RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
موقعیت اول:
من نظر دوستانی که "رد کردن پیشنهاد فرد رساننده" و یا "جلو نشستن" را پیشنهاد دادند، تایید می کنم. چون هیچ وقت کسی دیگری را مجبور نمی کند که به زور او را برساند و می توان هزار بهانه تراشید.و اگر شخص محترمی بود، عقب نشستن بی احترامی به اوست.
البته من بعید می دانم بدون هیچ نظری، خانواده ای یک دختر خانم را به تنهایی با یک آقا پسر راهی کنند و کس دیگری آنها را همراهی نکند. مگر اینکه ارتباط خیلی نزدیک باشد.
یک خاطره تعریف کنم که برایم اتفاق افتاد. زمانی از طرف شرکت برای عده ای کارکنان دوره آموزشی گذاشته بودند که خارج از شرکت بود. من همیشه با اتومبیلم می رفت. یک روز دوتا از آقایان شرکت خواستند که من آنها را هم برسانم. من هم در رودربایستی گیر کردم و بهانه ای به ذهنم نیامد و ناچارا قبول کردم. آن دو نفر هم خیلی راحت رفتند و عقب نشستند. واقعا در طول مسیر احساس کردم که شدم راننده شخصی آن دو تا حضرت آقا!!!! :161:
موقعیت دوم:
نظر آقای مدیر را قبول دارم.
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
من هم خوب تقریبا نظر آقای مدیر رو دارم یعنی اگه آشنامون خیلی دور باشه؛ فکر می کنم که تعارفش رو ندید میگیرم و سعی می کنم که خودم برم, اما خوب اگه واقعا دیدم اصرار میکنه و آشنای نزدیک هم هست؛ بهتر میبینم که عقب ماشین بشیم. این شخصیت منه و اصلا در این جور مواقع دوست ندارم که فکر کنم که دیگران در مورد من چی فکر می کنم؛ به هر حال من یه خط قرمزی دارم و به اون احترام میگذارم.
در موقعیت دوم هم کمی ازش فاصله میگیرم و صبر می کنم تا ببینم که تلفنش چقدر طول میکشه؛ اگر با دوستم خیلی صمیمی بودم با حرکات صورتم و دستم حتما بهش می فهمونم که بابا! زود باش! مثلا ما با هم اومدیم بیرون ها! تازه؛ اگه دیدم تلفنش خیلی ضروری هم نیست اما زیاد طولش داد؛ یه مقدار ناراحتیم رو هم بهش بروز میدم. اما اگه دیدم واقعا تلفنش ضروریه سعی می کنم خودم رو با گوشیم؛ با بچه ی کوچیکی که توی پارکه یا با آهنگ گوش دادن بگذرونم تا زمان زودتر برام بگذره.
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
سلام دوستان و ممنونم به خاطر پاسخ هاتون
موقعیت دوم تا حدود زیادی برام مشخص شد اما موقعیت اول هنوز نه و چون من چندین بار در چنین شرایطی گیر کردم و واقعا راه درست رو نمیدونم
من دو موقعیتی که توش گیر کردم رو براتون میگم تا متوجه منظورم بشین و اینکه با توجه به شرایط فرهنگی متفاوت مردم سخته تصمیم درست رو گرفتن
یادمه رفته بودم خونه دوستم تا بهش یه درسی رو که نتونسته بود کلاس بیاد یاد بدم و تا دیروقت طول کشید و من این دوستم و خانوادش رو میشناختم که چه ادم های با شخصیتی هستن خلاصه بگم که شب وقتی میخواستم برگردم خواستم که اژانس بگیرم اما مادر این دوستم اصرار پشت هم که نه پسرم داره امشب میره خونه یکی از دوستاش رو پروژه کار کنن و مسیرش به تو میخوره و من خدایی خیلی اصرار کردم که نه خودم میرم اما اخراش حس کردم که مادر دوستم کم کم انگار داره بهش برمیخوره که نمیخوام پسرش منو برسونه و میخوام اژانس بگیرم خلاصه ما مجبور شدیم که سوار شیم و منم جلو سوار شدم در تمام مسیر هم اصلا شاید چند کلمه اونم در مورد ترافیک حرف نزدیم .اما همش گفتم نکنه مادرش که دید من جلو سوار شدم یه فکرایی کنه که مثلا من پررو هستم و از این چرندیات و از طرفی اگه عقب بشینم هم پسرش فکر کنه که دختره پررو فکر کرده من اژانسش هستم و حس بدی از این افکار داشتم
یا یه بار به پیشنهاد پدرم رفته بودم که یه مقدار از کارای یکی از دوستان پدرم که منشی اش سفر بود رو انجام بدم خلاصه بگم وقتی میخواستم برگردم خونه تقریبا ظهر تابستون هم بود که برای رفتن به خانه باید چند بار تاکسی عوض میکردم و هوا وحشتناک گرم بود اما این اقا که بازم هم مسیر بودیم با اصرار بیش از اندازه گفتن که من رو میرسونن و همش تشکر که باید شما رو برسونم خلاصه این بار من عقب سوار شدم اما یه حس خیلی بد داشتم که ممکنه به این اقا برخورده باشه که من مثه یه راننده آژانس باهاش برخورد کردم و اینکه حس کردم کار زشتی کردم و بازم حس بدی داشتم.
خلاصه بگم مثلا اگه خارج از ایران بودم میدونستم که باید حتما جلو سوار شد و کار درست اینه اما تو ایران با این تفاوت فرهنگی عظیم و این افکار مسموم واقعا موندم که چه کنم ؟؟؟واقعا میخوام خودتون رو جای من و در این شرایط بذارین ادم باید چیکار کنه ؟:72:
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
مشکل تو عدم توانایی نه گفتن تو این مواقعست.
نقل قول:
در کل توصیه می کنم اگر باطرف احساس غریبگی می کنید بگید یه بزرگ تر و ترجیحا"همجنس خودتون همراهتون
بیاد.
در غیر اینصورت؛تشکر،نه.که دچار تعارض بین عقب و جلو نشی.
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
گل بیرنگ عزیز
اولا که هر فردی در موقعیتی که قرار می گیرد خودش تصمیم گیرنده است .
در مورد 1-
اگر شما به خانواده ای آنچنان اطمینان داید که برای انجام تا دیر وقت در خانه شان می مانید این یعنی که شما کاملا از شرایط برگشت خود آگاه هستید و به آن فکر کرد ه اید و برای برگشت برنامه ریزی کرده اید .
شما چند راه پیش رو داشتید
1-( اولویت اول شما ) به خانواده ی محترم خود زنگ بزنید تا دنبال شما بیایند
2- تصمیم گیری و حاضر به اعتماد شدن و دقیقا همین کاری که انجام داده اید البته بدون تفکرات اضافی که شما در آن لجظه داشتید به نوعی شما ترس از حرف مردم و سایر ترس ها را با خود حمل می کردید تا جایی که به مکالمه ذهنی افتاده بودید .
3- آژانس ( قاطعانه عمل کردن با توجه به زمان خروج از منزل دوستتان )
به نظر من
به هر ترتیب هر تصمیمی که ما برای انجام کارهای خود می گیریم یا هزینه دارد یا بها و این قسمت را باید قبل از تصمیم گرفتن مورد بررسی قرار دهیم و راهی را انتخاب کنیم که نسبت به شرایط درست تر و عقلانی تر و کم خطر تر به نظر می رسد و وقتی که ما خودمان در پذیرش شرایط موجود و امکانات خود باشیم باید با ترس های خود هم مقابله بکنیم . چون الزاما این ترس ها در بسیاری از مواقع واقعیت ندارند و حاصل آلودگی ها خود مااست .
باز هم به نظر من
در مورد دوم هم همینطور است . پدر شما از جایگاه ولی و سرپرست شما حاضر شده به دوستش اعتماد کند و دخترش را به تنهایی به دفتر کار این آقا بفرستد پس شما باز هم باید با حواس جمع بر قدرت تصمیم گیری و اختیارات خود مانور می دادید و با قاطعیت راهی را انتخاب می کردید
شما در مورد دوم کمی از موضع ضعف وارد عمل شده اید و اینجا ست که عدم توانایی بر نه گفتن نمود بیشتری می یابد و فرهنگ به درستی به آن اشاره کرده است .
در این قسمت استفاده از سیستم وسیله ی نقلیه خانواده و یا آژانس منطقی تر به نظر می رسد
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
سلام گل بیرنگ
ببین دوست گرامی
این شما هستی که تعیین می کنی حریم شخصی شما تا کجاست و دیگران تا چقدر اجازه دارند وارد این حریم بشوند
این شما هستی ( گل بیرنگ و عقایدش نه احساسش ) که تعیین کننده ای نه دیگران
در مورد خونه ی دوستتون که گفتید
در این حال که تشکر و قدردانی می کنی از پیشنهاد و لطفی که دارند خیلی قاطع می گفتید :" درک می کنم از اینکه به فکر من هستید و بسیار ممنونم .. قصد جسارت نیست اما اگر لطف کنید و برایم آژانس بگیرید راحت ترم و خوشحال میشوم "
و اینکه نظر مادر دوستتون در مورد شما چی بوده مهم نیست
مهم اینه که شما در عذاب تا رسیدن به مقصد بودید
و در مورد دوم هم که عقب نشستید بسیار کار درستی کردید
ببینید دوست گرامی
شما اول تکلیف خودت را با خودت روشن کن
ببین آیا اینکه در کنار یه مرد نامحرم بنشینی برایت ناراحت کننده هست یا نه
اینکه حالا اون نامحرم راننده تاکسی باشه و یا پسرخاله ات فرقی نمی کنه نامحرم .. نامحرم هست دیگه
خوب اگه برایت ناراحت کننده نیست
خوب پس چرا به ذهن خوانی دیگران می پردازی و همش با خودت می گی "حالا دیگران چه فکری در مورد من می کنند"
اگه هم هست
1-سعی کن سوار ماشینشون نشی
2-اگر هم سوار شدی در کمال احترام ، در عقب بنشین ... خیلی سنگین و با وقار ... بذار اونها بفهمند که این اصرار بیش از حدشون شما را آزرده کرده
آخه دوست محترم من نمیشه که هم خدا را بخواهی هم خرما را که
در ضمن خوندن مقاله ی زیر را هم بهتون پیشنهاد می کنم
اهمیت نه گفتن
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
سلام
ببین اینکه گفتین که این برمیگرده به عدم مهارت من تو نه گفتن باید بگم که کاملا اشتباه هست به خاطر اینکه نه گفتن درا ینجا ساده ترین راه ممکن هست و من هم توی خیلی از موقعیت ها که نمیدونستم باید چیکار کنم نه گفتم و تموم اما به نظرم این یعنی فرارکردن ازموقعیتی که برام پیش اومده و نه به شکل منطقی باهاش رو به رو شدن یعنی که چون من نمیدونم که باید چیکار کنم بهتره نه بکم و خودم رو خلاص کنم درسته؟؟ این که فرار کردن هست!!!!!!!!!!
به شخصه برای خودم اصلا مهم نیست که کنار مرد نامحرمی بشینم که بهش اعتماد کامل دارم چون ادمی هستم که حد و حدود خودم خوب رعایت میکنم و با طرفم هم جوری برخورد میکنم که رعایت کنه برام بیشتر از این ها این مهمه که طرف یا اطرافیانش از جلو نشستن من فکر نکنن که من ازش خوشم اومده و خیالاتی تو سر دارم این برام مهم هست و یا اینکه عقب نشستن من هم باعث شه بهش بربخوره چون تحمل این هم ندارم مثلا حسی که blue sky گفت بهش دست بده(چیکار کنم تو این یه مورد خاص برام نظر بقیه واقعا مهم هست)
آنی جان این رو گفتین:
به نظر من
به هر ترتیب هر تصمیمی که ما برای انجام کارهای خود می گیریم یا هزینه دارد یا بها و این قسمت را باید قبل از تصمیم گرفتن مورد بررسی قرار دهیم و راهی را انتخاب کنیم که نسبت به شرایط درست تر و عقلانی تر و کم خطر تر به نظر می رسد و وقتی که ما خودمان در پذیرش شرایط موجود و امکانات خود باشیم باید با ترس های خود هم مقابله بکنیم . چون الزاما این ترس ها در بسیاری از مواقع واقعیت ندارند و حاصل آلودگی ها خود مااست .
خوب منم الان این تاپیکو زدم که قبل از تصمیم بهترین راه رو انتخاب کنم و بعدش عمل کنم
بابا اصلا فکر کنین دختر خودتون خواهرتون و...تو این موقعیت هست و خانوادش هم عادت ندارن هیچوقت دنبال بچه شون برن و شما هم به طرف اعتماد کامل دارین که دخترتون سوار ماشین بشه شما بهش چی پیشنهاد میدین؟؟؟
راستی اگه ادم صندلی جلو ماشین مرد متاهلی که اشناش هست و بهش اعتماد کامل داره مثلا همکار و اصرار کرده که ادم رو برسونه بشینه زنش خیلی ناراحت میشه و میخواد پوست ادم رو بکنه؟واقعا خانمهای متاهل همچین حسی دارن؟
تازه یادم افتاد یه سریالی تو تابستون پخش میشد به نام فاصله ها که حاج محسن توش بود (پدر سعید)این خیلی مذهبی و جبهه رفته بود و خلاصه اخر مثبت بود حالا تو شرایطی گیر کرد که باید به لیلا خانم(فاطمه گودرزی )کمک میکرد حالا اینها هنوز با هم هیچ محرمیتی نداشتن و اشنای دور بودن(یه زمانی تو جونی نامزد هم بودن و به هم خورده بود و حالا سال ها میگذشت) خلاصه حاج محسن خیلی جاها برای اینکه به لیلا کمک کنه با ماشین باهم میرفتن و جلو هم مینشست خوب اینجا هم که شما بحث نامحرمی رو میکشین اینها که نامحرم بودن و موقعیتی هم بود که باید به هم کمک کنن و نمیشد هم که نه گفت و این هم رسانه جمهوری اسلامی که دیگه خودتون میدونین تو این موارد اخر رعایت کردن اصول اسلامی هست (اینم الگویی که تی وی نشونم داد)نظرتون چیه؟
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
تصمیم گیری در این مورد بر میگرده به نگرش و عقائد و آداب و هنجارهای مورد توجه هر شخصی ، پس من نوعی باید تکلیفم را با خودم و این مواردی که گفتم را شفاف کنم و بعد راهمو انتخاب کنم .
چون می خواهید تصمیم بگیرید بهتره لینک زیر رو مطالعه کنید که به شما کمک می کنه در تصمیم گیری چه نکاتی را در نظر بگیرید لذا برای شما جهت اینکه در این موقعیتها چگونه تصمیم بگیرید قابل استفاده هست .
بهترین شکل تصمیم گیری
موفق باشی
.
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
سلام گل بیرنگ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
دوستان کسی نظری نداره........................................ .....
من نظرم را براتون گفتم
و اگر بخواهیم کمی تخصصی تر به مسئله بپردازیم می توان به تعریف هنجار اشاره کرد
هنجار چیست؟
به بايد ها و نبايد هاي روزمره كه به رفتار ما جهت مي دهند هنجار مي گوئيم.
مثل خوردن سه وعده غذا در روز و یا پوشيدن لباس يك جور در اجتماع و
چیزی که توی جامعه ی ما به عنوان هنجار تعریف میشه و اکثریت قبولش دارند
رعایت حدود محرم و نامحرمی است که در جامعه ی ما به عنوان یک هنجار درآمده است
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
به شخصه برای خودم اصلا مهم نیست که کنار مرد نامحرمی بشینم که بهش اعتماد کامل دارم چون ادمی هستم که حد و حدود خودم خوب رعایت میکنم و با طرفم هم جوری برخورد میکنم که رعایت کنه
ببینید نقل قول بالا و نقل قول پایین از شما دارای تناقض هست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
گاهی برام پیش اومده که تو موقعیتی قرار گرفتم که واقعا نمیدونم که عکس العمل درست و منطقی و مطابق عرف تو اون لحظه چی هست برا همین این تاپیکو ایجاد کردم که یه موقعیتایی رو که توش زمانی گیر کردم و برام سوال بوده که حالا باید چیکار کنم رو از شما بپرسم
شما بین یک هنجار و ناهنجار دچار تعارض شده اید
هنجار می گوید (طبق همان عرفی که شما واقعا نمی دونید و به دنبال پرسیدن و پاسخ گرفتن هستید):
نشستن کنار نامحرم (چه قابل اعتماد و چه غیر قابل اعتماد) نادرست است
خوب حالا رفتار شما که باعث ناهنجار شده کدام است؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
1-برام بیشتر از این ها این مهمه که طرف یا اطرافیانش از جلو نشستن من فکر نکنن که من ازش خوشم اومده و خیالاتی تو سر دارم این برام مهم هست
2- عده ای اگه شما عقب بشینین اون رو بی حرمتی تلقی میکنن و میگن مگه راننده شخصی گرفتی اگه هم جلو بشینی بعضیا ممکنه بگن چه زود پسرخاله شده
3-اگه طرف اصرار کرد که دیگه نمیشه یا مثلا اگه همکار ادم تو محل کار پیشنهاد داد که هم مسیر هستیم و بذارین شما رو تا جایی برسونم هم که نمیشه کاریش کرد و باید سوار شد
اما واقعا من موندم که چیکار باید بکنم اخه هر کسی تو این مملکت یه فرهنگی داره و نمیشه گاهی حدس زد که کار درست چی هست؟؟؟ و هم جلو نشستن یه عیبایی داره و هم عقب نشستن بعضی ها رو ناراحت میکنه
همون طور که خودتون ملاحظه می کنید
ناراحتی شما به خاطر حرف های دیگران است
فکر های دیگران
رفتارهای دیگران
ناراحتی دیگران
به کلماتی که پررنگ کردم نگاه کنید...
هنجار از نظر شما نشستن در صندلی جلو هست
نقل قول:
نمیشه کاریش کرد و باید سوار شد
ولی در جامعه ما (همون مملکت ما که خودتون ذکر کردید) نشستن در صندلی جلو ناهنجار تلقی می شود
و این دیگرانی که مخل راحتی شما هستند همان انسانهایی هستند که در بطن جامعه ی ما هستند و طبق هنجاری که وجود داره - چه موافق و چه مخالف- دارند زندگی می کنند
ببین اینکه گفتین که
نقل قول:
این برمیگرده به عدم مهارت من تو نه گفتن باید بگم که کاملا اشتباه هست
دقییقا با شما موافقم
به عدم نه گفتن شما بر نمیگرده چرا
چون شما طبق انچه برایتون به عنوان هنجار درامده می خواهید و تمایل دارید
که شما را به مقصد برسانند
شما سوار ماشین افراد که می شناسید بشوید
و در صندلی جلو هم بنشینید
مهارت نه گفتن برای افرادی است که
موقعیت هایی گیر می کنند که بنا به ضعف در نه گفتن دچار مشکل شده اند
در حالیکه شما اصلا مشکلی در نه گفتن ندارید و طبق گفته خودتون به راحتی در جایی که بخواهید نه می گویید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
اما به نظرم این یعنی فرارکردن ازموقعیتی که برام پیش اومده و نه به شکل منطقی باهاش رو به رو شدن یعنی که چون من نمیدونم که باید چیکار کنم بهتره نه بکم و خودم رو خلاص کنم درسته؟؟ این که فرار کردن هست!!!!!!!!!!
کدام منطق؟
منطق من؟
منطق شما؟
منطق عرف جامعه؟
فرار از چی؟
از اینکه نکند همکارم ، برادر دوستم، پسرخاله ام از اینکه در کنارشون ننشستم و یا سوار ماشینشون نشدم ناراحت بشوند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
به شخصه برای خودم اصلا مهم نیست که کنار مرد نامحرمی بشینم که بهش اعتماد کامل دارم چون ادمی هستم که حد و حدود خودم خوب رعایت میکنم و با طرفم هم جوری برخورد میکنم که رعایت کنه
بنابراین
طبق حد و حدود خودتون
1-نشستن کنار مردی نامحرم که بهش اعتماد کامل دارید >>مهم نیست
2-طوری برخورد میکنید که >>طرف هم حد و حدود خودش رو رعایت کنه
پس علت نگرانی؟عدم دانستن رفتار درست؟گیر کردن بین سوار شدن و یا نشدن جلو نشستن و یا عقب نشستن؟
در کجاست؟میشه شفاف تر بیان کنید
نقل قول:
بابا اصلا فکر کنین دختر خودتون خواهرتون و...تو این موقعیت هست و خانوادش هم عادت ندارن هیچوقت دنبال بچه شون برن و شما هم به طرف اعتماد کامل دارین که دخترتون سوار ماشین بشه شما بهش چی پیشنهاد میدین؟؟؟
گل بیرنگ گرامی
من یه دختر 10 ساله دارم
گفتی اگه دختر خودم باشه...درسته...
وقتی به طرف اعتماد کامل و صد در صد دارم به دخترم تاکید می کنم که حتما صندلی عقب بنشیند
می دونی چرا
چون می خواهم اون شخص قابل اعتماد بداند
با اعتماد صد در صدی که بهت دارم اجازه نداری در کنار دخترم بنشینی
می تونی دختر مرا نرسونی نه دلخور میشوم نه جایی گله می کنم
توقعی نیست ولی چنانچه می خواهی دختر مرا برسانی تحت شرایط زیر
من اونقدر بهتون اعتماد دارم که این اجازه (سوار شدن دخترم در ماشینتون) را بهتون دادم و باید بدانی دخترم در صندلی عقب می نشیند
حال اگر نشستن دختر من در صندلی عقب را ( شما و خانواده ات )بی احترامی برداشت می کنی و یا فکر می کنی که راننده ی شخصی دخترم شده ای ...من با این طرز فکر شما مشکلی ندارم ..
RE: اگه شما باشین در این موقعیت های خاص چیکار میکنین؟
سبک سنگین کنید و اولویت بندی بین :
1 - اهمیت هنجار اجتماعی ( و پیامدهای نقض آن )
2 - ناراحتی طرفی که با او مواجه هستید
3 - خواست و تمایل شخصی خودتان
سپس به این اولویتها ضریب دهید و بنا به ضریبی که می دهید تصمیم گیری کنید .