-
RE: توروخدا کمکم کنید
مشکل اینجاست که شما هیچ کدوم نمیدونید که من چقدر اونا رو میشناسم.شهری که ما درش زندگی میکنیم کوچیکه.همه از کارای هم.اتفاقاتی که میافته خبر دارن.من وقتی فهمیدم ایشون از کدوم خونواده هستن واقعا خیالم راحت شد.به خونوادشون اشراف کامل دارم و اونا رو میشناسم.پدر من رییس کلانتری است.ما خونواده ی مذهبی هستیم.اما هیچوقت زیاد از حد خودمون رو محدود نمیکنیم.اونا هم همینطوری هستن.مثل ما.بیشتر چیزاشون به ما میخوره.پدر ایشون برادر دو شهید.چرا فکر میکنیئ من فقط از روی احساس دارم تصمیم میگیرم آخه؟
اخلاقش طوریه که میدونم اگه زندگی کنیم با هم کنار میایم.من آدم منطقی هستم.ایشون هم همینطور.شما میگید که اخلاق و رفتار ما بعد از چند سال تقییر میکنه.شاید اینطور باشه اما هیچوقت ملاک های اصلیمون واسه ازدواج تقییر نمیکنه چون اینطوری بزرگ شدیم.خواهش میکنم انقدر منفی قکر نکنید .ممنون:72:
از مدیران محترم خواهش میکنم نظر بدن خواهشا:325:
-
RE: توروخدا کمکم کنید
اگر تصمیمتو گرفتی،برای چی تاپیک زدی؟می خوای برای کاری که می خوای بکنی تاییدیه بگیری؟
اون چیزیم که گفتی سرکوب می کنم،هیچ به عواقبش فکر کردی؟آدم دانا نیازشو تحریک نمی کنه که بعد بخواد سرکوبش
کنه.
-
RE: توروخدا کمکم کنید
سلام
من خودم مشکل دارم شاید نتونم کمکی بهتون کنم اما به نظر من همیشه آخ کارتون را قبل از شروعش ببینین می دونم حرفم تو اون لحظه درکش یا عمل کردن بهش سخت اما این باعث میشه به بن بستی که الان خودم هم گرفتارم و گیج شدم منی که اینقدر احتیاط می کردم چرا .....
امیدوارم درست تصمیم بگیرین چون ما هم اینطوری فکر می کردیم و الان من گیجم
موفق باشین ..
-
RE: توروخدا کمکم کنید
سلام.من برگشتم. اگه از اول بخونید جریان رو متوجه میشید.الان از اون آشنایی تقریبا 1 ماه گذشته(یا بیشتر)
مادر دختر خانوم یه بویایی برده بود که ما تلفنی با هم حرف میزنیم و ایشون مجبور شدند همه ی جریان رو براش تعریف کنه.مادر ایشون مخالفه فقط بخاطر اینکه من 4 ماه از دختر خانومشون کوچیکترم.میگن به هیچ عنوان اجازه نمیدم.لطفا نظرتونو در این مورد بهم بگین؟:302:
-
RE: توروخدا کمکم کنید
سينا جون سلام
موضوعي كه گفتي يه طرف نظر دوستان يه طرف ديگه...همه دوستان از منو تو باتجربه ترن
سينا منم7 سال پيش مشكل تورو داشتم..عشق شوخي نيست..توكه بيشتر دوست داري عاشق بموني ميدوني اگه خداي نكرده به هر دليلي نشه چه ضربه اي ممكنه به زندگيت بخوره(مثل خودم فكر عاقبتشو كردي..تو 5 سال ديگه هم صبر كني اگه نشه چي ميشه...من زجرشو كشيدم.نميخوام توهم به درد من گرفتار بشي.از همه جوانب دخترو بسنجش بعد واسش انتظار بكش.با يك ماه دوماه نميشه عشق رو وفارو و... طرف مقابلت رو بفهمي..بخصوص كه تو ازش كوچيكتري..فردا به هم نرسيد سركوفت كوچيكيتو بهت بزنه..تعنه خانوادشو بزنه و خيلي چيزاي ديگه...من كه ميگم خودتو زياد درگيرش نكن..رابطتو زياد صميمي نكن..اگه اون قسمتت باشه ولش كني بازم مال خودته...ما زخم خورده اين راهيم..تو هم زخم عشق رو نخور:302:
-
RE: توروخدا کمکم کنید
آره .راست میگی محسن خان.
البته دیگه تموم شد.هرچقدرم زجر بکشم اشکالی نداره.تمومش کردیم.یعنی مجبور شدیم.الان مادر اون کاملا منو میشناسه و میدونه کی هستم.نمیخواستم هیچکس بفهمه که ما ارتباط داریم .اما خراب شد.واسه طرز تفکر مسخره ی مادرش متاسفم.واسه خودمم متاسفم.خدا خودش کمکم کنه.دیگه کم آوردم
-
RE: توروخدا کمکم کنید
-
RE: توروخدا کمکم کنید
طرز فکرش اینه که به هیچ وجه اجازه نمیده من با دخترش ازدواج کنم فقط بخاطر اینکه 4 ماه ازش کوچکترم.هر چی بود تموم شد.یاد گرفتم که تا شرایطم جور نشد دنبال ازدواج نرم
-
RE: توروخدا کمکم کنید
تازه داري منطقي فكر ميكني سينا..هيچوقت احساسي فكر نكن..مادرش البته حق داره كه اينجوري بگه..اون شرايط رو ميسنجه تصميم ميگيره..هميشه همه جا دوست داشتن ملاك نيست..شايد اگه بازهم ميشد اين اختلاف سني شما جرقه آتش جدايي ميشد...اونوقت چي..اينم بي حكمت نيست..توكلت بر حق..نه بر خلق حق
-
RE: توروخدا کمکم کنید
از همگی بخاطر مشاوره ای که دادید ممنون. بچه ها الان از اون قضیه 4 ماه گذشته. دختره آخر سر منو مثل یه دستمال کاغذی از زندگیش و قلبش و همه چیزش انداخت دور.تا ضربشو نخورده بودم حرفاتون باورم نمیشد. تورو خدا بچه ها عبرت بگیرید ازیت اتفاقات.من دیگه یاد گرفتم تا کسی رو عقد نکردم عاشقش نشم.به جان خودم اگر عاشق بشم قبل عقد.. این دوره زمونه به هیچکس نمیشه اعتماد کرد.خلاصه عبرت بگیرید. از همه ممنون. البته من دیگه فراموش کردم قضیه هم برام قابل حضم شد.بازم ممنون:46: