نمایش نسخه قابل چاپ
این مسائلی که مطرح کردید یه مقداریش می تونه به فرهنگ همسر شما و خانواده ای که در اون
بزرگ شده برگرده، مثلاً این تیپ رفتارها که نام بردید بعضی مواقع در خانواده های با اصالت ترک دیده می شه! (استثناء هم هست)
مثلاً گاهی ترک ها عادت دارن در جمع خانواده حتی اگر آشنای فارس هم باشد و زبانشان را نداند ترکی
صحبت کنند و البته این از نظر ما بی احترامی محسوب می شود ولی از دید آنها نه و فرهنگشان به
همین شکل است .
ببینید ریشه این موضوع آیا به مسائل فرهنگی ایشان بر می گرده ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نيلوفر84
دوست نازنین
شما سعی کنید حساسیتهای خودتون رو کاهش بدهید .
نزد خانواده همسرت از پیش آمدن بحث و جدل بین خودتون پرهیز کنید .
به مسائل مهم تر زندگی فکر کنید و از مسائل جزیی بگذرید و کمتر بهشون اهمیت بدهید .
حتی اگر اونها به شما بی احترامی کردند شما در کمال قاطعیت باهاشون با احترام رفتار کنید و در محبت کردن پیشدستی کنید .
در نهایت باید بگویم نگران نباشید . مسائل بین شما حاد و خیلی جدی نیست حیفه شما اونها رو برای خودتون بزرگ کنید و به زندگیتون با به هم خوردن آرامشتون آسیب بزنید . اگر کمی از حساسیتها و توقعاتتون کم کنید مسائل راحت تر حل خواهد شد .
موفق باشی
.
فرشته مهربان عزيز يعني من بايد خودمو تغيير بدم وشوهرم هيچ نقشي نداره يعني رفتار وروش اون كاملا درسته من بايد بهش محبت كنم ،من چند ماه بدون هيچ انتظاري يك طرفه بهش محبت ميكردم ولي ديدم هيچ تغييري در رفتاراش ايجادنشد منم ديگه دلسرد شدم .تلاش يكطرفه جواب نميده امتحانش كردم وحتي يك بار پيش مشاور رفتيم مشاور باهاش صحبت كرد يك مدت چنر روز مقطعي يك كم تغيير كرد ولي بعد از چند روز دوباره به حالت اول برگشت.نادياي عزيز به نظر من شايد تا حدودي به خاطر فرهنگش باشه ولي من دليل اصليشو دوست نداشتن وبيعلاقگي ميدونم . من قبلا بهش وابستگي داشتم ولي الان به جاي يرسيديم كه نه دوستش دارم ونه بهش وابستگي دارم .از اينكه زندگيم سرد وبيروح شده خيلي افسردم واحساس شكست ميكنم .اعتماد به نفسم را از دست دادم .دوست داشتن وصميميت توزندگي ما وجود نداره . هردو از هم زده شديم .امروز تولدم بود اون مثل هرسال گفت شرايط ماليم الان خوب نيست ونميتونم برات هديه اي بگيرم
همسر شما گاهی از روی ناآگاهی کارهایی می کنه که دلیلش عدم علاقه به شما نیست.
این که می گین یه بار رفتین پیش مشاور و اون هم چند روز عوض شده دو نتیجه را در بردارد:
1) همسرتون خوشبختانه از اون مردهایی نیست که به هیچ وجه حاضر به عوض شده نیست.:227:
2) بعد از مشاور او چند روز خوب بوده و این یعنی به رفتار غلطش پی برده و شما را دوست داره که به خاطر شما غرورش را زیر پا گذاشته و عوض شده، اگه دوستتون نداشت که عمرا میومد پیش مشاور و اگر هم میومد بعدش تغییری در خودش ایجاد نمی کرد.:72:
حالا چرا اون بعد از چند روز دوباره سرد شده خب معلومه؛ چون یه عمر با این فرهنگ زندگی کرده. یه عمر این جوری عادت کرده. حالا با یه جلسه مشاور نمیشه عادات یه عمر را تغییر داد.
حالا من پیشنهاد دارم که یه بار دیگه باهاش پیش همون مشاور برین تا دوباره یه سری مسائل را بهش تاکید کنند.
به همسرتون باید یاد بدین که علاقه اش را به شما چه طوری ابراز کند.
نمی دونم شاید مثلا باید هر 2 ماه یک بار برین پیش مشاور تا اون بعد از چند بار بالاخره یاد بگیره به شما عشقش را ابراز کنه. تو مملکت ما خیلی از مردها این توانایی را ندارند. چون نه تو تلوزیون و نه توی مدرسه بهشون یاد نداده اند.
مشکل شما خیلی حاد نیست. چون همسرتون شما را دوست داره ولی بلد نیست نشون بده.:305:
کمی صبر کنید و همراهیش کنید تا یاد بگیره.:305:
اگه کمی صبر کنید اون هم یاد میگیره و بعدش یه عمر حالش را می برید.:310:
سلام نیلوفر خانم.
من کار شوهرتو به عنوان یه مرد اصلا توجیه نمیکنم.
امروز باید تو براش بالاترین جای گاهو داشته باشی ولی تو هم سعی کن با سیاست رفتار کنی بهتره که از سمت خانواده‌ی خودش وارد عمل بشی. و با سیاست مشکلو براشون جوری توجیه کنی که به اشتباهش پی ببره.
سعی کن قدرتمند باشی و یه شیر زن چرا؟ چون هرچی ضعیفتر باشی ناخوداگاه تمام تقصیرها گردنه خودت میفته.
کاری کن بذار قدرتو بدونه. مطمئن باش هر چیزی یه راهی داره. چون اگه دوستت نداشت که به خاستگاریت نمیومد. نظر براش عادی بشی. سعی کن هر روز رنگ تازه‌ای به زندگیت بدی جوری که حس کنه. برای مثال لباس هایی که دوست داره که به چشم بیای. بیشتر به تو حس نیاز کنه. کافیه این رفتارو یه مدت انجام بدی برای تو یه زیبایی تو رفتارت میشه برای شوهرت یه نیاز واجب.
میدونم که زالمانست ولی وقتی رفتار اشتباهشو بازم تکرار کرد یهو قتش کن یا گهر کن.
اونوقت میفهمه که چی بودی و با رفتارش چیکار با تو کرده. این نظر منه. بذار بفهمه که چقدر دوستش داری. و این هسو نکنه که تو فقط بهش احتیاج دارایی بذار درک کنه که بهترین زن دنیا براش تویی.
آرزوی موفقیت برات دارم.
ممنون ميخواستم يه سوال ازتون بپرسم .اگه يك مرد واقعا " زنشو دوست داشته باشه وعاشقش باشه به خواسته ها ونيازهاش توجه نميكنه ؟ حاضر نميشه به خاطر اون رفتارهاشو تعديل كنه حتي اگه فرهنگش خاص ومتفاوت باشه به خاطرهمسرش رفتارشو مطابق نرمال وعرف تغيير نميده .
همسر من با اينكه نيازهاي منو ميدونه به اون بيتوجه .به خاطر من حاظر نيست روشهاي كهنه وپوسيده اي كه توخانواده اونو ياد گرفته كنار بگذاره .به همين دليليه كه فكر ميكنم منو دوست نداره من مواردي را ديدم كه مرد به خاطر همسرش برخلاف فرهنگ خانوادگيش مطابق ميل همسرش رفتار ميكنه .به خاطر همين احساس ميكنم عشق توزندگي ما وجود نداره
ببین، اگه میگی که باهات پیش مشاور میاد و بعد از اون کمی تغییر می کنه، بهترین روش این است که دوباره و به صورت مداوم باهاش بری پیش مشاور. اما اگه این جوری که داری این جا میگی به خودش هم بگی(فرهنگ های پوسیده) منم اگه باشم حاضر نیستم به خاطر همسرم عوض بشم. نباید طوری حرف بزنی که ناراحت بشه. این جا خانم هایی میان که شوهرشون حاضر نیست به هیچ وجه پیش مشاور بره. شما از این مسئله استفاده کن و با هم برین مشاوره. در ضمن ممکنه بعد از این که رفت مشاوره، دو هفته خوب باشه و بعد دوباره بد، اما باز راهش کنارکشیدن شما نیست. باز هم سه باره ببرش و چهارباره تا بالاخره تغییر کنه. یادت باشه تغییر کردن به این راحتی ها نیست که اون بخواد یه شبه همه چیز را عوض کنه.
در ضمن اگه یه مرد زنش را دوست نداشته باشه، پیراهنش را هم می فروشه تا مهریه را جور کرده و زنش را طلاق میده. شوهر شما به نظرم نرماله و انعطاف پذیر، به جای ناله کردن از این ویژگی خوبش استفاده کن.
توجه می کنه ولی به روش خودش و با همون رفتاری که در خانواده یادگرفته!نقل قول:
نوشته اصلی توسط نيلوفر84
اینکارو انجام می ده ولی مرور زمان می خواد، لازمه باهاش همکاری کنید و نرم و صبور باشید. منتظر تغییر یک شبه نباشید!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط نيلوفر84
عشق در زندگی شما وجود داره و همسرتون به شما علاقه داره ولی روش ابراز علاقه
متفاوتی داره که برای شما قابل فهم نیست! براش با آرامش توضیح بدید که چطور
احساس عشق می کنید ، اگر وسع مالی برای خرید هدیه نداره بهش بگید یک
شاخه گل یا حتی یک بوسه کافیه :72:
سلام دوست عزیز
ببین گلم منم دقیقا مشکل تو رو داشتم . پست 5 رو مدیر برای من نوشته. وقتی بهش عمل کردم واقعا خودم راحت شدم.
تجربه من اینو بهت میگه :
1- بی خیال باش ، هر وقت دیدی شوهرت با خانوادش صمیمی تر از توئه همونجا تو دلت بگو : هر چی باشه شوهرم با اینا بزرگ شده و حق داره باهاشون راحت باشه . و همون لحظه به این فکر کن که خودت هم باخواهر و برادرات دوس داری همینطور رفتار کنی پس نتیجه بگیر که این رفتارها طبیعیه و باید باشه . با این تفکر خودت راحت میشی و حرص بیخودی نمیخوری.
2- من نسبت به رفت و آمد شوهرم حساس بودم و مادر شوهرم که اینو میدید. حسابی اذیتم میکرد یعنی کاری میکرد که به من بفهمونه که شوهرم بیشتر به اونا توجه داره و صبح تا شب شوهرم رو به بهانه های مختلف خونش میکشوند. راستش اینو باید درک کنیم که ما هر چند هم که زرنگ باشیم از پس مادر شوهرامون بر نمیاییم :302: این یه حقیقته ،هر چی باشن اونا شوهرم ما رو بزرگ کردن و به پیچ و خم های ذهن و روح شوهرمون آشنا هستن.رگ خوابشون دست اوناست. پس تنها راه حلش اینه که آتو دستشون ندیم و بزنیم به اون راه که چی ؟؟؟؟ که واسمون مهم نیست که شوهرامون به اونا بیشتر توجه دارن... با این کار هم خودمون راحت میشیم هم به اونا میفهمویم که کاراشون واسمون بی اهمیته و صد البته اونا هم با بی تفاوتی ما بی تفاوت میشن و قضیه خود به خود حل میشه و حساسیت ها کم شده و مشکلات از بین میره.اینو مطمئن باش. این قضیه مادر شوهر
3-اما درباره شوهرت: به نظر من شوهرت میخواد با این کارها به خانوادش ثابت کنه که زن ذلیل نیست.این حسیه که همه مردا دارن . شاید هم رفتار خانوادش و حرفای اونا باعث میشه که این رفتارها رو داشته باشه. تنها راهش صحبت کردن تو با شوهرته . اونم منطقی . ته توی قضیه رو در بیار و علت اصلی رفتارشو پیدا کن. ببین خانواده شوهرت چیکار میکنن که تو نمیکنی ؟؟؟؟؟؟ همونطور که تو پست 5 نوشته . راستش پست 5 منو خیلی راهنمایی کرد و به بهش عمل کردم. و تا حد زیادی موفق بودم.
4-شاید ارتباط نزدیک شوهرت با خواهر برادراش و یا اطاعت از امر اونا به این دلیله که تو مدیریت زندگی رو تماما دادی دست شوهرت. میخوام بگم گاهی هم خودت برنامه بریز واسه رفت و آمدها ، تفریحا، خرید منزل و .... این خودش باعث میشه که شوهرت کمکم با برنامه های تو پیش بره نه اونها.
5- بعدشم زیاد سخت نگیر من اینجور مواقع می گم . خوب داداششه ، گاهیی حق داره طبق نطر اونا رفتار کنه ، چه اشکالی داره همینطور که منم گاهی با خواهرم قرار مدار میذارم.عزیزم خودتو درگیر نکن با این مسائل. گاهی باید
6- یکی نیست به ماها بگه بابا جون شوهرامون قبل این که شوهر ما باشن ، تا این سنی که هستن برادر-فرزند و دوست بودن.به راحتی نمتونن نقشهای قدیمی خودشون رو رها کنن و فقط بشن شوهر ما. کمی هم منصف باشیم.
7- به هر حال ما زنان باید ترفند شوهر داری رو به خوبی[color=#006400]ببینیم مادرا و مادر بزرگامون چیکار میکردن.این مهمه.
امیدوارم مفید بوده باشه مطالبم.و ببخشید انقد بی پروا حرف زدم.
دوست عزيز سعي كن كمتر خونه مادر شوهرت بري
سعي كن وقتي هم ميري بيشتر شنونده باش تا گوينده و زياد باهاشون بحث نكن
يه مدت تو هم مثل شوهرت رفتار كن تا شايد متوجه شه ازش نظرخواهي نكن يا وقتي رفتي خونه مامان تو بيشتر با مامانت اينا باش تا شايد اينجوري بهش بفهموني رفتارش ناشايست است
موفق باشي