد جدایی میدم اون اصلا قبول نمی کنه.میگه من دیگه نمی تونم به زندگیم ادامه بدم فقط میترسم پیشنهاد جدایی بدم،به خانوادم چه جوری بگم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
چرا این آقا سه سال است که با خانمش قهره؟ اصلا میشه همچین چیزی؟ میشه دو نفر زیر یک سقف باشند و سه سال با هم حرف نزنند؟
منظورم این نبود که اصلا حرف نمی زنن.منظورم این بود که رابطه بسیار سردی دارند.اصلا با هم مهمونی یا عروسی یا مسافرت نمیرن.هر کی جدا خونه خانوادش میره.باهم درد و دل یا محبت ندارن.فقط به خاطر بچه هم خونه ان.حتی خانومشم علاقشو از دست داده.البته حق داره.
از مدیر هم دردی هم به خاطر جواب دلگرم کننده و پر از حسن نیتشون تشکر می کنم و این حرفشونو که من معتاد و وابسته شدم 100% قبول دارم.من با وجود علم به اشتباهم نمی تونم از این رابطه خارج شم چون همه زندگیم شده اون.
گاهی فکر می کنم یه عامل یا نیروی خارجی باید کمکم کنه.چندبار به ذهنم رسیده با زنش یا یکی از خانواده خودش یا زنش صحبت کنم شاید اونها بتونن عامل جداییمون شن.ولی جراتشو ندارم و حتی می ترسم همه چی بدتر شه.خیلی عاجزم.هزاران احساس مختلف رو در درونم با هم تجربه می کنم ولی نمی تونم به هیچ کس بگم.یه ماسک دختر شاد و خوشبخت زدم به صورتم ولی در درونم غوغاست.
خواهش می کنم بهم راه حل بدید.راحت قضاوت نکنید،راحت حکم ندید.انقدر اون آقا رو هم بد نبینید.اون کفه خوبیهاش خیلی سنگینتر از بدیهاشه.واسه همین من تا این حد دوستش دارم.شاید پاش لغزیده باشه و در رابطه با من اشتباه کرده باشه ولی آدم بدی نیست.عاشقی خیلی بده.زمان و مکان و پیر و جوان نداره.هر لحظه و هر جا ممکنه سراغ آدم بیاد.خوش به حال اونهاییکه آدم درست رو در زمان درستش پیدا می کنن.بد شانسی من و اون اینه آدم درست رو در زمان نادرست پیدا کردیم.
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همزبان
گاهی فکر می کنم یه عامل یا نیروی خارجی باید کمکم کنه.چندبار به ذهنم رسیده با زنش یا یکی از خانواده خودش یا زنش صحبت کنم شاید اونها بتونن عامل جداییمون شن.ولی جراتشو ندارم و حتی می ترسم همه چی بدتر شه.
با سلام
اينكه يه عامل يا نيروي خارجي مي تواند كمكت كنه درسته... اما اگر اين عامل چيزي باشه كه مربوط به زندگي اين آقا باشه حتما اوضاع بدتر مي شه و بيشتر شما درگيري ذهني و عملي برايتان ايجاد مي شود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همزبان
خواهش می کنم بهم راه حل بدید.راحت قضاوت نکنید،راحت حکم ندید.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
راه علاج هم كسب مهارت ها و تكنيك هاي مواجهه با اين مسئله هست. كه عبارتند از:
يكم: بستر زدايي
دوم : تمركز زدايي
سوم: تصعيد يا حداقل جبران
چهارم : قطع آبياري ذهني و خيالي
پنجم: درگير شدن با شبكه اجتماعي نگهدارنده
ششم: تكنيك توقف فكر
اين مهارتها را هم مي تواني با مراجعه به مشاوره حضوري ياد بگيري و تمرين كني. هم مي تواني همين جا جستجو كني.
سعي مي كنم در ادامه مختصرا روي اين محورها پست بزنم.
فراموش نكن. كه يادگيري كافي نيست. بايد اين تكنيك ها به كار گرفته شود.
مثل سوزني هست كه پزشك تجويز مي كنه. از دكتر و تزريقات كه نمي ترسي؟؟؟!!! :305:
ضمنا بحث يك عامل بيروني كه روي شما تاثير بگذارد در 3 مهارت از مهارتهاي 6 گانه فوق مورد تاكيد قرار گرفته هست.
يعني در:
تمركز زدايي
بستر زدايي
تغيير شبكه اجتماعي نگهدارنده
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
راه علاج هم كسب مهارت ها و تكنيك هاي مواجهه با اين مسئله هست. كه عبارتند از:
يكم: بستر زدايي
دوم : تمركز زدايي
سوم: تصعيد يا حداقل جبران
چهارم : قطع آبياري ذهني و خيالي
پنجم: درگير شدن با شبكه اجتماعي نگهدارنده
ششم: تكنيك توقف فكر
اين مهارتها را هم مي تواني با مراجعه به مشاوره حضوري ياد بگيري و تمرين كني. هم مي تواني همين جا جستجو كني.
سعي مي كنم در ادامه مختصرا روي اين محورها پست بزنم.
فراموش نكن. كه يادگيري كافي نيست. بايد اين تكنيك ها به كار گرفته شود.
مثل سوزني هست كه پزشك تجويز مي كنه. از دكتر و تزريقات كه نمي ترسي؟؟؟!!! :305:
از توجه و پاسخ های مفیدتون ممنونم.من هم تنها و هم با اون آقا جلسه های متعددی پیش 3تا مشاور مختلف رفتیم.ولی باور کنید فقط حرفامونو می شنوند و مدام میگن چه تصمیمی داری؟خب من چون مشکل تصمیم گیری داشتم می رفتم پیش مشاور اگه می دونستم چی میخوام که نمی رفتم.وقتی میگن رابطت رو قطع کن گفتنش راحته ولی من میام بیرون برام غیر قابل تصوره که دیگه اون رو نبینم یا ازش بی خبر باشم.اون لحظه دلم می خواد از ناتوانی و غصه بمیرم.اگه شما مشاور خوبی تو تهران میشناسین لطفا بهم معرفی کنید.حتما میرم و ازش کمک می گیرم.ممنون
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام ...دختر گل....تمام نوشته هاتو خوندم ...خیلی خوبه که امدی اینجا و مطرح کردی ...و حداقل اینه که میتونی خودتو تخلیه کنی .....اما میدونی ..عزیزم تنها کسی که میتونه بهت کمک کنه خودتی ...اینجا هر کسی از دیدگاهه خودش مطالبی رو عنوان میکنه ..اما در مسائل احساسی فقط و فقط خود شخص است که میتونه بهترین راه رهایی را برای خودش پیدا کنه ....من نمیدونم رابطه ی شما در چه حدی پیش رفته است ...اما تو اینجور روابط بازنده ی اصلی زن است ..مردها ذاتا خیلی زود وابسته میشن ..و خیلی زود هم فارغ ...اما تو هنوز زندگیتو جلوی روی خود داری ....و تباه کردن زندگی جوانی که پیش رو داری باید ببینی طرف واقعا ارزش و لیاقت این از خود گذشتگی رو داره یا نه .....در ضمن ایشون هم باید انتحاب بکنه ..من از الان پیش داوری نمیکنم اگر شما با هم زندگی مشترکی شروع کنید ..به شکست منتهی میشه....اصلا و ابدا ...اما فکر کن تا کی میتونی اینطوری بلا تکلیف و در خفا با هم باشید ...تا کی ؟...تو هنوز ازدواج نکردی ...و اینطوری وقت ازدواجت هم یواش یواش میگذره ... بدون اینکه امیدی به آینده ی حتی با او بودن داشته باشی ..............
اونوقت چه کسی رو شماتت میکنی ؟...او را ؟...خود را ؟؟.......و یا ...وازه ی مقدس عشق را ؟........نگذار از همه چیز بیزار بشی ......با هم در ارتباط با آینده و بر نامه های آینده صحبت کنید ....بلاخره چی ؟...
چشمتونو نمیتونید به روی آینده و زندگیتون ببندید...و در رویا زندگی کنید ......اینکه همسر ایشون هم در این رابطه و اینکه همسرش بسوی کسی دیگر تمایل پیدا کنه ..مقصر است شکی درش نیست ...اما خوب به نظر من باید طرف مرد و مردونه با همسرش صحبت کنه ...و اگر واقعا نمیتونن با هم زندگی کنن ..جدا بشن ...مثل هزاران زوجی که با هم نمیتونن زندگی کنن و جدا میشن.....بچه را بهانه قرار دادن ...یک ...بهانه ی با عرض معذرت ...ابلهانه و حقه بازی بیش نیست برای سر پوش گذاشتن به عدم توانایی در تصمیم گیری و روراست بودن با خود و اطرافیان ..مطمئن باشید بچه ای که در خانواده ای سرد و بی روح که پدر و مادر با اجبار کنار هم مانده اند بزرگ بشه بیمارتر و مشکل دارتر از بچه ایست ..که واقعیت جدایی پدر و مادر را در زندگی تجربه میکنه و تکلیف خودشو میدونه .....پس مطمئن باش بچه بهانه ای بیش نیست ...برای ترس از جدایی ..کسی که به خودش اجازه میده ...علیرغم تعهدی که به همسر و فرزند داره میره و عاشق یکی دیگه میشه ....باید اینقدر شهامت داشته باشه که با واقعیت روبرو بشه ...همش حقه بازی بیش نیست این ادای عاشقها رو در اوردن ..اگر واقعا کسی عاشق باشد اصلا نمیتواند در کنار دیگری زندگی کند ....و با عرض معذرت ...با دیگری ..هماغوش شود هر چند او همسر قانونی و شرعی اش باشد .....پس به خودت بیا ........و به حرفهای مفتی که از زبان اغلب مردها اینروزها به راحتی جاری میشود......دل نبند.....برای امتحان دوست داشتنش ....بیا و ازمایشی انجام بده ....ببین واقعا میاد تکلیف تو رو مشخص کنه ؟؟؟...........
اینگونه موارد این روزها زیاد شده ...اغلب مردها در بیرون خانه دنبال مرحمی برای کمبودهای ..عاطفی و یا جنسی خود که گاها نا بجا هم هستند میگردند ...و با سوئ استفاده ...اگاهانه یا نا آگاهانه از دیگران ...مرحمی بر کمبود های خود میگذارند ....و اینطوری هم به زندگی زناشویی ناقص خود ادامه میدهند .....بدون اینکه حتی شهامت و مردانگی آنرا داشته باشند که با کسی که نرد عشق میبازند ...رو راست باشن ....و بهانه تراشی نکنند ...........
.......و همینطور زمان میگذرانند ....ببین عزیزم ...در اینکه باید خودتو از این رابطه بیرون بکشی شکی نیست ....
اما من میدونم که با توجه به میزان بالای وابستگیتون به هم مشکل است ...اما باید شروع کنی ...به سوال کردن ...و به زیر سوال بردن اصل مطلب .......آرام آرام پروسه ی رهایی را طی کنی ......که آماده هم بشی برای شروعی دیگر با شخص مناسبی ...........دوباره برات خواهم نوشت ..
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همزبان
.اگه شما مشاور خوبی تو تهران میشناسین لطفا بهم معرفی کنید.حتما میرم و ازش کمک می گیرم.ممنون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
مرکز مشاوره پویا
تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
تلفن 66963946 ، نمابر 66963947
مرکز مشاوره توحید
تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833
مرکز مشاوره راه بهتر
چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434
این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
ترك هر نوع اعتيادي اولش كشنده و عذاب اوره اما خودت هم ميدوني كه اين رابطه اخر و عاقبتي نداره و در واقع اين ره كه تو ميروي به تركستان است!!
مشاوري هم كه رفتي بهت گفته كه چي كار بايد بكني ، مشكل از مشاور نيست مشكل از شماست كه نميتوني تجويز مشاور رو اجرا كني...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
فراموش نكن. كه يادگيري كافي نيست. بايد اين تكنيك ها به كار گرفته شود.
مثل سوزني هست كه پزشك تجويز مي كنه. از دكتر و تزريقات كه نمي ترسي؟؟؟!!! :305:
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همزبان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
قبل از اينكه ضربه هاي اخر رو به ريشه زندگي اين زن و بچه اش بزني از اين رابطه خارج شو...
چرا همیشه شخص سوم رو مقصر می دونید.من شروع کننده این رابطه نبودم هر چند نباید وارد این رابطه می شدم ولی شما می دونید من چقدر بی محلی کردم و چقدر مقاومت کردم در مقابل ابراز علاقش؟چرا فقط منو مقصر می دونید.اگه اون زندگیشو دوست داشت باید براش تلاش می کرد،در اون صورت حتی اگه شروع کننده من بودم قبولم نمی کرد.البته من نمی خوام اشتباهم رو توجیه کنم.من چوب بی تجربگی و ناپختگیم رو می خورم.فقط می خوام انقدر راحت قضاوت نکنید.الانم هر وقت من پیشنهاد جدایی میدم اون اصلا قبول نمی کنه.میگه من دیگه نمی تونم به زندگیم ادامه بدم فقط میترسم پیشنهاد جدایی بدم،به خانوادم چه جوری بگم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
چرا این آقا سه سال است که با خانمش قهره؟ اصلا میشه همچین چیزی؟ میشه دو نفر زیر یک سقف باشند و سه سال با هم حرف نزنند؟
منظورم این نبود که اصلا حرف نمی زنن.منظورم این بود که رابطه بسیار سردی دارند.اصلا با هم مهمونی یا عروسی یا مسافرت نمیرن.هر کی جدا خونه خانوادش میره.باهم درد و دل یا محبت ندارن.فقط به خاطر بچه هم خونه ان.حتی خانومشم علاقشو از دست داده.البته حق داره.
از مدیر هم دردی هم به خاطر جواب دلگرم کننده و پر از حسن نیتشون تشکر می کنم و این حرفشونو که من معتاد و وابسته شدم 100% قبول دارم.من با وجود علم به اشتباهم نمی تونم از این رابطه خارج شم چون همه زندگیم شده اون.
گاهی فکر می کنم یه عامل یا نیروی خارجی باید کمکم کنه.چندبار به ذهنم رسیده با زنش یا یکی از خانواده خودش یا زنش صحبت کنم شاید اونها بتونن عامل جداییمون شن.ولی جراتشو ندارم و حتی می ترسم همه چی بدتر شه.خیلی عاجزم.هزاران احساس مختلف رو در درونم با هم تجربه می کنم ولی نمی تونم به هیچ کس بگم.یه ماسک دختر شاد و خوشبخت زدم به صورتم ولی در درونم غوغاست.
خواهش می کنم بهم راه حل بدید.راحت قضاوت نکنید،راحت حکم ندید.انقدر اون آقا رو هم بد نبینید.اون کفه خوبیهاش خیلی سنگینتر از بدیهاشه.واسه همین من تا این حد دوستش دارم.شاید پاش لغزیده باشه و در رابطه با من اشتباه کرده باشه ولی آدم بدی نیست.عاشقی خیلی بده.زمان و مکان و پیر و جوان نداره.هر لحظه و هر جا ممکنه سراغ آدم بیاد.خوش به حال اونهاییکه آدم درست رو در زمان درستش پیدا می کنن.بد شانسی من و اون اینه آدم درست رو در زمان نادرست پیدا کردیم.
عاشقی بد دردیه بله ،ولی بدتر از اون اینه که عشق انقد خودخواهی بیاره که فقط و فقط خودت برا خودت مهم باشی ،نه زندگی یه زن و یه بچه ،هرکسی اختیار خودش و دلش باید دست خودش باشه ،نه دیگران
شما نمی تونی نقش خودت رو تو این رابطه کم رنگ کنی ،شاید رابطه اون اقا با شما باعث شده که انقد رابطشون با خانمشون بد بشه
اون اقا اگه هوای عاشقی به سرش زده ،بهتره قبلش تکلیف خانمش رو روشن میکرد بعد دنبال عشقش میرفت ،
شما کفتین یه کم خودمون رو جای شما بذاریم ،حالا من از شما یه خواهش دارم ،شما یه کم خودتون رو جای اون خانم بذارین ، خودتون دوست دارین یه نفر بین شما و همسرتون فاصله بندازه؟
اگر میخواید عشقتون واقعی باشه ،به گناه الوده اش نکنید:300:
هر چه زود تر (اگر واقعا میخواید ازشون جدا بشید) تمام راههای تماسی رو از بین ببرین و خودتون رو زندگیش بکشین کنار
ببخشید حرفام اگه تند بود ،ولی گاهی وقتا تلنگر هم لازمه