سلام mohat
خوش آمدید
من نظرات مشورتی دوستانی که به شما پاسخ داده بودند مطالعه کردم.. فوق العاده بود.
و خیلی قشنگ ابعاد مسئله را توضیح داده بودند.
شما الان به 2 راهنمایی نیاز دارید.
یکم: اولی که کم اهمیت تر ولی عملیاتی تر هست، وضعیت فعلی شما هست. که چه کار کنید.
دوم: بینش و مهارت در زندگی که بسیار اساسی هست و برای دوام زندگی شما نیاز است و تصمیم گیری در بند یک هم به این بستگی دارد که شما چه تصمیمی در بند دوم داشته باشید.
توضیحاتی جهت بند 2 که می تواند در تصمیم گیری بند یک هم تاثیر بگذارد:
من فعلا به سهم این آقا در این مشکل کاری ندارم، چون اکنون با شما سخت می گویم ، به سهم شما می پردازم.
دیدگاه شما همانطور که اشاره کردید تحت تعالیم فیمنیستی قرار دارد( نه اینکه فیمنیست هستید)، و جالب اینست که ابتکار این تعالیم را مرد سالاران مدرن پی ریزی کردند و زن سالاران مدرن به عنوان مجری و گستراننده آن دامان زدند. و البته نتیجه کلی نصیب کارفرماها که همان مرد سالاران دنیای نوین هستند، می شود.
اگرچه چنین تعالیمی روی حقوق خانمها پافشاری می کند، اما برآیند اساسی آن سودی هست که نصیب آقایون می شود.
( اجازه بدهید من این بحث را که بسیار اساسی هست، و اتفاقا فهم آن به صورت اصولی گره مشکل بینشی شما را در زندگی حل می کند ، رها کنم. چرا که چیزی نیست که در چند خط بتوانم آن را روشن کنم، اتفاقا شاید مورد بازخواست و مجادله بسیاری در این تالار شود)
در نقطه مقابله این تعالیم مرد سالاری سنتی هست. که ریشه در فرهنگ نه فقط ما ( که در همه دنیا دارد.)
حالا اگر شما با فرض مفاهیم نظری و به ظاهر منطقی این تعالیم در زندگی وارد شوید، یعنی دیدگاهی غیر عملیاتی و ایده آل گرایانه را می خواهید به اجرا بگذارید.
یک مثال:
مگر منطقی نیست که :
افراد راستگو باشند.
افراد متعهد باشند
افراد با انصاف باشند
افراد منطقی و با استدلال باشند
افراد به دیگران احترام بگذارند.
افراد وفادار باشند
افراد مسئول باشند
افراد منعطف باشند
افراد دلسوز باشند
افراد دوراندیش باشند
افراد خطا نکنند.
.
.
.
.
پس حال اگر در دنیای واقعی به معنی کلمه چنین فردی را یافتید سلام مرا بهش برسون و بگو تو خیلی تکی، خدا کنه که خواب نباشم...
حالا متوجه می شوید که درست بودن و منطقی بودن افکارمان یک بحثی هست، و اینکه این جامه زیبای منطقی به تن فردی در زندگی واقعی اندازه باشه، بحث دیگری ...
اگر شما دنبال یک فرد مسئول، منعطف، منطقی و .....، به معنی واقع کلمه و صد در صد می گردید، در واقع دارید ریشه مشکلات خود را تحکیم می کنید.
التبه این خاص شما نیست.
فرض کنید از آنطرف یک زن بسیار سنتی مذهبی باشد و حقوق خود را صرفا یک جانبه از مذهب بیرون بکشد.
صبح که از خواب پا میشه به آقا می گوید
اسلام گفته من در خانه نیاز نیست کار کنم....
اگر کار کردم هزینه اش را باید بدهی...
اسلام گفته شوهر نمی تواند زنش را به شیر دادن همسرش مجبور کند، پس من این کار نمی کنم.
از آن طرف هم یک مرد به ظاهر مذهبی به همسرش بگوید:
تو اجازه نداری از خانه بیرون بروی و به مادرت سر بزنی ، چون اسلام اجازه خروج از منزل را به من داده ....
تمام این مشکلات اینست که ما رفتیم سراغ مسائل حقوقی ، منطقی و مرزهای قرمز....
اما چارچوب خوشبختی خانواده نه در لب این مرزها که کاملا درون این مرزها هست..
انرژی خانواده ها باید متوجه مسائل عاطفی خانواده شود....
اگر این آقا تمایل به آن دختر خانم پیدا کند.... شاید توجه به همین نیاز است....
مسائل مالی و حقوق و ... وقتی ریشه می گیرد که دو نفر با دید بدبینانه و معامله ای به زندگی نگاه می کنند.
اصلا چرا باید در زندگی همسر جدا از دل ما باشد که احساس کنیم افسار ما دست اوست....
چرا نباید بگوئیم:
ریسمانی بر گردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطر خواه اوست...
و بد بابت این ریسمان محبت آمیز کلی قند توی دلمون آب بشه...
حالا اگر دیدگاه اساسی زندگیت را انتخاب کردی و نمی خواهی تغییری در آن دهی، نمی خواهی بعضی وقتها از حقوقت بگذری، نمی خواهی ، بعضی وقتها بی مسئولیت شوهرت را صبورانه و مهربانه تحمل کنی، یا نمی توانی نسبت به خطاهای بزرگ شوهرت با گذشت رفتار کنی... و پیگیر حق و حقوق و ... هستی جواب بند یک طلاق هست. یعنی باید تو هم مانند او از این طرف بکشی .... تا وقتی که این مودت و ارتباط پاره گردد. ( نکته مهم اینست که نباید تصور کنی، بعدا با شخص دیگری با این طرز نگرش زندگی آرامی خواهی داشت، چرا که چنین دیدگاهی کلا آرامش بخش نخواهد بود، اما اگر زندگی مجردی را در دستور کار داری، می تواند تا حدودی اقناعت کنه)
اما اگر تصمیم گرفتی که تغییرات اساسی در نگرش و سبک زندگی خودت داشته باشی. نیاز به زمان زیادی هست. اما در کوتاه مدت باید از حقوقی اساسی خود صرفنظر کنی، و ارتباط مجددی با او پیدا کنی و سعی کنی از منطقت در جهت حل این مشکل کمک بگیری... پیشنهاد می شود به او پیشنهاد مشاوره حضوری با یک مشاور خانواده را بدهی...
و صحبتهای طاهره هم را در نظر بگیر.... مارک فیمنیست بودن را از خود بردار...
تریپ محبت
عشق
و سعه صدر در راه زندگی را مشق کن....
(سوء تفاهم نشود، من اصلا کارهای شوهرت را تائید نمی کنم، او هم به غایت دچار مشکل است، اما تو مراجع من هستی و من به تو مشاوره دادم و سهم شما را یاد آوری کردم)