جناب فرهنگ خان منظورم اين نبود.نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
منظورم اين بود كه طرفم زير چترم باشه و بهم تكيه كنه
البته حق با شماست من از كلمه مناسبي استفاده نكردم.:43:
نمایش نسخه قابل چاپ
جناب فرهنگ خان منظورم اين نبود.نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
منظورم اين بود كه طرفم زير چترم باشه و بهم تكيه كنه
البته حق با شماست من از كلمه مناسبي استفاده نكردم.:43:
سلام
دوستان خرابم خراااب!
امروز پيش مشاور رفتم و حرفاش مفيد بود اما من از ديروز يه مشكلي اضافه شده حسابي ريختتم بهم.
اين بنده خدا كه ميگفت حتي دوران نامزدي هم رسمي باشه الان داره مسيج هاي عاشقانه ميده و وابستگي براش بوجود اومده.
موندم چي كار كنم اگر جواب ندم ميريزه به هم.جواب بدم كه چي جوابش بدم!
امروز با مادرم صحبت كردم كه رسمي بريم جلو(خانواده ام نمي دونن كه ما قبلا با هم صحبت كرديم)
بعد هم به خودش زنگ زدم و گفتم ميخواييم رسمي بياييم جلو
بعد به واسطمون كه خالم باشه زنگ زدم.
اما چه كنم كه همه اين كارا يه جور با اجبار ذهني بود.(اجبار ذهني از اين جهت كه اون يه جورايي وابسته شده و من گردن گير شدم و بايد امتياز بدم و اينكه هنوز در مورد اوشون من مطمئن نيستم كه هموني كه ميخوام باشه البته اون تو دلم هست اما چه كنم كه ترديد گنده اي دارم)
هنوز گيجم نمي دونم چيكار دارم ميكنم...
:302:امروز نشستم نيم ساعت گريه كردم به خاطر اينكه اين چيزا قبلا مجموعا 5 سال زندگي منو ريخته به هم(يه تجربه عاشقي 3 ساله+يه تجربه نامزدي همراه با مخلفات 2سال)و هنگامي كه اشك مي ريختم از خدا مي خواستم ديگه تكرار نشه.
چرا اينجوري شد؟!!!!....
دوست هم ندارم اون بنده خدا لطمه ببينه
چيكار كنم!
کاری که کردید، بچگانه ترین و ناشیانه ترین کاری بود که می توانستید انجام دهید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط انديشه
شما عادت دارید که در حالت گیجی بزرگترین تصمیم های زندگی تان را می گیرید؟
من به شما قول می دهم اس ام اس های آن خانم از سر وابستگی نیست و سعی دارند یک حسی بینتان بوجود آید. پس نگران این موضوع نباشید و مثل یک مرد و خیلی قاطعانه نظرتان را بگویید.
به ایشان بگویید که ما در مرحله شناخت هستیم و دادن این دسته اس ام اس ها فعلا زود است و صلاح نیست. خودش متوجه می شود.
شما مگر می توانید با رودربایستی یک زندگی را شروع و به پایان برسانید؟ تصور یک میمهانی چند ساعته را بکنید که از سر اجبار و گیجی و رودربایستی و ... به آن رفته اید،چقدر تحملش برایتان سخت است؟ چقدر لحظه شماری پایان آنرا می کشید؟
حالا زندگی یک عمر است. شوخی نگیرید.
در ضمن به نظر بنده هم با توجه به خصوصیاتی که از خودتان و آن خانم گفتید، شما زندگی خوشایندی را نخواهید داشت.
بهتان توصیه می کنم که سراغ کسی بروید که همانطور که گفتید از شما ضعیف تر باشد، زیر چترتان باشد و به شما تکیه کند.
این را از روی تجربه می گویم. جدی اش بگیرید.
موضوع دلسوزی شما برای این خانم و وابستگیش نیست
موضوع تأثیر پذیری عاطفی شما از حرفهای عاشقانه طرف مقابل شماست . شما به شدت احساسی
هستید و تصمیماتتون هم احساسیه .
به دو مورد گذشته هم دقت کنید ، وقتی کسی به شما ابراز علاقه کنه ، احساس شما شدیداً درگیر میشه ( و
خوشایندتونه ) عقل شما نهیب می زنه که احساسات را کنترل کنی و میدون ندی ، شما برعکس عمل می کنی و به
احساسات میدون میدی و عقل را می رانی ، در مقابل نهیب های عقلتون هم اونو توجیه می کنی تا آروم بشه ،
توجیهتون برای عقلتون هم اینه ، که طرف وابسته شده ، دلم می سوزه ، نمیخوام ضربه بخوره ، چکار کنم ، اگه
رهاش کنم می میره و .... اینها توجیهات شما برای عقلتونه ، و به عبارتی خود را فریب دادن ، واقعیت هیچ کدوم از
اینها نیست ، واقعیت اینه که خود شما وابسته این حرفهای عاشقانه میشی ، خوشت میاد و مثل کسی
که گویی تو خواب راه میره ، کاملاً احساسی و غافل از عقلانیت دنبال موضوع راه میافتی .
محکم باش ، از محوریت احساس در تصمیمات بیرون بیا ، با عقلت جلو برو ، از اینجور رابطه ها بیرون بیا و با کمک یه
مشاور شخصیت خودت رو بهتر بشناس و خودسازی کن بعد وارد زندگی متأهلی بشو .
احتمال قوی میدم که این خانم با توجه به رفتارهای که از شما دیده همین نکاتی که من گفتم را متوجه شده و به
عبارتی رگ خواب شما را به دست آورده .
تا وقتی با دلایل منطقی ـ عقلی و مشاوره مطمئن نشدی این انتخاب قطعی شماست و برای فرداها
مشکلی با روحیات او نخواهی داشت ، اقدام به ازدواج نکن .
موفق باشی
سلام blue sky و خانم فرشته مهربان
ممنون از پاسخهاتون
در برابر ديگرون كه ميان مشكلشونو به من ميگن سعي كردم كاملا منطقي باشم و تا الان خدا رو شكر موفق بودم اما به خودم كه ميرسه چون احساستم درگير ميشه قبول دارم ناشيانه عمل مي كنم.
امروز خودش خواست كه رسمي نشه فعلا تا شناختها بيشتر بشه من هم خوشحال شدم كه اينو گفت.
حالا چون اين چيزا بينمون گذشته دليل نميشه كه دست بكشم.
اما مسيجهاي عاشقانه ادامه داشته اما ميخوام همون كاري كنم كه blue skyگفت چون منطقيه.خانم فرشته مهربان پست شما هم متين بود سعي خودمو مي كنم. كه بيشتر رعايت كنم.
امروز مسيج دادم درباره برونگراييش پرسيدم و اينكه من اينها رو در آينده كنترل مي كنم جوابش اين بود:سعي مي كنم تا هر چي امكان داره تغيير رفتار بدم و هميشه سعي كردم برونگرا بودنم همراه با حيا باشه و متانت مخصوصا در حضور نامحرم كه هميشه تقريبا ازش بيزار بودم و اينكه فكر مي كنم هر رفتار متغير اگه خود شخص هم دوست داشته باشه از خوب به بد و از بد به خوب ميتونه عوضش كنه منم دوست دارم زندگيمو حفظ كنم و هم به يك معرفت و كمالي برسم. و اينكه دوست دارم هر كاري براي زندگيم انجام ميدم از سر عشق باشه قبل از اينكه به وظيفه بودنش فكر كنم،به هر حال رضايت طرف برام خيلي مهمه.
التماس دعا دارم
اگر چيزي به ذهنتون رسيد كه مي تونه راهنماييم كنه بيصبرانه و مشتاقانه گوش ميكنم.
ممنون از همگي:72:
blue sky شما گفتيد:
بهتان توصیه می کنم که سراغ کسی بروید که همانطور که گفتید از شما ضعیف تر
باشد، زیر چترتان باشد و به شما تکیه کند.
این را از روی تجربه می گویم. جدی اش بگیرید.
ميشه لطفا تجربتونو در اختيار من بگذاريد؟
اندیشه عزیز
این میل تسلط گرایی شما نسبت به همسرتان نیازی است که در شما وجود دارد. و مادامیکه تبدیل به حکمفرمایی و رابطه آقا و برده نشود، نباید سرکویش کنید.
مطمئنا خانمهای زیادی در اطراف شما وجود دارند که به لحاظ برقراری روابط اجتماعی، گرفتن حقوقشان و ... از شما ضعیف تر هستند و در این خصوص نیاز فاحش به کمک و حمایت شما دارند.
البته این نکته فراموش نشود که همه ما انسانها به حمایت یکدیگر نیاز داریم. حتی رئیس جمهور یک کشور هم برای رأی آوردن و بقایش به حمایت مردم کشورش نیازمند است. اما از این نکته نباید غافل شویم که این نیازها در افراد مختلف، متفاوت است.
بنظر بنده شما ابتدا برای خودتان و در خلوتتان دقیقا مشخص کنید که تمایل دارید همسرتان در چه مواردی از شما ضعیف تر بوده و به شما تکیه کند. اصلا منظورتان از ضعیف بودن چیست.
موارد فوق را سعی کنید روی کاغذ بیاورید و روی آنها تفکر کنید.
بعد از اینکه خواسته خودتان دقیقا برای خودتان مشخص شد، بدنبال دختری بگردید که آن خصلت ها در وجودش باشد و نه اینکه بخاطر شما خودش را تغییر دهد.
توجه داشته باشیم که تغییر از سمت منفی به مثبت خوب و پسندیده است اما به شرط اینکه تعریف خوب و بد نسبی نباشد و برای هر دو طرف یک معنا داشته باشد.
یک مثال می زنم، خانم شما حقوق خوانده و شاید بخواهد وکیل شود. حالا حرفه یک وکیل گرفتن حق و حقوق موکلش است و صد در صد در مسائل قانونی و حقوقی که برای خودش هم اتفاق بیفتد بهتر از شما که یک حقوق دان نیستید، می تواند از خودش دفاع کند و گلیمش را از آب بیرون بکشد و در این زمینه نیازی به حمایت شما ندارد.
حالا اگر شما دوست داشته باشید که در اینگونه موارد همسرتان به شما تکیه کند و او بخواهد خودش را تغییر دهد، در واقع باید نقش یک احمق را بازی کند. چون می تواند و باید نقش بازی کند که نمی تواند. و همین موضوع او را دچار دوگانگی شخصیت و سرخوردگی می کند.
و همین موضوع یاعث بسیاری از مشکلات آینده خواهد شد. چون خواسته هیچ انسانی نیست که نقش یک احمق را بخاطر خوشایند دیگری بازی کند و سرانجام از این نقش خسته خواهد شد.
موضوع فوق فقط یک مثال بود برای روشن شدن قضیه، شما می توانید خواسته هایتان از همسرتان را با این مثال قیاس کنید و ببینید که آیا دختر مد نظرتان برای پاسخگویی به خواسته های شما باید نقش احمق به خود بدهد و یا نه، به واقع در آن مورد یا موارد خاص واقعا نیازمند کمک شما می باشد؟
تاپیکهای زیادی در همین تالار وجود دارد که زندگیهای اینچنینی یا به شکست منتهی شدند و یا با سختی و اختلاف در حال گذر هستند.
برایتان یک نمونه را فرار می دهم:
اشتباه بزرگ
سلام blue sky
خدا ميداند حتي تو همين وضعيت دوستاني كه مشكلشونو همين سايت مطرج كردم سعي كردم كمكشون كنم.
اما اول از اونچه كه بينمون گذشته ميگم تا برسم به بحثهاي بعد.
اين كه من روانشناسي مي خونم و اون حقوق فقط به اين ختم نميشه كه رشته ها فرق مي كنه بلكه روحيات 2 طرف رو هم منعكس كرده.
مثلا وقتي اون از تجربه نامزدي قبليش برام گفت من خيلي بهم ريختم اما برعكس وقتي من گفتم اون براش خيلي عادي بود و همين تعجب من و بهم ريختگيمو بيشتر ميكرد.
بحث كه كشيد به مهريه ايشون گقتن با وجود اينكه خيليها رو ديدم كه به خاطر مهريه زياد زن زندگيشون ادامه پيدا كرده و طلاق نگرفتند اما من نمي خوام مهريمو زياد بگيرم اما عوضش در هر صورت ميخوام اونو از همسر بگيرم اما من ضمن اينكه گفتم ميخوام مهريه ام كم باشه چون مي خوام اونو بدم به اين علت به هم ريختم كه چرا اول صحبت براي زندگي بحث طلاق پيش مياد كه من باز بهم ريختم اما اون براش اين چيزا طبيعيه.
من به مشاوره خيلي اعتقاد دارم اما اون نه زياد لازم نمي دونه و ميگه اگر مشورتي هم بود با خودتون صحبت مي كنم كه من هم مخالفت كردم.
و موارد ديگه اي كه اگر لازم شد ميگم.
همون بحث مسيجها رو گفتم و اون پذيرفت و همين طور سعي كردم احساساتم رو بگذارم كنار و كاملا منطقي باشم دعام كنيد كه تصميم درستي بگيرم.
اختلاف و دعوايي كه امروز پيش اومد به خاطر ادامه تحصيل ايشون و كار آينده اش بود كه من فعلا نپذيرفتم اما اونو مصره كه ادامه تحصيل بده اما در عين حال احساساتش هم گيره.من مايلم همسر وظايف خانه و مهر و محبت رو تو خونه پياده كنه ضمن اينكه يه وكيل زن از اونجا كه محتواي درسيشون از جرم و جنايت و مجرم گرفته تا ماده قانوني و غير و ذلك و بعدش اينكه ايشون در آينده بايد دائما دادگاه و كلانتري و برخورد با مجرم باشه كه به نظرم با روحيات و عواطف زن سازگار نيست. و موارد ديگه كه فعلا شايد از حوصله دوستان خارج باشه
فعلا بحث داريم اما دوستان ممنون ميشم منو همراهي كنند ،سپاسگزار همتون هستم.:72:
شما هر دو فاصله عمیقی در نگرش ، و نوع رفتار دارید و قطعاً اینها در آینده مشکل سازه ، شما از هم اکنون بعضی
مسائل را نمی توانید قبول کنید چه برسه به آینده که شناخت جزئی تر میشه و مسائل دیگه ای در روابطتون پیش
میاد .
بنا به اطلاعاتی که دادید مشخصه که هم تناسب شخصیتی هم نگرشی بین شما کمه ، لذا بدور از احساسات و با
لیست کردن تفاوتها با یک مشاور وارد گفتگو شوید و بخواهید کمک کند تا شما با نظر به این تفاوتها
پیامدهای زندگی مشترک در کنار هم را پیش بینی کنید و بعد تصمیم بگیرید
موفق باشید
سلام اندیشه گرامی:
من نیز با فرشته مهربان گرامی موافقم.بین شما این طور که بیان می کنید شکاف هایی هست که عمیق هم هستند یکی از تفاوت ها برون گرا و درون گرا ها هم در انتخاب شغل اونهاست چون افراد برون گرا به خاطر روحیاتی که دارند به چنین شغل های هیجان انگیزی خیلی علاقه دارند مثل من که با اینکه پزشک هستم از درمانگاه بدم میاد و عاشق کار تو اورژانس هستم...!! چون هیجانش و نوع کمک به مردم تو اورژانس فرق داره ...متوجه منظورم هستید..
شما که فرد تحصیل کرده هستید اگر تمایل ندارید که خانمتون فعالیت اجتماعی انجام دهد باید در انتخاب خود تجدید نظر کنید چون به جز تفاوت های روحی که دارید در سایر مسائل هم که باز به دنبال روحیاتتان هست اختلاف نظر دارید..شما اگر به واسطه احساس این خانم بپذیرد که ادامه ندهد و کار نکند مطمئن باشید در زندگی دچار سرخوردگی می شود اینو مطمئنم...( نظر شخصی)این گونه افاراد نیاز به تخلیه انرژی خودشون در مسیرهای صحیح دارند و شغل ایشان یکی از این مسیرهاست دوست گرامی..
من هم معتقدم شما یکبار دیگر به خوبی بیاندیشید و معیاراتونو ارزیابی کنید ....شما نمی تونید با امید به تغییر وارد زندگی با کسی بشید و این کار ظلم در حقه اون فردیست که با امید و آرزو می خواد به شما تکیه کنه..
امیدوارم با اندیشه بهتر به دور از از احساسات تصمیم عقلانی بگیرید و زوجی برگزینید که بیشتر همخوانی با شما دارند...البته این نظر خیلی شخصیه و خود شما بهتر می تونید تصمیم بگیرید با کمک مشاور...
راه احساس رو ببند گاهی کات کردن رابطه و تحمل مقطعی یک احساس بهتر از اینه که یک عمر بخواهید همسرتونو مطابق میل خودتون بکنید....
موفق باشید...:72:
سلام به همه دوستان
ما به توافق نرسيديم و كلا به هم خورد و راضيم از اين اتفاق منتها اين وسط احساسات منو درگير كرد و الان خوب ناراحتم.
من از در منطق وارد شدم حتي وقتي اون يكطرفه اس ام اس هاي عاشقونه ميفرستاد من در ازاش اس ام اس عادي ميدادم اما بالاخره احساسات منو به راه انداخت فقط به قول خودش براي اينكه حال خودشو خوب كنه يا از سر كنجكاوي يا هر چيز ديگه(ممنونم از فرشته مهربان كه حرفشون در باره احساسات اون طرف كمكم كرد و همون چيزي كه گفتيد شد.):72:
از blue sky عزيز هم ممنونم به خصوص به خاطر هشدارشون نسبت به اس ام اس ها و كنار گذاشتن رودربايستي.ممنونم كه منو ناشي صدا كردي چون اين جمله شما براي اون لجظه احتياج داشتم تا به خودم بيام.(اينو حقيقتا ميگم):72:
از خانم دكتر سارا بانو كه من تازه فهميدم همون rsrsهستند و از پارسال ميشناسمشون به خاطر راهنمايي بسيار خوبشون. ممنونم.دست مريضات:72:
هر چند احساسات منو به بازي گرفت و يه مدت زمان ميبره كه روبراه بشم اما خدا رو شاكرم كه واسطه هايي مثل شماها سر راهم گذاشت تا تصميم درستي بگيرم.
به همين خاطر احساس مسئوليت بيشتري نسبت به همدردي مي كنم و سعي مي كنم تا آنجا كه در توانم هست خدمت كنم به دوستان
اين تاپيك ديگه بحثش تمومه اما لطفا بسته نشه تا حداقل ديگرون با خوندنش آگاهيشون بيشتر بشه و اشتباه منو مرتكب نشن و ضربه نخورن.
:72::72::72::72::72: