RE: کمک از فرشته و اعضای تالار
hektor عزیز
بنظرم شما عقاید دیگران بیش از حد برایتان مهم هست. یک دلیلش هم همین تاپیک که می خواهید دیگران شخصیتتون رو تحلیل کنند!!!
سعی کنید برای خودتون زندگی کنید و نه برای اینکه از دید دیگران موجه باشید.
اگر بدنبال راه و روش درست زندگی کردن باشید و برای خودتان هدف داشته باشید، اینقدر به نظر دیگران فکر نمی کنید.
کمی اعتماد به نفستان را بیشتر کنید.
انسانهای اطراف ما می توانند نظرهای کاملا متفاوتی در مورد ما داشته باشند که همه آنها هم می تواند درست نباشد و اینکه بخواهیم همه را از خود راضی کنیم غیر ممکن است. تازه ممکن است امروز یک نفر در مقام دوست یک رفتار با ما داشته باشد، فردا در مقام رقیب، همکار یا همسایه و ... رفتاری متفاوت. انسان که نباید بخاطر دیگران مدام خودش را تغییر دهد.
ما باید سعی کنیم حق الناس را رعایت کنیم و در حق خلق خدا بدی نکنیم.(حالا از دستمان آمد خوبی هم بکنیم). بیشتر از این به دیگران نباید فکر کرد. باید هدف داشته باشیم و راه درست رسیدن به آن را بیاموزیم و در این مسیر درست پشتکار نشان دهیم.
RE: کمک از فرشته و اعضای تالار
من الان دو شخصیتی شدم
خیلی وقته تنهام
توی 1 روز ممکنه چند بار شخصیتم عوض بشه
مثلا چند لحظه با خودم به آینده امیدوار میشمو رویای روز های خوش منو می بره تا اوج آسمونا
ولی 1 ساعت بعد دوباره نا امیدی و .....
خانوم بلو اسکای حتما شما هم شدید که نا گهان وقتی به کسی فکر می کنید یا یک نفر یا چند نفر خاص رو می بینید
ترس سراغ آدمها میاد که ممکنه واسه شما مثلا افراد اداره باشه
یعنی آدم همه جا قدرتمند میشه ولی وقتی به چند نفر خاص که شاید قبلا مسخرش کردن یا ظلمی کردن یا ..... میبینه اون قدرت همیشگیش فرو می کشه
و ترس از آینده سراغش میاد
چه جور میشه کنترل کرد
RE: کمک از فرشته و اعضای تالار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hektor
سلام
من جواب سوالتونو دادم
چرا جواب نمی دین آقای کیوان
سلام
hektor عزیز
همانطور که مدیر همدردی در پست 4 اشاره کرده اند نوشته های شما برای من مبهم است , و با دید کلی نیمشود نظر داد, با وجود اینکه چند بار پست های شکا را خواندم,متأسفانه در راهنمایی شما ناتوانم,دلیل پرسش سوال هم این بود که بتوانم با استفاده از جواب شما بتوانم سرنخی پیدا کنم, اما یا من پیدا نکردم یا باز مبهم بود,
ببخشید
RE: کمک از فرشته و اعضای تالار
هکتور جان فکر می کنم این حالات شما طبیعی باشه. بالاخره آدم وقتی یه ضربه ای می خوره نمی تونه بطور کامل و سریع فراموشش کنه و یه مدت زمان می بره. البته باید سعی کنیم که اثرات بد اتفاقات اینچنینی رو تو روح و روانمون کم کنیم و نه اینکه کاملا فراموش کنیم چون باید ازشون درس بگیریم و لااقل اطرافیانمون رو بشناسیم.
حالا چطور اتفاقات بد یا افرادی که آزارمون دادند و بهمون ظلم کردند رو طوری فراموش کنیم که روی روحیه ام اثرات مخرب نگذاره؟
همونطور که تو پست قبلی ام گفتم باید برای خودمون هدف تعیین کنیم و برای رسیدن بهش برنامه ریزی کنیم و طبق برنامه تلاش کنیم. البته گاهی مجبوریم اونهایی رو که باعث آزارمون دادند کلا از زندگیمون حذف کنیم و هدفمون و مسیر رسیدن بهش مستقل از اون افراد باشه.
این دقیقا کاریه که من خودم کردم و الان تقریبا به آرامش نسبی رسیدم و اصلا فرصت ندارم به چیزایی که به واسطه نامردی عده ای از دست دادم، فکر کنم:
شاید مثال من بتونه شما رو هم کمک کنه. اولین کاری که من کردم مرخصی گرفتم و از اون محیط دور شدم. درسته از لحاظ مالی و سابقه کاری خیلی ضرر می کنم اما به خودم فرصت نمی دم به این موضوع فکر کنم. چجوری؟ دارم برای فوق می خونم اگه قبول شدم که نهایت استفاده رو از این مرخصی کردم و اگه نشدم به اطلاعاتم اضافه کردم. چون داشتن دانش تو این رشته جدید رو دوست دارم و لازم می بینم. از طرفی می خوام مادر بشم و دارم به این موضوع هم عمیقا فکر می کنم و برنامه ریزی می کنم برای مادر شدنم.
می بینی اصلا فرصت ندارم به ناکامی هام فکر کنم. (البته گاهی فکر و خیال به سراغم میاد ولی سریع فکرم رو به طرف هدفم می برم.)
شما هم می تونی با این روش هم خودت رو آروم کنی و هم از وضعیت کنونی ات ارتقا پیدا کنی.
بزرگی میگه:
برای انتقام از حسود و دشمن باید پیوسته به دانش خویش افزود.
RE: کمک از فرشته و اعضای تالار
سلام :
به نظرم شما اگر روی اعتمادبه نفستون کار کنید وسعی کنید کمی اون را بالا ببرید ، خیلی از مسائلتون خود به خود حل خواهد شد .