RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
برادر عزيز چرا انقدر منفي بافي مي كني؟ گير نمي ياد و سكته مي كنم و اين حرفها كه انسان سالم رو هم از پا در مياره!!!
اولا كاملا به خودت مسلط باش. همسر شما قراره در سختي ها و مشكلات كنار شما باشه نه در مقابل شما. اينو مستقيما بهش بگو كه من روي پشتوانه و دلگرمي تو حساب مي كنم. مطمئن باش اگر همونوري كه ازش تعريف مي كني باشه پشتت رو خالي نمي كنه.
ثانيا، يه نگاهي به جملاتت بنداز! خودت گفتي مي خواستي كه بيرون بياي و كار آزاد شروع كني پس چرا تعجب مي كني كه اين اتفاق افتاده؟ اصلا شايد براي شروع زندگي جديدت خيرت در اين بوده. برو به خانمت بگو خودم خواستم بيام بيرون. تصور اينكه بخوام با ماهي 350 تومن تورو خوشبخت كنم نداشتم. مگه پولي كه از شغل آزاد در مياد حرامه؟ اينهمه آدم دارن از شغل آزاد نون زن و بچه اشونو مي دن همش حرامه؟ فكر كنم ديگه وقتش شده شما در مقابل موانع زندگي استقامت و مرد بودن خودت رو نشون بدي. اصلا نترس مثبت فكر كن و ديگه هم قرص نخور. هرچي برات پيش مياد به نفعته شك نكن.:72:
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
برادر عزيز چرا انقدر منفي بافي مي كني؟ گير نمي ياد و سكته مي كنم و اين حرفها كه انسان سالم رو هم از پا در مياره!!!
مرسی دوست عزیز،متاسفانه من آدم کمرویی هستم ویه کم هم حس اعتماد به نفسم پایینه،برا همین تا چنین اتفاقاتی برام میفته بلافاصله دچار منفی بافی میشم.
ممنون از لطفت بابت کمکت
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
نگران نباش ان شاء ا... درست مي شه. با نگراني كه چيزي حل نمي شه. شنيدي كه مي گن از هرچي بترسي سرت مياد. پس نترس و مثبت فكر كن تا بهترينش برات اتفاق بيفته. بابا خدا رو داري چه غم داري!!!:227:
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
[align=justify]فقط موندم چه جوری این قضیه رو با همسرم وخانواده اش بگم،برم بگم چی،من رو انداختن بیرون؟؟!!
مطمئنم که دیگه احترام و آبرویی برام باقی نمیمونه،اونا فکر میکنن من میدونستم که بیشتر از یک ماه دیگه سرکار نیستم و خواستم فریبشون بدم،یک ماه نیست که نامزد کردم،به خدا فکر هم میکنم دیوونه میشم چه برسه به اینکه برم جریان رو بهشون بگم.همین اول زندگی بی آبرو و ذلیل شدم پیششون،دیگه تاآخر عمر سرم رو نمیتونم جلوشون بالا بگیرم.
شما میگین فکر نکن همه چی درست میشه،ولی به خداروزگارم شده عین روزگاره یزید،هر روز چند تا قرص آرام بخش مصرف میکنم،شدم یه جنازه متحرک.
من زندگیمو خیلی دوست دارم ولی روزگار اجازه زندگی نمیده،قبول کنید دیگه از این به بعد کل دیدگاه وذهنیتشون نسبت به من تغییرمیکنه،برم بانک هم باز کنم،باز جایگاه این شرکت مزخرف رو براشون نداره.
تو رو به خدا کمکم کنید.صحبت یه عمر زندگیه[/align]
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
سلام برادرگرامي
هميشه و هرجاومكاني و در هر زماني توكلت به خدا باشه و يقين داشته باش كه دست خالي برنميگردي .بنده به عينه شخصاً باتوجه به تجربياتي كه داشتم و برام اتفاق افتاده خدمتتون عرض ميكنم.الان اكثر مردم با اين شرايط مشغول كار هستند .
با چه كنم چه كنم كه كارا درست نميشه .شما حركتي نشون بده و باقي رو به خدا بسپار.
از يه جايي شروع كن مثلاً به نامزدت از عدم پيشرفت كاري در شركتتون بگو . نقاط ضعف شركت رو بگو .از اونهايي كه از اونجا بيرون اومدندو در جاي ديگري مشغول هستند و راضي هستند بگو و...
اينطوري ايشون هم كمكم به وضعيت شركتتون و اينكه آش دهن سوزي نيست آگاه ميشه و مطمئناً به خانواده اش هم انتقال ميده و وقتي كه ذهنشون و ديدشون كمي نسبت به محل كارت آشنا شده ميتوني بگي كه ميخواي بيرون بياي و به كار آزاد مشغول بشي تا اينطوري وقت بيشتري هم براي دركنار هم بودن داشته باشيد .
به اميد شنيدن خبرهاي خوب شما:72::72::72: .
براي خوشبختي جوونهامون دعا كنيم .:323:
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آي سوودا
سلام برادرگرامي
هميشه و هرجاومكاني و در هر زماني توكلت به خدا باشه و يقين داشته باش كه دست خالي برنميگردي .بنده به عينه شخصاً باتوجه به تجربياتي كه داشتم و برام اتفاق افتاده خدمتتون عرض ميكنم.الان اكثر مردم با اين شرايط مشغول كار هستند .
با چه كنم چه كنم كه كارا درست نميشه .شما حركتي نشون بده و باقي رو به خدا بسپار.
از يه جايي شروع كن مثلاً به نامزدت از عدم پيشرفت كاري در شركتتون بگو . نقاط ضعف شركت رو بگو .از اونهايي كه از اونجا بيرون اومدندو در جاي ديگري مشغول هستند و راضي هستند بگو و...
اينطوري ايشون هم كمكم به وضعيت شركتتون و اينكه آش دهن سوزي نيست آگاه ميشه و مطمئناً به خانواده اش هم انتقال ميده و وقتي كه ذهنشون و ديدشون كمي نسبت به محل كارت آشنا شده ميتوني بگي كه ميخواي بيرون بياي و به كار آزاد مشغول بشي تا اينطوري وقت بيشتري هم براي دركنار هم بودن داشته باشيد .
به اميد شنيدن خبرهاي خوب شما:72::72::72: .
براي خوشبختي جوونهامون دعا كنيم .:323:
[align=justify]ممنون دوست عزیزم
همه چیزهایی رو که در مورد شغل آزادگفتی تا حدودی بهش گفتم
ولی مشکل اینه که چون این شرکت فقط اسم گنده ای داره ،همسرم میگه حداقل یک سال اینجا بمون
تا من جلوی فک وفامیلام بگم شوهرم کارمند این مجموعه است،بعد اگه تونستی بیرون کاری بکنی از اونجا بیا بیرون(زمانی که در مورد شغل آزاد باهاش صحبت میکردم اینها رو گفت ،وگرنه جرات منکردم بهش جریان رو بگم)،وخودم هم حدس میزنم بالاخره اسم این شرکت هم تو جواب مثبت دادنشون تاثیر داشته،وگرنه من نه مال ومکنتی دارم نه چیزهای خیلی مثبت و به
نظر خودم این شغل براشون مهم بوده،حتی مادر خانم یه بار گفته بوده به همسرم که خیلی مهم شوهرت کارمند باشه.
حالا این چیزها شده مایه عذابم وفکر خیالم
تازه به چه دلیلی بگم دیگه نمیرم،لغو قراداد همون اخراج محترمانه است
عجب روزگار غریبی شده،از یه طرف خانواده همسرم و خودش که چیزی نگفتم،از یه طرف سرکوفت های خانوادم وفک وفامیلا هیچی نشده شروع شده،که عرضه نداشتی تو شرکت بمونی و...
خودی ها اینن وای به همسرم وخانواده اش،خدا یه مرگی تا آخر هفته نصیبم کنه تا از این جهنم خلاص بشم.فکر کردن هم بهش داره دیوونم میکنه
فقط از خود خدا کاری بر مییاد وبس.[/align]
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
سلام bino_2010
به کلبه ی همدردی وجمع دوستان خوش آمدید
http://www.hamdardi.net/imgup/12572/...6fa708a304.gif
نقل قول:
فقط موندم چه جوری این قضیه رو با همسرم وخانواده اش بگم،برم بگم چی،من رو انداختن بیرون؟؟!!
موارد پیش بینی نشده ,سختی ها و مشکلات ....جز لاینفک زندگی هستند .مهم نحوه ی بر خورد افراد با آن هاست (اصل 10 - 90 )
محکم و قوی باشید .خودتون رو و توانایی هاتون رو باور داشته باشید .صادق باشید و نگران تصمیم گیری آن ها (نامزد و خانواده اش )نباشید .
شما می خواهید سالیان سال کنار هم شانه به شانه در خوش ها و ناخوشی ها زندگی کنید این مسئله می تواند محکی باشد برای میزان سنجش صبوری و استقامت نامزد شما در زندگی و همچنین میزان سنجشی برای مسئولیت پذیری شما و مواجهه شدن شما با مشکلات زندگی(نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي)
نقل قول:
مطمئنم که دیگه احترام و آبرویی برام باقی نمیمونه،اونا فکر میکنن من میدونستم که بیشتر از یک ماه دیگه سرکار نیستم و خواستم فریبشون بدم،یک ماه نیست که نامزد کردم،به خدا فکر هم میکنم دیوونه میشم چه برسه به اینکه برم جریان رو بهشون بگم.همین اول زندگی بی آبرو و ذلیل شدم پیششون،دیگه تاآخر عمر سرم رو نمیتونم جلوشون بالا بگیرم.
شما میگین فکر نکن همه چی درست میشه،ولی به خداروزگارم شده عین روزگاره یزید،هر روز چند تا قرص آرام بخش مصرف میکنم،شدم یه جنازه متحرک.
لطفا ذهن خوانی نکنید .
در مورد مشکل پیش آمده صراحتا و صادقانه با نامزد و خانواده اش صحبت کنید .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
[align=center][b]
5 – هنگامی که مشکلی پیش می آید خونسردی خود را حفظ کنید. کنترل اوضاع را در دست بگیرید و مشکل را به شکل اصولی برطرف کنید ، سراسیمه، و دستپاچه (احساساتی) نشوید.
7 - صادق باشید. کنایه یا طعنه زدن خلاف اصل صراحت گویی و قاطعیت است. واضح آنچه را که می خواهید بیان کنید. از به کار بردن واژه های و اصطلاحات عامیانه یا فنی و تخصصی اجتناب کنید مگر آنکه مطمئن باشید حرف شما را طرف مقابل درک می کند.
9 – سعی کنید با نگاه کردن به شرایط از دیدگاه طرف مقابل و با توضیح مزایایی که پذیرفتن نظرات شما برای او دارد طرف مقابل را متقاعد سازید.
10 – اشتیاق خود را برای بیان دیدگاهها نشان دهید. این کار تظاهری ساختگی و تصنعی نیست، بلکه در واقع ابراز صادقانه عقاید و باورهای عمیق شما است.
11 – هنگام عصبانیت صدای خود را بلند نکنید. زور و خشونت باعث نمی شود نظرات شما متقاعد کننده تر شود. منطق ، حربه بسیار قوی تری است.
12 – هیچ گاه به قصد لطمه و طعنه زدن به طرف مقابل چیزی نگویید یا ننویسید. اگر چنین کاری کردید دیگر نمی توانید حرف خود را پس بگیرید حتی اگر اظهار پشیمانی و تاسف کنید.
13 – برای آنکه حرفتان تاثیر گذار باشد مبالغه نکنید. اگر طرف مقابل تصور کند همیشه مسایل را بزرگ می کنید درباره تمامی حرفهای شما چنین خواهد اندیشید. کوچک جلوه دادن مسایل بسیار موثر تر است.
18 – به یاد داشته باشید تنها گفته شما نیست که در خاطر می ماند، بلکه نحوه بیان شما نیز در ذهن ثبت می شود بنابراین از لحن تند و خشن اجتناب کنید.
22 – سریع صحبت نکنید زیرا این امر نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است.
25 - عقاید خود را به گونه ای مطرح نکنید که گویی حقیقت محصند برای مثال بگویید: « به نظر می رسد که .... باشد» نه آنکه : « این طور هست ». اکراه نداشته باشید قبول کنید که تصمیم گیری برایتان دشوار است. اما تعلل نکنید یا مدام در فکر مساله خاصی فرو نروید زیرا به نظر می رسد که قدرت تصمیم گیری ندارید.
26 – با دقت به حرف های طرف مقابل گوش دهید به خصوص به نوسانات صدای او دقت کنید زیرا این امر اغلب کمک می کند بهترین طرز فکری را که در پس گفتار او نهفته است درک کنید.
30 ]سعه صدر داشته باشید. هنگامی که کسی با شما صحبت می کند به حرف های او گوش کنید. فرضیه بافی نکنید. ممکن است تصورات شما اشتباه باشد . اگر موضوع یا بحثی برایتان جالب نیست، اجازه ندهید تمرکزتان به هم بخورد و نگذارید حواستان متوجه موضوعی شود که قصد گفتنش را دارید. تمام توجه تان به مواجهه باشد.
31 – تحت تاثیر کلمات احساسی قرار نگیرید. مراقب استدلالهای غیر منطقی باشید که میان حرف هایتان به کار می برید.
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
اینقدر خودتو شکنجه نکن .
اینجوری که گفتی خانواده خانمت اینا خیلی منطقی هستن . پس اگه همینطوری که گفتی خانمت و خانوادش به صداقتت ایمان داشته باشن و در شما ظرفیت های با لقوه سراغ داشته باشن ( که انشا الله اینطوره )، هیچ مشکلی پیش نمی آد .
صبر کن و توکل و تلاش که : ان الله مع الصابرین .
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
[align=justify]والا همه این جیزهایی که دوستان میگن تو حرف ساده به نظر مییاد
وگرنه من تا بخوام برسم در نامزدم تا این قضایا رو بگم صدبار مرده ام و زنده شدم
بدبختی اینه همسرم قبل ازمن کلی خواستگار داشته،که وضع اکثرشون توپ بوده،حالا من اومدم تو زندگیش که یه شغل داشتم اونم دارم از دست میدم.قبلا هم چند بار از شغلم شکایت کرده بودم پیشش حالا فکر میکنه از بی عرضگی پرتم کردن بیرون.
از شما پنهون نباشه دیروز برای چند لحظه فکر خودکشی به سرم زد.
دیگه واقعا هنگ کردم.فقط خود خدا کمکم کنه[/align]
RE: این وضغ پیش اومده رو چطور جمعش کنم؟
دوست محترم از شما می خواهم فعلا کمی تمرکز زدایی نسبت به مشکلتون داشته باشید و از ایجاد اضطراب و استرس با فکر کردن به اینکه آن ها چه برخوردی خواهند داشت یا درمورد شما چه فکر ی می کنند بپرهیزید .اگر شما خود سرزنش گری نداشته باشید مطمئن باشید سرزنش دیگران را نیز جذب نخواهید کرد .
شما بیشتر از هر چیزی به آرامش نیاز دارید تا بتوانید مسائل پیرامونتان را مدیریت کنید
لطفا به این انجمن سری بزنید
آرامش از طریق باز تعبیرمشکلات