نمایش نسخه قابل چاپ
پس با توجه به حرف های دوستان نتیجه می گیریم :
1) کنترل رفتارهای عشقولانه..... یعنی محبت های دو نفری و یا کارهایی که این معنی می ده رو، بیشتر بذاریم برای خلوت های دو نفره، تا زیاد حساسیت برانگیز نشه. ( هر چند من خودم ابراز علاقه و کارهای از سر دوست داشتن رو توی جمع خیلی خیلی می پسندم)
2) محبت کردن .... می تونه جلوی هر جور پیش داوری و احیانا احساس مالکیت رو بگیره( مثلا مادر شوهر فکر نمی کنه محبت دریافتی اش از سمت پسرش کم شده. بلکه حالا دو برابر اونو از سمت پسر و عروسش دریافت می کنه)
به نظز من تنها چیزی که میتونه توی جمع معنی بده؛ احترام هست و احترام! البته احترامهای عاشقانه هم همیشه یه بوی دیگه ای داره دیگه!:311:
سلام به همگی:72::
لطفا تکه ای از مقاله زیر رو که می خوام در موردش بگم بخونید:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
خب خوندید دوستان و حالا نظر دوست خوبمون رو در زیر که نکات مهمی در بر داره:
ازتون می خوام کمی در آرامش فکر کنید ..........نقل قول:
نوشته اصلی توسط natalie
بر می گردم...
سارا بانو:72:
آخه حيف نيست تاپيك به اين خوبي داره خاك ميخوره بخدا سرحال اومدم خووندمش
مادرشوهر من يه اخلاق خوبي داره كه همچين جلوي ديگران از ما (من و سه جاريم)تعريف ميكنه كه همه هميشه به طعنه بهشون ميگن خدا شانس بده با اين عروسايي كه گيرت اومده.
باور كنين انقد از خوبيهاي من توي جمع ميگه كه خودم هم توهم ميزنم فكر ميكنميه فرشته ام كه از آسمون اومده.
البته خداييش ما 4 تا هم هر كاري بتونيم براش ميكنيم
اونقدر موضوع مهمي نيست حساس نشو. حتي همونطور كه دل و آويژه گفتن خودت هم بهشون تعارف كن.
خوب گلنوش جان من با چندتا تعریف توپول دوباره تاپیکتو میارم بالا
مادر شوهر من خیلی خوبه
مهربونه
ازم هیچ توقعی نداره همیشه هم طرف منه و منو به رفتارهای منطقی دعوت میکنه
طفلکی وقتی هم میاد خونمون ظرفها رو میشوره همش میگه "مامان بده کمکت کنم خوب درست نیست من بیکار بشینم"
یک کوچولو اوایل زندگی مشکل داشتم باهاشون اونم به این خاطر که یک کم تفاوت فرهنگی داشتیم
خانواده من شدیدا اهل رسم و رسوم و احترام به جا اوردن در حد زیاد اما خانواده شوهرم راحت و دور از این حرفها کلا زیاد به خودشون سخت نمیگیرن
تو مراسم عروسیمم هرکاری خواستم کردم خم به ابرو نیاوردن ...حالا درسته یک کم مذهبی هستن و با موزیک و این حرفها مشکل داشتن شب عروسی ولی ادم باید انصاف داشته باشه ... این چزها رو که بزاری پای کارهای خوبشون دیگه این چیزهای کوچیک به چشم نمیاد
خیلی هم نمیان خونمون میگن شما جوونید درست نیشت مزاحم خلوتتون بشیم:227:
خلاصه خوبه عین مامان خودم که نمیشه ولی مامان شوهر خوبیه
يكتا جون ممنون ولي اين تاپيك من نيست ايده جالب سارا بانو عزيزه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط yekta_b
يكي ديگه از خصوصيات خوب مامان شوهر اينه كه خيلي دست و دلبازه خداييش هيچ وقت كم نميذاره واسمون.طوريكه از اين همه خرجي كه واسم ميكنه شاكي ميشم ولي هميشه ميگه من كه دختر ندارم دلم به شما 4 تا عروس خوشه:227::227:
خصوصیات خوب مادر شوهرم:وقتی می رم خونشون ازم کار نمی کشه.
يكي ديگه از خصوصيات خوب مادرشوهرم كه من خيلي خوشم مياد اينه:
رك حرفاشو ميزنه و خواسته هاشو ميگه مثلا ميگه من دوست دارم عروسام اينجوري باشن ديگه آدم تكليفش معلومه ميدونه چطور رفتار كنه كه ايشونم راضي باشه يا اگر يه مسئله اي ناراحتش كنه مستقيم ميگه، اين نيست ادا و اطوار در بياره يا تحويلت نگيره يا طعنه بزنه تازه بعد چند ماه بفهمي قضيه از كجا آب ميخوره ،همون موقع ميگه و قضيه براحتي حل ميشه
بازم سلام يه خاطره از مادرشوهرم يادم اومد گفتم بيام تعريف كنم
اوايل عقدم كه دانشجو بودم و خارج از شهرمون، جاريم مريض ميشه شب مياد خونه ما كه بابام معاينش كنه خلاصه بعدش جاريم ميره واسه مادرشوهرم تعريف ميكنه كه رفتم خونه دكتر موقع معاينه تو اتاق گلنوش معاينم كرد.........
صبح علي الطلوع مادرشوهر برميداره زنگ ميزنه به مامانم ميگه تورو خدا از اين به بعد كسي مريض اومد خونتون نبرينش اتاق عروسم ميترسم مريض شه اتاقش آلوده ميشه.
با اينكه من خارج از شهر بودم و تا يه هفته بعدشم قرار نبودبيام خونه،ولي برام جالب بود كه انفد سلامتيم براش مهمه