RE: من براي ازدواج خودم خيلي مي ترسم لطفا راهنماييم كنيد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hadi f2
سلام به همه دوستان
اولا يك اعتراض به دوست خوبم هميشه تنها
چرا هميشه ما ميندازيم گردن خدا چرا خودمون درست انتخاب نكنيم و درست عمل نكنيم
به نظر من اين كه بسپار به خدا خودش درست ميكنه مال انسانهاي ضعيفه كه دنبال چاره برا اشتباهشون نيستند دنبال كسي هستند كه مشكلاتشون را بندازند گردن شخص دوم
بابا اون خدا ديگه چكار كنه براي ما
عقل داده فكر كنيم قلب داده تا عاشق بشيم چشم داده تا ببينيم گوش داده تا بشنويم و از بقيه عبرت بگيريم
سلام. دوست خوبم اگر به خدا اعتماد كني كه مشكلي واست پيش نمياد. من نگفتم دست رو دست بذارن ببينن چي ميشه! گفتم بعد از بهترين تصميم توكل كنند، همين! گفتم ترس بي مورده وقتي خداوند رو در پناهت داري.... وگرنه حرف من نياز به عقل رو كتمان نمي كنه....
اين آيه هاي قرآن ميتونه جواب شما باشه"
" بسم الله الرحمن الرحیم "
"ای پیغمبر! همینکه عزم کردی و تصمیم گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن» (آل عمران/ 159 )،"
"پروردگار شما به [حال] شما داناتر است اگر بخواهد بر شما رحمت مىآورد یا اگر بخواهد شما را عذاب مىکند
و تو (محمد) را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم (54 اسری)"
" و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند» (ابراهیم/ 12)"
"ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمتی را که خداوند به شما بخشید به یاد آورید، آن زمان که جمعی از دشمنان قصد داشتند دست به سوی شما دراز کنند - و شما را از میان بردارند - اما خدا دست آنان را از شما بازداشت از خدا بپرهیزید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند (11 مائده)
موفق باشيد.
[quote=hadi f2]
RE: من براي ازدواج خودم خيلي مي ترسم لطفا راهنماييم كنيد
بجای سفر رفتن (پیشنهاد یکی از دوستان ) بهتره برین مشاوره. درسته که آدمها در سفر و زندگی زیر یک سقف همدیگه رو بهتر می شناسن، اما دلیل نمی شه که شما برای آشنایی با همسر آینده تون با ایشون یه مدت زیر یک سقف زندگی کنید ( حداقل فرهنگ ما این را نمی پسنده ). ممکنه در سفر شرایطی پیش بیاد که بعدها قابل جبران نباشه، مخصوصا اگه به هر دلیلی نامزدی به هم بخوره.
اگر ترس شما از مشکلات اخلاقی و رفتاری همسرتان است، که خب بحث مشاوره و بررسی های کارشناسانه مطرح میشه که کلا این آدم را و تناسب شما برای زندگی با هم را می سنجه و یک مساله کاملا جداست از مشکل دومی که مطرح کردید. اینکه مردی تصمیم بگیره همسرش را خفه کنه خیلی طبیعی نیست و نمی شه گفت عصبانی بوده یا خسته بوده یا حواسش نبوده. مشکل فراتر از اینهاست و احتمالا با مشاوره قبل از ازدواج می تونست خودش را نشون بده.
اما مشکل دومی که مطرح کردید بیکاری فعلی همسرتون است و ترس از مشکلات مالی. به نظر من خیلی زود دارین در برابر مسایل معمول زندگی کم می آرید. ترس از مشکلات مالی اون هم برای زنی با تحصیلات کارشناسی ارشد فنی و همسر دکترا! یعنی می ترسید نتونید از پس یه زندگی معمولی بربیایین؟ خیلی خودتون را دست کم گرفتین.
در ضمن دانشجویان دکترا در اکثر دانشگاههای دنیا ( حتی در بیشتر دانشگاههای ایران ) شاغل محسوب می شن و حقوق می گیرند که حقوق خیلی زیادی نیست اماخب برای یک زندگی معمولی کافیه. مدرک دانشگاههای خوب ایران را هم در بهترین دانشگاههای دنیا هم قبول دارند، چه برسه به دانشگاههای معمولی. پس نگرانیتون از اعتبار مدرکتون و پیدا کردن کار هم بیهوده است. دارید به خودتون سخت می گیرید. نمی گم خیلی بی خیال باشید و بیگدار به آب بزنید. این که دارید به مساله فکر می کنید و می خواهید قبل از این که به مشکلی بربخورید راهش را ببندید خیلی خوبه. اما معنیش این نیست که اینقد بترسید و سخت بگیرید.
محکم باش. نترس.
RE: من براي ازدواج خودم خيلي مي ترسم لطفا راهنماييم كنيد
سلام -من از همه دوستان ممنونم برای نظراتشان در یک انتخاب بهتر. اتفاقا نامزد من برای شهر دیگری است و من با خانواده ام رفتیم شهرشان و نامزد من با ما برگشت تهرات و او در قطار با خانواده من بود.
ﭘﺩﺭ من خیلی دوستش داره و نظرشون این است چون نامزد من در زندگی خیلی سختی کشیده قدر می داند-من گاهی می ترسم از این که این سختی ها باعث شود تا او هم مثل شوهرخواهرم شود البته تا حالا مشکلی نبوده غیر همان اختلافات سلیقه ای. شوهرخواهرم از خانواده خیلی خوبی است و همیشه اهل خانواده بود ولی حالا با اتفاقاتی که افتاده من دارم به نامزدم خیلی سخت می گیرم چون فکر می کنم خواهرم چون توقعی از شوهرش نداشت او هم این طور شد. می خواهم نامزدم قدر بداند البته خودش همیشه می گه که قدر می دانه با این که دوستش دارم ولی می ترسم چون از هم دوریم و چون تجربه سخت خواهرم داشتم.
RE: من براي ازدواج خودم خيلي مي ترسم لطفا راهنماييم كنيد
چرا سری که درد نمیکنه دستمال می بندین؟:305: