نمایش نسخه قابل چاپ
"sisili " من هیچکدوم این علائمی رو که گفتید ندارم ولی به خاطر بلوغ دیررسی که گفتم سینه ها خوب رشد نکرده .
درواقع بزرگترین مسئله من همینه . اینه که عذابم میده و نمیتونم با هیچکس مطرح کنم .
حالا هی بگید مشکلی نیست ؛ با خواستگارت مطرح کن !:(
واقعا نمی دونم باید چیکار کنم .
من با نظر دوست عزيز darya1389 صد رد صد موافقم
يادمه هر وقت به برادرم مي گفتم من از پسراي هيكلي خوشم نمياد چون خودم لاغرم برادرم مي گفت آدم بايد با كسي ازدواج كنه كه از نظر جسمي دقيقا "متضاد" و از نظر معنوي "مشابه" تو باشه مثلا اين آدماي قدكوتاه كه با قدكوتاهها ازدواج مي كنند بزرگترين اشتباه رو مرتكب ميشن چون نسلشونو نابود ميكنند
دوست گلم مشكل خيلي از ما آدما اينه كه ازدواج رو با يك رابطه ي عاشقانه برابر مي دونيم در حالي كه ازدواج خيلي با ارتباط دوستي يا رابطه اي عاشقانه تفاوت داره ازدواج ثمره اي به اسم نسل و يا فرزند داره كه تو بايد به اون هم فكر كني در رابطه ي دوستي اگر كسي مشكلي دقيقا مشابه تو داشته باشه تفاهمتون بيشتر ميشه و اين لذت بخشه اما در ازدواج تو بايد كسي رو انتخاب كني كه مشكلات جسماني تو رو نداشته باشه تا نسل سالمي داشته باشي:72::72:
عزیزم معمولا مادر و خواهر پسر یک جلسه به تنهایی (بدون حضور پسر) به خواستگاری دختر می روند، مخصوصا در خانواده های مذهبی که پوشش نزد نامحرم برایشون مهمه.
خوب شما آنزمان لباسی بپوش که خیلی پنهان کننده این موضوع نباشد. آنها خودشان تصمیم می گیرند.
اصلا فلسفه خواستگاری کردن بدون حضور پسر، همین چیزهاست.
در ضمن نمی دانم وضعیت رشد سینه های شما غیر طبیعی است یا طبیعی ولی کوچک است، اما این را هم بگویم مردها سلیقه های مختلف و یا باورهای مختلف دارند.
فرضا شوهرم بارها به من گفته است که دوست ندارم همسرم سینه های بزرگ داشته باشد چون در آنصورت دلم نمی خواهد با نامحرم صحبت کند و نگاه نامحرم به سینه های همسرم باشد!!
باور کن خودم بارها ازش خواستم پروتز سینه کنم، راضی نشد. :162:
عزيزم به نظره من تو زيادي مشکل رو براي خودت بزرگ کردي و ازش يه غوووول ساختي يه کم روي اعتماد به نفست کار کن..اکثر مردها بيشتر از اينکه مادر بچه بخوان يه همسره خوب و با هوش و همراه ميخوان که باهاش به تکامل برسن و آينده شون رو بسازن...با يه همچين کسي ازدواج کن که وجوده خودت براش مهم باشه...بزار اونايي که دنباله ماشينه جوجه کشي ميگردن برن دنباله کارشون:310:روح و شخصيتت رو پرورش بده و روي خودت عيب نذار
سلام
وقتی هیچ کدوم از اون علائم و نداری پس نگران چی هستی؟ ببخشید متاسفم که باید این و بگم اما طرز فکرت واقعا خنده دار و در عین حال ناراحت کنندس. شما مگه در عصر حجر زندگی می کنی که به خاطر چنین مشکل کوچکی می خوای با یه ادم مشکل دار ازدواج کنی؟
از دید من بزرگترین مشکل و ایراد در شما که مانع خوشبختی ایندتون هست نداشتن اعتماد به نفسه.
بیشتر در این زمینه کار کنید.
موفق باشید:72:
مشکل هانیه با اون چیزی که شما تصور می کنید فرق داره.هانیه از انظر رشد صفات ثانویه جنسی مشکل داره
اونم بر می گرده به هورمانی که باید از تخمدان ترشح بشه.در واقع ایشون باید این مشکلشو حل کنه بعد مسئله
ازدواجشم خود به خود حل می شه.بانو سارا بهتر می تونه توضیح بده.
ببخشید دخالت کردم.:316:
از همه شما ممنونم ولی من واقعا سردرگمم .
ایکاش میشد با یه نفر که چنین تجربه ای داشته صحبت کرد .
[align=justify]سلام هانیه جون،
گفتی یه نفر که تجربه چنین مشکلی رو داره، صحبت کنه. خوب، من 2 ساله که این مشکل رو دارم. بعد از ازدواج چاق شدم و پریودم نامنظم شد و بعد از مراجعه به چند پزشک زنان و زایمان و سونو گرافی و ... فهمیدم که تنبلی تخمدان دارم. همه شون هم گفتن مسئله ی مهمی نیست. بچه دار میشم. فقط اول باید با دارو تنبلی تخمدانم حل بشه. اگه مشکلت فقط اینه، که غصه خوردن نداره. مگه چند سالته؟ همه که بلافاصله بعد از ازدواج بچه دار نمیشن. بعضی ها چند سال طول می کشه تا صاحب بچه بشن. تو فامیل ما خیلی ها این مشکل رو دارن. خاله بزرگم 9 سال بچه دار نشد ولی بعدش چرا... 4 تا!!! یکی از خاله هام بعد از 6 سال صاحب بچه شد. یکی شون بعد از 5 سال. یه دختر خاله هم دارم که 19 سالشه. تنبلی شدید تخمدان داره و تازه 1 ساله که پریود شده. تحت درمانه. اصلا" هم مثل شما نگران و نا امید نیست. درمورد سایز سینه، خوب... اگه سینه هات کوچیکه، اصلا" خودتو ناراحت نکن. خیلی از مردها سینه کوچیک رو به بزرگش ترجیح میدن. ولی اگه اصلا" رشد نکرده، باید تحت درمان قرار بگیری.
موفق باشی.[/align]
آیسان عزیز ممنون . راستش یکی از دلایلی که دوست دارم با یه نفر که شرایطش مثل خودمه (یا بدتره ) ازدواج کنم اینه که اون هم به خاطر مشکلش راضی بشه که هیچوقت بچه دار نشیم ؛ شاید احمقانه باشه ولی دلم نمیخواد یه بچه به دنیا بیارم که اونم بعدا مشکلات منو داشته باشه چون مطمئنا این مسائل روی ژن تاثیر میذاره .
منم امیدوارم به یاری خدا کم کم مشکلاتم حل بشه .
توی این روزها و شبهای عزیز خیلی به دعاتون محتاجم . فراموشم نکنید برای همتون دعا میکنم .
فعلا حرفی برای گفتن ندارم ولی اگر کسی ایده جدیدی داشت به من ارائه بده ، با کمال میل میشنوم . اگرم موردی برام پیش اومد حتما دوباره باهاتون مشورت میکنم .
هانیه عزیز پس مشکل شما قبل از اینکه جسمی باشه یه مشکل روحی هست.... عزیزم شما اول باید این دید منفی رو از ذهنت پاکش کنی وبعد به مشکلات جسمیت برسی...
واقعا متاسفم ...مطمئن باش هیچ وقت همچین ادمی رو پیدا نمیکنی واگرم پیدا کردی حتما یه روز پشیمون میشی!
اصلا به متخصص مراجعه کردی شاید بگی نه و دلیلشم اینه که اصلا با خوب شدن مشکل داری یعنی دلت نمیخواد که سلامت باشی....
بازم متاسفم برای این طرز فکر ...
شاد باشی
دریا