از طریق دنیای مجازی و یک طرفه خیلی نمیتوانید مؤثر باشید ، سعی کنید بهانه ای برای مراجعه به روانشناس بیابید .نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نمایش نسخه قابل چاپ
از طریق دنیای مجازی و یک طرفه خیلی نمیتوانید مؤثر باشید ، سعی کنید بهانه ای برای مراجعه به روانشناس بیابید .نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
با هم خیلی صمیمی هستیم.ولی چیزی که نخواد انجام بده نمیده.نقل قول:
بیشتر بهش نزدیک شو. سعی کن تاثیرگذار باشی. با آرامش و مرحله به مرحله و باتشویق به سمت نقطه ایده آل هدایتش کن.
ضمنا احتمال اینکه روانشناس بیاد صفره.
دوستان گفتین کارهای شحصیشو انجام ندم.الان دو ماهه ساعتش خرابه و نبرده درست کنه و ضمنا ساعت ارزشمندی هم هست.یعنی میگین من نبرم؟چند بار یادآوری کردم همش میگه باشه ولی خبری نیست
سلام دوست خوب
نه عزیزم نرو درستش کن
این خودش اولی قدم: بذار اینقدر خراب بمونه و شما بهش تذکر بده تا بالاخره خودش بره. در موارد دیگه هم بذار خودش کار خونه رو به عهده بگیره.
دوست عزیزم یعنی خرید نون ومیوه رو هم شما به تنهایی انجام می دی؟ اگر بله که خب خودتون بد عادتش کردی و احتمالا در زمان تجرد هم خانوادش همه کارهاش و می کرده. پس اگر این گونه باشه ایشون تنبل هستن و شما باید وظایفشون رو یاداوری کنید.
اما کم رویی درمانش معمولا حدود سن 6 سالگیه. نمی دونم الان باید چکار کرد.
اما قطعا در ان زمینه هم شما می تونید با کمی صبوری و رفتار درست حداقل کمی از این وضع درشون بیاری. بهش گوشزد کنید که شما دیگه متاهلید و اصلا درست نیست که همه جا تنها برید. و البته اگه در بعضی مراسم نرید حتی به قیمت ناراحت شدن صاحب خانه کم کم همسرتون به خاطر نجات از حرف دیگران هم که شده کمی به خودشون می ایند.
موفق باشید:72:
بله خرید رو کلا من انجام میدم.البته از اون نظر ناراحت نیستم.در کل از خرید بدم نمیاد و ضمنا چون ماشین دارم سخت نیست.در مجردی به دور از خانواده بوده و به ناچار کارهاشو خودش انجام میداده ولی خب خیلی کارها رو هم انبار میشد.مثلا اگه لامپ دستشوییش میسوخت تا چند ماه عوض نمیکرد و کسی هم چون پیشش نبود بهش فشار بیاره همونطوری میموند.نقل قول:
خرید نون ومیوه رو هم شما به تنهایی انجام می دی؟ اگر بله که خب خودتون بد عادتش کردی و احتمالا در زمان تجرد هم خانوادش همه کارهاش و می کرده. پس اگر این گونه باشه ایشون تنبل هستن و شما باید وظایفشون رو یاداوری کنید.
نقل قول:
اگه در بعضی مراسم نرید حتی به قیمت ناراحت شدن صاحب خانه کم کم همسرتون به خاطر نجات از حرف دیگران هم که شده کمی به خودشون می ایند.
شوهر من چون از شهر دیگه ای هست اینجا آشنا نداره برای همون هم شاید حرف دیگران(کسایی که خونشون نیومده) براش مهم نباشه چون باهاشون برخوردی نداره!!
شوهرم فقط خونه مامانم اینا میاد البته هر شب!!
حتی وقتی میگم بیا خونه داداشم بریم سختش میاد!!اکثرا هم بهانه میاره.البته با داداشام خوبه و وقتی داداشم خونه مامانم باشه خیلی باهاش گرمه.فقط حوصله مهمونی نداره وگرنه با داداشم مشکلی نداره.
اینم بگم که چند بار هم شام عروسی دوستام دعوت شدیم اولین بار نمی اومد و من به زور بردمش!ولی اونجا خانواده عروس و داماد خیلی تحویلش گرفتن.برگشتنی با رضایت برگشته بود.دفعه دوم که دعوت شده بودیم با رضایت اومد و دیدم دراین قسمت مسکلش حل شد!!
اما مهمونی که بزن برقص باشه اصلا نمیاد.مهمونی که مثل عید دیدنی و شب نشینی باشه هم نمیاد..عید ها ما هیجوقت نیستسم و همیشه میریم شهر شوهرم ایم=نا.اونجا به اصرار مامانش به زور چند جا میاد.ولی اگه شهر حودمون باشیم فقط خونه مامانم و شاید داداشم اینا بیاد.
ببخشید سدتونو درد آوردم میخواستن شرح حال کاملی داده باشم تا شاید کسی راه حل خوبی به نظرش برسه..
ببینید همسر شما اعتماد به نفسشون پایین هست و به راحتی در جمعی که مطمئن نباشن که دیده میشن و یا مورد پذیرش قرار می گیرن حاضر نمیشه . حاضر نیست بره خرید تا با فروشنده برخوردی داشته باشه و.....
اینکه شما خودتون مسئولیت ها رو در دست بگیرید نه تنها کمکی به اعتماد به نفسش نمیکنه بلکه آسیب رسان هم هست . و علاوه براین موجب بی مسئولیتی ایشون هم میشه بنابراین اگر می خواید در آینده اکثر بار زندگی به دوش شما نباشه و همسرتون از این حالت بیرون بیاد ، نباید مسئولیت های ایشون رو انجام بدین .
درسته که شما میگین مشکلی برای انجام کارها ندارین اما بگذارید اون انجام بده و ازش بخواید که انجام بده .
بازم میگم به هیچ وجه کارهای همسرتون رو انجام ندین . حتی اگر کاری رو تا چندین ماه انجام نداد صبور باشید و انجام ندید تا بعد از چند ماه خودش این کار رو انجام بده و مجبور بشه .
حتی لباساشو شما نخرین بگذارید نیاز پیدا کنه که خودش بره خرید .
امروز خرید خونه و لباس و .... است . فردا مسئولیت های دیگه ای که ایشون انجام نمیدن و شما تا زمانی این صبر رو داری و احساس می کنی برات مسئله ای نیست چندسال دیگه از اینکه تمام مسئولیت ها به دوش شماست شکایت میکنی . نمونه این تاپیکها در تالار زیاد هست میتونین مطالعه کنیین
برای نمونه :
http://www.hamdardi.net/thread-8070.html
در مورد حضور در مکانهایی که ایشون میگن نمیام . شما نشون بدین که حضورش براتون مهم هست مثلا بگین من که نمیتونم بدون تو برم و باید حتما همسرم کنارم باشه اگر تو نیای من هم نمیرم .
نگذارید که نبودش عادی بشه و خودش هم به این روند عادت کنه . سعی کنید از این به بعد بدون اون جایی حضور پیدا نکنید .
خیلی ممنون از راهنماییتون
آفرین دقیقا همینطورهنقل قول:
ببینید همسر شما اعتماد به نفسشون پایین هست و به راحتی در جمعی که مطمئن نباشن که دیده میشن و یا مورد پذیرش قرار می گیرن حاضر نمیشه . حاضر نیست بره خرید تا با فروشنده برخوردی داشته باشه و.....
من با خرید روزمره مشکلی ندارم چون سوپر مارکت دم خونمونه ولی در مورد سایر امور شماراست میگین دیگه انجام نمیدم.البته اینم بگم که شوهرم یه منشی آقا داره که خیلی فعاله.تمام کارهایی که من انجام نمیدم و به عهده شوهرم میذارم میده که اون انجام بده.حتی وقتی ماشینش خراب میشه میده اون ببره تعمیر.اوایل که اون نبود کارها همینطور رو زمین میموند
در مورد لباس خریدنش آخه اگه من نخرم اولا حالا حالا ها نمیخره بعد هم اگه بره بخره فقط از یه مغازه خرید میکنه و به جاهای دیگه سر نمیزنه.آخرش هم یه چیز چرت و پرت میخره و معمولا هم چون پرو نکرده سایزش نیست!!!
بعد هم نمیبره عوضش کنه و اون لباس تا ابد میمونه!
در اونصورت میگه خب تو هم نرو!!یا میگه اذیت نکن من نمیام دیگه بخث نکن.خب اگه بیشتر ادامه بدم ممکنه بحثمون هم بشه.نقل قول:
در مورد حضور در مکانهایی که ایشون میگن نمیام . شما نشون بدین که حضورش براتون مهم هست مثلا بگین من که نمیتونم بدون تو برم و باید حتما همسرم کنارم باشه اگر تو نیای من هم نمیرم
یه بار در دوران نامزدی میخواستیم خونه یکی از آشنا ها بریم هر چی اصرار کردم گفت نمیام.من هم ناراحت شدم گفتم یعنی چی باید بیای و اونقدر اصرار کردم تا بلاخره پاشد اومد ولی تو مهمونی اونقدر با اخم و بی حوصلگی نشست که صد بار با خودم گفتم کاش نمی اومد.
همکارش که خیلی هم باهاش صمیمیه بچه آورده .من به شوهرم گفتم بریم پیششون و یه کادو براشون ببریم.(باهاشون رفت و آمد نداریم و من خانمشو نمیشناسم).گفتم بذار اینطوری رفت و آمد ایجاد بشه میگفت باشه حالا میریم.الان یه ماه میگذره و هنوز نرفتیم!!اونروز بهش گفتم پس کی میریم پیششون بچهش که بزرگ شد گفت این وظیفه توئه که بری پیشش.من که نباید بیام!!!گفتم همکار توست من نمیشناسمش . حتی یه بار هم زنشو ندیدم بعد برم خونشون؟؟؟میگفت آره میری آشنا میشی.بعد هم مثال آورد که رئیس شرکت های بزرگ که سرشون خیلی شلوغه وقتی کارگرشون بیمارستان باشه زن رئیس از طرف شوهرش گل میخره و عیادت کارگر میره!!!!تو هم باید به من تو این چیزاکمک کنی!!!!!تو باید بری خونشون.
من گفتم بابا من ههدفم اینه که بریم اونجا یه رفت و آمدی ایجاد بشه وگرنه اصلا به من چه که زن همکارت بچه آورده.خلاصه سرتونو درد نیارم تا این لحظه موفق نشدم با کسی رفت و آمد ایجاد کنم.زندگی مون هر روز مثل روز قبله.هر شب میریم خونه مامانم اینابعد هم یه دوری با ماشین میزنیم و بعد میایم خونه.
اگه من با دستام رفت و آمد نداشته باشم سال در سال خونمون کسی نمیاد!!من نگران آینده هستم که بچهم معاشرتی نمیشه و اگه دوتا آدم با هم ببینه فکر کنم بره زیر میز قایم شه!!!!!!
به نظرم شما از بحث کردن فراری هستی شما باید محکم باشید حتی اگه به بحث برسه همان طور که فرشته مهربون گفتن خرید هرچقدر هم که براتون شیرین باشه یه جا کم میارید الان مسوولیت خاصی ندارید خب براتون شیرینه برید خرید. شما می تونید با ماشینتون برید بگردید اما تمام خرید خونه از میوه گرفته تا گوشت و مرغ و لباس خودتون و خودش و بذارید با هم برید ( ببخشید اما اگه مدتی بی لباس باشید بهتر از اینه که هر بار بدون همسرتون برید خرید) وقتی همسرتون ببینه تو خونه چیزی نیست کم کم به خودش میاد و همین برخورد با فروشنده ها خودش بهانه ایه برای حضور در جمع. مادامی که همه کار و به عهده بگیرید همسرتون همین طور باقی می مونه.
البته به نظر من همسرتون کم رویی و عدم اعتماد به نفس و تنبلی و با هم داره که وقتی تنبلی درست بشه ناخدا گاه کمرویی هم کنار می ره و با گذشت زمان و صبوری شما و به کار بردن راههای درست اعتماد به نفسش هم درست می شه.
مدام بهش نگید وقتی بچه دار بشیم چی؟ یعنی من باید تنها برم؟ اینده چی؟ اخرش می خواد چی بشه؟ من تا کی باید تنها برم مهمونی و عروسی؟ اینا بدتره. بر عکس بهش بگید وقتی به فلان مراسم فکر می کنم که کنار تو بودم خیلی لذت می برم. امثال این حرفا.:310:
موفق باشید:72:
ممنون.مشکل همینجاست . شوهرم نمیاد خرید. هر کاری کنم نمیاد.بحث هم فایده نداره . در دوران نامزدی خیلی تلاش کردم و دعوامونم شد ولی بی فایده بود.بیشتر دعواهای نامزدیمون به همین موضوع بر میگشت.هر چی تلاش کردم دیدم بی فایدست.دعوا و بحث راهش نیست.باید یه سیاست دیگه ای پیش بگیرم و اونم به کمک شما دوستان حل میشه.تنها خریدی که به عهده شوهرمه برنجه!قبلا گوشت رو هم اون میخرید ولی پدرم در میاومد.هر بار که میخواست بخره باید یه ماه بهش التماس میکردم.هی میگفت باشه ،یادم رفت،فردا،امروز...
اینطور نیست که بی لباس بمونم بیاد بیاهام خرید.میگه خب با مامانت برو.با دوستات برو.
شهر دیگه که مسافرت میریم مثلا شهرخودشون مجبور میشه باهام بیاد پاساژ ، اونقدر بی خوصله میگرده.هر مغازه ای که بخوام وایسم نگاه کنم ناچاری وای میسته!!
به من میگه من خوصلم نمیکشه.خرید که اینطوری نیست باید بدونی چی میخوای بری تو یه مغازه انتحاب کنی بخری بیای بیرون!!اگه یه ذره لفت بدم اعصابش خورد میشه.جدیدا هم وقتی میخوایم بریم شهرشون از قبل میگه من نمیام مغازه بگیردیما!!با خالم برو.البته اینم بگم که میبره منو بگردونه ولی فقط با ماشین.میگه خوصله مغازه دیدن ندارم.
حالا دوستان مشکل خرید هیچ، بیشتر برام مهمونی و مجالس مهمه و میخوام با کمک و همفکری شما اصلاحش کنم تا مثل بی شوهر ها هر جا تنها نرم.
بیشتر مردها از خرید خوششون نمیاد مثلا همسر من بعد از چند روز امروز و فردا کردن اخرش باهام طی می کنه می گه دقیقا بنویس چی می خوای همین که رفتیم برو از همون مغازه بخر و برگرد حوصله گشتن نداره. پس یه مقدار ما باید خودمون و وفق بدیم یه جایی هم نذاریم که همسرمون بد عادت بشه مثلا من از هر 3 تا خرید یکی و باید با همسرم برم ولو اینکه طول بکشه صبر می کنم تا بالاخره راضی بشه.
در مورد مهمونی اگه شما چند بار بعضی از مهمونیها رو نرید و اتفاقا علت نرفتن و برای صاحبخانه نرفتن شوهرتون بگویید (البته مهمونیای خودمونی مثل داداش و خاله و...) عکس العمل همسرتون چیه؟
شاید تا به حال شما علت نرفتن به بعضی از مهمونیا رو به گردن گرفتید الانم همسرتون می گه اگر خودش بره که چه بهتر اگرم نره خودش به عهده می گیره و کسی از من نمی پرسه. البته این حدس منه.
یا مثلا مقابله به مثل چطور؟ شما هم مهمونیای طرف همسرتون و نرید؟ هیچ کدوم از نظرات من کارشناسی نیست اجازه بدید کارشناسان این تالار نظر قطعی بدهند. این دو مورد به ذهن من رسید.
موفق باشید:72:
راستش همسر من هم از خرید خوشش نمی یاد و متاسفانه باید بگم خیلی بدجنس تشریف داره، چون به جای اینکه مستقیم و مرد و مردونه بگه نمی یام، هروقت می ریم خرید چنان رفتاری نشون می ده که من خودم ترجیح می دم تنها برم ولی همسرم کنارم نباشه!!! :162:
sisili عزیز با تمام احترامی که برات قائلم اما من (بعنوان کسی که تجربش کرده و نه یه کارشناس) این روش رو اکیدا توصیه نمی کنم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
معمولا افتادن تو مسیر لج و لجبازی و مقابله به مثل با مرد جماعت نه تنها ما رو به هدفمون نمی رسونه بلکه اونها رو جری تر می کنه و اوضاع رو بدتر هم می کنه.