RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
با سلام و تشکر فراوان از مدیر محترم که به این زیبایی منو راهنمایی کردن.واقعا حرفاتون بسیار ارزنده ومفید بود.سعی خودمو میکنم تا به بهترین شکل زندگیمو تغییر بدم.
راستش شوهرم یک مشکل اساسی دیگه هم داره .یه خورده تنبله . یعنی به فکر زندگی نیست .مثال زدم آبگرمکن خونه رو . خرابه، میگم درستش کن میگه خرجش بالاست بزار پول دستم بیاد درستش میکنم !!!! این واسه من غیر عادیه. بهش میگم برو بپرس شاید خرج زیادی نداشت و بشه راحت تعمیرش کرد . میگه باشه ،اما هنوز نرفته بپرسه و این وسیله همچنان خرابه!!!! این بی مسئولیتیش توی بقیه زمینه ها هم هست .و خیلی تو زندگیمون تاثیر داره .اکثر جر و بحثامون همینه. از طرفی دلش خیلی بچه میخواد و من طفره میرم. نمی تونم بهش اعتماد کنم. بچه مسئولیت پذیری میخواد که شوهرم نداره و همش می افته گردن من که شاغلم . راستش جرات ندارم و از طرفی شوهرم اصرار میکنه . دلم اصلا نمیخواد. میترسم از پسش برنیام. (خونه داری، شاغلی،از همه بدتر تنهایی به دلیل شیفتی بودن کار شوهرم) . راستش بس چپ و راست میگه ،بهش قول دادم به زودی اقدام می کنیم و همش در انتظاره با اینکه خودم ازش فرار میکنم . به نظرتون چیکار کنم؟ من اعتقاد دارم هنوز زوده و باید اول 2 تایی مون با خلق و خوی هم کنار بیام و به عبارتی از آب و گل در بیاییم بعد بچه طفلکی بیاد. اینجوری که یه مشکل به مشکلا تمون اضافه میشه.
شما بگین من بد میگم؟ اگه ممکنه در این زمینه هم منو راهنمایی کنید.
منتظرم .ممنون.
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
با سلام و تشکر فراوان از جناب آقای دکتر
1- راستش یکی از دلایلی که شوهرم اقرار کرده بهش که میره خونه مامانش اینه: میگه من خیلی اذیتشون کردم واسه همین از این به بعد میخوام پسر خوبی باشم و میخوام همش کنارشون باشم !!!!!!!!!!!!! و یک مورد دیگه هم اینکه وقتی اونجاییم همه دور هم چای مینوشند و از این و اون و عالم و آدم حرف میزنند و یک جمع دوستانه تشکیل میشه. شوهرم از این یک قلم خیلی خوشش میاد . دور هم بودن.(فقط هم دور خانواده خودش بودن از بقیه جمع ها فراریه!!!!!! ) ولی به نظر من اینم حدی داره. آخه بی معنیه که هر روز دور هم جمع بشیم و از کار و زندگی بیافتیم!!!!! منم که یک نفرم و نمیتونم نقش جمع رو بازی کنم.
2- خوب آقای دکتر طبیعیه که مادرش باهاش جر و بحث نکنه ، آخه مسائل ما بینشون پیش نمیاد هیچ وقت.منظورم اینه که من اگه بحث میکنم خوب به دلایل مسائل زندگی مشترکه . یا مادرش امر و نهی نمیکنه چون شوهر داره و دلیلی نداره. اما من اگه بهش حرفی هم بزنم به خاطر زندگیه . اگه منم نگم اون خودش انجام نمی ده.
3-نمی تونم اینو درک کنم. بهش میگم من خسته کنندم یا کمبودی حس میکنی ؟؟؟ میگه نه توخیلی خوبی و کم نمیزاری اما اون جمع و دور هم بودن فرق میکنه!!!!!
4- مسئله دیگه بی مسئولیت بودنشه. چیکار کنم؟؟؟؟ هرکارمیکنم بهش فشار بیاد اما شوهرم بیخیالتر از این حرفاست!!!!! میگه خوب پول نداریم پس نمیشه کاری کرد(خرید،مسافرت و ...
ممنون میشم کمکم کنین که بدونم چطور باید حس مسئولیت پذیریش رو فعال کنم.
5- راستی دلش بچه هم میخواد!!!! من اصلا راضی نیستم . میگم با خودم که شوهرم آمادگیشو نداره. به نظرم اول ما باید مشکلت خودمونو حل کنیم و از آب و گل دربیاییم و بعد اقام کنیم. چطور راضی کنم بی خیال بشه.
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
تا وقتي كه از حمايت همسرت مطمئن نشدي به هيچ وجه زير بار بچه نرو...جنگ اول به از صلح اخر.....بچه رو نميتوني يه تنه بزرگ كني...
اتفاقا از اين خواسته اش به بهترين نحو استفاده كن...بگو بهت فرصت ميدم خودتو تغيير بدي و ثابت كني كه مرد شدي...از زير مسئوليت خونه در نري و....اگه تونستي باشه بچه هم مياريم....واسه بچه دار شدن دير نميشه...
بذار به خودش بياد!!
خيلي خيلي مواظب باش...بچه فعلا نه!!:305:
مواظب بارداري هاي ناخواسته باش:305:
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
سلام gh.sana عزیز
حالت چطوره.طاعات و عبادات قبول گلم.
راستش منم به همین نتیجه رسیدم. چند بار بهش گفتم تصمیمم عوض شده و تا زمانیکه خیالم راحت نشه بچه نمیخوام . اما بهش بر خورد شدید. حالا هم به بهانه های مختلف دارم از زیرش در میرم .اما دیر یا زود باز ازم میخواد.موندم چطور راضی کنمش. به قول خودش 1 سال منتظره (من گفته بودم بعد 1 سال بچه دار میشیم ) :300: اما هر چی فکر میکنم این با این روندی که در پیش گرفته باری از رو دوشم بر نمیداره .به خصوص که خانوادش هم وقتی نیست انگار نه انگار که عروس دارن. اگر بمیرم هم نمیفهمن!!!!! منم زورم میاد بچه واسشون بیارم (اصراردارن) و تمام مشکلاتشم خودم به دوش بکشم.مگه دیووونم!!!!! من تصمیم دارم هر وقت خودم آمادگیشو داشتم بچه دار بشم . و بچم وقتی بیاد که همه چی واسش آماده باشه.باز از طرفی با خودم فکر میکنم که اگه بچه بیاد شاید پایبندیش به خونه و زندگی بیشتر بشه و کمتر بره پیش مامانش و درگیر زندگیمون بشه ....
راستش سر در گمم. دکتر هم از من خواسته زودتر اقدام کنم.میگه شاید بعدها برات مشکلی پیش بیاد.نمیدونم.سر یک 2 راهی بزرگ گیر افتادم.
نمیدونم چیکار کنم؟
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
چه زماني براي بچه دار شدن مناسبه؟
اين تاپيك رو بخون...به دردت ميخوره
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
با سلام به شما دوست خوبم جناب آقای مدیر همه رو خیلی واضح براتون توضیح دادند بهترین راه برای گرفتن نتیجه آروم کردن جو خانه هست و اینکه شوهرتون رو روی این موضوع حساس نکنید.
به نظر من باید در زندگی تون اهداف جالبی داشته باشید و برنامه ریزیهای جدیدی داشته باشید تا به شوهرتون انگیزه بدهید و اگر هم تا الان موفق نبودید روشتون رو عوض کنید نوع برنامه ریزی حتی نوع صحبت کردنتون رو باشوهرتون عوض کنید گاهی اوقات لازم نیست آدم یه ناراحتی هایی رو از خانواده شوهر مخصوصا مادر شوهر به زبون بیاره یا اگر هم لازم باشه شوهر رو در جریان ناراحتی خودش قرار بده اولا به ندرت باشه و بعد هم با احتیاط یعنی در لفافه صحبت کنه و احترام رو توی تعریف ناراحتی داشته باشه و بعد تمامش کنه دیگه ادامه نده . شوهرتون چون می دونه شما از دست مادرشون ناراحت هستید و شاید حتی از دست شما هم ناراحت باشند خیلی به مادرشون وابسته شده اند شاید شما واقعا خبر ندارید ولی شوهرتون رو با یه سری حرفها یا رفتارهاتون ناراحت می کنید.
خلاصه دوست من این مورد شاید برای خیلی از خانم ها پیش اومده باشه ولی باید روش برخورد منطقی و زیرکانه این موضوع رو با توجه به خصوصیات شوهرتون پیدا کنید و اون رو به خونه پایبند کنید. امیدوارم که موفق باشید. :82::72:
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
سلام به همه دوستای خوب و نازنینم و مدیریت محترم سایت
راستش امروز خیلی شارجم
راهنماییهاتون رو به کار بستم واقعا خدا رو شکر میکنم که دوستای خوبی مثل شما دارم. ممنونم که با حرفای مفید و ارزندتون کمکم کردین.
راستش با کمک شما عزیزان رابطم با همسر م خوب شده. یعنی دست از لجبازی برداشته. وقتی دید من حساسیتم نسبت به خونه مادرش رفتن کم شده اونم حالا کمتر میره. راستش 1 جلسه توجیهی هم واسش گذاشتم و صادقانه بهش حالی کردم که من هدفم از گفتن اینکه نرو خونه مامانت دورکردنش از اونا نیست بلکه سر و سامان دادن به زندگیه . و خدا رو شکر اونم اینو فهمید. میره اونجا اما نه زیاد. منم بی تفاوت شدم. دیگه اذیت نمیشم.خودمم هم باهاش رفتم خونه مامانش . اوضاع کلا خوبه (امیدوارم همینطور باقی بمونه) . یه برنامه هم ریختم واسه عادی سازی روابط : پختن آش نذری خونه مامانش.
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
سلام به gh.sana عزیز
آره گلم خوندم. بسیار مفید و ارزنده بود.نکاتی که توی این تاپیکها بود آدم رو به فکر فرو میبرد. البته همه اینها درست.ولی توی زندگی واقعی همه شرایط با هم یکجا و 100% نمیتونه جمع بشه تا آدم یه تصمصم رو بگیره. ولی بهتره که تا جایی که میشه این شرایط رو فراهم ساخت .خود من 80 درصد شرایط رو دارا هستم.به خصوص که با شناختی که از همسرم دارم میدونم وقتی بچه دار بشیم 50 درصد کارها رو میشه بهش سپرد
RE: با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara62
راستش شوهرم یک مشکل اساسی دیگه هم داره .یه خورده تنبله .
از طرفی دلش خیلی بچه میخواد و من طفره میرم. نمی تونم بهش اعتماد کنم. بچه مسئولیت پذیری میخواد که شوهرم نداره و همش می افته گردن من که شاغلم . راستش جرات ندارم و از طرفی شوهرم اصرار میکنه . دلم اصلا نمیخواد. میترسم از پسش برنیام. (خونه داری، شاغلی،از همه بدتر تنهایی به دلیل شیفتی بودن کار شوهرم) .
من اعتقاد دارم هنوز زوده و باید اول 2 تایی مون با خلق و خوی هم کنار بیام و به عبارتی از آب و گل در بیاییم بعد بچه طفلکی بیاد. اینجوری که یه مشکل به مشکلا تمون اضافه میشه.
شما بگین من بد میگم؟
منتظرم .ممنون.
انگار اين پست شما نيست!!چقدر زود نظرت عوض شد!!
بلاخره ميتوني به همسرت و انجام مسئوليت هاي پدر بودنش اعتماد كني يا نه...؟
تكليفت رو با خودت مشخص كن بعد اقدام كن عزيز!!!